خبرنگار روزنامه شهروند – شادی خوشکار – گزارش قابل تحسینی از سدهای پرحاشیه کشور و تبعات زیستمحیطی آنها تهیه کرده است که نگارنده هم در این گزارش از سدسازی و حال ناخوش کارون بزرگ گفتهام. شرح این گزارش که در شماره ۷۲۷ مورخ ۹ آذر ۱۳۹۴ روزنامه شهروند منتشر شده است را میتوانید در اینجا بخوانید:
مسابقه شده است، مسابقه ساختن بزرگترین سدهای خاکی، بزرگترین سدهای بتنی. در کشور بیآبی که سفرههای زیرزمینیاش از بین رفتهاند، کشوری که تبخیر بالای آن آبهای رو زمینی را میخشکاند و ٢۴ استان آن با مشکل کمآبی مواجه است. مسابقه است برای دولتمردان و بین استانها که کار کدامشان کارستانتر است و حتی با خشکشدن دریاچه ارومیه و کمآب شدن کارون بزرگ نیز دست از سدسازی برنداشتهاند. مسابقهای که جنگلها را ویران میکند، گونههای نادر جانوری و گیاهی را از بین میبرد، چشمهها و رودها را میخشکاند، خانههای مردم را زیر آب میبرد و آنها را آواره روستاهای دیگر یا حاشیهنشین شهرها میکند. حالا دیگر تنها محیطزیست مطرح نیست، سدها امنیت اجتماعی و اقتصادی مردم را تهدید میکنند، زمینهایشان را میگیرند و منابع درآمدیشان بر آب میرود. در این گزارش به تعدادی از سدهای پرحاشیه و معضلاتی که ایجاد کردهاند، پرداختهایم.
سد کارون ٣ و ۴ که روستاها را در آغوش گرفته
دو سال میگذرد از زمانی که تعدادی از مردم روستاهای غرقشده در دریاچه سد کارون ٣ به سرنوشت روستاهایشان دچار شدند. یدککشی که پس از ویران شدن جاده منتهی به روستا، مردم را از خانههایشان به آن طرف دریاچه میرساند، تحمل مینیبوس را نداشت و جان ١٢نفر را گرفت. اما هنوز مردم این روستاها، آنهایی که ماندهاند و کوچ نکردهاند به روستایی دیگر یا حاشیهنشین شهرها نشدهاند، در دل این دریاچه گرفتارند. ١١سال یعنی از سال ١٣٨٣ میگذرد و هنوز وزارت نیرو تعهداتش را نسبت به مردم آن منطقه انجام ندادهاند.
این حرفی است که هومان خاکپور، کارشناس منابع طبیعی استان چهارمحالوبختیاری میگوید و ادامه میدهد: «با ساخت این سد همچنین یکسری از جادههای تاریخی کوچ عشایری که پیشینه فرهنگی مردم منطقه بود، از بین رفتند. اتفاقی که باعث شد نظام ایلی و کوچ عشایر با مشکلات جدی مواجه شده و روند طبیعی خود را از دست دهد. سرعت کوچ تغییر کرده و فاصلهای که باید دو ماهه طی میشد به ١٠روز تبدیل شد، در نتیجه دامداران سریعتر به مناطق ییلاقی میرسند و چرای زودهنگام باعث تخریب مراتع میشود. وزارت نیرو به جای جادههای دسترسی از بین رفته که نیاز به پلهای بزرگ دارد، لنجهای دسترسی گذاشته است که معمولا از صبح تا عصر رفتوآمد دارند و شبها امکان تردد نیست.»
او از کسانی میگوید که به دلیل نبود دسترسی هنگام بیماری جان خود را از دست میدهند: «یکبار در انتهای کارون ٣ عقرب بچهای را در یکی از روستاها گزیده بود و قایقی نبود که او به درمانگاه منتقل شود و متاسفانه از بین رفت. متاسفانه وزارت نیرو به موقع به تعهدات خود عمل نکرد. امروز که بیش از ١٠سال از ساخت و آبگیری کارون ٣ میگذرد، بعضی از روستاها همچنان دچار مشکل تردد هستند. متاسفانه وقتی سدها ساخته میشوند، وزارت نیرو دیگر خیلی پیگیر تعهداتش نیست».
یکی از افتخارات این سد، ایجاد فرصتهای شغلی است که البته ساکنان روستاها سهمی از این مشاغل نداشتهاند. سهم آنها گرفتارشدن میان دریاچه سد بوده و کوچ و حاشیهنشینی. سهم روستاییانی که تا پیش از ساختن سد، برق داشتند، حالا بیبرقی و بیآبی است. اما مشکلات احداث این سد کافی نبود که در سال ١٣٩٠ سد کارون ۴ هم افتتاح شد. در سال ٩٢ گفتند این سد ترک خورده است اما حتی پیش از آن یعنی در زمان افتتاح بزرگترین سد بتنی دوقوسی برخی رسانهها خبر از ترکها داده بودند، ترکهایی که با تکنولوژی تزریق سیمان به چاه نفت برطرف شد.
خاکپور درباره سدی که قرار است یکی از مهمترین قطبهای گردشگری چهارمحالوبختیاری را در آینده فراهم کند، میگوید: «نمیتوانیم به بهانه ایجاد ظرفیت گردشگری، شکل طبیعی منطقه را تخریب و برای اهالی مشکل ایجاد کنیم. این درحالی است که خود آن مناطق به لحاظ شرایط رودخانهای و جنگلی ظرفیت گردشگری طبیعی و ارزشمندی دارند. جابهجاییهایی که پس از ساخت سد کارون ۴ اتفاق افتاده، اهالی را مجبور به حاشیهنشینشدن در شهرها کرد و معضلاتی را هم برای آنها و هم برای شهرنشینان از لحاظ اختلاف فرهنگی ایجاد کرد».
پیمان یوسفیآذر از مدیران اسبق سازمان جنگلها نیز درباره سدهای کارون ٣ و ۴ میگوید: «من تغییرات این مناطق را از نزدیک میدیدم و شاهد رودخانههای بینظیری بودم که از بین رفتند و اهالی ۶۵ روستا که کوچ داده شدند. بعضی از ساکنان گریه میکردند و میگفتند آنها را از خانههایشان بیرون کرده و ریشه فرهنگی آبا و اجدادشان را گرفتهاند. با مبالغی چون ٣٠-٢٠ میلیون که به آنها دادند، آنها را حاشیهنشین شهرها کردند. افراد مولدی که در زمینهایشان کار میکردند، حالا دستفروشی میکنند و این است دستاورد بزرگ سدسازی در کشور».
سد گتوند و چالش تپه نمکی
رودخانهای که زمانی تمدنهای بزرگ را کنار خود جای داده بود، حالا با اوج سدسازیها و تخریبهای سدسازی مواجه است. رود کارون علاوه بر سدهای کارون ٣ و ۴، سدهای دیگری هم به خود دیده است که مهمترینشان سد گتوند، از پروژههای تولید برق آبی است. سدهایی که هم خودشان پر نمیشوند و هم رودخانه را در سرشاخه با کاهش مواجه کردهاند. اما ماجرای سد گتوند به همینجا ختم نمیشود. سدی که ١۵ متر بالاتر از مکانی که پیش از انقلاب برایش درنظر گرفته شده بود، ساخته شد، تپه نمکی گچساران را در دل خود جای داد و با وجود حایل تپه رسی، نمک حلشده در آب سد آن را به معضلی برای اکوسیستم و زمینهای زراعی تبدیل کرد.
شوری آب کارون یکی از مشکلاتی بود که آبگیری این سد به وجود آورد. همین مسأله باعث کاهش تولید و افزایش تلفات ماهیها و زیان به آبزیان شد. ضمن اینکه یکی از مهمترین ویژگیهای متمایزکننده خوزستان یعنی نخلستانها، تحتتاثیر شورشدن آب کارون از بین رفتند. شوری آب کارون در اثر آبگیری سد، همچنین کشاورزی خوزستان و محصولاتی مانند گندم و نیشکر را با مشکل مواجه کرد و انگیزه کشاورزان را برای کشت از بین برد.
به زیر آب رفتن یا متأثر شدن ٢۶ روستا در اثر آبگیری این سد نیز از تبعاتی بود که بهطور مستقیم بر مردم روستاهای منطقه گذاشت. گتوند سدی است که بین کارشناسان محیطزیست به نمونه مهمی از سوءمدیریت در حوزه محیطزیست تبدیل شده است. محسن حیدری، حقوقدان و فعال محیطزیست درباره تبعات انسانی احداث این سد نیز میگوید: «در قیمتگذاری اراضی روستاییان و عشایر پشت سد گتوند شاهد عدم توجه به ویژگیهای فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی هستیم، بهگونهای که بهای پراختشده به روستاییان و عشایر ساکن در حوزه مخزن سد، توان معادلسازی زندگی آنان را نداشت و کاملا آشکار بود که این افراد هرگز موفق به آغاز یک زندگی انسانی جدید در نقطهای دیگر نخواهند شد و در جریان این جابهجایی و به علت قیمت ناعادلانه زمینهایشان، فکری برای توانمندسازی آنان نمیشود و کرامت انسانی آنها پایمال میشود و با تبدیلشدن از یک دامدار عشایری به یک کشاورز یکجانشین، یا تبدیلشدن از یک کشاورز روستایی به یک حاشیهنشین شهری، از بخش عمده حقوق انسانی خود محروم میشوند. مردم زیر بار این نوع قیمتگذاری ظالمانه نرفتند.
مسئولان وزرات نیرو بدون اینکه تملک اراضی برخی روستاهای واقع در مخزن سد گتوند را انجام دهند، در روز پنجم خرداد ١٣٩١ فاز اول نیروگاه سد گتوند علیا را افتتاح کردند و وزارت نیرو برای مجبورکردن اهالی به انجام معامله، در گرمای توانفرسای تابستان خوزستان، برق و آبرسانی به این روستا را قطع و کابلهای برق را جمعآوری کرد و حتی با نصب موانع فیزیکی جاده روستاها را مسدود کرد تا با استفاده از گرمای توانفرسای خوزستان و محاصره همهجانبه و قطع کامل امکانات، اهالی را مجبور به فروش اراضی خود و انجام معامله کند».
سد خرسان ٣ و آبشار آتشگاه
خرسان ٣، یکی از سدهایی است که احداث آن با مخالفت جدی سازمان محیطزیست رو بهرو است، اگرچه عملیات ساخت آن ادامه دارد. اینبار استان کهگیلویه و بویر احمد است که بخشی از روستاهایش در آب غرق میشوند و همچنین آبشار آتشگاه و چندین بقعه و امامزاده به آب میرود.
هومان خاکپور نیز از به همخوردن اکوسیستم رودخانههای پاییندست این سد میگوید: «در مواردی که رودخانهها به تالاب منتهی شوند، آن تالابها هم به سمت خشکی میروند. عمدتا تالابهایی که رودخانه داشتند و رویشان سد ایجاد شده در معرض خطر خشکیاند. یکی از خسارتهای خیلی جدی سدها حقابه زیست در پاییندست رودخانه است که رعایت نمیشود. مشکلی که بین دو دستگاه وزارت نیرو و سازمان محیطزیست ایجاد شده همین است. وزارت نیرو میگوید براساس مطالعاتی که انجام دادیم، حقابه را در خروجی سد تحویل میدهیم و اینکه حقابه در طول مسیر صرف کشاورزی یا صنعت میشود و به تالاب نمیرسد، به گردن محیطزیست میاندازد. از آن طرف محیطزیست مدعی است که نظارت بر بهرهبرداری از آبها به عهده وزارت نیرو است و این وزارت باید رصد کند که کشاورزی و صنعت به اندازه حق پروانهشان بهرهبرداری کنند. نهایت این ماجرا اکوسیستم رودخانه و تالابهاست که از بین میرود.»
زیرآب رفتن ٢۴٠٠ رویشگاه جنگلی و مرتعی در استانهای چهارمحالوبختیاری و کهگیلویه و بویراحمد از نتایج دیگر این سد است. رویشگاههایی که مناطق ارزشمند و حفاظتشده دنا را هم دربردارند. خاکپور میگوید: «افزایش تردد افراد برای حیاتوحش خطرآفرین است، زیرا حاشیه امنیت برای شکارچیان و حاشیه خطر برای حیاتوحش ایجاد میشود، همچنین این سد یکی از زیباترین آبشارهای منطقه را که طولانیترین آبشار ایران به لحاظ مسافت و طول پلکانی است، یعنی آبشار آتشگاه را از بین میبرد. دریاچه سد راههای دسترسی به ظرفیتهای گردشگری را از بین میبرد. در توجیه این انتقاد میگویند ما در آینده اسکله میسازیم که مردم از طریق آن به بازدید این آبشار بروند ولی کافی است بضاعت ناچیز گردشگریمان را در نظر بگیریم که حتی از ساخت سرویس بهداشتی عاجز است تا بدانیم که این پاسخ توهم و رویا است. ضمن اینکه مسائل امنیتی حول سدهای برقآبی امکان چنین ساختوسازی را زیر سوال میبرد».
اما اصراری که بر روند سدسازی در کشور وجود ندارد، انگار هیچکدام از این مشکلات را نمیبیند. همانگونه که مطالعات سدهای خرسان ١ و ٢ نیز در کنار سد خرسان ٣ انجام و به گفته خاکپور تجهیز کارگاه شدهاند و جادههای رسیدن به آن هم ساخته شده است. او میگوید: «در شرایطی که آب نداریم، ساختن این سدها چه سود و توجیه اقتصادی میتواند داشته باشد. پس از ساخت این سدها با آثار جدی مهاجرت و کوچ اجباری مواجهیم. اهالی ١۶روستا در کهگیلویه و بویراحمد و ٨روستا در چهارمحالوبختیاری آواره شدهاند.» نبودن مطالعات اقتصادی و اجتماعی و برنامه اسکان مجدد و معیشت این افراد آنها را نیز حاشیهنشین شهرها میکند.