کاهش گستره های جنگلی که از آن با عنوان تخریب کمی یا افقی جنگل ها یاد می شود، مشهودترین شناسه روند تخریب جنگل ها در اذهان عمومی به حساب آمده و عموما”در نگاه های سطحی، دیگر پی آمدهای تخریب جنگل ها – که به نام تخریب های کیفی یا عمودی معروف بوده و غالبا” اثرات زیانبار آنها بر روی تنوع زیستی معنی دارتر هم می باشد – بسیار کمتر به چشم می آید.
بر بنیاد نتایج جمع آوری شده از تحقیقات و مطالعات انجام شده بر روی رویشگاه های جنگلی زاگرس – خصوصا” جنگل های چهارمحال و بختیاری – که اغلب هم توسط دوست خوب مان مرتضی ابراهیمی رستاقی عزیز صورت گرفته است؛ علاوه بر پی آمد بارز و عینی کاهش وسعت عرصه های جنگلی، نشانه های نگران کننده ای هم از تخریب های افقی و عمودی جنگل ها بدست آمده است که حیفم آمد تا دست آوردهای تحقیقاتی ارزشمند این پاسداران بی ادعای طبیعت وطن با خوانندگان فهیم تارنمای طبیعت بختیاری به اشتراک گذاشته نشود:
۱- کاهش ارتفاع متوسط توده های جنگلی
نتایج بررسی های انجام گرفته حکایت از آن دارد که؛ ارتفاع متوسط توده های جنگلی در اکثریت سطوح جنگلی زاگرس در وضعیت موجود کاهش قابل ملاحظه ای پیدا کرده است. هر چند در برخی مناطق در سطوحی محدود و معدود، توده هایی وجود دارند که ارتفاع درختان آنها به ۱۲ تا ۱۷ متر هم رسیده و کماکان از ارتفاعی بیش از ارتفاع متوسط اکثریت توده های جنگلی زاگرس در وضعیت موجود برخوردارند اما؛ ارتفاع متوسط بدست آمده برای توده های جنگلی زاگرس کمتر از ۸ متر بوده که شوربختانه در سراسر جنگل های زاگرس مرکزی مصداق داشته و توده های با ارتفاع بیشتر تنها در لکه های کم وسعت و به صورت نادر در مناطق خاصی از زاگرس مشاهده می شوند.
در اثر این کاهش ارتفاع متوسط، علاوه بر از دست رفتن بخش زیادی از بیوماس فضایی جنگل، اشکوب ها و یا لایه های گیاهی جنگل کاهش یافته و بخشی از گروه های گیاهی و تنوع زیستی که از زیستگاه هایی ویژه در پروفیل عمودی توده جنگلی برخوردار بوده اند، از بین می روند.
۲- تبدیل فرم پرورشی دانه زاد به سایر فرم های پرورشی
به طور کلی جنگل ها در شرایط طبیعی، از فرم پرورشی دانه زاد برخوردار هستند ولی در اثر تخریب و قطع درختان، در صورتی که آن جنگل دارای قابلیت جست دهی و توان تجدید حیات غیر جنسی(شاخه زاد) باشد، فرم پرورشی درختان قطع شده آن در ابتدا از “دانه زادی” به “دانه و شاخه زاد” و در صورت استمرار قطع، به “شاخه زاد” تبدیل می شود.
توده های جنگلی با منشاء زادآوری “شاخه زاد” از پایداری کمتری نسبت به توده های “دانه زاد” برخوردار بوده، ارتفاع متوسط توده آنها کاهش قابل ملاحظه ای یافته، ساختارعمودی “چند اشکوبه” آنها به توده “تک اشکوبه” تنزل یافته و در مجموع اثر حمایتی آن توده های جنگلی بر بستر رویشگاه کاهش می یابد.
جنگل های گستره زاگرس مرکزی در سطوح محدودی از فرم پرورشی دانه زاد برخوردار بوده و قریب به ۸۵ درصد آنها از دیگر فرم های پرورشی(شاخه دانه زاد، دانه شاخه زاد و یا شاخه زاد) برخوردار هستند.
۳- کاهش پوشش تاجی توده های جنگلی
با لحاظ کاربری اصلی جنگل های منطقه زاگرس که همانا حفاظت از آب و خاک و کارکردهای محیط زیستی است، میزان انبوهی این توده های جنگلی از اهمیت ویژه ای برخوردار بوده و حفظ رطوبت خاک و کیفیت بستر رویش در این جنگل ها مرهون همین پوشش تاجی است.
در شرایط موجود به علت تشدید روند تخریب، متأسفانه میزان انبوهی پوشش تاجی این توده های جنگلی نسبت به پتانسیل تولیدی واقعی آنها به شدت کاهش یافته و در بالغ بر ۷۰ درصد از وسعت رویشگاه های جنگلی زاگرس، میزان این انبوهی به کمتر از ۲۵ درصد رسیده است.
۴- فقدان تجدید حیات جنسی
در وضعیت موجود تقریبا” در تمامی مناطق جنگلی زاگرس تجدید حیات غالب، غیر جنسی و شاخه زاد شده است. اگرچه همچنان قابلیت تجدید حیات جنسی و دانه زادی در این جنگل ها وجود داشته و هنوز هم رویش نهال به صورت دانه زاد میسر است اما؛ این نهال ها به دلیل فشارهای روزافزون چرای دام قادر به استقرار و ادامه حیات نبوده و در وضعیت موجود تعداد متوسط آنها در واحد سطح، بسیار کم و محدود(۲۰۰ اصله) شده است.
فراموش نکنیم که تفاوت بارزی از منظر جنگل شناسی و پایداری بین توده های جنگلی با منشاء دانه زاد(تجدید حیات جنسی) و شاخه زاد(تجدید حیات غیرجنسی) وجود دارد. تجدید حیات جنسی متضمن پایداری و بقای توده های حاصل از این نوع تجدید حیات است اما توده های جنگلی حاصل از تجدید حیات غیرجنسی یا شاخه زاد ناپایدار و از دیر زیستی کمتری برخوردارند و در صورت استمرار قطع و جست دهی بتدریج پایه های مولد قدرت جست دهی خود را از دست داده و از بین خواهند رفت.
۵- کاهش بارخیزی خاک
یکی از تلخ ترین پی آمدهای تخریب جنگل های زاگرس، کاهش بارخیزی و یا مرگ تدریجی خاک این مناطق است که متاسفانه کمتر بدان توجه می شود. در اثر افزایش شمار و تراکم دام در عرصه، تقریبا” تمامی برگ های درختان توسط دام ها تعلیف شده و عموما” بستر این جنگل ها عاری از پوشش پیوسته لاشبرگ ها و یا میوه درختان بوده و فرایند طبیعی تقویت خاک جنگل دچار اختلال و کمبود شدید مواد غذایی مورد نیاز رشد گیاهان شده و همان تعداد اندک تجدید حیات جنسی گونه های جنگلی را نیز به شدت تحت تأثیر قرار می دهد.
۶- کاهش حجم سرپای توده های جنگلی
بر اساس اطلاعات جمع آوری شده از این دسته پژوهش های انجام شده در جنگل های منطقه زاگرس، پتانسیل بالقوه موجودی سرپای این جنگل ها حدود ۱۹۰ سیلو در هکتار محاسبه شده است، درحالیکه در وضعیت موجود متوسط حجم چوب سرپای توده های جنگلی در منطقه زاگرس کمتر از ۱۰ درصد ظرفیت آن جنگل ها بوده که یقینا” ناشی از تخریب های اتفاق افتاده در این جنگل ها می باشد.
یادمان باشد که این رهیافت های راهبردی که حاصل تلاش های قابل تحسین کارشناسان دلسوز و باانگیزه بخش منابع طبیعی کشور است، به همراه ده ها دلیل و نشانه های غیرقابل کتمان دیگر حکایت از وضعیت بحرانی و شتاب حیرت انگیز نابودی بخش ارزشمندی از سرزمین ایران دارد که بالغ بر ۴۰ درصد از اندوخته های آبی ایرانیان را در خود جای داده است.
در همین رابطه:
– خبرگزاری میراث فرهنگی(CHN):تهدید تنوع زیستی نتیجه تخریب جنگل های زاگرسی است