بایگانی “عملیات بهداشت جنگل”

مرگ جنگل‌های بلوط … !

سه شنبه, ۶ اسفند, ۱۳۹۲

     آغاز عملیات‌های گسترده بهداشتی و پرورشی در جنگل‌های آلوده و خشکیده زاگرس که در قالب قطع درختان آلوده در حال انجام است بهانه گفتگوی خبرنگار روزنامه شرق با برخی از متخصصین بخش منابع طبیعی بوده است. نگارنده نیز در این گفتگو شرکت داشته‌ام که می‌توانید شرح کامل این گزارش را که در شماره ۱۹۶۲ مورخه ۶ اسفند ۱۳۹۲ این روزنامه در زیر بخوانید:

شرق

نسیم محمدی – روزنامه شرق:

      ۱۰هزارهکتار از جنگل‌های بلوط زاگرس طی هفته‌های اخیر به زغال تبدیل شدند. به گزارش روزنامه شرق ؛ این رویداد در پی خشکیدن بخش اعظم جنگل‌های بلوط در زاگرس رخ داد که ناشی از عملکرد هشت‌ساله مدیران در محیط‌زیست، سازمان جنگل‌ها و وزارت نیرو است، سرانجام شعبده مدیران برای تبدیل درختان به کربن پاسخ داد. طی روزهای گذشته رییس سازمان جنگل‌ها و مراتع اعلام کرد عامل بیماری در ۱۷۰هزارهکتار از بلوط‌های زاگرس پیشرفت کرده است.

     در این راستا قطع درختان آلوده در زاگرس آغاز و ۱۰هزارهکتار از جنگل‌های خشکیده بلوط تبدیل به زغال شدند. بنا به گفته وی این تصمیم به پیشنهاد کارشناسان، برای جلوگیری از اشاعه بیماری زغالی بلوط توصیه شده است. اما آنچه هم‌اکنون در حال انجام است زمینه مخالفت شدید کارشناسان این حوزه را فراهم کرده است.

     خداکرم جلالی، ریاست سازمان جنگل‌ها و مراتع را همزمان با عضویتش در هیات‌مدیره بزرگ‌ترین شرکت بهره‌برداری و احیای جنگل در استان گیلان بر عهده گرفت که با سکوت کارشناسان و رسانه‌ها همراه شد و هرگز به این اشاره نشد.

     با وجود امضای معصومه ابتکار بر طومار حمایت از جنگل‌های بلوط، مدیر پروژه زاگرس در سازمان محیط‌زیست گفته است تنها راه برای جلوگیری از پیشرفت بیماری، قطع درختان بلوط زاگرس است. اخیرا این نوع دوگانگی‌های رفتاری در میان مدیران محیط‌زیست آشکارا دیده می‌شود.

حذف بلوط‌های بیمار بدون نقشه پراکنش بیماری

     اما رییس انجمن جنگل‌بانی ایران از جمله کارشناسانی بود که از سال‌های گذشته مرگ جنگل‌های زاگرس را هشدار داده بودند. هادی کیادلیری چندی پیش در همایشی که موسسه تحقیقات گیاه‌پزشکی برای بررسی زوال بلوط برگزار کرده بود مخالفت شدید خود را با معدوم‌کردن بلوط‌های زاگرس اعلام کرد.

    وی تاکید کرد «ما نه‌تنها با مرگ بلوط مواجه نیستیم که مساله مرگ یک اکوسیستم است و در تصمیم مدیران سازمان جنگل‌ها این مساله دیده نشده‌، آنچنان که معدوم‌کردن درختان نه‌تنها باعث حل مساله نخواهد شد بلکه فشاری مضاعف بر زاگرس تحمیل خواهد کرد، علاوه بر آن نقشه پراکنش آلودگی هنوز تهیه نشده و بسیاری از مدیران منابع طبیعی در این‌باره دچار اشتباه هستند.»

     در گفت‌وگویی که با وی انجام دادیم او تاکید کرد «آماری از شدت صدمات و میزان درختان خشکیده در دست نیست. امروز تعادل با شاخص‌هایی متفاوت از جمله شناسایی فرآیندهای اکولوژیک اندازه‌گیری می‌شود که ما هنوز آستانه فرآیندهای اکولوژیک را در این رابطه نمی‌دانیم. هنوز اطلاعات جامعی از رابطه اجتماعی و اکولوژیک بین مردم و حوزه در دست نیست. در حال حاضر در زاگرس ما یک گام بیشتر با بیابان فاصله نداریم، گویا زغال‌گیری از درختان بلوط از بیماری زغالی در مرگ درختان پیشی گرفته است.»

     او افزود «پرسش اصلی این است که چرا در تمام سال‌های گذشته زادآوری نداشته‌ایم، در این مناطق حتی درختان ۲۰، ۳۰، یا ۵۰ساله هم دیده نمی‌شوند. اینها نشان می‌دهد که استرس‌ها از همان ۵۰سال پیش آغاز شده، بیماری زغالی بلوط یک‌دلیل ثانویه است، اگر مساله بیماری است پس علت خشکیدگی گونه‌های دیگر چیست؟ شرایط کنونی یک تصمیم استراتژیک را طلب می‌کند. امیدوارم سازمان جنگل‌ها به تکرار اشتباهات پیشین خود نپردازد.»

تخریب جنگل بلوط در اثر مدیریت ناکارآمد است

     کیادلیری در ادامه تحلیل خود با اشاره به تصمیم‌های نادرست سازمان جنگل‌ها می‌گوید: «در مورد زاگرس به تشکیل یک تیم فنی نیاز داریم چرا که سرعت تخریب و نابودی بسیار بالاتر از سرعت حرکت ما در جهت رفع مشکل است. این در شرایطی است که تنها برای برگرداندن حاصلخیزی خاک باید ۵۰درصد از درآمد نفت به این پروژه اختصاص یابد.

     علت اصلی این خشکیدگی‌ها تنها قارچ زغالی یا آفات چوبخوار نبوده‌. بلکه مدیریت ناکارآمد نقش بسزایی در تشدید مساله داشته است.»  بر اساس آمار در ۸۵۰ هکتار از جنگل‌های زاگرس شاهد کشاورزی در زیر عرصه هستیم. میزان آتش سوزی‌ها تا دو و نیم برابر افزایش پیدا کرده است. علاوه بر این آلودگی گردوغبار نیز در غرب کشور بیداد می‌کند. «استفاده از چوب سوخت طی سال‌های اخیر افزایش یافته است. به‌طوری که در گذشته اگر هزینه تهیه سوخت، صدهزارتومان بود امروز با چند برابرشدن این هزینه، مصرف چوب به‌عنوان سوخت به صرفه‌تر به‌نظر می‌رسد.» در این مناطق فقر بسیار شدیدی حاکم است و این وابستگی به منابع جنگلی را دامن زده است.

     چرای بیش از حد دام‌ها در این مناطق باعث شده زادآوری درختان سیری منفی داشته باشد چراکه به گفته کیا‌دلیری: «درختان با بذر سنگین از جمله بلوط در زیر سایه درخت مادری رشد می‌کنند. حذف درختان مادری بدون برنامه، یعنی از بین‌بردن سایه و تشدید خسارت. در چنین شرایطی ما به جای تعریف استراتژی‌های بلندمدت برای از بین‌بردن استرس‌ها باعث تبدیل صدمات بالقوه به بالفعل می‌شویم.»

     هومان خاکپور، فعال محیط‌زیست و نماینده سازمان‌های مردم‌نهاد برای دیدار با رییس‌جمهور در این مورد می‌گوید ورود به جنگل جهت دستکاری حتی اگر با هدف حمایت از جنگل هم باشد باید با آماده‌سازی جوامع محلی برای پذیرش حضور ما در جنگل انجام پذیرد. طرح حمایتی که در حال حاضر در دستور کار سازمان جنگل‌ها قرار گرفته‌ است می‌تواند باعث ایجاد تنش بین جوامع روستایی و کارشناسان و پیمانکاران شود، حضور گروه‌های مردم‌نهاد قبل از ورود پیمانکاران و کارشناسان به منظور آماده‌سازی و آموزش جوامع محلی برای جلوگیری از اعتراض مردم بومی امری ضروری است و با شرایط کنونی بدون آموزش مردم حضور در عرصه‌ها برای قطع درختان عکس‌العمل شدید جوامع محلی را در پی خواهد داشت.

مدیریت بحران یا بحران مدیریت؟

     در هفت سال گذشته موج تغییر روسای سازمان جنگل‌ها و محیط‌زیست و کوتاه‌بودن دوره‌های مدیریتی موجب شده تصمیمات کوتاه‌مدت باشد. کیادلیری می‌گوید: تا زمانی که ما بحران مدیریت داریم چگونه می‌توانیم بحران‌هایی اینچنینی را مدیریت کنیم؟ پیشروی با همین سرعت و به همین شیوه به نابودی سرزمین وسیعی منجر خواهد شد که در این صورت بخش وسیعی از ایران خالی از سکنه خواهد شد. با توجه به آنچه که کارشناسان این حوزه بیان کرده‌اند لحاظ تصمیم‌های تک‌بعدی می‌تواند باز‌خوردهای تندی به همراه داشته باشد.

     حضور کارشناسانی از جمله ناصر مقدسی به عنوان رییس شورایعالی جنگل امید‌هایی برای تغییر شیوه‌های مدیریتی و تجدید‌نظر برای حذف بدون برنامه درختان در زاگرس به‌وجود آورده است. در این مورد ‌گری لوییس، هماهنگ‌کننده و نماینده مقیم برنامه توسعه ملل متحد در ایران در سخنرانی خود در گردهمایی بنیاد میراث ایران و بنیاد میراث حیات‌وحش ایرانی که در لندن برگزار کرد، پنج‌چالش زیست‌محیطی ایران را بیان کرده بود.

      او گفت: «ایران با آینده‌ای خشک‌تر مواجه خواهد شد. روش کنونی اداره میراث ملی ایران به وسیله مردم آن قابل ادامه نیست. ایران از روشی برای توسعه استفاده کرده که بر منابع تجدیدناپذیر آن فشار آورده و برای منابع قابل‌تجدید خود به‌قدر کافی سرمایه‌گذاری نکرده است.» او تنش‌های شدید آب‌وهوایی و کاهش بارندگی در غرب زاگرس در آینده نزدیک را پیش‌بینی کرد، البته این چیزی است که بسیاری از کارشناسان ایرانی از چند سال پیش هشدار داده بودند.  از آنچه پیش‌بینی شده چنین بر می‌آید که هیچ تضمینی برای بقای نهال‌های جایگزین درختان حذف‌شده وجود ندارد و امکان تشدید خشکیدگی بیشتر است. آیا برای این هشدار‌ها فکری کرده‌ایم؟