پدیده زوال یا خشکیدگی بلوط و یا دیگر گونههای جنگلی مانند زالزالک و زبان گنجشک، رخدادی تلخ و نگران کننده در زاگرس است که شوربختانه هر روزه بر وسعت گستره آن افزوده میشود! هرچند که آفات و بیماریهای جنگلی، تنها علت وقوع چنین فاجعه زیست محیطی در رویشگاههای جنگلی زاگرس نبوده و بدون شک گزینههای ذیگری مانند تغییرات اقلیمی، ریزگردها و تخریبها در این ماجرای تکاندهنده نقش داشتهاند، اما نمیتوان چشمها را بر آثار تخریبی طغیان آفات در بسیاری از مناطق جنگلی و حتی مرتعی زاگرس بست.
فراموش نکنیم که؛ آفات بهصورت طبیعی جزء فن طبیعی جنگل بوده و تا زمانی که جمعیت آنها در سیکی طبیعی اکوسیستم جنگل بوسیله دشمنان طبیعیشان کنترل شده و در حد طبیعی قرار دارند هیچگونه تهدیدی برای جنگل نبوده و جزیی از اکوسیستم جنگل محسوب میشوند. دستکاریهای غیراصولی و دخالتهای نابخردانه و آزمندانه انسانی که منجر به تخریب جنگل میشود سبب نابودی این دشمنان طبیعی شده و در اثر این اختلال اکولوژیکی، جمعیت آفات به طرز نگرانکنندهای افزایش یافته و با طغیان و گسترش غیرعادی خود باعث خشکاندن و نابودی درختان ضعیف در جنگل میشوند.
مدیریت آفات در عرصههای جنگلی بهلحاظ پیوستگی اکولوژیکی اجزای این اکوسیستمها، با عرصههای کشاورزی که متأسفانه مبارزه شیمیایی گزینه اول برای مقابله با آفات آنها است، بسیار متفاوت بوده و امکان استفاده از مبارزه شیمیایی در این گسترههای طبیعی وجود ندارد. بدون شک لازمه اجرای یک برنامه موفق کنترلی و مقابلهای در عرصههای طبیعی، درک درست و جامع از بیواکولوژی آفات و بیماریها، دشمنان طبیعی و فنولوژی گونههای میزبان در قالب اصول چهارگانه زیر است:
۱- تشخیص دقیق آفت
۲- بررسی آفت در اکوسیستم جنگل، دوره زندگی، عادات و رفتار آفت
۳- بررسی و تخمین انبوهی جمعیت آفت، نوع و میزان خسارت و بررسی آستانه و سطح زیان اقتصادی آن
۴- بررسی روشهای موجود در کنترل آفت و بکارگیری هوشمندانه و علمی این روشها جهت کنترل آفت و بیماری
از میان شیوههای شناخته شده برای مبارزه با آفات، روش مبارزه بیولوژیک با حمایت از فلور گیاهی و جانوری منطقه، مناسبترین و مؤثرترین روش کنترل و مقابله با آفات بوده و همواره بر شیوههای مکانیکی و شیمیایی ارجحیت داشته است. بسیاری از آفات جنگلی دارای دشمنان طبییعی موثری بوده و تقریبا” هر یک از آفات مانند پروانه جوانه خوار بلوط، پروانه های برگ خوار بنه، لیسه زالزالک و بذر خوارهای بلوط دارای یک دشمن اختصاصی خاص خود هستند. به عنوان مثال یک نوع زنبور به نام Hymenoptera:Bracoridae وجود داشته که دشمن اختصاصی آفت جوانه خوار بلوط بوده و این زنبور به عنوان یک ابزار بیولوژیکی موفق در بسیاری از کشورهای دنیا برای کنترل جمعیت پروانههای جنگلی بهکار گرفته شده است. کاهش غیرطبیعی جمعیت هر یک انواع زنبورها، کفشدوزکها و سایر حشرات به عنوان دشمنان طبیعی آفات در فن جانوری اکوسیستمهای جنگلی، افزایش جمعیت و طغیان آفتی خاص در این عرصههای طبیعی را بهدنبال خواهد داشت.
براساس تحقیقات و تجارب موفق بدست آمده، در مبارزه بیولوژیکی با آفات و بیمایهای جنگلی، روش “حمایت و حفاظت از حشرات و دشمنان طبیعی بومی منطقه” نسبت به دو روش “وارد کردن دشمنان طبیعی خارجی(یا کنترل بیولوژیک کلاسیک)” و “افزایش و پرورش انبوه دشمنان طبیعی بومی و رهاسازی آنها در محیطهای آلوده”، ارزان قیمتتر و اصولیتر بوده که مورد تأکید اکثر کارشناسان و متخصصین حوزه گیاهپزشکی منابع طبیعی است.
هدف این روش حفظ دشمنان طبیعی موجود در اکوسیستم است که با حمایت و مقابله با تهدیدهای از بینبرنده و کاهنده جمعیت طبیعی آنها، میتوان جمعیت آنها را در حد طبیعی نگهداشت. تخریب جنگلها باعث کاهش و نابودی منابع غذایی و میزبانان این دشمنان طبیعی آفات در این عرصههای طبیعی شده که میتوان با فراهم آوردن منابع غذایی و پناهگاههای مناسب به همراه مدیریت زیستگاهی، نسبت به حفاظت و حمایت از این دشمنان طبیعی آفات اقدام کرد.
استفاده از کودهای شیمیایی و حشرهکشها در اراضی کشاورزی و باغهای محاط و یا حاشیه جنگلها، میتواند بهعنوان تهدیدی جدی برای جمعیت این دشمنان طبیعی بهحساب آمده و زمینه طغیان آفات را مهیا کرده که دامنه خسارتهای این طغیان میتواند به همان اراضی کشاورزی و باغات نیز کشانده شود.