هرچند که بهره برداری های سنتی از محصولات فرعی یا غیر چوبی مانند صمغ ها، مان ها، میوه ها و گال ها در جنگل های گستره زاگرس از گذشته کم و بیش رایج و مرسوم بوده است؛ اما بدون شک در هیچ زمانی چون امروز، این رویشگاه های جنگلی راهبردی در کشور، این گونه شکننده و با تهدیدهای طبیعی مثل تغییر اقلیم و خشکسالی های سال های اخیر و تهدیدهای انسان ساز از قبیل زراعت در زیراشکوب، چرای مفرط دام، قطع جنگل، طغیان آفات و بیماری ها، آتش سوزی ها، ریزگردها، رها سازی زباله و پروژه های عمرانی مخرب مواجه نبوده اند.
یکی از محصولات فرعی جنگلی که بیشتر مورد توجه مردمان بخش شمالی زاگرس بوده است، صمغ سقز در درختان بنه است که بهره برداری آن با ایجاد شیار و زخم بر روی تنه و حتی شاخه درخت همراه است. از سال های بسیار دور بهره برداری از این محصول فرعی بنه زارها، در بخش شمالی زاگرس به صورت سنتی رایج بوده، اما تقریبا” از نیمه دوم دهه ۶۰ هجری شمسی به محدوده جنگل های گستره زاگرس مرکزی راه یافته است.
این نوع بهره برداری منسوخ شده، اضافه بر اینکه باعث تشدید ضعف فیزیولوژیکی و اثرات سوء بر روی درخت بنه می شود، برخلاف ادعاهای موافقان و مدافعان بهره برداری سقر از منظر ارزش های اقتصادی که با عنوان طلای سبز هم از آن یاد می کنند، یقینا” در شرایط بحرانی حاکم بر جنگل های زاگرس مرکزی، این بهره برداری حتا از نظر اقتصادی و درآمدزایی هم فاقد توجیه قابل قبول است. بر بنیاد بررسی های انجام شده ، داده های آماری حدود ۶۰۰۰۰۰ هکتار طرح های بهره برداری سقز تهیه شده در جنگل های منطقه اکولوژیکی زاگرس حکایت از آن دارد که؛ تعداد متوسط درخت بنه قابل بهره بردای در هر هکتار جنگل ۸٫۶ اصله است که با رعایت اصول فنی و ضروری اعمال تناوب بهره برداری چهار ساله، تعداد درخت قابل بهره برداری در هر سال در هر هکتار به حدود ۲ اصله کاهش خواهد یافت. حال با لحاظ متوسط تولید که به میزان ۵۰۰ گرم سقز برای هر درخت مورد بهره برداری در نظر گرفته می شود؛ به خوبی می توان دریافت که ارزش ریالی سقز تولیدی در واحد سطح در مقایسه با هزینه های کارگری و خسارت های وارده بسیار ناچیز بوده و تقریبا” برابر ۵ درصد هزینه احیایی یک هکتار جنگل مخروبه را شامل می شود.
فراموش نکنیم که بهره برداری از میوه و بذر درختان نیز که در سطحی وسیع تر در رویشگاه های جنگلی زاگرس مرکزی صورت می پذیرد می تواند خسارت های زیست محیطی جبران ناپذیری را به دنبال داشته باشد. در این نوع بهره برداری که نیاز به مهارت و تخصص چندانی هم ندارد، در صورتیکه جمع آوری میوه درختان در حجم وسیع و بدون رعایت نیازهای طبیعی اکوسیستم های جنگلی رخ دهد؛ مطمئنا” اضافه بر تجدید حیات گونه های درختی، حیات جانوری جنگل با تهدیدهای جدی مواجه خواهد شد.
نمونه بارز و شاخص این شیوه نادرست بهره برداری، جمع آوری میوه بلوط است که شوربختانه در سال های اخیر جمع آوری آن به شدت رواج یافته تا جایی که بدون لحاظ ملاحظات زیست محیطی، استقرار صنایع بزرگ فرآوری برای استفاده از میوه بلوط در برخی مناطق زاگرس در دستور کار سرمایه گذاران داخلی و خارجی نیز قرار گرفت. متأسفانه در حال حاضر نیز جمع آوری گسترده میوه بلوط به عنوان یکی از مهمترین تهدیدهای تجدید حیات گیاهی و تنوع زیستی جانوری منطقه زاگرس مرکزی محسوب شده که بایستی در ردیف الزامات اجتناب ناپذیر مدیریت جامع جنگل های زاگرس مورد توجه جدی قرار گیرد.