بایگانی “پژوهش و تحقیق”

ماهی تیلاپیا روی میز رئیس جمهور/هشدار نسبت به ورود یک گونه مهاجم

سه شنبه, ۱۱ آذر, ۱۳۹۳

     دبیرخانه گروه هم‌اندیشی سازمان‌های غیردولتی تالابی کشور با صدور نامه از رییس جمهور خواسته است تا شخصا” در ماجرای ورود ماهی تیلاپیا وارد شده و اجازه ندهند این گونه مهاجم و خطرناک تنوع زیستی سرزمین مادری را با تهدیدهای جدی مواجه کند. به عنوان سخنگوی دبیرخانه در گفتگویی با خبرگزاری مهر شرکت کرده‌ام که شرح کامل آن‌را می‌توانید در زیر بخوانید:

ماهی

    خبرگزاری مهر: سازمان شیلات در حالی بر ورود ماهی تیلاپیا اصرار می کند که فعالان و مسئولان محیط زیست این گونه را تهدیدی جدی برای اکوسیستم های آبی می دانند و از مسئولان می خواهند که از ورود آن جلوگیری کنند. با وجود تجربه‌های تلخ و ناموفق و مخالفت‌های جدی متخصصان حوزه‌های شیلات و ماهی شناسی، فعالان محیط زیست و حتی سازمان حفاظت محیط زیست نسبت به ورود گونه‌های مهاجم و غیربومی که متأسفانه در سال‌های گذشته آسیب های جدی و غیرقابل درمانی را بر محیط‌زیست آبی و دریایی کشور وارد کرده‌، ناباورانه سازمان شیلات کشور بدون توجه به ملاحظات محیط زیستی و حتی اقتصادی و اجتماعی اصرار بر واردکردن ماهی مهاجم تیلاپیا به اکوسیستم‌های آبی و دریایی کشور دارد.

     این در حالی است که از سوی مجامع بین‌المللی نیز نسبت به تأثیر تخریبی ماهی تیلاپیا بر طبیعت هشدار داده‌شده است. این ماهی که دوره بلوغ جنسی و تکثیر بسیار کوتاهی دارد، سرعت افزایش جمعیتش بسیار بالا است (در هر دوره ۲۷۰۰ تخم و تخم‌ریزی هر دو ماه یک‌بار)، توانایی تحمل سخت‌ترین شرایط محیطی مانند اکسیژن بسیار پایین، طیف وسیع شوری و حرارت را داشته و همه‌چیزخوار است. از سوی دیگر این ماهی از قدرت بالایی در انتقال به منابع آبی طبیعی، سدها و سازه‌های آبی را داشته و با سرعت غیر قابل تصوری می‌تواند تنوع زیستی آبی کشور را با خطرهای جدی مواجه کند.

     سخنگوی دبیرخانه گروه هم‌اندیشی سازمان‌های غیردولتی تالابی کشور در این باره به خبرنگار مهر می گوید: قدرت بالای گسترش در تمامی آب‌های شیرین تا شور، کاهش کیفیت آب‌های پشت مخازن سدها براثر مرگ دسته جمعی این ماهی‌ها به علت کم‌آبی یا تغییرات شدید دمایی از دیگر تهدیدات این ماهی برای اکوسیستم های آبی است.

     هومان خاکپور، ایجاد بیماری برای سایر گونه‌های آبزی و تأثیر در نرخ جمعیت آن‌ها را از دیگر تبعات اکولوژیکی ورود این‌گونه مهاجم به اکوسیستم‌های آبی و دریایی کشور بر می شمرد. به اعتقاد او، فارغ از تبعات اکولوژیکی، ورود ماهی تیلاپیا با تأثیر بر تولید و تکثیر آبزیان بومی و تولید گوشت نامطلوب (نسبت نامطلوب امگا ۶ به امگا ۳) که در آغاز با هزینه کمتری بدست می‌آید در طولانی مدت تبعات اقتصادی و اجتماعی به علت ازدست رفتن مشاغل و معیشت‌های بومی در بسیاری از مناطق کشور را به همراه خواهد داشت.

     آنطور که خاکپور می گوید: دبیرخانه گروه هم‌اندیشی سازمان‌های غیردولتی تالابی کشور تصمیم به نوشتن نامه‌ای برای رییس جمهور جهت درخواست برای جلوگیری از ورود غیر کار شناسانه این گونه ماهی گرفت. حالا با توجه به خطراتی که ورود ماهی تیلاپیا برای اکوسیستم آبی و گونه های بومی به همراه خواهد داشت از یک سو و از سوی دیگر تبعات اقتصادی و اجتماعی ورود این گونه و همچنین بر اساس رویکرد مثبت دولت در حوزه محیط زیست، انتظار می رود پیش از آنکه دیر شود از ورود غیرکارشناسی و زیان‌بار این ماهی غیر بومی به کشور جلوگیری شود.

کلیک کنید تا نامه را بزرگتر ببینید

در همین رابطه:

– پورتال سازمان حفاظت محیط زیست کشور: تهدیدی جدی برای اکوسیستم های آبی/اینبار تکثیر و پرورش گونه آبزی تیلاپیا

– خبرگزاری مهر: واکنش معاون حجتی به ماجرای ماهی تیلاپیا/ به روحانی نامه می‌نویسیم

گیاهان دارویی طرح و پروژه می‌خواهند یا باور و عزم ملی

جمعه, ۳۰ آبان, ۱۳۹۳

مزرعه اسطوخودوس

     هنوز هم عمدتاً در روستاها استفاده از گیاهان داروئی برای درمان در کنار داروهای شیمیایی متداول است. هرچند استفاده از داروهای گیاهی در بخش درمانی کشورهای پیشرفته بسیار فراتر از کشورهای درحال‌توسعه است اما برداشت کنترل نشده و غیراصولی گیاهان در درمان‌های سنتی، کاربری‌های صنعتی و خوراکی در کشورهای درحال‌توسعه، خسارت‌های زیادی را به تنوع گیاهی این مناطق وارد کرده و بقای این گونه‌های گیاهی ارزشمند و اقتصادی را با خطرهای جدی مواجه کرده است! چراکه بیشتر این برداشت‌ها از رویشگاه‌های طبیعی و به صورت‌های کاملاً غیرعلمی و ناپایدار بوده است.

     تقریباً در تمامی مناطق کشور؛ بیشترین استفاده از گیاهان داروئی در سیستم درمانی سنتی و متأسفانه بیشترین برداشت‌ها هم از رویشگاههای طبیعی جنگلی و مرتعی بوده است. این را هم اضافه کنیم که در سال‌های اخیر افزایش جمعیت و توسعه کارخانه‌های داروسازی و گسترش ظرفیت‌های تولید داروهای گیاهی، روند بهره‌برداری‌های بی‌رویه و غیراصولی در رویشگاه‌های طبیعی را شدتی نگران‌کننده بخشیده تا جایی که مراکز تحقیقاتی، فعالان محیط‌زیستی و برخی کارشناسان نهادهای اجرایی به خطر انقراض و تهدید تنوع گیاهی کشور هشدارهای جدی می‌دهند.

     موقعیت جغرافیایی، شرایط توپوگرافی کوهستانی و تغییرات شدید ارتفاعی به همراه نوسانات وسیع حرارتی، رطوبتی و بارشی سبب شده است تا استان چهارمحال و بختیاری به‌رغم داشتن وسعت حدود یک‌درصدی کشور، از ظرفیت منحصربه‌فردی در ایجاد شرایط اکولوژیکی مناسب برای‌ رویش گونه‌های گیاهی بسیار متنوع با نیازها و خواهش‌های اکولوژیکی بسیار متفاوت برخوردار باشد.

     این موهبت طبیعی کم‌نظیر سبب شده است تا سرزمین چهارمحال و بختیاری به یکی از رویشگاه‌های ارزشمند کشور تبدیل‌شده و ظرفیت کشت و توسعه گیاهان دارویی، صنعتی و خوراکی در شمار مهم‌ترین استعدادها و قابلیت‌های اقتصاد سبز استان قرار گیرد.

     به‌رغم آگاهی از چنین ظرفیت‌های اشتغال‌زایی و معیشت‌های سبز و همین‌طور آگاهی از نقش این گیاهان در حوزه‌های سلامت و صنعت، ولی متأسفانه به دلیل عدم وجود برنامه راهبردی مشخص در زمینه بهره‌برداری خردمندانه و پایدار، همواره شاهد ریشه‌کن شدن این گیاهان هستیم. بی‌شک راه برون‌رفت از بحران ریشه‌کنی این گیاهان و کنترل بهره‌برداری‌های بی‌رویه در رویشگاه‌های طبیعی، آموزش جوامع محلی و بومی برای کشت و اهلی کردن این گیاهان در مزارع است. ایده کشت و اهلی کردن، یقیناً مؤثرترین اقدام برای حفاظت از گیاهان داروئی، صنعتی و خوراکی کشور است که می‌توان با ایجاد زیرساخت‌های لازم برای توسعه صنایع فرآوری بالادستی، زمینه اشتیاق و مشارکت مردم در این طرح را فراهم کرد.

     آمار رسمی ارایه شده از سطح زیر کشت گیاهان داروئی حکایت از این حقیقت تلخ دارد که متأسفانه عزم لازم برای استفاده خردمندانه از این ظرفیت اشتغال‌زایی و درآمدزایی ارزشمند که منجر به حفاظت پایدار از تنوع زیستی گیاهی سرزمین عزیزمان هم می‌شود وجود نداشته و همچنان بهره‌برداری‌های غیراصولی سنتی و ریشه‌کنی گیاهان در طبیعت دست بالا را دارد. بر اساس این آمار سطح زیر کشت گیاهان داروئی در سال ۱۳۸۹ حدود ۳۸۰۰۰ هکتار بوده است که با احتساب تعداد گونه¬های داروئی شناسایی‌شده در کشور، سرانه کشت هر یک از این گیاهان دارویی در کل کشور حدود ۱٫۶۵ هکتار برآورد می‌شود. سطح سرانه‌ای که در مقایسه با پتانسیل‌های کم‌نظیر موجود در کشور بسیار پایین بوده و گواه این حقیقت تلخ است که در سال‌های گذشته هیچ برنامه خردمندانه‌ای در زمینه حفاظت و تولید اقتصادی این مواهب الهی در کشور نداشته‌ایم.

     جالب است بدانیم که از عرصه ۳۸۰۰۰ هکتاری کشت گیاهان دارویی کشور، بیش از نیمی از این سطح یعنی حدود ۲۰۰۰۰ هکتار آن مربوط به استان‌ خراسان رضوی و دو استان خراسان شمالی و جنوبی بوده است و سهم بقیه مناطق رویشی کشور بسیار ناچیز و در مناطقی مانند چهارمحال و بختیاری به‌رغم دارا بودن شرایط اقلیمی و رویشگاهی بسیار مناسب، شوربختانه در حد تأمل‌برانگیز و حدود ۶٫۴ هکتار است.

     کلام آخر اینکه؛ انتظار می‌رود قبل از آنکه دیر شود و با تخریب رویشگاه‌ها و تنوع زیستی گیاهی مناطق ارزشمندمان درخطر نابودی و انقراض قرار گیرند و ناباورانه همه فرصت‌ها از دست برود، حفاظت همراه با بهره‌برداری خردمندانه از گیاهان دارویی، صنعتی و خوراکی در سبد اولویت‌های برنامه‌ریزی و کاری دستگاه‌های متولی و مرتبط مانند منابع طبیعی، جهاد کشاورزی، مرکز تحقیقات کشاورزی و منابع طبیعی، دانشگاه علوم پزشکی و سایر مراکز دانشگاهی، صنعت، تجارت و بازرگانی، حفاظت محیط‌زیست و … قرار گیرد تا با مشارکت مسئولانه بخش خصوصی و غیردولتی اضافه بر افزایش ضریب حفاظتی تنوع زیستی گیاهی و ظرفیت‌سازی در حوزه اشتغال‌های سبز و پایدار، بسترهای لازم برای توسعه کشت، تکثیر و فرآوری این گیاهان ارزشمند درمانی و اقتصادی فراهم شود.

مرگ جنگل‌های بلوط … !

سه شنبه, ۶ اسفند, ۱۳۹۲

     آغاز عملیات‌های گسترده بهداشتی و پرورشی در جنگل‌های آلوده و خشکیده زاگرس که در قالب قطع درختان آلوده در حال انجام است بهانه گفتگوی خبرنگار روزنامه شرق با برخی از متخصصین بخش منابع طبیعی بوده است. نگارنده نیز در این گفتگو شرکت داشته‌ام که می‌توانید شرح کامل این گزارش را که در شماره ۱۹۶۲ مورخه ۶ اسفند ۱۳۹۲ این روزنامه در زیر بخوانید:

شرق

نسیم محمدی – روزنامه شرق:

      ۱۰هزارهکتار از جنگل‌های بلوط زاگرس طی هفته‌های اخیر به زغال تبدیل شدند. به گزارش روزنامه شرق ؛ این رویداد در پی خشکیدن بخش اعظم جنگل‌های بلوط در زاگرس رخ داد که ناشی از عملکرد هشت‌ساله مدیران در محیط‌زیست، سازمان جنگل‌ها و وزارت نیرو است، سرانجام شعبده مدیران برای تبدیل درختان به کربن پاسخ داد. طی روزهای گذشته رییس سازمان جنگل‌ها و مراتع اعلام کرد عامل بیماری در ۱۷۰هزارهکتار از بلوط‌های زاگرس پیشرفت کرده است.

     در این راستا قطع درختان آلوده در زاگرس آغاز و ۱۰هزارهکتار از جنگل‌های خشکیده بلوط تبدیل به زغال شدند. بنا به گفته وی این تصمیم به پیشنهاد کارشناسان، برای جلوگیری از اشاعه بیماری زغالی بلوط توصیه شده است. اما آنچه هم‌اکنون در حال انجام است زمینه مخالفت شدید کارشناسان این حوزه را فراهم کرده است.

     خداکرم جلالی، ریاست سازمان جنگل‌ها و مراتع را همزمان با عضویتش در هیات‌مدیره بزرگ‌ترین شرکت بهره‌برداری و احیای جنگل در استان گیلان بر عهده گرفت که با سکوت کارشناسان و رسانه‌ها همراه شد و هرگز به این اشاره نشد.

     با وجود امضای معصومه ابتکار بر طومار حمایت از جنگل‌های بلوط، مدیر پروژه زاگرس در سازمان محیط‌زیست گفته است تنها راه برای جلوگیری از پیشرفت بیماری، قطع درختان بلوط زاگرس است. اخیرا این نوع دوگانگی‌های رفتاری در میان مدیران محیط‌زیست آشکارا دیده می‌شود.

حذف بلوط‌های بیمار بدون نقشه پراکنش بیماری

     اما رییس انجمن جنگل‌بانی ایران از جمله کارشناسانی بود که از سال‌های گذشته مرگ جنگل‌های زاگرس را هشدار داده بودند. هادی کیادلیری چندی پیش در همایشی که موسسه تحقیقات گیاه‌پزشکی برای بررسی زوال بلوط برگزار کرده بود مخالفت شدید خود را با معدوم‌کردن بلوط‌های زاگرس اعلام کرد.

    وی تاکید کرد «ما نه‌تنها با مرگ بلوط مواجه نیستیم که مساله مرگ یک اکوسیستم است و در تصمیم مدیران سازمان جنگل‌ها این مساله دیده نشده‌، آنچنان که معدوم‌کردن درختان نه‌تنها باعث حل مساله نخواهد شد بلکه فشاری مضاعف بر زاگرس تحمیل خواهد کرد، علاوه بر آن نقشه پراکنش آلودگی هنوز تهیه نشده و بسیاری از مدیران منابع طبیعی در این‌باره دچار اشتباه هستند.»

     در گفت‌وگویی که با وی انجام دادیم او تاکید کرد «آماری از شدت صدمات و میزان درختان خشکیده در دست نیست. امروز تعادل با شاخص‌هایی متفاوت از جمله شناسایی فرآیندهای اکولوژیک اندازه‌گیری می‌شود که ما هنوز آستانه فرآیندهای اکولوژیک را در این رابطه نمی‌دانیم. هنوز اطلاعات جامعی از رابطه اجتماعی و اکولوژیک بین مردم و حوزه در دست نیست. در حال حاضر در زاگرس ما یک گام بیشتر با بیابان فاصله نداریم، گویا زغال‌گیری از درختان بلوط از بیماری زغالی در مرگ درختان پیشی گرفته است.»

     او افزود «پرسش اصلی این است که چرا در تمام سال‌های گذشته زادآوری نداشته‌ایم، در این مناطق حتی درختان ۲۰، ۳۰، یا ۵۰ساله هم دیده نمی‌شوند. اینها نشان می‌دهد که استرس‌ها از همان ۵۰سال پیش آغاز شده، بیماری زغالی بلوط یک‌دلیل ثانویه است، اگر مساله بیماری است پس علت خشکیدگی گونه‌های دیگر چیست؟ شرایط کنونی یک تصمیم استراتژیک را طلب می‌کند. امیدوارم سازمان جنگل‌ها به تکرار اشتباهات پیشین خود نپردازد.»

تخریب جنگل بلوط در اثر مدیریت ناکارآمد است

     کیادلیری در ادامه تحلیل خود با اشاره به تصمیم‌های نادرست سازمان جنگل‌ها می‌گوید: «در مورد زاگرس به تشکیل یک تیم فنی نیاز داریم چرا که سرعت تخریب و نابودی بسیار بالاتر از سرعت حرکت ما در جهت رفع مشکل است. این در شرایطی است که تنها برای برگرداندن حاصلخیزی خاک باید ۵۰درصد از درآمد نفت به این پروژه اختصاص یابد.

     علت اصلی این خشکیدگی‌ها تنها قارچ زغالی یا آفات چوبخوار نبوده‌. بلکه مدیریت ناکارآمد نقش بسزایی در تشدید مساله داشته است.»  بر اساس آمار در ۸۵۰ هکتار از جنگل‌های زاگرس شاهد کشاورزی در زیر عرصه هستیم. میزان آتش سوزی‌ها تا دو و نیم برابر افزایش پیدا کرده است. علاوه بر این آلودگی گردوغبار نیز در غرب کشور بیداد می‌کند. «استفاده از چوب سوخت طی سال‌های اخیر افزایش یافته است. به‌طوری که در گذشته اگر هزینه تهیه سوخت، صدهزارتومان بود امروز با چند برابرشدن این هزینه، مصرف چوب به‌عنوان سوخت به صرفه‌تر به‌نظر می‌رسد.» در این مناطق فقر بسیار شدیدی حاکم است و این وابستگی به منابع جنگلی را دامن زده است.

     چرای بیش از حد دام‌ها در این مناطق باعث شده زادآوری درختان سیری منفی داشته باشد چراکه به گفته کیا‌دلیری: «درختان با بذر سنگین از جمله بلوط در زیر سایه درخت مادری رشد می‌کنند. حذف درختان مادری بدون برنامه، یعنی از بین‌بردن سایه و تشدید خسارت. در چنین شرایطی ما به جای تعریف استراتژی‌های بلندمدت برای از بین‌بردن استرس‌ها باعث تبدیل صدمات بالقوه به بالفعل می‌شویم.»

     هومان خاکپور، فعال محیط‌زیست و نماینده سازمان‌های مردم‌نهاد برای دیدار با رییس‌جمهور در این مورد می‌گوید ورود به جنگل جهت دستکاری حتی اگر با هدف حمایت از جنگل هم باشد باید با آماده‌سازی جوامع محلی برای پذیرش حضور ما در جنگل انجام پذیرد. طرح حمایتی که در حال حاضر در دستور کار سازمان جنگل‌ها قرار گرفته‌ است می‌تواند باعث ایجاد تنش بین جوامع روستایی و کارشناسان و پیمانکاران شود، حضور گروه‌های مردم‌نهاد قبل از ورود پیمانکاران و کارشناسان به منظور آماده‌سازی و آموزش جوامع محلی برای جلوگیری از اعتراض مردم بومی امری ضروری است و با شرایط کنونی بدون آموزش مردم حضور در عرصه‌ها برای قطع درختان عکس‌العمل شدید جوامع محلی را در پی خواهد داشت.

مدیریت بحران یا بحران مدیریت؟

     در هفت سال گذشته موج تغییر روسای سازمان جنگل‌ها و محیط‌زیست و کوتاه‌بودن دوره‌های مدیریتی موجب شده تصمیمات کوتاه‌مدت باشد. کیادلیری می‌گوید: تا زمانی که ما بحران مدیریت داریم چگونه می‌توانیم بحران‌هایی اینچنینی را مدیریت کنیم؟ پیشروی با همین سرعت و به همین شیوه به نابودی سرزمین وسیعی منجر خواهد شد که در این صورت بخش وسیعی از ایران خالی از سکنه خواهد شد. با توجه به آنچه که کارشناسان این حوزه بیان کرده‌اند لحاظ تصمیم‌های تک‌بعدی می‌تواند باز‌خوردهای تندی به همراه داشته باشد.

     حضور کارشناسانی از جمله ناصر مقدسی به عنوان رییس شورایعالی جنگل امید‌هایی برای تغییر شیوه‌های مدیریتی و تجدید‌نظر برای حذف بدون برنامه درختان در زاگرس به‌وجود آورده است. در این مورد ‌گری لوییس، هماهنگ‌کننده و نماینده مقیم برنامه توسعه ملل متحد در ایران در سخنرانی خود در گردهمایی بنیاد میراث ایران و بنیاد میراث حیات‌وحش ایرانی که در لندن برگزار کرد، پنج‌چالش زیست‌محیطی ایران را بیان کرده بود.

      او گفت: «ایران با آینده‌ای خشک‌تر مواجه خواهد شد. روش کنونی اداره میراث ملی ایران به وسیله مردم آن قابل ادامه نیست. ایران از روشی برای توسعه استفاده کرده که بر منابع تجدیدناپذیر آن فشار آورده و برای منابع قابل‌تجدید خود به‌قدر کافی سرمایه‌گذاری نکرده است.» او تنش‌های شدید آب‌وهوایی و کاهش بارندگی در غرب زاگرس در آینده نزدیک را پیش‌بینی کرد، البته این چیزی است که بسیاری از کارشناسان ایرانی از چند سال پیش هشدار داده بودند.  از آنچه پیش‌بینی شده چنین بر می‌آید که هیچ تضمینی برای بقای نهال‌های جایگزین درختان حذف‌شده وجود ندارد و امکان تشدید خشکیدگی بیشتر است. آیا برای این هشدار‌ها فکری کرده‌ایم؟

زاینده‌رود و چند پرسش

جمعه, ۲ اسفند, ۱۳۹۲

     ششمین یادداشت دوست ارجمندمان دکتر رحیم علیمحمدی با طرح پرسش‌هایی از گذشته و روند بحرانی شدن وضعیت زاینده‌رود و گاوخونی برای تارنمای طبیعت بختیاری ارسال شده است که در ادامه یادداشت‌های منتشر شده ازاین پژوهش‌گر برجسته واستادیار مرکز تحقیقات کشاورزی و منابع طبیعی چهارمحال و بختیاری، با خوانندگان گرامی‌این تارنما به اشتراک گذاشته می‌شود:

تأمین آب شرب یزد

     کویر نشینان و افرادی که آشنایی کامل با کویر دارند ارزش والای آب و اثرگذاری آن‌را بر حیات و توسعه همه جانبه مناطق خودشان را به خوبی درک می کنند. استان یزد به عنوان یک استان کویری از دیر باز با مشکلات، چالش‌ها و بحران کم آبی مواجه بوده است. در دهه های گذشته راهکارهای مختلفی برای مقابله  با کم آبی در این استان اتخاذ شده است. در این راستا انتقال آب از حوضه‌های دیگر به عنوان یک گزینه و راهکار عملی، دور از اذهان نیست که از آن جمله می‌توان به خط انتقال آب از رودخانه زاینده رود به یزد اشاره نمود. در این ارتباط در سال ۱۳۷۸ اولین خط انتقال آب از رودخانه زاینده رود (باغبهادران) به طول تقریبی ۳۳۵ کیلومتر با دبی ۳ مترمکعب بر ثانیه (۹۸ میلیون مترمکعب در سال) پس از عقد قرار داد با شرکت آب منطقه‌ای استان اصفهان به منظور تأمین آب شرب و صنعت استان یزد به بهره‌برداری رسید.

حال سئوالاتی جند بشرح ذیل مطرح است:

۱- آیا می‌دانید دلایل خشک شدن رودخانه زاینده رود خصوصأ در محدوده شهر اصفهان و عدم تأمین آب کشاورزان شرق اصفهان چیست؟

– خشکسالی‌های شش سال گذشته در حوضه آبریز رودخانه (شهرستان کوهرنگ و ارتفاعات زردکوه بختیاری)

– بارگذاری‌های بیش از ظرفیت رودخانه همانند احداث و توسعه لجام گسیخته کارخانجات صنعتی در حاشیه رودخانه

– خطای محاسباتی (عمدی) در برآورد آب رودخانه (عدم پیش‌بینی سال‌های کم بارش)

– توسعه شبکه‌های آبیاری (کشاورزی)

– عدم کنترل الگوی کشت در منطقه

– توسعه دهشت آور شهرها و شهرک‌های اطراف پایتخت فرهنگی جهان اسلام

– پیش فروش و تخصیص آبهای وجود نداشته، تحقق نیافتنی و غیر پایدار به استان‌های دیگر به خاطر همراهی و حمایت همه جانبه در کوتاه مدت به منظور رسیدن به اهداف غیر علمی و غیر کارشناسانه

۲-آیا می‌دانید با احداث تونل انتقال آب گلاب در سال‌های کم بارش رودخانه زاینده رود در محل آبگیری استان یزد خشک خواهد شد؟

۳- آیا می‌دانید یکی از شعارهای متعرضین در انفجار خط انتقال آب به یزد در اسفند ۱۳۹۱ چی بود (چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است)؟

۴- آیا می‌دانید بیش از ۹۰ درصد آب رودخانه زاینده رود از استان چهارمحال و بختیاری تأمین می شود؟

۵- آیا می‌دانید چرا قبل از سال ۱۳۳۳ که اولین تونل کوهرنگ احداث شود آب رودخانه زاینده رود به باتلاق گاوخونی می رسیده است؟

۶- آیا می‌دانید قبل از سال ۱۳۳۳ که تونل شماره ۱ کوهرنگ احداث شود آب رودخانه صرف کدامین مصارف  می شد؟

۷- آیا می‌دانید بعد از سال ۱۳۳۳ که اولین تونل کوهرنگ با ظرفیت انتقال ۲۷۰ میلیون مترمکعب در سال به بهره‌برداری رسید، به وسعت شبکه‌های آبیاری دشت اصفهان چقدر اضافه شد؟

۸- آیا می‌دانید تونل دوم کوهرنگ در سال ۱۳۶۴ با ظرفیت ۲۵۰ میلیون مترمکعب در سال به بهره‌برداری رسید؟

۹- آیا می‌دانید بعد از احداث تونل‌های شماره یک و دو کوهرنگ کدامین کارخانجات صنعتی در اطراف و نزدیک رودخانه زاینده رود به منظور استفاده از آب رودخانه احداث و یا توسعه یافتند و این کارخانجات در سال به چه میزان آب نیاز مبرم دارند (در حال حاضر حدود ۱۸۸ میلیون متر مکعب در سال و در آینده نزدیک به حدود ۲۴۴ میلیون مترمکعب در سال) به این آمار آب مورد نیاز فضای سبز و .. اطراف کارخانجات اضافه شود؟

۱۰- آیا می‌دانید تونل چشمه لنگان در سال ۱۳۸۴ به منظور انتقال ۱۲۰ میلیون مترمکعب در سال به بهره‌برداری رسید؟

۱۱- آیا می‌دانید چرا تونل سوم کوهرنگ از سال ۱۳۷۲ تا کنون به بهره‌برداری نرسیده است (برخورد تونل به آب و فشار بالای آب جهت تخلیه از مجرای خروجی تونل، برخورد به گسل‌ها خصوصأ گسل زر)؟

۱۲- آیا آمار آبدهی تونل‌های شماره ۱ و ۲ کوهرنگ را در سال‌های کم آبی بررسی نموده‌اید (به کمتر از یک سوم در سال کاهش داشته‌اند)؟

۱۳- آیا می‌دانید تونل سوم کوهرنگ در پایین دست تونل‌های شماره ۱ و ۲ کوهرنگ واقع شده است؟

۱۴- آیا می‌دانید تونل سوم نیاز به احداث سد در منطقه دارد تا آب اضافی رودخانه را ذخیره و انتقال دهد؟

۱۵- آیا می‌دانید سهم آب تالاب گاوخونی ۲۰۰ میلیون مترمکعب در سال است و چرا در سال‌های کم آبی داده نشده است؟ و منطقه گاوخونی را به چشمه‌های تشکیل ریزگردها تبدیل نموده است؟

۱۶- آیا می‌دانید با احداث تونل گلاب حتی در سال‌های با بارش نرمال به دلیل کم شدن دبی رودخانه زاینده رود (کاهش ارتفاع آب رودخانه در پایین دست سد تنظیمی انحرافی زاینده رود) تلفات آب افزایش یافته و عملاً رودخانه به مسیر فاضلاب‌رو تبدیل خواهد شد (رودخانه کارون بعد از شهر اهواز نمونه عینی این قضیه می باشد) و عملاً آب رودخانه فاقد استاندارهای لازم برای شرب خواهد شد؟

۱۷-  آیا مسئولین آب استان یزد گزینه‌های دیگر تأمین آب را بررسی نموده‌اند؟

۱۸- آیا می‌دانید تونل ۶۵ کیلومتری بهشت آباد از بیش از ۴ گسل اصلی و ۴۰ گسل فرعی عبور خواهد کرد؟

۱۹-  آیا می‌دانید مقدار آب مازاد واقع در بهشت آباد از میزان پیش‌بینی شده بسیار کمتر است(حدود یک سوم)؟

۲۰-  آیا می‌دانید تخصیص‌های آب بهشت آباد به چه میزان، به کدام مناطق و با چه اهدافی داده شده است؟

۲۱- آیا می‌دانید احداث تونل بهشت آباد در صورت تأمین اعتباری بیش از ده هزار میلیارد تومان و حداقل به بیش از ۵۰ سال زمان نیاز دارد؟

تحلیلی بر ماجرای تونل گلاب و سرنوشت فاجعه‌بار زاینده‌رود

جمعه, ۱۸ بهمن, ۱۳۹۲

     پنجمین یادداشت دوست ارجمندمان دکتر رحیم علیمحمدی با تحلیلی از تونل گلاب و سرنوشت زاینده‌رود برای تارنمای طبیعت بختیاری ارسال شده است که در ادامه یادداشت‌های منتشر شده ازاین پژوهش‌گر برجسته واستادیار مرکز تحقیقات کشاورزی و منابع طبیعی چهارمحال و بختیاری، با خوانندگان گرامی‌این تارنما به اشتراک گذاشته می‌شود:

تونل گلاب یا ناقوس مرگ قطعی رودخانه زاینده‌رود

     آب محور توسعه در هر جامعه‌ای می باشد و بنابر فرموده حق تعالی آب عامل حیات است. هر کجا آب باشد آبادانی، توسعه و رشد وجود دارد. تمدنها از قدیم الایام در کنار منابع آبی شکل گرفته و توسعه یافته‌اند و با اضمحلال منابع آبی آن تمدنها نیز از بین رفته‌اند. رودخانه زاینده رود در حد فاصل سد تنظیمی تا چم نار در استان چهارمحال و بختیاری روستاها و شهرهایی را همچون (قراقوش، گرمدره، مارکده، یاسه چای، هوره، سوادجان، دشتی، چم کاکا، چم عالی، چم چنگ، چم جنگل، ایلبگی، چم خلیفه، چلوان، چم زین، شوراب صغیر، شوراب کبیر، محمد آباد، صادق آباد، سامان، کاهکش، چم خرم، چم نار، قسمتی از شهر بن) را در آعوش خود گرفته و با جریان خود به آن مناطق  حیات می بخشد. از سال ۱۳۸۴ حادثهای در منطقه رخ داده است و آن هم احداث تونلی به نام گلاب است که از نظر جغرافیایی تمامأ در جغرافیای استان اصفهان قرار دارد اما خسارت، ضرر و زیان آن برای استان‌های چهارمحال و بختیاری، اصفهان که در درجه اول برای مناطق ذکر شده و ناقوس مرگ قطعی رودخانه زاینده رود می باشد.

دلایل احداث تونل گلاب:

۱- تأمین آب شرب کاشان، آران و بیدگل

     تونل گلاب در اصل برای تأمین آب شرب کاشان، آران و بیدگل به میزان ۷/۱ (یک و هفت دهم) مترمکعب بر ثانیه بوده است. اما خط انتقال آب به کاشان سالهاست از طریق سیستم پمپاژ بلا استفاده تیران- کرون به بهرهبرداری رسیده بود. احداث تونل گلاب ضمن تحمیل هزینه جند ده میلیارد تومانی تونل به کاشان، مجددأ در محل تونل دسترسی گلاب (کیلومتر ده و نیم) نیاز به پمپاژ ۲۳۰ متر آب از داخل تونل به سطح زمین می باشد که این هم نیاز به سرمایه گذاری اولیه و هزینه جاری و سرسام آور همیشگی، در تمام ایام بهره‌برداری دارد. 

۲- کمبود ظرفیت تصفیهخانه باباشیخعلی

     فاز دوم تصفیهخانه باباشیخعلی در سال ۱۳۸۶ با صرف میلیاردها تومان با ظرفیت تصفیه ۵/۱۲ مترمکعب بر ثانیه به بهره برداری رسید. مصرف سرانه چند لیتر در روز پیش بینی شده است که این تصفیه خانه پاسخگو نمی باشد (۳۱۰ لیتر در روز یا ۱۷۰ لیتر در روز به ازای هر نفر)؟ چرا تصفیهخانه باباشیخعلی توسعه داده نمی شود؟ چرا در مجاورت تونل اشترجان تونل دیگری حفر نمی گردد یا از سیستم پمپاژ استفاده نمی شود؟

۳-  آلودگی آب رودخانه و پدافند غیر عامل

     مگر مطالعات انجام شده و نمونه برداریهای روزانه از آب رودخانه تا بحال گزارشی از آلودگی آب رودخانه دادهاند؟ جواب گویای آنست که تا بحال هیجگونه آلودگی از بالادست سد چم آسمان گزارش نشده است. در ثانی چنانچه تمامی روستاها و شهرهای حاشیه رودخانه را بخواهند به سیستم تصفیه خانه فاضلاب مجهز کنند به اعتباری کمتر از یک دوازدهم هزینه تونل نیاز دارند. از طرفی در این منطقه حدود ۶۰ هزار نفر ساکن هستند ولی در بالادست سد زاینده رود بیش از ۲۰۰ هزار نفر زندگی می کنند که هیچ کدام از شهرها و روستاها به سیستم تصفیه خانه فاضلاب مجهز نیستند.

۴- برداشت آب در بالادست (استان چهار محال و بختیاری)

     تبلیغات کذب عده‌ای افراد مغرض مبنی بر برداشت آب در بالادست یعنی در روستاها و شهرهای فوقالذکر استان چهار محال و بختیاری عامل خشکی و کمبود آب مطرح می شود. این در حالی است که آمار شرکت آب منطقه‌ای اصفهان خلاف این قصیه را ثابت کرده است. زیرا رودخانه در استان چهار محال و بختیاری زایشی بوده و دیگر اینکه میزان برداشت از رودخانه کمتر از مجوزهای صادر شده می باشد و بطور متوسط در طول سال، آب خروجی از مرز استان چهار محال و بختیاری بیشتر از میزان ورودی از سد تنظیمی است. از سوی دیگر کلیه پمپاژهای حاشیه رودخانه ار اواخر شهریور ماه هر سال تعطیل می باشند آیا در این مدت (نیمه دوم هر سال) به طول جریان آب در رودخانه اضافه شده است؟ جواب منفی است زیرا مشکل برداشت آب در بالادست رودخانه تبوده و نخواهد بود. لطفأ به آمار دبی در ایستگاههای آبسنجی رودخانه مراجعه شود. عده ای اذعان میدارند که بهره برداران انتهای رودخانه حق آبه داشته و دارند صد البته صحیح است، ولی باید پرسیده شود در آن زمان کدام کارخانجات صنعتی در حاشیه رودخانه وجود داشت؟ کدام یک از شبکه های آبیاری در آن زمان از آب رودخانه مشروب می شدند؟ شبکه های قدیمی یا شبکه های جدید؟ جمعیت اصفهان چقدر بود؟ کدام یک از این شهرها امروزی در اطراف اصفهان وجود داشتند و از آب رودخانه انتفاع می بردند؟

۵- مدیریت یکپارچه آب رودخانه زاینده رود

    این موضوع در حالی مطرح می شود که از سالیان گذشته کلیه تأسیسات شامل تونل‌های کوهرنگ، ایستگاههای آب سنجی، سد زاینده رود، سد تنطیمی، مجوزهای برداشت آب، سهمیه بندی آب، صدور کارت های هوشمندو… در اختیار تام شرکت آب منطقه ای اصفهان می باشند و شرکت آب منطقه‌ای چهار محال و بختیاری هیچ گونه اختیاراتی در این رابطه نداشته و ندارد؟

۶- تونل سوم کوهرنگ

      این تونل در پایین دست تونل‌های ۱ و ۲ کوهرنگ قرار دارد و چنانچه جریان رودخانه کوهرنگ بیشتر از ظرفیت دو تونل باشد و سد تونل سوم نیز احداث شده باشد تونل آب اضافه را منتقل خواهد نمود. البته قابل ذکر است که در حال حاضر اگر آبی هم وجود داشته باشد آن آب فروخته شده و تخصیص داده شده است (یعنی مدعی دارد). لازم به ذکر است که در سالهای کم بارش آمارها نشان می دهند که تونل های ۱ و ۲ کوهرنگ با یک سوم ظرفیت کار کرده اند؟ تونل سوم از سال ۱۳۷۲ یعنی ۲۱ سال قبل شروع شده است و هنوز بعد از ۲۱ سال حفاری آن به اتمام نرسیده است؟ از طرفی مگر در چند سال خشکسالی گذشته آورد تونل سوم از آبهای ذخیره شده زیرزمینی و کارست های منطقه کمتر از ظرفیت آن بوده است؟ چرا باز زاینده رود همچنان مشکل کم آبی دارد؟ آیا تونل سوم در سالهای خشکسالی معجزه خواهد کرد؟

     تونل گلاب به طول حدود ۲۷ کیلومتر از حجت آباد لغایت رضوان شهر و به قطر ۸/۳ متر با ظرفیت انتقال ۵/۲۲ مترمکعب بر ثانیه در دو فاز، فاز ۱ به طول ده و نیم کیلومتر که ۱۰۰ درصد پیشرفت داشته است و فاز دو در دست اجرا می باشد. و چنانچه خدایی ناکرده به بهره برداری برسد در سالهای کم بارش (خشکسالی ها) رودخانه یا خشک می شود یا به یک مجرای بسیار کوچک فاضلابرو تبدیل خواهد شد که دیگر قادر به انجام یکی از وظایف اصلی خود یعنی خودپالایگی رودخانه نخواهد بود.

از دلایل خشک شدن رودخانه زاینده رود در محدوده پایتخت فرهنگی جهان اسلام می توان به موارد ذیل اشاره نمود:

۱- خشکسالی های شش سال گذشته، خصوصأ حوضه کوهرنگ و ارتفاعات زردکوه بختیاری

۲- عدم پیش بینی خشکسالی ها در آورد رودخانه!

۳- افزایش نسبی دما ، تغییرات و اغتشاشات اقلیمی، تبدیل بارش‌های برف به باران و کاهش ارتفاع برف در منطقه

۴- احداث کارخانجات صنعتی و آب‌بر همانند (ذوب آهن، فولاد مبارکه، پتروشیمی ها، نساجی ها و ..) که در حال حاضر تنها کارخانجات صنعتی بدون در نظر گرفتن فضای سبز حاشیه کارخانجات، نیاز به ۱۸۸ میلیون مترمکعب در سال آب دارند

۵- توسعه بیرحمانه کارخانجات صنعتی به گونه‌ای که در آینده نزدیک نیاز به ۲۴۴ میلیون مترمکعب آب خواهند داشت که قرار است از همان تونل سوم تأمین شوند (مدعیان سهمیه آب از تونل سوم).

۶- تخصیص آب به استانهای دیگر: ۹۸ میلیون مترمکعب به استان یزد (فاز اول) و ۵۴ میلیون به کاشان و …. (مدعیان حقآب از تونل سوم).

۷- رشد قارچ گونه شهرهای اطراف اصفهان به خاطر اعمال سیاست های خاص مهاجر پذیری (تخصیص داده شده از تونل سوم)

۸- فراموش نمودن عمدی فرهنگ بهینه مصرف آب در منطقه و عدم سرمایه گذاری لازم در این خصوص

۹- توسعه فضای سبز شهرها به خاطر توسعه صنعت و آلودگی هوا !

۱۰- توسعه شبکه‌های آبیاری جدید (منتظران تأمین و تخصیص آب از تونل سوم)

۱۱- مدیت یکجانبه و گزینشی عمل نمودن شرکت آب منطقه‌ای اصفهان و …

پیشنهادات:

۱- جلوگیری از توسعه کارخانجات صنعتی آب‌بر و انتقال کارخانجات به مناطق مستعد

۲- استفاده بهینه از آبهای موجود، استفاده مجدد از آبهای نامتعارف برای صنایع فعلی و فضای سبز آنها

۳- حفط و احیای پایتخت فرهنگی جهان اسلام

۴- سرمایه گذاری به منظور افزایش فرهنگ بهینه مصرف آب

۵- مسدود نمودن تونل گلاب دو و برچیدن کارگاههای موجود در منطقه

۶- کاهش قطر سراسر تونل گلاب ۱ با لاینیگ مجدد به گونه ای که ظرفیت انتقال تونل به ۱٫۷ مترمکعب بر ثانیه برسد.

۷- احداث تصفیه خانه‌های فاضلاب کلیه روستاها و شهرهای اطراف رودخانه

۸- بازدید مقام عالی وزارت نیرو و کشور از منطقه

جنگل‌های در حال زوال و تهدیدی جدید به‌نام توسعه باغات پسته!

شنبه, ۷ دی, ۱۳۹۲

     قاچاق هیزم و زغال، گسترش زراعت دیم در زیراشکوب، حضور پرشمار دام و چرای مفرط، قطع گسترده درختان و تصرف اراضی و تخریب در اثر سدسازی‌های بی‌رویه و اجرای نادرست و نابجای پروژه‌های عمرانی دولتی؛ پیشینه سیاه و نگران کننده‌ای را برای جنگل‌های لردگان در چهارمحال و بختیاری رقم زده است! بدون شک این پیشینه سیاه نقش اساسی در گسترش پدیده زوال و خشکیدگی در این منطقه داشته و اکوسیستم جنگلی منطقه را در شرایطی حساس و شکننده‌تر نسبت به سایر مناطق استان‌ قرار داده است.

     برخلاف انتظار کارشناسان و محققان بخش منابع طبیعی، به‌نظر می‌رسد تهدیدی جدید به‌نام توسعه باغات پسته‌ در جنگل‌های لردگان در حال آغاز شدن است که متأسفانه با حمایت‌‌های دولتی و البته با نیت خیر و به‌قصد اشتغال و درآمدزایی در منطقه در حال شکل‌گیری است. این اقدام غیرکارشناسی مورد اعتراض کارشناسان و پژوهشگران بخش منابع طبیعی قرار گرفته و از دست‌اندرکاران خواسته شده است توسعه باغات پسته به خارج از رویشگاه‌های جنگلی انتقال داده شود. دوست عزیزمان دکتر حسن جهانبازی در یاداشتی به این ماجرای نگران کننده پرداخته است که در زیر متن کامل آن با خوانندگان فرهیخته طبیعت بختیاری به اشتراک گذاشته شده است:

توسعه باغات پسته

حسن جهانبازی پژوهشگر مرکز تحقیقات منابع طبیعی چهارمحال و بختیاری:

     در سال­ های نه‌چندان دور اواخر دهه ۷۰ – استاندار وقت چهارمحال و بختیاری بنا بر نظر کارشناسان بخش کشاورزی بر کشت زیتون در مناطق معتدل استان از جمله لردگان تأکید داشتند و در آن زمان بسیاری از کارشناسان منابع طبیعی بر این عقیده بودند که این اقدام غیرکارشناسی است و عملا نتیجه­ ای نخواهد داشت، البته گذر زمان نیز این باورکارشناسان منابع طبیعی را تأئید کرد.

     بدون شک وارد کردن گونه­ های جدید بایستی با لحاظ تمامی ملاحظات اکولوژیکی و زیست محیطی انجام گیرد. متأسفانه طی دو سال اخیر دوباره زمزمه وارد کردن پسته اهلی به منطقه لردگان شنیده شده است و اخیرا مسئولین سازمان جهادکشاورزی استان اعلام کرده­ اند که قصد دارند در سال جاری حدود ۲۰ هزار اصله نهال پسته را برای ایجاد باغ در منطقه لردگان توزیع کنند! ظاهرا این عزیزان از اقدامات غیرکارشناسی قبلی عبرت نگرفته ­اند و پای در مسیری خطرناک گذاشته­ اند.

     تصمیم ورود پسته اهلی در مناطق جنگلی استان که نزدیک به یک‌سوم آن جنگل‌ها، عرصه حضور گونه ­های پسته وحشی است مطمئنا بدون لحاظ ملاحظات زیست محیطی اتخاذ گردیده و ایده­ پردازان این اقدام به مخاطرات زیست محیطی ناشی از مبتلا شدن جوامع پسته وحشی به آفات و امراض جدید و یا احتمال آلوده شدن باغات پسته ایجاد شده به آفات و بیماری­ های مشترک توجه‌ای نداشته­ اند.

     حتی اگر به سایر مخاطرات قابل پیش‌بینی نظیر احتمال از بین رفتن باغات در آینده به دلیل عدم توجه به نیاز اکولوژیک این گونه بی‌تفاوت باشیم و صرف وقت، سرمایه و انرژی مردم و کشور برایمان اهمیت نداشته باشد! ولیکن ایجاد معضل جدید برای اکوسیستم شکننده زاگرس در شرایط کنونی بنا به دلایل فوق به هیچ وجه قابل‌پذیرش نیست و امیدواریم مسئولین در این تصمیم تجدید نظر کنند.

باز انتشار:

– خبرگزاری ایسنا: ورود پسته به جنگل‌های لردگان، معضلی برای اکوسیستم‌های شکننده زاگرس

– خبرگزاری میراث فرهنگی CHN: توسعه باغات به نابودی و زوال جنگل های زاگرس دامن می زند

نقدی بر انتقال آب زاینده‌رود از دیدگاه یک متخصص منابع آب

یکشنبه, ۱۰ آذر, ۱۳۹۲

      چهارمین یادداشت دوست ارجمندمان دکتر رحیم علیمحمدی برای تارنمای طبیعت بختیاری ارسال شده است که در ادامه یادداشت‌های منتشر شده ازاین پژوهش‌گر برجسته واستادیار مرکز تحقیقات کشاورزی و منابع طبیعی چهارمحال و بختیاری، با خوانندگان گرامی‌این تارنما به اشتراک گذاشته می‌شود:

تونل گلاب و خشک شدن رودخانه زاینده رود از حجت آباد تا گاوخونی

رحیم علیمحمدی

     رودخانه زاینده رود از حدود ۳۰ هزار سال پیش به عنوان محور اصلی و تمدن ساز در جنوب غرب و فلات مرکزی ایران به شمار رفته و خواهد رفت. این رودخانه ۴۲۰کیلومتری، که کمتر از ۱۰۰ کیلومتر آن در استان چهارمحال وبختیاری و مابقی آن در استان اصفهان واقع شده، از ارتفاعات زردکوه بختیاری سرچشمه گرفته و با در نوردیدن استانهای چهارمحال و بختیاری و اصفهان به تالاب گاوخونی می‌ریزد. رودخانه همیشه با فراز و نشیب‌هایی همراه بوده است. اگر تاریخ را ورق زنیم هر از گاهی چند، خشکی و خشکسالی‌های منطقه باعث بروز قحطی و گرسنگی در جامعه بهره برداران زاینده رود در پیرامون رودخانه شده است که گاهی منجر به تغییر نظام های سیاسی شده است .تجربه های تلخ خشکسالی و قحطی در فواصل ۲، ۳، ۵ و حتی ۳۰ ساله اتفاق افتاده است. در سالهای ۱۹۸ تا ۲۱۸ هجری قمری( در زمان خلافت مأمون عباسی)، ۳۲۳، ۴۲۳، در زمان کریم خان زند، ۱۱۸۰، ۱۲۰۲، ۱۲۸۸، ۱۲۴۷، و اکنون از سال ۱۳۸۶ تا بحال، شش سال است که خشکسالی در منطقه خصوصأ ارتفاعات زردکوه بختیاری تداوم دارد. از طرفی تغییرات اقلیمی، گرم شدن نسبی هوا، کاهش تداوم ساعت های هوای سرد و حداقل های دما، باعث تبدیل بارش برف به باران شده است همین طور پراکندگی زیاد و کاهش زمان تداوم و میزان بارش ها،که این تغییرات افزایش تبخیر و تلفات بارش را به همراه دارد.

     با شروع خشکسالیها و تغییرات اقلیمی،جنگلهای بلوط (۲۰%)  و (۶۰%)گون زارهای استان دچار عارضه خشکیدگی شده‌اند و سطح وسیعی از جنگل ها به دلیل کمبود بارش ها خصوصا” ارتفاع کم برف، افزایش دما، و عدم رسیدگی لازم و هجوم ریزگردها رو به نابودی می باشندکه این مسئله بارش و اکوسیستم منطقه را نیز تحت تاثیر قرار داده است که این قضیه حوضه آبخیز رودخانه را تحت تأثیر جدی قرار داده است.

     شش سال است که استان چهرمحال و بختیاری با خشکسالی مفرط دست و پنجه نرم می کند به گونه‌ای که منابع سطحی حدود ۴۰ درصد کاهش داشته‌اند و منابع زیرزمینی به دلیل فشار بیش از حد رو به افول نهاده‌اند و اکثر دشت‌ها به دلیل نشست زمین دیگر قابل احیاء نخواهند بود. وضعیت تأمین آب شرب تمامی مردم استان بحرانی است و بیش از ۲۰۰ روستا با تانکر تامین آب می شوند!

     ما در قرن بیست و یکم، قرن انفجار اطلاعات علمی قرار داریم. حال چطور عده ای تلاش می‌کنند چشم‌های خودشان را بر روی واقعیت‌های علمی ‌و کارشناسی ببندند و بجای دیدن واقعیت‌ها و تلاش جهت رفع مشکلات و سازگاری با شرایط اقلیمی،گناه کم آبی را حواله دیگران می کنند. لذا توصیه می‌گردد مسائل علمی‌و کارشناسی را فدای مطامع گروه یا منطقه  خاصی ننمایند و سعی گردد مسائل علمی ‌و تخصصی، همواره سرلوحه کارها و تصمیم گیریها قرار داده شوند. به عنوان مثال شش سال از خشکسالی دوره اخیر می‌گذرد ولیکن متاسفانه برآوردها و اظهار نظرها هنوز بر اساس سالهای پرآبی است نه بر اساس سالهای کم آبی، در سالهای پر آبی در هیچ کجای منطقه کمبود آب چالش انگیز نیست. لذا به دلیل اینکه تمامی‌مشکلات و بحران‌های رودخانه در سالهای کم آبی بروز می نماید توصیه می‌گردد برآوردها بر اساس سالهای کم بارش صورت پذیرد.

     در زمانهای بسیار دور گذشته که حتی مردم اروپا خبری از رعایت مسائل حفط و احیای اکوسیستم  و مسائل زیست محیطی منطقه و رودخانه‌ها نداشتند، تمدن‌های حاکم بر زاینده رود به خوبی آن مسائل را درک کرده و اجراء می نمودند ولی امروز که همه مردم دنیا دوران شکوفایی علم و دانش را سپری می نمایند گروه قلیلی با هیاهو و نقض کلیه قوانین سعی بر انکار واقعیت‌های علمی و کارشناسی دارند و حتی چشمان خود را بر روی آیندگان خویش بسته‌اند، ولی غافل از آن هستند که در دولت تدبیر و امید انشاءالله نیت پلیدشان برای همه عیان خواهد شد.

     در سال ۱۳۸۴ عملیات حفر تونلی در منطقه حجت آباد واقع در مخزن سد تنظیمی- انحرافی زاینده رود و در نقطه صفر مرزی استان، به نام تونل گلاب و به منظور انتقال آب شرب مردم کاشان،آران و بید گل با ظرفیتی معادل ۱٫۷ مترمکعب بر ثانیه شروع و در اواخر سال ۱۳۹۰ به طول ۱۰٫۵ کیلومتر به پایان رسید. اما متأسفانه بعد از آن زمان نه تنها گارگاه تعطیل نشد بلکه چند گارگاه دیگر نیز در منطقه فعال شدند و عملیات حفاری جدیدی در امتداد تونل گلاب و به نام تونل گلاب ۲ به طول ۱۵ کیلومتر و با ظرفیتی معادل ۲۲٫۵ مترمکعب بر ثانیه شروع شد. به گونه‌ای که مظهر تونل در نزدیکی شهر رضوان شهر قرار دارد. در سالهای کم آبی همانند شش سال گذشته خصوصأ در ماههای تیر، مرداد، شهریور و مهر ماه آمار نشان داده که اگر تونل گلاب راه اندازی شود قادر خواهد بود تمام آب رودخانه را از محل حجت آباد به منطقه رضوان شهر منتقل نماید و رودخانه زاینده رود در حدفاصل سد تنظیمی – انحرافی زاینده رود تا باغبهادران خشک شده و به عنوان یک مسیر زهکش یا فاضلابرو عمل خواهد نمود.

     نام زاینده رود و بررسی علمی محققین و پژوهشگران متعدد ثابت نموده است که تشکیلات زمین شناسی منطقه، شیب لایه‌ها و ضخامت لایه نفوذ پذیر سطحی به گونه‌ای است که در صد قابل توجهی از آبهایی که به مصرف کشاورزی زمین‌های اطراف رودخانه می رسند مجدداً به داخل رودخانه بر می گردند و آبهای زیرزمینی منطقه به سمت رودخانه زهکشی می شوند .آمار دبی رودخانه در ایستگاههای سد تنظیمی – انحرافی و پل زمانخان نیز مؤید این مسئله می باشد.  اکوسیستم و محیط زیست رودخانه مبتنی بر وجود و جریان آب در رودخانه می باشد و چنانچه این جریان حتی برای مدت کوتاهی قطع گردد حیات رودخانه از بین رفته و دچار مرگ قطعی خواهد شد.

لذا یادآوری می گردد:

– مگر مدیریت سد زاینده رود و تأسیسات جنبی آن یا حتی اختیار ایستگاه آب سنجی پل زمانخان در اختیار مدیریت شرکت آب منطقه‌ای اصفهان نیست؟

– مگر کارت‌های هوشمند برداشت آب توسط شرکت اصفهان شارژ و کنترل نمی شوند؟

– مگر مجوزهای برداشت آب از رودخانه را شرکت آب منطقه‌ای اصفهان صادر نمی کند؟

– آیا آمار آبدهی رودخانه و میزان برداشت و برگشت آب به رودخانه در اختیار شرکت آب منطقه‌ای اصفهان نیست؟

– مگر در حال حاضر مدیریت کل رودخانه زاینده رود در اختیار شرکت آب منطقه‌ای اصفهان نیست؟

– بیش از ۸۵ درصد باغات استان چهارمحال و بختیاری توسط سیستم های آبیاری قطره‌ای آبیاری می شوند آیا این یک مدیریت مصرف بهینه نیست؟ – در پایاب رودخانه نیز همین مدیریت مصرف وجود دارد؟ 

– چرا با گذشت زمان و احداث تونل‌های جدید انتقال آب طول رودخانه کمتر شده است؟

– آیا نتیجه منفی این قضیه ناشی از مدیریت ناصحیح، برخوردهای غیر کارشناسی بامسائل خصوصأ برآورد بارش ها و آورد رودخانه، جانمایی غیر کارشناسی کارخانه‌جات و صنایع مادر نیست. تبلیغات و فراهم نمودن شرایط مهاجر پذیری، رشد قارچ گونه شهرک‌های اقماری در اطراف پایتخت فرهنگی جهان اسلام، و تخصیص و فروش آب وجود نداشته(نسیه) به استانهای دیگر مزید بر علت نشده است؟

     لذا با توجه به بررسی‌های بعمل آمده، حتی با احداث چندین تونل دیگر، مشکل کمبود آب در استان اصفهان حل نخواهد شد چون دیدگاه کلان مدیریت شهری اصفهان، دیدگاه واقع گرایانه و پایدار نبوده و نیست و تونل گلاب کل رودخانه زاینده رود واقع در زیردست سد را خشک خواهد نمود. آیا باغات احداث شده در حاشیه رودخانه زاینده رود ضمن حفاظت از خاک سطحی روان در شیب‌های تند، تصفیه هوا، کمک به مسائل آبخیزداری در منطقه، تولید اکسیژن، لطافت هوا و انتقال این توده هوا بر روی شهر اصفهان و شهرهای‌های مجاور نمی‌گردد؟ از همه مهمتر حاشیه رودخانه یک منطقه ییلاقی جهت تقویت روحیه و رفع کسالت ناشی از یک هفته تلاش‌های مردم می‌باشد که این قضیه از بعد روانشناسی و اجتماعی بسیار حائز اهمیت است.

     لذا توصیه می شود ضمن روی آوردن به کارهای کارشناسی و علمی با تکیه به علم آمایش سرزمین و واقعیت‌های موجودو به منظور جلوگیری از حیف و میل بیت المال، ضمن توقف کامل و همیشگی تونل گلاب ۲ و کاهش ظرفیت و قطر تونل گلاب ۱ پیشنهادات ذیل مد نظر قرار گیرند.

۱- توقف کامل توسعه کارخانجات صنعتی واقع در اطراف رودخانه و انتقال کارخانجات به مناطق مستعد

۲- استفاده از پسابها و آبهای نامتعارف برای استفاده صنایع فعلی تا جابجایی آنها

۳- جلوگیری از توسعه کمی شهر اصفهان، حذف فرهنگ ناسیونالیستی و افکار اشتباه و غیر منطقی و علمی گروهای خاصی، بخاطر انتقال پایتخت سیاسی کشور به منطقه

۴- ایجاد اعتقاد، باور و ایمان درنزد مسئولین کشور در خصوص حفظ، احیاء و توسعه آثار تاریخی و گردشگری پایتخت فرهنگی چهان اسلام (شهر اصفهان)

۵- تبدیل شهر اصفهان به منطقه آزاد گردشگری کشور

۶- کاهش تلاش در جهت مدیریت عرضه و هدایت نیروها به سمت مدیریت بهینه و پایدار مصرف آب در کلیه زمینه‌ها

۷- تعطیلی و برچیدن تمام گارگاههای فعال در منطقه گلاب ۲ و پر کردن حفاری های انجام شده

۸- کاهش قطر سراسر تونل گلاب ۱ با لاینیگ مجدد و تبدیل پتانسیل انتقال آب تونل از ۲۲٫۵ به ۱٫۷ مترمکعب بر ثانیه

۹- احداث تصفیه خانه‌های فاضلاب کلیه روستاها و شهرهای اطراف رودخانه

۱۰- واگذاری سند مالکیت حق آبه های بهره وران آب در استان چهارمحال و بختیاری

تونل گلاب۲؛ انحراف فاجعه‌بار زاینده‌رود در محدوده چهارمحال و بختیاری

سه شنبه, ۲۸ آبان, ۱۳۹۲

     دکتر حسین صمدی در ادامه سلسله یادداشت‌های خود در زمینه آثار و تبعات فاجعه‌بار پروژه‌های انتقال آب بین حوضه‌ای از سرشاخه‌های کارون بزرگ در استان چهارمحال و بختیاری به فلات مرکزی و اصفهان، در یادداشتی تأمل‌برانگیز به ماجرای حفر تونل گلاب۲ و انحراف جریان زاینده‌رود در محدوده استان چهارمحال و بختیاری پرداخته که ناباورانه اضافه بر نابودی اکوسیستم بخشی از رودخانه زاینده‌رود که در استان چهارمحال و بختیاری واقع شده است، معیشت و زندگی مردمان منطقه سامان و ۲۲ روستای حاشیه رودخانه زاینده‌رود در چهارمحال و بختیاری را با تهدیدهای جدی مواجه خواهد کرد.

     شرح کامل این ماجرای تلخ و فاجعه‌بار که این متخصص آب ارسال کرده است در زیر با خوانندگان گرامی طبیعت بختیاری به اشتراک گذاشته می‌شود:

 تونل‌هایی که منشأ منازعات و بحران‌های محیط زیستی آینده خواهند شد!

حسین صمدی بروجنی – دانشیار دانشگاه شهرکرد

     طرح تونل گلاب در لوای طرح انتقال آب شرب کاشان از سال ۱۳۸۴ توسط استان اصفهان مطرح گردید و شامل دو فاز تونل ۱ و ۲ گلاب است. تونل گلاب۱ با طول ۱۰ کیلومتر و قطر ۳٫۸ متر برای انتقال ۱٫۷ مترمکعب بر ثانیه آب از زاینده‌رود به محل تصفیه‌خانه کاشان است که حفر آن مراحل پایانی را می‌گذراند و به دلیل ظرفیت پایین، برای استان چهارمحال و بختیاری مشکلی ایجاد نمی‌کند. تونل گلاب ۲ به طول ۱۷ کیلومتر و ظرفیت ۲۳ مترمکعب‌برثانیه در ادامه تونل ۱ گلاب قرار دارد که آب منطقه‌ای اصفهان با انعقاد قراردادهای اجرائی، عملیات حفر آن را آغاز کرده و تا پایان سال ۱۳۹۱ در حدود ۲ کیلومتر از این تونل را حفر نموده است.

    این طرح زاده تحریف در سیمای طرح انتقال آب به کاشان با ظرفیت نهائی ۱٫۷ مترمکعب بر ثانیه است و از محل اعتبارات استان اصفهان بدون اخذ مجوزهای زیست محیطی و قانونی انجام می‌شود و از این نظر دارای وجاهت قانونی نیست. با توجه به ظرفیت بالای تونل گلاب۲ و انحراف رودخانه زاینده‌رود در محدوده استان چهارمحال و بختیاری توسط این تونل، مردم منطقه سامان و ۲۲ روستای حاشیه رودخانه زاینده‌رود در این استان، از نیمه اول سال ۱۳۹۰ اعتراض‌هایی را آغاز کرده و نگرانی خود را از خطر انحراف آب رودخانه زاینده‌رود و احتمال خشک شدن باغات خود ابراز نمودند. در حالیکه این نارضایتی‌ها همچنان ادامه دارد و مسئولین استان بر این امر اتفاق نظر دارند که نباید تونل ۲ گلاب حفر شود و اظهارنظرهای کارشناسی نیز در این ارتباط مؤید این موضوع است که حفر تونل ۲ گلاب فاقد توجیه از نقطه نظرهای اقتصادی، فنی، اجتماعی و زیستمحیطی است، ولی وزارت نیرو در خصوص توقف عملیات اجرائی این تونل اقدام نمی‌نماید.

     لذا برای روشن شدن موضوع در اینجا به دلایل غیرکارشناسی بودن حفر تونل گلاب ۲ پرداخته می‌شود که امید است در یک فضای کارشناسی و بدور از تعصبات محلی و منطقه‌ای، این موارد مورد توجه قرار گیرد و در اسرع وقت عملیات حفر تونل گلاب ۲ که هم اکنون که به انتهای سال ۱۳۹۱ نزدیک می‌شویم در جریان است، متوقف شود:

الف) عدم توجیه تونل گلاب۲ از نظر حفاظت کیفی آب(شرب) و پدافند غیرعامل

     یکی از مهمترین دلایل توجیهی حفر تونل گلاب۲، حفظ کیفیت آب شرب رودخانه زاینده‌رود برای اصفهان مطرح شده است و این موضوع به پدافند غیر عامل ربط داده شده است. این توجیه به دلایل مختلف مبنای علمی و کارشناسی ندارد. اول آنکه در مسیر زاینده‌رود در استان چهارمحال و بختیاری هیچ صنعت قابل ملاحظه‌ای احداث نشده و برنامه‌ای نیز برای آن وجود ندارد، لذا آلودگی صنعتی اساسأ در منطقه وجود ندارد. تنها آلودگی روستاهای حاشیه زاینده‌رود مطرح است که به استناد نتایج آنالیزهای کیفیت آب رودخانه در ایستگاه‌های هیدرومتری، گزارشی دال بر انتقال این آلودگی در پایین‌دست منتشر نشده است. یقینا” علت این امر به توان خودپالائی رودخانه زاینده‌رود که ناشی از دبی و شیب قابل ملاحظه آن‌است، برمی‌گردد، ماجرایی که باعث شده تا رودخانه زاینده‌رود به مثابه یک تصفیه‌خانه بزرگ طبیعی عمل کرده و عمده آلودگی‌های رودخانه برطرف شود و اگر هم بخشی از آلودگی حذف نشد، تصفیه‌خانه آب شرب اصفهان آن را از بین می‌برد. علاوه بر آن احداث تصفیه‌خانه فاضلاب شهرها و روستاها به عنوان یک اصل شناخته شده محیط زیستی، از تعهدات دولت است که اجرای آن مشکل آلودگی را نه تنها در رودخانه زاینده‌رود بلکه در سایر رودخانه‌های کشور از اساس منتفی می‌کند.

     مسئله دوم آنکه باید دید رویکرد انحراف آب رودخانه برای کنترل آلودگی‌ها در کشورهای توسعه یافته چه جایگاهی دارد. بررسی‌های بیشتر در این زمینه نشان می‌دهد این رویکرد یک دور باطل بشمار می‌آید. زیرا این سؤال مطرح است که اگر با حفر تونل گلاب۲ بتوان آلودگی رودخانه پائین‌دست سد زاینده‌رود را کنترل کرد، با توجه به اینکه عمده منابع آلاینده در بالادست سد زاینده‌رود است (از جمله شهرها و روستاها در بخش‌هائی از سه شهرستان شهرکرد، کوهرنگ و چادگان و فریدن) چگونه می‌توان رودخانه زاینده‌رود را در بالادست، از نقطه شروع که شهر چلگرد است با روش انحراف کنترل کرد؟ پاسخ این سؤال را می‌توان از تجارب کشورهای دیگر بدست آورد که آن کشورها برای کنترل آلودگی‌های احتمالی بجای اینکه رودخانه را از مسیر طبیعی انحراف دهند، کلیه اقدامات حفاظت کیفی و کمی آب رودخانه را در دستور کار خود قرار می‌دهند.

     بنابراین با توجه به این توضیحات، اگرچه توجیه حفظ کیفیت آب شرب برای تونل گلاب ۲ ظاهر مستدلی دارد، ولی بر مبنای اصول علمی و کارشناسی و تجارب سایر کشورها، این توجیه از اصل نادرست بوده و اجرای تونل گلاب ۲ بجز هدر دادن بودجه و ایجاد مشکل برای پائین‌دست، حاصلی ندارد. جالب است حفر تونل گلاب ۲ می‌تواند خود عاملی برای افت کیفیت آب شرب باشد. زیرا بخش قابل توجه‌ای از آب شرب استان یزد از محل تصفیه‌خانه باباشیخ‌علی تأمین می‌شود و انحراف آب از بالادست باعث می‌شود رودخانه زاینده رود خاصیت خودپالائی خود را از دست داده و به مرور به یک مسیر فاضلاب رو تبدیل شود، به بیان دیگر با حفر تونل گلاب ۲ نقض غرض می‌شود.

عدم توجیه از نظر حفاظت کمّی منابع آب  

     ممکن است برخی تصور کنند با احداث تونل گلاب ۲ و انحراف آب از مسیر طبیعی می‌توان از نظر کمّی به رودخانه زاینده‌رود کمک کرد. برای بررسی این فرضیه لازم می‌شود آمار اندازه‌گیری دبی رودخانه مورد بررسی قرار گیرد. تحلیل آمار ۳۷ ساله رودخانه زاینده‌رود در دو ایستگاه محدوده مورد نظر یکی ایستگاه سد تنظیمی (واقع در مقطع ورودی رودخانه زاینده‌رود به استان چهارمحال و بختیاری) و دیگری ایستگاه پل زمانخان (واقع در مقطع خروجی رودخانه زاینده‌رود از استان) نشان می‌دهد نه تنها دبی آب زاینده‌رود در محدوده استان کم نشده است، بلکه دبی خروجی زاینده‌رود از استان چهارمحال و بختیاری، ۰٫۹ درصد نسبت به ورودی آن به استان بیشتر بوده است(میانگین بلندمدت ورودی و خروجی به ترتیب ۴۶ و ۴۶٫۴ مترمکعب بر ثانیه).

     این امر بخاطر اثر مثبت باغات حاشیه زاینده‌رود در افزایش نفوذپذیری خاک توسط ریشه درختان و نفوذ هرزآب‌های منطقه به داخل زمین و در نهایت تخلیه تدریجی بصورت زایش به رودخانه است. شاید یکی از دلایل نامگذاری رودخانه زاینده‌رود، همین خاصیت زایندگی رودخانه بوده است. بنابراین با احداث تونل گلاب ۲ هیچ منفعتی از نظر حفاظت کمّی آب حاصل نمی‌شود.

عدم توجیه از نظر اقتصادی

     در هر طرح لازم است گزینه‌های ممکن بررسی شوند و از نظر اقتصادی رتبه‌بندی گردند. در مورد طرح تونل گلاب ۲ یک گزینه جایگزین، عدم اجرای تونل و انجام سرمایه‌گذاری در حفاظت کیفی رودخانه در مسیر طبیعی است، در این ارتباط برآوردهای کارشناسی نشان داده با صرف کمتر از ۲۰ درصد هزینه تونل گلاب می‌توان کلیه روستاهای مسیر زاینده‌رود را مجهز به سیستم تصفیه فاضلاب نمود.

     این صرفه‌جویی ۸۰ درصدی هزینه تونل را اگر به هزینه‌های اجتماعی و زیست محیطی مترتب بر تاثیرات منفی تونل بر کاهش درآمد باغات و از بین رفتن درآمدهای گردشگری منطقه اضافه شود، غیراقتصادی بودن طرح به اثبات می‌رسد. بویژه آنکه اگر بنا باشد سیستم آب شرب اصفهان با حفر تونل گلاب ۲ از موقعیت فعلی که در باباشیخ‌علی است، تغییر یابد این امر به معنی نادیده گرفتن سرمایه‌گذاری‌های عظیمی است که از دهه ۵۰ با حفر دو تونل، احداث سد چم‌آسمان و اجرای کیلومترها خط انتقال برای تآمین آب شرب اصفهان انجام گرفته و از این منظر نیز مشخص است که گزینه تونل گلاب ۲ از نظر اقتصادی فاقد توجیه است.

عدم توجیه از نظر اجتماعی

     برای بررسی تبعات اجتماعی تونل گلاب ۲ کافی‌است به آمار دبی رودخانه در زمان خشکسالی مراجعه شود که این دبی رودخانه  به ۱۷٫۷ مترمکعب بر ثانیه کاهش یافته است و اگر فرض بر این باشد که تونل سوم کوهرنگ نیز به بهره‌بردای رسیده باشد، آب قابل انتقال از تونل سوم در زمان خشکسالی برابر ۲٫۷ مترمکعب بر ثانیه است لذا دبی رودخانه مجموعاً به ۲۰٫۴ مترمکعب بر ثانیه می‌رسد که از ظرفیت تونل گلاب ۲ که معادل ۲۲ متر مکعب بر ثانیه است، کمتر می‌باشد و بدیهی است در صورت اجرای تونل گلاب ۲، این امکان وجود خواهد داشت که کل آب رودخانه منحرف شود و در این صورت باغات حاشیه زاینده‌رود در استان چهارمحال و بختیاری و حتی استان اصفهان در طول رودخانه خشک خواهد شد و این مسئله یک بحران اجتماعی برای شهرها و روستاهای مسیر با جمعیت حدود ۵۰ هزار نفر بوجود خواهد آورد که امرار معاش اصلی زندگی آنها بطور مستقیم و غیر مستقیم از طریق باغات است.

     این در حالیست که باغات حاشیه زاینده‌رود از نظر کمیت و کیفیت بر منابع آب رودخانه زاینده‌رود بار اضافی تحمیل نمی‌کند و عمده آب مورد نیاز باغات از زایش‌های رودخانه تأمین می‌شود که علت این زایش‌ها به وجود همین باغات بر می‌گردد.

عدم توجیه از نظر زیست محیطی

     مهمترین شرط برای اجرای هر طرح آبی این‌است که طرح دارای توجیه زیست محیطی باشد. طرح تونل گلاب ۲ بدلیل انحراف عمده آب رودخانه زاینده‌رود تبعات زیادی را از نظر زیست محیطی بوجود می‌آورد. این تبعات در دو گروه قابل تقسیم‌بندی است. یکی اثراتی که بواسطه کاهش دبی رودخانه توسط تونل گلاب ۲ بوجود می‌آید، مطابق نمودار زیر این‌است که در سال‌های نرمال امکان خشک شدن رودخانه در ماه‌های دی، بهمن و اسفند وجود خواهد داشت و در زمان خشکسالی این مسئله تقریبا در تمام ماه‌های سال رخ می‌دهد. بدیهی است این  امر مسائل عدیده زیست‌محیطی را بوجود می‌آورد و باعث مرگ رودخانه می‌شود.

     دیگری از بُعد کیفیت آب رودخانه است که با انحراف عمده آب رودخانه، توان خودپالایی رودخانه به شدت کاهش یافته و بویژه در زمان خشکسالی، رودخانه به یک مسیر فاضلاب‌رو و زباله‌دان تبدیل می‌شود که از نظر محیط زیستی غیرقابل پذیرش است.

     از سوی دیگر در صورت خشک شدن باغات، اکوسیستم منطقه به‌هم خورده و زمینه برای ایجاد گرد و غبار و حرکت آن به سمت اصفهان بوجود خواهد آمد. ضمن آنکه گزارش‌های منتشر شده حاکی از آن است که در طرح تونل گلاب ۲ مجوزهای زیست‌محیطی گرفته نشده است و لازم است سازمان حفاظت محیطزیست استان در این باره بررسی‌های بیشتری انجام دهد.

دبی ورودی و خروجی زاینده‌رود از چهارمحال و بختیاری

جمع بندی تونل گلاب۲

     با توجه به موارد فوق، حفر تونل گلاب ۲ نه تنها موجب حفظ کیفیت آب رودخانه برای شرب نمی‌شود بلکه عاملی برای به خطر افتادن کیفیت آب رودخانه در پائین‌دست (بدلیل کاهش دبی رودخانه) و بروز بحران‌های اجتماعی در آینده نزدیک خواهد شد و قطعأ باید عملیات اجرائی این تونل متوقف شود. با توقف این تونل میتوان کلیه اقدامات حفاظت کیفی رودخانه و سرمایه‌گذاری‌های مربوطه از محل صرفه‌جوئی که بواسطه عدم اجرای تونل بدست می‌آید، انجام داد.

هشدار متخصصین آب برای آغاز منازعات و تنش‌های اجتماعی در چهارمحال و بختیاری

یکشنبه, ۲۶ آبان, ۱۳۹۲

     دانشیار دانشگاه شهرکرد و متخصص برجسته حوزه آب کشور، اجرای پروژه انتقال آب بین حوضه‌ای از سرشاخه‌های کارون بزرگ به اصفهان و فلات مرکزی کشور که قرار است با احداث تونل ۶۵ کیلومتری از عمق بیش از ۳۰۰ متری دشت‌های کشاورزی شرق استان چهارمحال و بختیاری صورت پذیرد را منشأ منازعات و بحران‌های اجتماعی آینده در منطقه می‌داند. دوست ارجمندم دکتر حسین صمدی بربنیاد اسناد و مدارک مندرج در مطالعات مشاور پروژه و همچنین یافته‌های پژوهشی و تحقیقاتی فنی و اجتماعی خود، یادداشتی را تهیه کرده است که شرح کامل آن‌را با خوانندگان گرامی طبیعت بختیاری به اشتراک می‌گذارم:

تونل بهشت آباد؛ منشأ منازعات و بحران‌های اجتماعی آینده

حسین صمدی بروجنی – دانشیار دانشگاه شهرکرد

     در سال‌های اخیر، طرح انتقال آب بهشت‌آباد از استان چهارمحال و بختیاری به فلات مرکزی ایران مطرح شده که در مطالعات آن تنها گزینه بررسی شده احداث تونل ۶۵ کیلومتری از عمق بیش از ۳۰۰ متری اراضی شرق استان چهارمحال و بختیاری است. عمق قرارگیری زیاد تونل، طولانی بودن تونل و شرایط خاص زمین‌شناسی مسیر عبور تونل و فرضیات دست بالا در میزان آب قابل انتقال باعث شده این طرح در معرض انتقادهای شدید کارشناسی قرار گیرد. از جمله این موارد می‌توان به مقالات، نامه‌ها و گزارشاتی اشاره کرد که از سوی مجامع علمی و قانونی مختلف ارائه و منتشر شده است.

     نامه سازمان حفاظت از محیط زیست کشور در تاریخ ۲۳ مهر ۱۳۸۶، گزارش فروردین‌ماه ۱۳۸۷ و مرداد ۱۳۹۱ مرکز پژوهش‌های مجلس (قابل دستیابی در سایت www.Majlis.ir)، گزارش شرکت مهاب قدس در مورد طرح بهشت‌آباد در سال ۱۳۸۹، عدم تأیید طرح بهشت‌آباد در کمیته تخصصی آب وزارت نیرو، نامه سازمان بازرسی کل کشور به وزارت نیرو در تاریخ ۱۳ شهریور ۱۳۹۰ و نامه‌های متعدد انتقادی از سوی مسئولین و نمایندگان استان‌های چهارمحال و بختیاری و خوزستان در مورد این طرح اشاره کرد. چه‌بسا اجرای طرح با وضع کنونی، تبعات منفی هم برای حوضه مبدأ و هم برای حوضه مقصد در پی خواهد داشت که خلاصه آن به شرح زیر بیان می‌گردد:

الف) اثرات منفی بر منطقه مبدأ

     اولین اثر منفی احداث تونل بهشت‌آباد، زهکش کردن منابع آب زیرزمینی محدود منطقه مسیر واقع در استان چهارمحال و بختیاری است که این امر بدلیل وجود تشکیلات کارستیک و گسلی در مسیر تونل (که بیش از ۴۰ مورد گسل در مسیر تونل وجود دارد و بیش از ۱۰ کیلومتر از مسیر تونل را سازندهای کارستیک تشکیل میدهد) می‌باشد و باعث خواهد شد بسیاری از چشمه‌ها، قنوات و چاه‌ها در دشت‌های شلمزار، جونقان، هفشجان، فرخ شهر و شهرکرد خشک یا کم‌آب گردد. بدیهی است این امر برای حوضه بهشت‌آباد به عنوان کم‌بارش‌ترین منطقه استان چهارمحال و بختیاری و حوضه‌ای که حدود ۶۰ درصد از جمعیت کل استان را در خود جای داده، می‌تواند بحران جدی اجتماعی و زیست‌محیطی پدید آورد. جالب است وزارت نیرو در نامه تخصیص آب طرح بهشت‌آباد در تاریخ ۲۱ شهریور ۱۳۸۹ بدلیل آگاهی از خطرات تونل بهشت‌آباد، اجرای طرح را به بررسی و مطالعه گزینه‌هایی که بر آب زیرزمینی منطقه مسیر تونل تأثیر سوء نداشته باشد، منوط نموده است. هرچند این مصوبه تا کنون مورد توجه خود وزارت نیرو نیز قرار نگرفته است!!.

     دومین اثر، ناشی از دست بالا در نظر گرفتن ظرفیت آب قابل انتقال است که این امر توسعه حوضه بهشت‌آباد را با مشکل مواجه کرده و در آینده موجب تعارضات و منازعات محلی بر سر استفاده از آب خواهد شد.

     سومین مورد مشکلات اجتماعی از جمله افزایش مهاجرت بخاطر خشک یا کم آب شدن چشمه‌ها، قنوات و چاه‌های منطقه مسیر و زیر آب رفتن روستاهای منطقه با جمعیت حدود ۵۰۰۰ نفر می‌باشد.

     چهارمین مسئله مشکلات مخزن در افزایش خطر زلزله القائی و ناپایداری و فرو ریختن دیواره‌های مارنی مخزن در محدوده اردل است که این امر به جانمائی نا مناسب احداث سد بر می‌گردد.

     پنجمین مورد به اثرات اجرای طرح به مناطق پائین دست و ایجاد عدم‌النفع در تولید برق (در نیروگاه‌های زنجیره‌ای خوزستان) و کشاورزی در این منطقه برمی‌گردد که از نظر اقتصادی و اجتماعی توجیه طرح را مورد سؤال قرار می‌دهد.

ب) اثرات منفی بر منطقه مقصد

     اولین مسئله افزایش بارگذاری بر رودخانه زاینده‌رود بدلیل فرض دست‌بالا در تعیین ظرفیت آب قابل انتقال است و در حالیکه آب مازاد مطمئن حوضه برای انتقال حدود ۳۰۰ میلیون مترمکعب در سال برآورد شده، در نامه تخصیص مورخ ۲۱ شهریور ۱۳۸۹ میزان آب تخصیص یافته به این طرح ۵۸۰ میلیون مترمکعب در سال است و این به معنی ۲۶۵ میلیون مترمکعب بارگذاری بیشتر بر رودخانه زاینده‌رود است.  نمونه این اتفاق را می‌توان در تونل‌های اول و دوم کوهرنگ مشاهده کرد. در حالیکه برنامه‌ریزی بهره‌برداری از تونل‌های اول و دوم به ترتیب برای ۳۰۰ و ۲۵۰ میلیون مترمکعب در سال بوده و براین اساس در حوضه زاینده‌رود تقاضای جدید آب به همین میزان تعریف شده، متأسفانه در خشکسالی‌های اتفاق افتاده در سال‌های اخیر، آب انتقالی از این دو تونل  مجموعأ در حدود ۲۰۰ میلیون مترمکعب در سال بوده است. همین امر باعث شده که تونل‌های کوهرنگ نه تنها برای زنده ماندن زاینده‌رود نتوانستند کاری از پیش ببرند بلکه با اعمال بارگذاری بر حوضه زاینده‌رود مشکل را تشدید کردند.

     متأسفانه همان رویکرد قبلی برای تونل بهشت‌آباد نیز دارد تکرار می‌شود و نشانه‌های این امر را می‌توان از همین حالا در گزارش اخیر مطالعات منابع و مصارف آب حوضه زاینده‌رود (زایندآب، ۱۳۸۸) مشاهده کرد که بر اساس آن در برنامه توسعه آتی صنعت استان اصفهان، نیاز آبی این بخش از ۱۸۸ میلیون مترمکعب به ۴۷۰ میلیون مترمکعب در سال افزایش داده شده است و این امر به پشتوانه طرح بهشت‌آباد روی داده است. بدیهی است برای پیشگیری از وقوع این بحران بایستی وزارت نیرو در نامه تخصیص خود، بازنگری کرده و بجای مقدار متوسط آورد رودخانه، مقدار آب مطمئن واقعی را که حدود ۳۰۰ میلیون مترمکعب در سال است، ملاک عمل در طرح بهشت‌آباد قرار دهد. در این صورت هدف انتقال صرفأ تأمین آب شرب خواهد بود و چون آب برگشتی از شرب ۷۰ درصد میباشد، تأمین آب صنایع می‌تواند از محل تصفیه فاضلاب آب شرب انجام شود.

     دومین مورد هزینه اجرای بسیار بالای اجرای تونل است، چرا که حفر تونل بهشت‌آباد بطور مشابه با تونل سوم کوهرنگ، با عدم قطعیت‌های فنی زیادی مواجه بوده و هزینه تونل نسبت به برآورد اولیه ۸ برابر بیشتر می‌شود و این به معنی این‌است که هزینه طرح بهشت‌آباد از مرز ده هزار میلیارد تومان نیز فراتر خواهد رفت. بدیهی است این حجم بالای سرمایه‌گذاری بدلیل محدودیت‌های بودجه‌ای باعث می‌شود سرمایه‌گذاری‌ها در بخش مدیریت مصرف و حفاظت از منابع آب زیرزمینی حوضه زاینده‌رود عقیم بماند و فرصت‌های احیای منابع آب زیرزمینی اصفهان و تحقق اقدامات و برنامه‌های مدیریت مصرف و مدیریت تقاضا از دست برود.

     سومین مسئله که به واسطه مشکل دوم پدید می‌آید زمان‌بر شدن اجرای تونل بهشت‌آباد، بر خلاف برنامه مورد انتظار است که این زمان با توجه به تجربه تونل سوم کوهرنگ ممکن است به سه تا پنج دهه بطول بیانجامد. لذا این امر محتمل است که پیش از اتمام طرح بهشت‌آباد، مصارف جدید آب شرب و صنعت (بویژه خط انتقال به یزد و کرمان و صنایع جدید اصفهان) عملیاتی شده و زاینده‌رود به واسطه این طرح از قبل هم خشک‌تر شود.

     چهارمین مورد تأثیر منفی طرح انتقال آب بر فرهنگ استفاده از آب در استان‌های کم‌آب در حوضه مقصد است چراکه بجای اینکه کانون توجه‌ها و سرمایه‌گذاری‌ها بر مدیریت تقاضا و بهینه‌سازی مصرف آب باشد، بر حفر تونل و اتمام طرح معطوف گشته و امکان فرهنگ‌سازی برای صرفه‌جوئی آب از بین می‌رود. نمونه این تأثیرات منفی را می‌توان در استان یزد و پس از احداث خط اول لوله انتقال آب از زاینده‌رود به این استان مشاهده کرد.

     پنجمین موضوع افزایش مشکلات اجتماعی در حوضه مقصد و بالاگرفتن منازعات محلی و بین بخشی در خشکسالی‌ها است! چراکه ظرفیت طرح انتقال آب بهشت‌آباد براساس متوسط آورد رودخانه در نظر گرفته شده و در زمان خشکسالی آبدهی رودخانه نسبت به شرایط نرمال ممکن است بین ۳۰ تا ۶۰ درصد با کاهش مواجه شود و چون بواسطه طرح بهشتآباد، نیازهای جدید شرب و صنعت استان‌های دیگر به زاینده‌رود تحمیل شده در زمان خشکسالی تأمین نیاز آب کشاورزان این حوضه در اولویت بعدی قرار خواهد گرفت، لذا عدم تأمین آب موجب مشکلات اجتماعی و حتی منازعات محلی و منطقه‌ای می‌گردد. 

جمع بندی تونل بهشت‌آباد

     اگرچه شرکت آب منطقه ای استان اصفهان بدون اخذ مجوز زیست محیطی و رعایت مفاد ابلاغیه تخصیص آب وزارت نیرو، برخی اقدامات اجرائی نظیر انعقاد قرارداد با پیمانکار و تجهیز کارگاه و سفارش دستگاه حفار TBM را صرفا از طریق فشارهای سیاسی شروع کرده است ولی براساس اسناد و مدارک موجود که در بالا به آنها اشاره شد پر واضح است که حفر تونل بهشت آباد به صلاح حوضه زاینده‌رود نبوده و منافع عمومی را بواسطه بحران‌های اجتماعی که در آینده بوجود می‌آورد، به خطر انداخته و مغایر با منافع ملی است. لذا در صورتیکه به قانون و مقررات تمکین شود، فورأ عملیات اجرائی طرح متوقف شده و در سیمای طرح بازنگری می‌شود.

     برای پیشگیری از وقوع این مسائل و مشکلات لازم است موارد زیر مورد توجه قرار گیرد و انجام شود:

 – اولأ وزارت نیرو در نامه تخصیص خود، بازنگری کرده و بجای مقدار متوسط آورد رودخانه، مقدار آب مطمئن حوضه مبدأ را که حدود ۳۰۰ میلیون مترمکعب در سال است، ملاک عمل در طرح بهشت آباد قرار دهد و در این صورت هدف انتقال صرفأ تأمین آب شرب خواهد بود و چون آب برگشتی از شرب ۷۰ درصد می‌باشد، تأمین آب صنایع می‌تواند از محل تصفیه فاضلاب آب شرب انجام شود.

دومأ آنچنان که وزارت نیرو در نامه تخصیص تصریح کرده که نباید طرح بهشت‌ آباد بر منابع آب زیرزمینی منطقه مسیر تأثیر منفی داشته باشد، لازم است با بررسی دقیق گزینه‌های انتقال آب با روش لوله، از انتقال آب با تونل جلوگیری شود.

– و سومأ با بررسی گزینه‌های مختلف احداث سد، ساختگاهی انتخاب شود که کمترین اثرات زیست محیطی را در پی داشته باشد و باعث نشود روستاها و چشمه‌های مهم منطقه به زیر آب فرو روند.

علل بحران کم آبی در زاینده‌رود از نگاه یک متخصص آب

جمعه, ۲۴ آبان, ۱۳۹۲

     بررسی‌های کارشناسی دوست ارجمندمان دکتر حسین صمدی بروجنی؛ دانشیار دانشگاه شهرکرد و محقق مرکز تحقیقات منابع آب استان چهارمحال و بختیاری گواه حقیقتی تلخ است که حکایت از بحران مدیریت بر منابع آبی زاینده‌رود دارد. در یاداشتی که در زیر با خوانندگان فرهیخته طبیعت بختیاری به اشتراک گذاشته شده است، علل بوجود آمدن بحران کم آبی در زاینده‌رود از نگاه این متخصص حوزه آب مورد واکاوی قرار گرفته است:

بحران کم آبی در زاینده رود و علل آن

حسین صمدی بروجنی – دانشیار دانشگاه شهرکرد

     رودخانه زاینده‌رود به عنوان بزرگترین رودخانه فلات مرکزی ایران در حوزه گاوخونی واقع گردیده است. این رودخانه نقش مهمی در تامین آب شرب،  صنعت و کشاورزی مناطق مرکزی ایران دارد.  آبدهی این رودخانه دارای تغییرات زیادی بوده بطوریکه در ترسالی‌ها آبدهی این رودخانه به بیش از ۲۰۰۰ میلیون مترمکعب(۲ میلیارد مترمکعب در سال) می‌رسد و در خشکسالی‌ها این رقم به حدود ۷۰۰ میلیون مترمکعب کاهش می‌یابد.  متوسط آبدهی این رودخانه در ۲۰ سال اخیر در حدود ۱۳۰۰ میلیون مترمکعب است.  عمده منابع آب زاینده‌رود از کوهستان‌های بختیاری در زاگرس مرکزی سرچشمه می‌گیرد و به منظور تقویت آب این رودخانه برخی تونل‌های انتقال آب نظیر تونل‌های کوهرنگ ۱، ۲، و ۳، تونل چشمه لنگان و تونل خدنگستان حفر شده و برخی تونل‌های دیگر نظیر بهشت‌آباد و کوگان مطالعه شده است.  استان چهارمحال و بختیاری با دارا بودن ۷٫۵ درصد از مساحت حوضه رودخانه زاینده‌رود،  نزدیک به ۸۰ درصد منابع آب زاینده‌رود را تأمین می‌کند. ولی سهم برداشت آب این استان کمتر از ۱۰ درصد منابع آب رودخانه زاینده‌رود است. این در حالی‌است که سال‌های اخیر تبلیغات گسترده‌ای شده که علت اصلی خشک شدن زاینده‌رود، به برداشت‌های بالادست در استان چهارمحال و بختیاری نسبت داده شود. کافی‌است به آمار ۳۷ ساله اخیر منتشره از سوی وزارت نیرو مراجعه شود که متوسط دبی رودخانه زاینده‌رود در محل سد تنظیمی زاینده‌رود – که در مقطع ورودی رودخانه به استان چهارمحال و بختیاری واقع است – برابر ۴۶ مترمکعب بر ثانیه بدست می‌آید و براساس همین آمار متوسط دبی رودخانه زاینده‌رود در محل پل زمانخان – که در حوالی مقطع خروجی رودخانه از استان چهارمحال و بختیاری واقع است –  برابر ۴۶٫۴ مترمکعب بر ثانیه بدست می‌آید که تفاوت معنی‌داری بین این دو مقدار وجود ندارد.  این نشان می‌دهد آب مصرفی در محدوده استان چهارمحال و بختیاری عمدتأ از طریق زایش‌های مسیر رودخانه تأمین می‌شود.  لذا نسبت دادن علت خشکی زاینده‌رود به برداشت‌ها در استان چهارمحال و بختیاری از اساس فرضیه اشتباهی است.

کلیک کنید تا تصویر را بزرگتر ببینید

     به‌منظور روشن شدن ریشه و علل اصلی و واقعی خشک شدن زاینده‌رود، در این نوشتار عوامل مؤثر در ارتباط با خشکی زاینده‌رود براساس اطلاعات و گزارشات مستند، مورد بحث قرار گرفته است.  ضمن آنکه به تأثیر افت آب‌های زیرزمینی دشت‌های حاشیه رودخانه زاینده‌رود بر حیات زاینده‌ رود نیز پرداخته شده است.

۱- توسعه صنایع در استان اصفهان

     بطورکلی توسعه در هر منطقه می‌باید براساس طرح آمایش سرزمین انجام شود و در این طرح به محدودیت‌ها و مزیت‌های طبیعی مناطق توجه ویژه می‌شود.  متأسفانه توسعه در استان اصفهان همانند بسیاری مناطق دیگر کشور بر پایه یک طرح مصوب آمایش سرزمین انجام نشده است.  با آنکه اصفهان در یک منطقه خشک و نیمه خشک واقع است ولی نوع صنایع ایجاد شده در این استان عمدتأ از نوع صنایع آب‌بر مثل فولاد، پتروشیمی و نظایر آن بوده است. این حرکت توسعه‌ای به زمانی برمی‌گردد که ذوب‌آهن که قرار بود در مناطق جنوبی کشور برپا شود به اصفهان منتقل شد که نقش مهمی در اشتغالزائی و درآمد داشت و این امر به الگوی اصلی توسعه در اصفهان تبدیل شد.  هم‌اینک در استان اصفهان در حدود ۱۸۸ میلیون مترمکعب آب در صنایع استفاده می‌شود که براساس گزارش منابع و مصارف زاینده‌رود (تهیه شده توسط شرکت آب منطقهای اصفهان در سال ۱۳۸۸ برنامه‌ریزی شده) این رقم در افق ۱۴۱۰ به ۴۷۱ میلیون مترمکعب در سال افزایش یابد.  براساس این برنامه سهم صنایع فلز و آهن و شیمیائی و نفت ۲۵۸ میلیون مترمکعب می‌باشد که بالاترین پتانسیل آلایندگی را هم به دنبال خواهد داشت.  با وجودی که میزان منابع آب زاینده رود در خشکسالی‌ها به ۷۰۰ میلیون مترمکعب در سال کاهش می‌یابد و میزان واقعی آب قابل انتقال از تونل‌های جدید در حالت خوشبینانه ۳۰۰ میلون مترمکعب در سال خواهد بود، این توسعه صنعت می‌تواند در تشدید خشکی زاینده‌رود نقش تعیین کننده‌ای داشته باشد.

۲- مصرف آب شرب بیش از حد استاندارد

     افزایش مصرف آب شرب در استان اصفهان به دو موضوع بر می‌گردد.  اول رشد جمعیت بواسطه مهاجرپذیر بودن این استان و دوم سرانه مصرف آب بیش از حد استاندارد.  ایجاد شهرک‌های مسکونی متعدد و اتخاذ سیاست‌های انبساطی توسعه (قیمت پائین واحدهای مسکونی در این شهرک‌ها و سهم بالای اشتغال در بخش ساختمان و خدمات (باعث شده سیل جمعیت از استان‌هائی مثل خوزستان، چهارمحال و بختیاری، کهگیلویه و بویراحمد، لرستان و حتی استان فارس به سمت اصفهان روانه شود که این امر بجز مسائل و مشکلات فرهنگی و اجتماعی باعث افزایش مصرف آب شرب در این استان می‌شود.  لذا در برنامه‌های توسعه این شهرک‌ها و فازهای مختلفی که در نظر گرفته می‌شود، باید تجدید نظر شود و در ظرفیت جمعیت این شهرک‌ها محدودیت اعمال شود. موضوع دوم سرانه بالای مصرف آب شرب در استان اصفهان است که معادل ۳۱۰ لیتر بر شبانه روز می‌باشد و این رقم می‌باید به حدود ۲۰۰ لیتر بر شبانه روز کاهش یابد. در این صورت با منابع آب شرب موجود می‌توان برای بیش از ۲ میلیون نفر آب تأمین نمود ولی نشانه‌ای از اصلاح الگوی مصرف آب شرب در این استان مشاهده نمی‌شود.

۳- الگوی کشت پرمصرف در بخش کشاورزی

     در الگوی کشت کشاورزی استان اصفهان محصولات پرمصرفی همچون برنج، ذرت، علوفه و سیب زمینی دیده می‌شود.  با توجه به اینکه با گذشت زمان منابع آب زاینده رود بواسطه تغییر اقلیم رو به کاهش است، می‌باید به موازات توسعه صنایع و جمعیت، سهم محصولات پرمصرف و سطح زیرکشت کشاورزی کسر شود و این امر باید با برنامه‌ریزی صورت بپذیرد. چون این موضوع مدیریت نشده و کشاورزان غرب اصفهان، محصولات پرمصرف را از الگوی کشت خود حذف نکرده‌اند، لذا آب به کشاورزان شرق اصفهان نرسیده و این امر که بدور از عدالت نیز می‌باشد، سرچشمه بحران‌های اجتماعی شده است.  وقتی بحران آب به این حد می‌رسد باید پا را فراتر از این گذاشت که کشاورزی را به روش‌های معمول انجام داد و در این زمینه باید از روش‌هائی که ضمن حفظ سطح تولید، مصرف آب را تا چند برابر پائین می‌آورد استفاده نمود.  یکی از این راهکارها، توسعه کشت‌های گلخانه ای است که میزان مصرف آب را به ازای یک تولید مشخص نسبت به روش‌های معمولی کشت بین ۵ تا ۱۰ برابر کاهش می‌دهد.  متأسفانه این راهکار در حد کافی در استان اصفهان استفاده نشده و لازم است با برنامه‌های آموزشی و حمایت‌های مالی زمینه تغییر الگوی کشاورزی از کشت‌های سنتی به کشت‌های گلخانه‌ای را فراهم آورد.

۴- راندمان پائین مصرف آب در بخش کشاورزی

     راندمان آبیاری در استان اصفهان کمتر از ۵۰ درصد بوده و مقدار آن بین ۳۰ تا ۴۰ درصد گزارش می شود.  امروزه افزایش راندمان آبیاری در بخش کشاورزی از طریق اجرای روش‌های نوین آبیاری جزو سیاست‌های اولویت‌دار کشور در بخش آب است.  اگرچه این اقدام در حال انجام است ولی لازم است این کار با سرعت بیشتر انجام شود.  شاید صرف بودجه‌های کلان در زمینه تونل‌های انتقال آب در استان اصفهان بر سرمایه‌گذاری در اقدامات مدیریت مصرف آب سایه انداخته است. بنابراین عدم بهبود راندمان آبیاری به عنوان یکی از دیگر علل مهم در بحران کم آبی زاینده‌رود مطرح است.

۵- تأثیر بهره‌برداری بیش از حد از منابع آب زیرزمینی

     بخش قابل توجهی از فعالیت‌های کشاورزی مورد اشاره در بند قبل، از محل منابع آب زیرزمینی انجام می‌شود و این امر موجب افت بیش از حد آب زیرزمینی و بیلان منفی آن شده است.  در حال حاضر در حدود ۲۵ هزار حلقه چاه در حوضه آبریز زاینده‌رود وجود دارد که در حدود ۲۵۰۰ میلیون مترمکعب آب مورد بخش‌های مختلف مصرف را تأمین می‌کنند.  باید توجه کرد که بین منابع آب زیرزمینی و رودخانه زاینده‌رود یک ارتباط دو سویه وجود دارد.  در گذشته که منابع آب زیرزمینی دچار بیلان منفی نشده بودند، از حاشیه رودخانه زاینده‌رود آب زیرزمینی زایش می‌کرد و این امر باعث تغذیه رودخانه زاینده‌رود میشد (نام رودخانه زاینده‌رود نیز بر گرفته از همین ویژگی است). در سال‌های اخیر که متأسفانه سطح آب زیرزمینی دشت‌های همجوار رودخانه زاینده‌رود دچار افت شده، رودخانه زاینده‌رود تغذیه کننده سفره‌های آب زیرزمینی مسیر می‌باشد.  لذا در سال‌های پرآبی که منابع آب زاینده‌رود افزایش می‌یابد، بخش قابل توجه‌ای از این منابع آب صرف تغذیه آب زیرزمینی خواهد شد و باز هم رودخانه پائین دست زاینده‌رود در خطر کم آبی قرار خواهد گرفت.  لذا مدیریت آب رودخانه زاینده‌رود بدون مدیریت آب‌های زیرزمینی ممکن نخواهد بود و چون سطح آب زیرزمینی دشت‌های همجوار رودخانه زاینده رود بیش از حد افت کرده‌اند لذا رفع این مسئله در کوتاه‌مدت ممکن نخواهد بود و این به این معنی است که بحران کم آبی زاینده‌رود حتی در سال‌های نرمال هم ادامه خواهد داشت و مجددأ تأکید می‌گردد که در اولین فرصت باید در مورد تغییر الگوی کشت کشاورزی استان اصفهان هم اراضی که از رودخانه زاینده‌رود مشروب می‌وند و هم اراضی که از آب‌های زیرزمینی تأمین آب می‌شود، می‌باید فکری اندیشیده شود.   

۶- استفاده بیش از حد از چمن برای فضای سبز اصفهان

     اگرچه از نظر وسعت، سرانه فضای سبز اصفهان در حد استاندارد است ولی این فضای سبز عمدتأ با چمن توسعه یافته است که یکی از پرمصرفترین محصولات است‌.  در حال حاضر تنها در شهر اصفهان در حدود ۴۵۰۰ هکتار فضای سبز عمدتأ تحت کشت چمن وجود دارد که متناسب با شرایط کم آبی این استان نیست. در مناطق کم آب در سطح دنیا از الگوهای متنوعی برای فضای سبز استفاده می‌شود که لازم است شهرداری اصفهان به این الگوها توجه خاص داشته باشد.

۷-اثر منفی طرح‌های انتقال آب بین حوضه‌ای

     شاید در دید عمومی اینگونه استنباط شود که طرح‌های انتقال آب بین حوضه‌ای در افزایش آب رودخانه زاینده‌رود مؤثر بوده‌اند ولی واقعیت اینست که این طرح‌ها اثر منفی در حیات رودخانه زاینده رود داشته‌‌اند. علت این امر به فرضیات اولیه غیر واقع بینانه در مورد میزان آب قابل انتقال و همچنین روش انتقال که با تونل است، بر می‌گردد. در واقع در زمان مطالعه و اجرای طرح انتقال آب، بدلیل نیازهای آبی زیادی که در حوضه مقصد وجود دارد، متولیان طرح برای توجیه طرح و جلب حمایت‌های دولتی و غیردولتی در اجرای طرح، تمایل پیدا می‌کنند از فرضیات بالا در برآورد میزان آب قابل انتقال استفاده کنند و در این ارتباط متوسط  آبدهی رودخانه مبدأ را ملاک عمل قرار می‌دهند. ولی در زمان خشکسالی آبدهی رودخانه مورد نظر به نصف و حتی یک سوم تقلیل می‌یابد. این در حالی‌است که برنامه‌یزی مصرف برمبنای ظرفیت طرح صورت می‌گیرد. اگر اصلأ هیچ طرح انتقال آبی تعریف و اجرا نمی‌گردید، آب واقعی موجود در حوضه مقصد ملاک برنامه‌ریزی توسعه در نظر گرفته می‌شد و از بارگذاری بیش از حد بر منابع آب حوضه زاینده‌رود ممانعت می‌شد. ولی امروز این بارگذاری در حوضه زاینده‌رود انجام شده ولی تونل‌های انتقال آب نمی‌تواند به اندازه ظرفیت تعیین شده آب را انتقال دهند. در مورد تونل‌های اول و دوم مطابق نمودارهای زیر دیده می‌شود این تونل‌ها در شرایط خشکسالی تنها یک سوم ظرفیت تعیین شده را انتقال داده است.

کلیک کنید تا تصویر را بزرگتر ببینید

۸- نحوه مدیریت سد زاینده رود

     سد زاینده‌رود یکی از مهمترین اجزای سیستم منابع آب حوضه زاینده‌رود است که نقش مهم و تعیین کننده‌ای در مدیریت آب این حوضه دارد. اگر این سد هشیارانه و درست بهره‌برداری شود می‌توان مسائل مربوط به بحران آب را تخفیف داد و اگر نادرست بهره‌برداری شود، خود منشأ گرفتاری‌های زیادی خواهد بود. این سد تحت مدیریت شرکت آب منطقه‌ای استان اصفهان می‌باشد ولی ارزیابی نحوه مدیریت و بهره‌برداری از این سد در سال‌های اخیر نشان از یک به‌هم ریختگی و بی‌نظمی‌هائی در کنترل آب مخزن سد دارد. مطابق نمودار شکلی زیر که مربوط به روند بهره‌برداری از مخزن سد زاینده رود در ۱۳ سال اخیر است نشان می‌دهد در سال‌های گذشته وقتی در مهرماه(به‌عنوان ماه شروع سال آبی)  ذخیره در مخزن کم بوده (منحنی خط چین)، رهاسازی از مخزن در فصول پائیز و زمستان کنترل شده(منحنی ممتد) تا این امکان بوجود آید تا مخزن برای تابستان سال بعد آبگیری شود. ولی در سال‌های اخیر این تعادل به‌هم خورده و بطور مثال در مهرماه سال ۱۳۹۰ که حدود ۷۰ درصد مخزن خالی بوده، رهاسازی آب در فصوی پائیز و زمستان این سال به بیش از ۴۷۰ میلیون مترمکعب رسیده که در ۱۳ سال اخیر یک رکورد بوده است. این امر باعث شد در ابتدای سال ۱۳۹۱ ذخیره مخزن به حدود ۲۰۰ میلیون مترمکعب کاهش یابد که حتی از مقدار ذخیر در مهرماه ۹۰ نیز به میزان ۱۰۰ میلیون متر مکعب کمتر بود. این امر منشأ بحران‌های متعدد در سال ۱۳۹۱ شد که از جمله آن حمله کشاورزان شرق اصفهان به خط انتقال آب به یزد بود. چه بسا اگر در روند رهاسازی آب در مخزن مطابق سال‌های قبل عمل می‌شد، در سال ۱۳۹۱ ذخیره مطمئن آب در مخزن زاینده رود وجود داشت و مسائل اخیر پیش نمی‌آمد. 

   کلیک کنید تا تصویر را بزرگتر ببینید

۹- جمع بندی

     می‌توان به عنوان جمع‌بندی موضوع این نکته مهم را بیان کرد که سر منشأ اصلی بحران‌های کم آبی حوضه زاینده رود ریشه در نحوه مدیریت آب در گذشته دارد. اگر موارد زیر در مدیریت آب حوضه زاینده‌رود انجام می‌گرفت امروز شاهد خشک شدن رودخانه زاینده‌رود و بحران‌های اجتماعی و زیست محیطی ناشی از آن نبودیم:

– متوقف یا محدود شدن شهرک سازی در استان اصفهان و عدم ایجاد زمینه برای مهاجرت به این استان

– عدم توسعه صنایع آب‌بر و تمرکز بر توسعه گردشگری به عنوان محور توسعه استان اصفهان

– تغییر الگوی کشت با اتخاذ سیاست‌های تشویقی و بازدارنده و توسعه کشت‌های گلخانه‌ای

– سوق دادن بودجه‌های هنگفت حفر تونل‌های انتقال آب به سمت انجام اقدامات مدیریت مصرف و بهبود الگوی مصرف آب در بخش‌های کشاورزی و شرب

– کاهش برداشت از منابع آب زیرزمینی و تقویت آن به عنوان یک منبع زایشی برای حیات رودخانه زاینده رود

– ترویج فرهنگ صرفه‌جوئی در آب بویژه در مسئولین شهرداری برای کاهش چمن‌کاری در فضای سبز و جایگزینی آن با روش‌های جدید کم آب‌بر.