بایگانی “طبیعت ایران”

پاسداری از طبیعت با دلهره!

دوشنبه, ۳۰ اردیبهشت, ۱۳۹۲

     افزایش روند تقابل خونین محیط‌بانان به‌عنوان پاسداران طبیعت با شکارچیان غیرمجاز، در شمار مهم‌ترین دغدغه‌های دوستداران محیط‌زیست قرار گرفته و اغلب فعالان و رسانه‌های  محیط زیستی به‌دنبال ریشه‌یابی این ناهنجاری‌های نابودگر هستند تا پیش از آن‌که همه فرصت‌ها از دست رود، به رهیافتی امیدبخش برای پایان دادن به این تقابل‌های خونین دست یابیم.

      خبرنگار برجسته حوزه محیط زیست روزنامه آرمان – تیبا بنیاد –در گفتگویی با نگارنده، دلسوزانه و کارشناسانه وضعیت نابسامان محیط‌بانی در زیست‌بوم‌های وطن را مورد تحلیل قرار داده و به ریشه‌های این تقابل‌های خونین در میان محیط‌بانان و شکارچیان غیرمجاز پرداخته است. این گفتگوی مفصل را می‌توانید در صفحه ۷ از شماره ۲۱۹۱ (۳۰ ام اردیبهشت ۱۳۹۲) بخوانید.

روزنامه آرمان - مورخ 30 اردیبهشت 92

 آرمان/ تیبا بنیاد: وضعیت متناقضی است؛ دیده بانی می‌کنی و دیده نمی‌شوی، دفاع می‌کنی و بی‌پناه می‌مانی و در میان اتفاقات نادری که دل باید به حمایت و حفاظت گرم باشد کسی برای پشت گرمی نیست. اینها دوگانه‌هایی است که محیط‌بانان با آن دست به گریبانند. این شغل با خطر کردن همراه است. در ارتفاعات سر به فلک کشیده زاگرس و البرز جایی که هیچ انسانی جز او حضور ندارد، در دشت‌های وسیع، بیشه‌ها و دره‌ها، در صحرا و کویر و در جنگل‌های ایران تنها محیط‌بان است که این طبیعت را با چشم‌های تیزبین می‌پاید مبادا گزندی ببیند از دست شکارچیان غیرمجاز و آنها که به محیط‌زیست‌شان رحمی ندارند. هرچند محیط‌‌بانان بی‌چشمداشت وظایف خود را انجام می‌دهند اما حداقل انتظارشان دیده شدن همان حداقل حقوقشان است. سال‌های اخیر برای محیط‌بانان ایران با صدور دو حکم اعدام همراه بود. همچنین در ماه گذشته به دونفر در مناطق استحفاظی دنا تیراندازی شد، وضعیتی که محیط‌بانان را نسبت به وضعیتشان سردرگم‌تر کرد. هومان خاک پور، فعال محیط‌زیست و منابع طبیعی دراین باره می‌گوید: «متاسفانه آن چه به بی‌انگیزگی محیط‌بانان دامن می‌زند عدم تعریف موقعیت‌هایشان است».

 محیط‌بانان، شبه نظامیانی بی‌پناه

      تاریخچه محیط‌بانی به دهه‌های پیش برمی‌گردد. اولین احکام قانونی درباره شکار در تاریخ ۱۸‌اردیبهشت ۱۳۰۷ تدوین و تصویب شد و در ۱۴‌اسفند ۱۳۳۵ بود که مقررات مستقل و نسبتا جامعی در زمینه حفاظت از حیات وحش به تصویب مجلس وقت رسید؛ کانون شکار و صید تشکیل شد که اعضای آن را تعدادی از افراد علاقه‌مند به شکار و صید تشکیل می‌دادند. برای اجرای قوانین تدوین شده وزیر کشور و رئیس ستاد ارتش وقت هم عضو این کانون شدند. ۱۶ خرداد ۱۳۴۶ «سازمان شکاربانی و نظارت بر صید» جای کانون شکار را گرفت و این سازمان رسما به عنوان یک دستگاه مستقل دولتی فعالیت خود را با آموزش شکاربانان در سطح کشورآغاز کرد و مناطقی را به عنوان پارک وحش مورد حفاظت قرار داد. سال ۱۳۵۰ که مسائل زیست محیطی در سطح جهان به عنوان یک مساله قابل تامل وتوجه دولت‌ها مطرح شدند، این سازمان با تغییر عنوان به نام «سازمان حفاظت محیط‌زیست» عهده‌دار مسائل محیط‌زیست کشور شد و همکاری خود را با سازمان‌های بین‌المللی ادامه داد.

     سازمان حفاظت محیط‌زیست براساس استانداردهای بین‌المللی مناطقی را به عنوان مناطق چهارگانه مورد حفاظت قرار داده‌است. هر یک از مناطق دارای شرایط و مقررات خاص خود بوده است وحالا تعداد آنها در کل کشور به ۱۵۳منطقه می‌رسد. سازمان حفاظت محیط‌زیست محیط‌بانان را استخدام می‌کند و هدف از حضور آنها در این سازمان حفاظت و کنترل عرصه‌های طبیعی و حیات وحش کشور است. بنابراین محیط‌بانان سازمان حفاظت محیط‌زیست از نظر قوانین استخدامی، کارمند دولتی محسوب می‌شوند. با توجه به شرایط کاری خویش اما آنها وضعیتی شبیه نیروهای انتظامی یا شبه نظامی دارند. برای کشور پهناوری چون ایران به یازده هزار محیط‌بان نیاز است چرا که طبق استاندارد جهانی باید از هر ۲ هزار هکتار عرصه خشکی و هر یک هزار هکتار عرصه تالابی، یک محیط‌بان حفاظت کند. بااین حال تنها سه هزار محیط‌بان از محیط‌زیست پهناور ایران محافظت می‌کنند که این باعث افزایش حجم کار آنها و خطراتی که ممکن است تهدیدشان کند شده است. تاکنون حدود ۱۱۱ نفر از محیط‌بانان ایرانی در درگیری‌ها در پارک‌های ملی و جنگل‌های کشور جان خود را از دست داده‌اند.

پاسداران بی‌پناه طبیعت

ابهام در قوانین

      با این حال ابهاماتی که در قوانین حمل سلاح برای محیط‌بانان وجود دارد باعث شده برای آنهایی که به خاطر حفظ جان خود و طبیعت از سلاح‌هایشان در برابر شکارچیان استفاده کردند احکام قضایی سنگینی بریده شود. خاکپور درباره تبعات این ابهامات می‌گوید: « وضعیت محیط‌زیست به گونه‌ای است که به دلیل ابهام در قوانین محیط‌بانی، ترویج قانون‌شکنی می‌شود و مردم در برابر ماموران گستاخ‌تر شده‌اند. در سال‌های اخیر درگیری‌ها بین مردم و محیط‌بانان شدت گرفته است. می‌توان بخشی از آن را به قانون‌گریزی شکارچیان نسبت داد اما بی‌شک بخشی از این رفتار به شرایط نامعلوم محیط‌بانان برمی‌گردد که باید هم برای خودشان و هم مردم مشخص شود‌.» زمستان سال گذشته بود که دومین محیط‌بان در منطقه حفاظت‌شده دنا به اعدام محکوم شد که این حکم نیز ابهام در قوانین را نشان می‌دهد.

     غلامحسین خالدی در حالی که مجوز حمل سلاح به‌عنوان ضابط قضایی و حکم ماموریت از سازمان محیط‌زیست برای مقابله با شکارچیان مسلح را در اختیار داشت به این مجازات محکوم شد چرا که قاضیان پرونده حکم محیط‌زیست را مبنی بر اجازه حمل سلاح برای این افراد نپذیرفتند. آنها عقیده داشتند «محیط‌بانان ضابط دادگستری نیستند و چون ضابط نیستند، نمی‌توانند از اسلحه استفاده کنند» در حالی که قانون گارد حفاظت محیط‌زیست می‌گوید: «ماموران و محیط‌بانان ضابط قضایی محسوب می‌شوند و به همین دلیل مجوز حمل سلاح دارند‌.» کارشناسان حقوقی معتقدند که براساس قانون حفاظت و بهره‌برداری از جنگل‌ها و مراتع (مصوب ۱۳۴۶) که بعد از انقلاب هم مورد اصلاح قرار گرفت، مامورین جنگلبانی در ردیف ضابطین دادگستری قرار دارند و محیط‌بانان نیز که طبق قانون، مسلّح هستند باید در حکم ضابط قضایی محسوب شوند. اگر محیط‌بانان به عنوان ضابط قضایی محسوب شوند، «قانون به کارگیری سلاح توسط مامورین نیروهای مسلّح در موارد ضروری (مصوب ۱۳۷۳)» در مورد آنها حاکم خواهد بود. البته در حال حاضر که یگان حفاظت از محیط‌زیست زیرنظر نیروی انتظامی تشکیل شده است، نیروهای این یگان که محیط‌بان هستند، ضابط قضایی محسوب می‌شوند اما در سال‌های گذشته در مورد ضابط قضایی محسوب شدن این نیروها با توجه به نحوه استخدام آنها شبهاتی مطرح بوده است.

غلامحسین خالدی محیط‌بان منطقه دنا

 شرایط تا عوض شدن قانون تغییر نمی‌کند

      از مشکلات دیگری که محیط‌بانان با آنها مواجهند عدم آموزش کافی به دلیل ندادن اعتبارات به این بخش است. این فعال محیط‌زیست مساله آموزش را مهم ارزیابی می‌کند و می‌گوید: «جنبه دیگری که می‌توان به آن توجه کرد، عدم توجه به منابع اعتباری حفاظتی در محیط‌زیست است. متاسفانه در برخی نهادهای دولتی زمانی که با کمبود اعتبارات همراهند از اعتبارات آموزش کم می‌کنند. در حالی که آموزش برای محیط‌بانان امری حیاتی است و در حفاظت از جان آنها نیز بسیار موثر است. بنابراین زمانی که از اعتبارات بخش آموزش کم می‌شود، محیط‌بانان آموزش کافی نمی‌بینند و آنها آموزش لازم برای حمل سلاح ندارند، پس شرایطی را که استفاده از سلاح را قانونی می‌کند آموزش نمی‌بینند و این می‌شود که در موقعیت‌های بحرانی که استفاده از سلاح آنها منجر به مرگ شکارچیان می‌شود در دادگاه‌ها آنها نمی‌توانند از خود دفاع کنند و متاسفانه احکام سنگین قضایی برای آنها صادر می‌شود. این درحالی است که محیط‌بانان باید هر شش ماه یک بار دوره‌های آموزشی را بگذرانند‌.» شرایط محیط‌بانی در ایران تا زمانی که لوایح مورد حمایتی آنها تصویب نشود تغییری نمی‌کند و حتی ممکن است بدتر هم شود. چرا که این عدم حمایت‌ها انگیزه کاری از محیط‌بانان را می‌گیرد و آنها را به نیروهایی تبدیل می‌کند که برای حفظ جان خود محافظه کاری کنند و بعضا به تبانی با شکارچیان دست بزنند.

     خاکپور به عنوان یک فعال محیط‌زیست معتقد است تا زمانی که حمایت‌های قضایی صورت نگیرد وضعیت محیط‌بانان همراه با ابهام خواهد ماند. وی بیان می‌کند: «وضعیت کنونی محیط‌بانان وضعیتی است که باید از جنبه‌های گوناگونی به آن نگاه شود. از طرفی نوعی بی‌انگیزگی در بین محیط‌بانان شکل گرفته است که ناشی از محکومیت آنها در سال‌های اخیر بوده است. این شرایط به‌گونه‌ای است که درصورت درگیری محیط‌بانان با شکارچیان و استفاده از سلاح‌های گرم عموما حمایت‌های قضایی از محیط‌بانان نمی‌شود. باید لایحه حمایت قضایی از محیط‌بانان نهایی شود تا بتوان این موقعیت‌ها را کنترل کرد.» مجلس چند ماهی است که اعلام می‌کند در حال پیگیری و رسیدگی به لوایح مربوط به محیط‌بانان است.

     کمال‌الدین پیرموذن، رئیس فراکسیون محیط‌زیست و توسعه پایدار مجلس نیز با تاکید بر اهمیت تصویب هر چه سریع‌تر دو لایحه حمایتی محیط‌بانان، در گفت‌وگو با آرمان گفت: «این روزها مجلس درگیر تصویب بودجه است و فرصت لازم را ندارد به موضوع محیط‌بانان رسیدگی کند. اما فراکسیون محیط‌زیست مجلس درباره نارسایی‌های قوانین آنها اشراف دارد.» او معتقد است که تنها قوه مقننه نباید در برابر آنها حساس باشد بلکه دو قوه مجریه و قضایی نیز دربرابر محیط‌بانان مسئولند. این نماینده مجلس اضافه می‌کند:«این محیط‌بانان به لحاظ مسئولیت بزرگی که درخصوص محیط‌زیست و سرمایه‌های کشور برعهده دارند بسیار موقعیت خطرپذیر و سختی را می‌گذرانند. آنها در این سال‌ها بیش از همیشه مورد هجوم و حمله شکارچیان قرار گرفته‌اند و مسائل آنها باید مورد توجه نه تنها قوه مقننه بلکه دو قوه دیگر نیز باشد. دولت و مجلس باید انگیزه‌های لازم را از طریق تامین مزایای مورد نیاز آنها و ایجاد چتر حمایتی برای محیط‌بانان فراهم کند‌.» به دلیل سرگرم بودن مجلس روی لایحه بودجه اما رسیدگی به محیط‌بانان به وقت دیگری موکول شده است که به گفته پیرموذن، نارسایی‌های قانونی آنها توسط این کمیسیون بعد از تعطیلات تیر ماه پیگیری خواهد شد و با تعاملاتی که با سازمان محیط‌زیست داشته‌اند پیگیری‌های لازم را درباره وضعیت آنها خواهند کرد.

 شهیدانی که شهید محسوب نمی‌شوند

      با این حال تیراندازی به دو محیط‌بان در منطقه حفاظت شده دنا هنوز بی‌جواب مانده و حکمی برای این پرونده صادر نشده است. وکیل این محیط‌بانان گفته است: پرونده قضایی این حادثه در مرحله تحقیقات در جریان است و هنوز آخرین دفاعیات متهمان برای تهیه کیفر خواست انجام نشده اما با توجه به شکل وقوع جرم که متخلف شبانه با اسلحه راه را بر مامور بسته و با برهم زدن نظم منطقه و شلیک به محیط‌بان موجب نقص عضو وی شده است، این جرم قطاع طریق محسوب می‌شود و مجرمان باید قصاص شوند.با بالا رفتن شکارهای غیرقانونی حالا پیشنهاداتی برای افزایش جرایم این قاچاقچیان ارائه شده است به‌طوری که سرهنگ خیلدار، فرمانده یگان حفاظت محیط‌زیست پیشنهاد افزایش ۱۰برابری جرایم تخلفات شکار و صید را داده و تاکید می‌کند: این پیشنهاد به ریاست سازمان حفاظت محیط‌زیست ارائه شده که امیدواریم در شورای عالی محیط‌زیست به تصویب برسد. این درحالی است که چندی پیش پس از زخمی شدن این دو محیط‌بان، سرهنگ خیلدار بیان کرد افزایش جریمه‌ها تلفات محیط‌بانان را بیشتر می‌کند.

     علاوه براین‌ها عدم تعلق مزایا به این محیط‌بانان بر بی‌انگیزگی آنها افزوده است چنان که خاکپور می‌گوید: «متاسفانه آنچه به بی‌انگیزگی محیط‌بانان دامن می‌زند عدم تعریف موقعیت‌هایشان است و آنها اگر در درگیری با شکارچیان غیرقانونی کشته شوند، شهید محسوب نمی‌شوند بنابراین در عین این که مدام جان آنها در خطر است ولی به تعریفی مناسب نمی‌رسند، خانواده‌های آنها در معرض خطر هستند. بنابراین برخی محیط‌بانان به تبانی با شکارچیان روی می‌آورند تا از درگیری جلوگیری کنند و جان خودشان را نجات دهند‌.» اما سرهنگ خیلدار در خلاف این صحبت‌ها ابراز می‌کند: «هر شخصی که در لباس محیط‌بانی کشته شود شهید محسوب شده و خانواده‌اش از مزایای خانواده شهید برخوردار می‌شود‌.» ابهامات درباره وضعیت و مزایای محیط‌بانان تا آنجایی است که افراد دخیل در این حوزه نیز درباره آنها نظرات متفاوتی می‌دهند. باید دید که تا چه زمانی این بلاتکلیفی‌ها ادامه دارد و این محیط‌بانان به آنچه حقشان است می‌رسند.

سرانجام مهاربیابان‌زایی برنده‌ی جایزه‌ی نخست اجلاس جهانی رسانه‌ها شد

سه شنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۳۹۲

مهاربیابان‌زایی برنده جایزه نخست اجلاس جهانی رسانه‌ها1

     با پایان‌یافتن رأی‌گیری رقابت‌ بین‌المللی جایزه‌ی اجلاس جهانی رسانه‌ها؛ سرانجام وبلاگ مهاربیابان‌زایی به‌عنوان نماینده ایرانیان(فارسی زبانان)، برنده‌ی این جایزه‌ جهانی شد.

     وبلاگ مهار بیابان‌زایی در میان رقبای خود از کشورهای اسپانیا، روسیه، فرانسه، پرتغال، انگلیس، بنگلادش، چین، اوکرائین، عربستان سعودی، ترکیه، اندونزی، آلمان و هند با ۴۶ درصد آرای داده شده در روز ۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۲ برابر با ۷ می ۲۰۱۳ سزاوارانه در بخش رآی‌گیری آنلاین(عمومی) وبلاگ‌هایی که در این سال به بهترین وجه به‌موضوع «آینده رشد − اقتصاد، ارزش‌ها و رسانه‌ها» پرداخته‌اند، جایگاه نخست را تصاحب کرد.

     گفتنی‌است که رقبای اسپانیایی و روسی به‌ترتیب با ۴۰ و ۶ درصد؛ مقام‌های دوم و سوم این رقابت جهانی را کسب کردند. برگزیده هیأت داوران در این بخش از رقابت‌ها؛ وبلاگ بنگلادشی بود.

وبلاگ بنگلادشی برگزیده هیأت داوران

     نگارنده نیز به سهم خود این پیروزی ستایش‌برانگیز را به محمد درویش عزیز نویسنده وب‌سایت مهاربیابان‌زایی و همه دوستانی که بی‌منت و تحسین‌برانگیز برای کسب این موفقیت بزرگ تلاش کردند؛ صمیمانه تبریک می‌گویم و ایرانی سرسبز و آباد را آرزو می‌کنم.

کانون شکار و تیراندازی؛ حامی محیط زیست یا مروج شکار و شکارگری

دوشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۳۹۲

   خبر منتشر شده در درگاه خبرگزاری میراث فرهنگی (CHN) حکایت از آن دارد که کانون شکار و تیراندازی تحت عنوان دوستداران طبیعت بارها از  سازمان حفاظت محیط زیست خواسته است تا بخش‌هایی ازمناطق چهارگانه تحت حفاظت و مدیریت خود را با واگذاری در اختیار آن کانون قرار داده تا ظرف چند سال با احیای تنوع زیستی و تکثیر و پرورش حیات وحش، زمینه انجام بسیاری از ایدههای شکار و شکارگری آنان فراهم شود.

کانون شکار

     نگارنده در این باره گفتگویی با خانم نگار حسینی خبرنگار خبرگزاری CHN داشته که می‌توانید مشروح آن را در این نشانی بخوانید.

تقدیر مدافعان طبیعت دیار بختیاری از مجموعه تلویریونی آب‌پریا

پنجشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۳۹۲

سریال آب پریا

     همکاری و حمایت‌های سزاوار رسانه ملی در ساخت و پخش فیلم‌ها و سریال‌های جذاب تلویزیونی، بدون شک به همراه توجه نهاد آموزش و پرورش به مباحث محیط زیستی در صدر فهرست مؤثرترین و فراگیرترین ابزارهای آموزشی حوزه منابع طبیعی و محیط زیست کشور قرار دارد.

     گفتنی‌است نمونه ارزشمند و قابل‌تقدیر این نقش رسانه ملی، می‌تواند سریال خانوادگی و پرمخاطب «آب‌پریا» باشد که در تعطیلات نوروزی سال ۱۳۹۲ از شبکه دوم سیما پخش شد. به‌پاس ساخت و پخش این مجموعه تلویریونی محیط زیستی؛ انجمن محیط زیستی تسنیم بروجن به همراه ۱۲ تشکل مردمی و نهادهای دولتی مرتبط با حوزه منابع طبیعی و محیط زیست استان چهار محال و بختیاری با تنظیم و ارسال تقدیر‌نامه‌ای به رییس رسانه ملی، از جناب مهندس ضرغامی خواستند که مراتب تقدیر این نهادهای مردمی و دولتی دیار بختیاری را به سرکار خانم مرضیه برومند و همکاران سازنده سریال خانودگی و محیط زیستی آب‌پریا ابلاغ و در آینده از این رویه بیش‌از‌پیش حمایت و پشتیبانی کنند تا به قول خانم برومند از این طریق به سرزمین مادری‌شان ادای احترام و دین کرده باشند.

تقدیرنامه آب‎‌پریا

متن کامل تقدیرنامه:

برادر گرامی؛ جناب آقای مهندس عزت‌الله ضرغامی

رییس محترم سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران

موضوع: تقدیر از دست‌اندرکاران سریال آب‌پریا

     توسعه فرهنگ محیط‌زیست و منابع طبیعی، همواره به عنوان یکی از مهم‌ترین مأموریت‌های محوری نهادهای دولتی و غیردولتی فعال در حوزه محیط‌زیست و منابع طبیعی کشور مطرح بوده و تمامی‌دست‌اندرکاران و فعالان این حوزه بر این باورند که دستیابی به این هدف بزرگ در گروی همکاری مسئولانه تمامی نهادها و دل‌سوزان فرهنگی‌اجتماعی کشور خصوصا” رسانه ملی است تا با بهره‌گیری از همه‌ی توانمندی‌‌ها و ظرفیت‌‌های فرهنگی، آموزشی و اعتقادی جامعه و با آموزش و بیان مضامین محیط‌زیستی، مردم را نسبت به پاسداری و حراست از طبیعت و محیط‌زیست پیرامون‌شان حساس ساخت.

     بدون‌شک رسانه ملی به‌عنوان مؤثرترین و فراگیرترین ابزار آموزشی فرهنگی کشور؛ می‌تواند برای نهادینه شدن اخلاق محیط‌زیستی در خانواده‌ها، با بیان ارزش‌های منابع طبیعی و تهدیدهای حوزه محیط زیست کشور از طریق ساخت و پخش سریال‌ها و برنامه‌های جذاب خانوادگی، بیشترین سهم را به‌خود اختصاص دهد. نمونه ارزشمند و قابل‌تقدیر این نقش، سریال خانوادگی «آب‌پریا» است که در ایام تعطیلات نوروزی سال ۱۳۹۲ از شبکه دوم سیما پخش شد و در آن هوشمندانه و به‌زیبایی کوشیده شد تا همه افراد خانواده – به‌ویژه کودکان و نوجوان‌ها – مخاطب قرار گیرند و با زبانی ساده و شیرین با طبیعت پیرامون‌شان آشناتر و نسبت به مخاطرات سرزمین‌شان بیشتر حساس شوند.

     چنین است که ما نهادهای مردم‌نهاد و دولتی مرتبط با محیط‌زیست و منابع طبیعی در استان چهارمحال و بختیاری؛ به‌لحاظ گنجاندن مفاهیم محیط‌زیستی به زبان ساده و جذاب برای مخاطب عام، با تنظیم و امضای این نامه مراتب سپاس و قدردانی خود را از ساخت مجموعه تلویزیونی «آب‌پریا» اعلام داشته و تقاضا داریم این قدردانی به کارگردان محترم این سریال سرکار خانم مرضیه برومند و سایر اعضای سازنده این سریال ابلاغ شود. هم‌چنین آرزو می‌کنیم که رسانه ملی تحت مدیریت حضرتعالی همچنان از این رویه در ساخت سریال‌های جذاب تلویزیونی با مضامین محیط‍‌زیستی بیش‌از‌پیش حمایت و پشتیبانی کند.

نهادهای دولتی و مردمی استان:

اداره کل حفاظت محیط‌زیست استان چهار محال و بختیاری – اداره کل منابع طبیعی و آبخیزداری استان چهار محال و بختیاری – انجمن محیط زیستی تسنیم بروجن – انجمن فوژان سبز هفشجان – انجمن وحدت سبز فرخ‌شهر – انجمن دوستداران طبیعت بروجن – انجمن حافظان طبیعت شیدا – انجمن موج سبز – انجمن نغمه سبز – انجمن حافظان طبیعت شهرکرد – انجمن آهنگ سبز – انجمن سرزمین مهر فارسان – انجمن دوستداران محیط‌زیست شهرکرد – انجمن صدای جنگل – انجمن رفتگران طبیعت چهارمحال و بختیاری                      

تحلیلی بر کاستی های لایحه قانون جامع منابع طبیعی

دوشنبه, ۴ دی, ۱۳۹۱

همه امیدها به این مجلس است

     در روند رسیدگی“لایحه قانون جامع منابع طبیعی” در “کمیسیون کشاورزی، آب و منابع طبیعی مجلس شورای اسلامی” آنچنان تغییرات ماهیتی و  حذف و اضافه هایی بر این لایحه ارسالی دولت صورت گرفت که در نهایت آن لایحه دولت را به یک طرح ارائه شده از سوی نمایندگان مجلس در کمیسیون کشاورزی تبدیل کرد که به لحاظ بار مالی و تبعات آن، مجلسی ها به دنبال فرصتی بودند تا اینکه این طرح را به لایحه ای از دولت پیوند زنند، با ورود لایحه خاک به مجلس فرصت را غنیمت شمرده و به بهانه سنخیت موضوع، طرح جامع منابع طبیعی و آبخیزداری خود را بر آن سوار کرده و درقالب یک لایحه، گزارش آن را توأما” تقدیم مجلس کردند.

     تغییرات اعمال شده از سوی کارگروه و کمیسیون کشاورزی مجلس بر لایحه دولت، به طور کلی ماهیت قانون منابع طبیعی را تغییر داده و با تضعیف بخش حفاظتی و احیایی آن که به شایستگی در قوانین فعلی منابع طبیعی به آن تأکید شده است، روح استعدادیابی و واگذاری اراضی ملی را بر این قانون مهم حاکم کرده است. شوربختانه لایحه ای که قرار بود پس از تبدیل شدن به قانون؛ نقاط ضعف و خلأهای قوانین فعلی منابع طبیعی و دغدغه‌های دست اندرکاران منابع طبیعی کشور از حیث ناکارآمدی و به روز نبودن تعداد اندکی از مواد آن قوانین قدیمی ‌را برطرف کند، حالا با تبدیل شدن به طرح و ادغام با لایحه خاک، در حال تبدیل شدن به قانونی است که نه تنها اشکالات قوانین فعلی را برطرف نکرده بلکه ناباورانه حساسیت های حفاظتی آن کم شده و رویکردی پیدا کرده است که ناخواسته این شبهه را بوجود می آورد که می خواهند آن دسته از اراضی جنگلی و مرتعی تجاوزی که برخی سودجویان تاکنون نتوانسته اند از طریق مجاری قانونی مانند کمیسیون های ماده ۳۴ و یا ماده واحده به نفع خود تغییر کاربری داده و تعیین تکلیف کنند را به نفع آن متصرفین قانون شکن – به بهانه های پایان دادن به مناقشات مردم و دولت بر سر اراضی اختلافی – تغییر کاربری دهند!

     بدون شک پررنگ کردن مباحث استعدادیابی و واگذاری اراضی مغایر با فلسفه وجودی سازمان جنگل ها با مأموریت اصلی صیانت از اراضی ملی است که بر بنیاد قانون ملی شدن جنگل ها و مراتع سال ۱۳۴۱ تشکیل شده و به شایستگی بر وظایف حفاظتی و احیایی آْن تأکید شده است. حتی برخی از  متخصصین و دلسوزان منابع طبیعی کشور با راه اندازی تشکیلات اداری تحت عناوین استعدادیابی و واگذاری اراضی ملی برای تغییر چهره و کاربری اراضی جنگلی و مرتعی مخالف بوده و هستند. متأسفانه در این اینگونه قوانین در برخورد با واژه تغییرکاربری، جایگاه اراضی جنگلی و مرتعی بسیار پایین تر از اراضی کشاورزی – که در قوانین مربوط به تغییر کاربری با سخت گیری ها و ممانعت های شدیدتری مواجه است – قرار گرفته است.

     نگارنده بربنیاد افزون بر ۲۰ سال سابق کار در واحدهای اجرایی در سطوح شهرستانی و استانی که اعمال قوانین فعلی را به صورت مستمر در تمامی مأموریت ها و وظایف سازمانی ایجاب می کرد؛ صرف نظر از ایرادات نگارشی در این لایحه، به برخی از کاستی های مهم و اساسی آن به شرح زیر اشاره می کنم:

۱- مفاد ماده ۷ لایحه به دنبال تعیین تکلیف آن دسته از اراضی تصرفی جنگلی و مرتعی به نفع متجاوزین بوده که حتی آن تصرفات مشمول مقررات دست و دلبازانه ماده ۳۴ و یا کمیسیون های ماده واحده قوانین ملی شدن جنگل ها و مراتع کشور نشده و یقینا” در اثر قانون شکنی های برخی سودجویان، به صورت عدوانی و غیرقانونی مورد دست اندازی قرار گرفته که در حال حاضر هم برابر مقررات برای آنها پرونده تخلف تشکیل و در محاکم قضایی در حال رسیدگی برای خلع ید و برگردانده شدن به اراضی ملی تحت حفاظت سازمان جنگل ها هستند. بنابراین ضرورتی برای تصویب این ماده در قانون منابع طبیعی نبوده و تمدید مهلت برای همان کمیسون های ماده ۳۴ و یا ماده واحده تعیین تکلیف اراضی اختلافی قوانین فعلی، برای رسیدگی به اعتراضات و ادعاهای احتمالی کافی خواهد بود.

۲- واگذاری اراضی ملی اطراف روستاها به بهانه توسعه روستا نیز در راستای همین رویکرد نگران کننده “واگذاری به جای صیانت” در لایحه بوده که بر اساس مفاد ماده ۱۲ لایحه؛ به بنیاد مسکن انقلاب اسلامی‌ اجازه می‌دهد تا به میزان یک و نیم برابر مساحت طرح‌ هادی روستاهای بالای ۲۰ خانوار به عنوان طرح توسعه روستا، از اراضی ملی اطراف روستاها تملک کرده و کاربری آن‌ها را به مسکونی تغییر دهد، که این قانون می‌تواند اراضی جنگلی اطراف روستاهای واقع شده در سایت ‌های جنگلی کشور را بصورت قانونی با خطر نابودی مواجه کند. به عنوان نمونه؛ در منطقه لردگان استان چهارمحال و بختیاری افزون بر ۳۰۰ آبادی وجود داشته که در رویشگاه های جنگلی آن شهرستان واقع شده اند که بدون شک با تصویب این قانون صدها هکتار عرصه جنگلی اطراف آنها نابود خواهد شد.

۳- عدم توجه به محدودیت های کیفیت منابع آب و همچنین حقوق عرفی بهره برداران اراضی مرتعی فقیر و بیابانی و کویری کشور در ماده ۲۳ لایحه؛ که دولت را مجاز دانسته تا این اراضی را به صورت رایگان در اختیار سرمایه گذاران بخش ‌های کشاورزی و صنعتی قرار دهد نیز حیرت آور است که در این ماده قانونی، ملاحظات زیست محیطی و خواهش‌های بوم شناختی(اکولوژیکی) و حقوق عرفی و آینده شغلی دامداران و بهره برداران این عرصه‌ها که صاحب پروانه یا دارای سند مرتع داری هستند به طور شایسته و بایسته مد نظر قرار گرفته نشده است.

۴- چمنزارها و تالاب ها از جمله عرصه های ملی ارزشمندی هستند که به لحاظ کارکردهای زیست محیطی بی همتا، ضرورتا” بایستی مشمول محدویت های واگذاری و تغییر کاربری و اعمال ضرایب حفاظتی بیشتر در ماده ۳۰ لایحه شده و در گروه موارد ده گانه ممنوعیت های واگذاری و تغییر کاربری قرار گیرد.

۵- حضور پرشمار و تقریبا” بطور دائم دام در عرصه های جنگلی، همواره به عنوان یکی از مهمترین عوامل تخریب جنگل های زاگرس مطرح بوده و صدور مجوز و پروانه های چرای دام بر روی این عرصه های جنگلی به عنوان یکی از خلاءها و کاستی های قوانین قبلی منابع طبیعی به حساب می آمده است که می بایستی در ماده ۳۴ لایحه به مانند جنگل های شمال مدنظر قرار گرفته و مشمول محدویت ها و ممنوعیت های صدور مجوز و ورود دام به آن عرصه شوند.

۶- در ماده ۳۵ لایحه به ماجرای صدور مجوز قطع درختان و درختچه های جنگلی اشاره شده است که در قوانین فعلی منابع طبیعی در قالب «ماده ۱۵» اقدام به صدور مجوز قطع در داخل مستثنیات های محاط در جنگل می شده است. ماده ۱۵ نیز از جمله ایرادات و کاستی های قانون فعلی منابع طبیعی بوده که انتظار می رفت در قانون جامع اصلاح شده و با توجه به وضعیت نگران کننده اندوخته های جنگلی کشور و سوءاستفاده برخی افراد فرصت طلب، زمینه چنین درخت کشی های قانونی نیز از میان برداشته شود.

۷- فلسفه وجودی یگان های حفاظت در ادارات منابع طبیعی، پیشگیری و برخورد سخت و قاطعانه با تجاوزات و تخریب عرصه های ملی بوده است. طولانی شدن زمان دادرسی ها سبب سابقه پیدا کردن تصرفات شده که پس از صدور آرای قضایی رفع تجاوز و امحاء آثار آن تصرفات سابقه دار مانند نهال های غرس شده را سخت و با تبعات اجتماعی مواجه می کند. لذا مکلف کردن و اختیار دادن به یگان های حفاظت منابع طبیعی برای رفع فوری تجاوزات و امحاء آثار تصرفات غیرقانونی بسیار ضروری به نظر می رسد که لازم است در تبصره ۲ ماده ۵۰ لایحه لحاظ شود.

۸- ماده ۵۳ لایحه به مناطق حساس به فرسایش و انباشت رسوب در پشت سدهای پایین دست پرداخته که ضرورت دارد در این ماده از لایحه، وزارت نیرو به عنوان متولی سدها برای قرق مناطق و ممانعت از زراعت دیم در حوضه های آبخیز مؤثر بر این سدهای بزرگ کشور، مکلف به تأمین اعتبار لازم برای جبران خسارت دامداران و حقوق قانونی زارعین شود.

۹- قوانین فعلی منابع طبیعی تنها «عمل بوته کنی» گیاهان مرتعی را ممنوع و جرم دانسته و به دفعات مشاهده شده است که مأموران منابع طبیعی در برخورد با «عمل حمل و نگهداری» بوته گیاهان خوراکی و یا دارویی مانند کرفس با محدودیت و کمبود قانون مواجه بوده و قضات چنین عملی را براساس این قوانین از اعمال مجرمانه ندانسته اند که توجیه آنان نیز عدم قید کلمات «حمل و نگهداری» در این قوانین بوده است. با توجه به تهدید و حتی رو به انقراض بودن برخی از این گیاهان ارزشمند، لازم است این نقایص قانونی برطرف شده و در بند پ ماده ۷۵ لایحه عناوین «حمل و نگهداری» بوته های مرتعی نیز اضافه شود.

۱۰- برخورد قانونی با نگهداری کنندگان محمولات جنگلی مانند هیزم و زغال و یا محصولات فرعی جنگلی نیز با کمبود و عدم کارایی قوانین فعلی مواجه است که ضرورت دارد کلمه «نگهداری» چوب، هیزم و زغال و سایر فراورده های منابع طبیعی نیز به ماده ۷۸ لایحه اضافه شود.

۱۱- ماده ۸۵ لایحه به ماجرای محل های دفن زباله در عرصه های جنگلی و مرتعی اختصاص داده شده که در حال حاضر رهاسازی زباله ها و عدم توجه به دفن اصولی زباله به معضلی محیط زیستی در عرصه های طبیعی تبدیل شده است. الزام نهادهای متولی مانند شهرداری ها و دهیاری ها به دفن بهداشتی زباله و همچنین تکلیف نهادهای نظارتی مانند سازمان حفاظت محیط زیست و وزارت بهداشت و درمان در این ماده از لایحه برای نظارت دقیق و مسئولانه بر عملکرد دستگاه های متولی ضروری به نظر می رسد.

۱۲- عدم توجه به منابع انسانی و نبود انگیزه های مالی لازم به همراه کمبود نیروی انسانی، سبب شده است تا ادارات منابع طبیعی در سراسر کشور در انجام وظایف پرخطر خود در زمینه حفاظت و احیای عرصه های طبیعی با مشکلات مضاعفی مواجه باشند. موضوع مهمی که در قانون برنامه چهارم توسعه به خوبی دیده شده و متناسب سازی حقوق کارکنان منابع طبیعی با سختی کار و مخاطرات انجام وظایف حاکمیتی آنها را در تبصره ماده ۱۵۵ این سند بالادستی مورد تأکید قرار داده بود. اما متأسفانه اجرای این قانون تاکنون معطل مانده و لازم است این امر مهم به مفاد ماده ۷۹ لایحه اضافه شود.

۱۳- ارتقای سطح فرهنگ عمومی مردم به منظور حفظ و حمایت از منابع طبیعی از دغدغه های فعالان و دست اندرکاران منابع طبیعی است که به شایستگی در ماده ۱۰۱ لایحه به آن توجه شده ولی همان طور که همگان آگاهی دارند آن مهم به تنهایی توسط دستگاه منابع طبیعی کشور امکان پذیر نبوده و نیاز به مشارکت عمومی دارد. الزام نهادهای فرهنگی کشور و رسانه ملی(صدا و سیما) و خصوصا” وزارت آموزش و پرورش به مشارکت جدی و مسئولانه در این زمینه اجتناب ناپذیر است که ضرورت دارد در مفاد ماده ۱۰۱ لایحه لحاظ شوند.

۱۴- در فصل اول لایحه که مربوط به تعاریف قانون است به نظر می رسد برخی از این تعاریف نیاز به بررسی و اصلاح دارند. در بند ۵ ماده ۳ دسته سوم پارک های جنگلی به نام «طبیعت» اضافه به نظر می رسد بهتر است در هدف جمله «ایجاد محیط های طبیعی و شبه طبیعی در کنار سکونتگاه ها» درج شود. در بند ۴۹ ماده ۳ کلمه «بیابان زدایی» نادرست و اضافه است و باید حذف شود. در بند ۸۶ ماده ۳ مربوط به استثنائات اراضی موات، چمنزارها هم بایستی اضافه شود. در بند ۷۸ تعریف سیل با این رویکرد که سیل یک بلای طبیعی نیست، بر اساس تعاریف جهانی آن اصلاح شود. در ماده ۳ لایحه، اصطلاحات «منابع ملی» و «مستثنیات» که در تمامی بخش های قانون از آنها استفاده شده است، به طور جداگانه تعریف شوند.

۱۵- در ماده ۸۳ لایحه، تعدادی از گونه های جنگلی ارزشمند و در خطر جنگل های زاگرس مانند گونه های مورد، چنار، پده، سماق و مهلب نیز در گروه گونه های مشمول ذخایر جنگلی کشور قرار گیرند.

۱۶- در ماده ۷۹ لایحه که به موضوع تعیین جرایم و مجازات های چرای دام در خارج از فصل چرای پرداخته است، پیشنهاد می شود برای محاسبه میزان جرایم و مجازات ها، مدت زمان تخلف دامداران و ایام حضور غیرقانونی دام های آنان در مراتع نیز مد نظر قرار گیرد.

۱۷- تبصره های ۱ و ۲ ماده ۱۰ لایحه به ترکیب اعضای کمیسیون های استانی و شورای کشوری واگذاری اراضی منابع طبیعی اختصاص یافته است که ریاست کمیسیون های استانی را به استانداران و شورای کشوری را به وزیر جهادکشاورزی داده است که به نظر می رسد از نظر پاسخگویی و نمایندگی دستگاهی دارای تناقض بوده و می بایستی این اختیار در استان ها به عالی ترین نماینده وریز جهادکشاورزی در استان ها یعنی رؤسای سازمان های جهادکشاورزی استان ها داده می شد. به اضافه اینکه دادن اختیار واگذاری اراضی منابع طبیعی تا سطح هزار هکتار به کمیسون های استانی، از حیث اعمال سلیقه و فشارهای سیاسی اجتماعی منطقه ای، منطقی به نظر نرسیده و بهتر است به سطوح پایین تر تقلیل یابد.

     بنابراین ضرورت دارد و انتظار می‌رود تمامی فعالان، کارشناسان و متخصصان نهادهای اجرایی، پژوهشی و تحقیقاتی حوزه منابع طبیعی کشور با بهره گیری از همه ظرفیت های اطلاع رسانی و آگاهی بخشی، تمام همت خود را بکار بسته تا با بیان عواقب نگران کننده و تأمل برانگیز برخی از مواد این لایحه، نمایندگان مردم در مجلس شورای اسلامی را از این رخدادهای ناپایدار کننده سرزمین آگاه کرده تا با حذف و اصلاح هوشمندانه این مواد، شاهد تصویب قانونی جامع، پویا و به جلو برنده در حوزه منابع طبیعی کشور باشیم.

در همین رابطه:

روزنامه همشهری: تجاوز به اراضی ملی و طبیعی را قانونی نکنید!

خبرگزاری کشاورزی ایران(ایانا): بررسی کاستی‌های لایحه جامع منابع طبیعی

روز کودک و طبیعت؛ فرصتی برای فرهنگ سازی سبز کودکان جوامع محلی

شنبه, ۲۲ مهر, ۱۳۹۱

امسال برای نخستین بار  است که به بهانه روز جهانی کودک، شاهد نامگذاری “هفته ملی کودک” در کشور هستیم که از ۱۵ تا ۲۱ مهر در سراسر کشور برگزار می شود. در روزشمار این هفته، خردمندانه حوزه طبیعت و محیط زیست مورد توجه قرار گرفته و سزاوارانه آخرین روز این هفته(۲۱ مهرماه) به نام “کودک، طبیعت و میراث فرهنگی” نامگذاری شده است.

نکته قابل تأمل در ترکیب دستگاه ها و نهادهای دولتی برگزار کننده این هفته – که وزارت بهداشت، وزارت آموزش و پرورش، سازمان بهزیستی ، سازمان میراث فرهنگی، وزارت دادگستری و نیروی انتظامی را شامل می شوند – نبود سازمان های متولی در حوزه طبیعت و محیط زیست کشور است که ناباورانه به رغم همخوانی و همسویی مأموریت های سازمانی شان با اهداف آخرین روز این هفته ملی، از کمترین سهم مشارکتی در برنامه های این هفته برخوردار بوده و به نظر می رسد در سطح ملی کوچکترین هماهنگی و دعوتی از دستگاه های منابع طبیعی و حفاظت محیط زیست کشور برای مشارکت در ستاد مرکزی و ستادهای استانی برگزار کننده این هفته صورت نگرفته است!

بدون شک برای اینکه موضوعات و ملاحظات محیط زیستی از وزنی بایسته در معادلات جامعه برخوردار شوند، بایستی فرهنگ سازی را از کودکان شروع کرده و برنامه های فرهنگ و اخلاقی محیط زیست را به کودکستان‌ها و دبستان‌ها – خصوصا” در جوامع محلی و روستاها – کشاند. باید کاری کرد که کودکان مان برای تمامی موجودات زنده جانوری و گیاهی و کلماتی چون حیات وحش، درخت، طبیعت، کوهستان، آب و رودحانه حرمت قائل شده و عمیقاً نسبت به هر چیزی که این حرمت را خدشه دار کند، واکنش نشان دهند.

چنین است که نگارنده به سهم خود از اقدام نمادین اداره کل منابع طبیعی چهارمحال و بختیاری که با همراهی انجمن محیط زیستی تسنیم بروجن و آموزش و پرورش گندمان؛ در پاسداشت روز “کودک و طبیعت”، در روز چهارشنبه ۱۹ مهر اقدام به برگزاری یک کارگاه آموزشی در یکی از مدارس جوامع محلی بام ایران – منطقه دوراهان شهرستان بروجن – کردند. این مدارس واقع در حوضه آبخیز الگویی استان چهارمحال و بختیاری بوده که قرار است با اجرای برنامه های آموزشی ترویجی و مشارکت جدی جوامع محلی، نهایتا” یک الگوی موفق از مدیریت جامع منابع طبیعی به دست آید.

نگارنده نیز به واسطه وظیفه ای که در اداره منابع طبیعی و انجمن تسنیم بر عهده دارد، در این برنامه که با شعار “طبیعت سالم؛ طبیعتی شایسته کودکان” و برای نخستین بار در هفته ملی کودک در جوامع محلی بام ایران برگزار می شد شرکت داشته که در این فرصت فرهنگ سازی سبز به خوبی مفاهیم ساده منابع طبیعی به کودکان و دانش آموزان جوامع محلی آموزش داده شد.

یقینا” از مهمترین هدف های نامگذاری این روز، اجرای چنین برنامه های آموزشی در مدارس و مراکز آموزش کودکان، حساس کردن کودکان نسبت به طبیعت و موضوعات محیط زیستی پیرامون محل زندگی شان است و فراموش نکنیم که این مهم تنها با مشارکت و همراهی مسئولانه دست اندرکاران و مربیان نهاد آموزش و پرورش و تشکل های مردمی دست یافتنی خواهدبود.

گزارش وضعیت خشکسالی کشور در سال آبی ۱۳۹۱ – ۱۳۹۰

یکشنبه, ۱۶ مهر, ۱۳۹۱

ضمن قدردانی از دکتر مرتضی خداقلی عزیز و همکاران ارجمندشان در پایگاه مدیریت خشکسالی کشاورزی اصفهان به پاس ارسال گزارشات مستمر و ارزشمند وضعیت ماهانه‌ی خشکسالی کشور عزیزمان ایران، مشروح گزارش ۱۲ ماهه سال آبی ۹۱ – ۹۰  این تیم سختکوش که برای تارنمای طبیعت بختیاری ارسال گردیده است؛ انتشار می بابد:

بررسی وضعیت بارش و دمای ایران در سال آبی ۹۱-۹۰ (ابتدای مهرماه ۱۳۹۰ تا پایان شهریورماه ۱۳۹۱)

نتایج پایش و مطالعات انجام گرفته در مرکز تحقیقات کشاورزی و منابع طبیعی، پایگاه مدیریت خشکسالی کشاورزی استان اصفهان با استناد به آمار ایستگاه­ های سینوپتیک نشان می­ دهد که شروع سال آبی ۹۱-۹۰ در ایران با بارش­ های قابل ملاحظه ­ای آغاز گردید، به طوری که در پایان پاییز در حدود ۴۵ درصد از مساحت کشور بارشی بیش از میانگین درازمدت دریافت نموده و بارش دریافتی در این فصل ۱٫۲ برابر بارش دراز مدت بوده است، اما از ویژگی­ های این بارش می­ توان به توزیع نابرابر آن در گستره ایران زمین اشاره نمود، یعنی در حالی که مناطق شمال شرقی تا بخش­ های مرکزی شاهد بارش بیش از چند برابر میانگین خود بودند، در برخی از نقاط کشور به ویژه نیمه جنوبی خشکسالی تهدید کننده بود. در فصل زمستان برخلاف آن­چه انتظار می­ رفت مقدار میانگین بارش دریافتی در نیمی از کشور خصوصا نیمه جنوبی کمتر از میانگین درازمدت آن در همین بازه زمانی گردید. در بهار هم بارش­ های پراکنده نتوانست جبران کاهش بارش ­های فصول قبل را کند و در ماه­ های فصل تابستان نیز متناسب با رژیم کلی بارش کشور در اکثر ایستگاه­ های هواشناسی بارشی ثبت نشد. همچنین نتایج حاکی از آن می ­باشد که در حدود ۷۱ درصد از مساحت ایران در سال آبی ۹۱-۹۰ بارشی کمتر از میانگین درازمدت دریافت کرده، اگرچه در مقایسه با سال آبی گذشته (مهرماه ۱۳۸۹ تا شهریورماه ۱۳۹۰) از وسعت خشکسالی کاسته شده، اما خشکسالی بر بیشتر گستره ایران زمین خصوصاً در نیمه جنوبی با شدت زیاد بروز یافت.

تجزیه و تحلیل نقشه­ های بارش در این دوره (مهرماه ۱۳۹۰ تا پایان شهریورماه ۱۳۹۱) نشان می­ دهد که خشکسالی بسیار شدید با وسعتی در حدود ۱۲٫۷ درصد از جنوب غربی کشور آغاز و در امتداد کرانه­ های دریای عمان ادامه می­ یابد، همچنین بخش­ هایی از استان یزد (بافق و مروست) و بخش شمالی کرمان را درگیر نموده است. در ۲۰٫۳ درصد از وسعت کشور خشکسالی شدید مشاهده می­ شود که به صورت نواری خشکسالی بسیار شدید را در برگرفته و از ناحیه غرب آغاز و پس از در برگرفتن بخش­ های وسیعی از استان خوزستان، بوشهر و بخش جنوبی استان فارس، شمال هرمزگان و بخش اعظمی از استان کرمان، در استان سیستان و بلوچستان در گوشه جنوب شرقی خاتمه می­ یابد. خشکسالی متوسط (کاهش ۲۰ تا ۴۵ درصد بارش نرمال) با وسعتی در حدود ۲۵٫۴ درصد، بیشترین وسعت را به خود اختصاص داده و از شمال غربی کشور شروع و در قسمت شمال شرقی پایان می­ پذیرد و سرانجام خشکسالی خفیف که با ۱۲٫۷۴ درصد مساحت، بخش ­هایی از استان­ های آذربایجان شرقی و غربی، کردستان، همدان، اراک، حاشیه استان اصفهان، بخش شمالی استان یزد و بخش ­هایی از استان خراسان رضوی را شامل می­ شود. مناطقی که بارشی بیش از میانگین دراز مدت دریافت نموده­ اند محدود به نیمه شمالی ایران و استان اصفهان است و نتایج نشان داد که در مجموع نزولات جوی در این بازه زمانی در ۲۹ درصد از مساحت کشور از آمار درازمدت پیشی گرفته است (نمودار ۱).

تجزیه و تحلیل نقشه توزیع اختلاف دما و مقایسه میانگین دما از ابتدای مهرماه تا پایان شهریورماه ۱۳۹۱ نسبت به میانگین درازمدت آن نشان داد که در بیش از ۵۵ درصد از مساحت کشور دمای متوسط سالانه سال آبی گذشته نسبت به متوسط دراز مدت آن افزایش یافته است. همچنین نتایج حاکی از آن است که لکه کوچکی در بخش شمال شرقی کشور از کاهشی بیش از ۱ درجه سانتی­گراد برخوردار است. در نواحی کوچکی از استان خراسان جنوبی، خراسان رضوی، نیمه شرقی استان سمنان و بخشی از استان یزد درجه حرارت از ۰٫۵ تا ۱ درجه سانتی­گراد کاهش داشته است. بخش­ های شمالی استان کرمان، بخش اعظمی از استان اصفهان، سمنان، قم و تهران شاهد کاهش از ۰تا ۰٫۵ درجه سانتی­گراد بوده و افزایش از ۰ تا ۰٫۵ درجه سانتی­گراد از کرانه­ های دریای خزر آغاز و به صورت نواری در نیمه جنوب شرقی کشور خاتمه می­ یابد. افزایش از ۰٫۵ تا ۱ درجه سانتی­گراد در حاشیه ایران، از شمال غربی شروع شده و در امتداد کرانه­ های دریای عمان و خلیج فارس دیده می­ شود و افزایش بیش از ۱ درجه سانتیگراد به صورت سه لکه در بخش ­های غربی، شرقی و جنوبی کشور ملاحظه می­ شود. با توجه به آمار ایستگاه­ های سینوپتیک بیشترین افزایش دما به زابل با افزایش ۵٫۸ درجه سانتی­گراد و بالاترین کاهش دما به قوچان با کاهش ۳٫۴ درجه­ای تعلق دارد.

در مجموع در سال آبی گذشته اگرچه از نظر آماری نزولات جوی فقط ۳۳ میلیمتر از آمار دراز مدت آن در همین بازه کمتر بوده و خشکسالی­ ها عمدتاً در گروه خفیف تا متوسط بروز یافته است، ولی کاهش بارش و وقوع خشکسالی­ های پی در پی در سال­ های اخیر به کاهش مستمر و نگران کننده ذخایر آبی کشور شامل دریاچه­ ها، مخازن سدها، برکه­ ها و تالاب­ ها و همچنین افت سطح آب­ های زیر­زمینی منجر شده و همچنین کاهش درصد بارش ­های زمستانه که از تبخیر کمتری نسبت به فصول دیگر برخوردار بوده و کاهش برف که نقشی تعیین کننده در رژیم آبی متعادل رودخانه­ ها دارد، بحران منابع آبی را تشدید کرده است، به علاوه مدیریت نه چندان موفق تقسیم آب بدون توجه به اصول اولیه مدیریت یکپارچه حوضه­ های آبخیز باعث محدودیت بیش از پیش در مصرف آب در بخش­ های مختلف کشاورزی، صنعت و شرب شده است. در این میان با توجه به اینکه مصرف کننده عمده با بیش از ۹۰ درصد بخش کشاورزی می­ باشد، ضرورت توجه به تحقیقات گسترده و بنیادی در بخش ­های مختلف کشاورزی بیشتر آشکار می­ شود. در این رابطه لازم است با انجام و یا تکمیل مطالعات طرح­ های جامع حوضه­ های آبریز در چهارچوب توسعه پایدار و تکیه بر طرح آمایش سرزمین، نوع بهره­ برداری از سرزمین را به طور علمی و عادلانه تعیین کرده تا از هدر رفت منابع و مشکلات فزاینده آن جلوگیری گردد.

  با پایان یافتن آخرین ماه از سال آبی ۹۱-۹۰، پرونده این سال آبی را خاتمه داده و دفتری سبز به امید روزهای پر بارش در سال آبی جاری  می­ گشاییم.

 خلاصه وضعیت بارش و دمای ایران در سال آبی ۹۱-۹۰

 – مجموع بارندگی ایران تا پایان شهریور­ماه در سال آبی۹۱-۹۰: ۲۱۰٫۹ میلی‌متر

 – مجموع بارندگی دراز مدت ایران: ۲۴۴٫۴ میلی­متر

 – درصد کاهش بارندگی نسبت به دوره آماری بلند مدت: ۱۳٫۷ درصد

 – بالاترین درصد کاهش بارش: ایستگاه­ بندر­لنگه با ۹۲٫۵ درصد کاهش نسبت به میانگین دراز­مدت

 – بالاترین درصد افزایش بارش: ایستگاه اردستان با ۶۷٫۵ درصد افزایش بارندگی نسبت به میانگین دراز­مدت

بالاترین افزایش دما : ایستگاه زابل با ۵٫۸ درجه سانتی­گراد نسبت به میانگین درازمدت

بالاترین کاهش دما : ایستگاه قوچان با ۳٫۴ درجه سانتی­گراد نسبت به میانگین درازمدت

 

راهکار نخست؛ حفاظت فیزیکی و برخورد سخت قانونی یا آموزش و فرهنگ سازی

یکشنبه, ۵ شهریور, ۱۳۹۱

ضمن قدردانی از کوشان مهران عزیز به پاس ارسال یادداشت­ های روشنگرانه و کارشناسی­ اش، متن کامل یادداشت تحلیلی ایشان در خصوص اولویت ها و تقدم راهکارهای حفاظت از محیط زیست و منابع طبیعی کشور که برای این تارنما ارسال گردیده است؛ با خوانندگان گرامی و فرهیخته طبیعت بختیاری به اشتراک گذاشته می­ شود:

درشتی و نرمی به هم، در به است

چو فاصد که جراح و مرحم نه است

در چند روز گذشته خبر حکم بیست و یک سال زندان به دلیل کشتار ۷۷ نفر بدست یک جوان ۳۳ ساله نروژی شاید برای بسیاری با درنظر داشتن سلول سه اتاقه دارای لوازم خوب و شکیل حکم یک هتل لوکس را داشته باشد ولی نباید فراموش نمود که تا سال ۱۸۸۰ درکشور نروژ( که در آن روزگار با کشور سوئد یکی بوند)؛ یکی از شیوه های مجازات اعدام، قطع سر با تبر در ملاء عام بود.

در نگاه نخست بسیاری بر این گمان هستند که از روز نخست قانون و مقررات در کشورهای پیشرفته همراه با لطافت اجرا می شده و به اصطلاح حتی به جنایتکار و جانی هم تو نمی گفتند. در نگاره زیر قفسی آهنی دیده می شود که تا سال ۱۸۳۰ در انگلستان دزدان دریایی و فرزندانی که والدین خود را به قتل می رسانیدند، زنده درون آن در میدان و بر بالای بلندی آویزان کرده تا به تدریج در برابر دیدگان مردم از گرسنگی و تشنگی مرده و گاهی ده ها سال اسکلت آنها در قفس زنگ زده همراه با وزش باد می رقصید.

نگاره دیگر همین شیوه مجازات را در افغانستان سال ۱۹۲۱ در دوران نوزایی امیر امان الله خان نشان می دهد که راهزنی را زنده در قفس نهاده و متظر مرگ او بودند.

حال این پرسش مطرح می شود که چرا در بریتانیا دیگر جانیان آن گونه مجازات نشده ولی در افغانستان با وجود حمله ناتو و کنارزدن طالبان( و نه سرنگونی کامل)  و ریزش پول فراوان و به ظاهر بی حساب و کتاب هنوز که هنوز است این جامعه پذیرای این گونه مجازات ها می باشد؟

در بریتانیا و سرزمین های زیرسلطه او چون استرالیا در قرون پیشین قانون هرچند خشن ولی در واقع به مصلحت جامعه بوده و خوب و یا بد اجرا می گردید. در اواسط قرن نوزدهم مجازات چیدن گل از پارک های عمومی ایالت ویکتوریای استرالیا زندان بود و کسانی که بسوی دلیجان های عمومی سنگ پرتاب می کردند، به ۵ سال زندان محکوم می شدند.

یکی از تفریحات مفرح ساکنان شهر لندن طی قرون متمادی تماشای دارزدن محکومان به مرگ بود و گاهی پنجره ساختمان های مشرف به میدان به مبالغ گزافی خرید و فروش می شد ولی در سال ۱۸۶۵ قانون گذاران به این نتیجه رسیدند که شهروندان بریتانیایی به آن حد از فرهنگ رسیده اند که دیگر نیازی به ارعاب طبقاتی خاص از جامعه به شیوه هایی چون دار زدن نیست و این پیشرفت چیزی نبود جز حاصل آموزش و فرهنگ سازی درست و کارای جامعه.

در انگلستان از هنگام ورود نورمن ها در قرن یازدهم قوانین مدون جنگلبانی و شکاربانی وجود داشته است. پادشاهان و لردها و سایر نجیب زادگان برای تامین گوشت مصرفی خود و اطرافیان و بهره مند شدن از شکار، جنگل هایی را به عنوان Royal forest معرفی کرده و هرگونه شکار و تله گزاری را برای مردم عادی به شدت ممنوع کرده و مجازات هایی چون قطع دست، درآوردن چشم و دار زدن را معین نموده بودند که تا اواسط قرن هیجدهم هنوز شکاردزدان حرفه ای را در کنار جریمه گهگاه به حکم قانون به دار می آویختند. ولی در همین جامعه و سیستم در چند سال پیش به دلیل اعتراض گسترده مردمی شکار روباه با تازی Fox hound و سوارکاران ممنوع شد و این ممنوعیت باعث از دست رفتن ۸۰۰۰ شغل و به فراموشی سپردن یکی از مهم ترین رسم و آیین های طبقه آریستوکرات و اشراف بریتانیا گردید.

همانگونه که در نوشتار خرس پیرینه فرانسه اشاره شد در مبحث محیط زیست و بویژه حیات وحش و زیستگاه های آنها، در همه جای دنیا سنگ سرطاق حفاظت در وحله نخست قوانین مدون و مهم تر از همه اجرای قانون( خوب و یا بد) بوده است. در ایران اما گویا بقول ناصرالدین شاه همه چیزمان باید به همه چیزمان بیاید. تعداد محیط بانان و جنگل بانان کشته شده در این سه دهه تنها با کشور جنگ زده ای چون کنگو قابل مقایسه است.

در سال۱۳۳۵ که کانون شکار در زمانی که الگوی مصرفی کشور در حال تغییر بود ایجاد گردید، پایه گذاران آن عده ای شکارچی و عموما آرتشی بوده و بهترین راهکار یعنی استخدام شکارچیان حرفه ای بومی به عنوان شکاربان را همانند هرکشوری که به فکر ایجاد نهاد محیط زیستی بود ، برگزیدند.

از اوایل دهه ۱۳۵۰ با تغییر نام کانون شکار بانی و نظارت بر صید به سازمان حفاظت محیط زیست و ایجاد بخش محیط زیست انسانی و بررسی بر روی مواردی چون آلودگی دریای خزر و مدیریت سوخت و بویژه استفاده از منابع سرشار گاز طبیعی که مدت ها به عنوان ضایعات سوزانیده می شد افتادند که کتاب ارزشمند محیط زیست در ایران آقای اسکندر فیروز( خرداد ۱۳۵۳) نشان دهنده دوراندیشی و افق باز مدیران آن زمان سازمان نوپای حفاظت از محیط زیست به شمار می رود.

شرم آور اینکه اکنون پس از بازنشستگی و مردن تقریبا تمامی کارشناسان قدیمی و باسابقه سازمان حفاظت محیط زیست، هنوز منطقه فروشان ابن الوقت بر طبل دریده رنجرهای خون آشام دوران فیروز طاغوتی می کوبند و در برابر دیدگان همه به منطقه فروشی و زد و بند با فلان سدباز و جاده کش مشغول بوده و حتی از چند متر فنس و پایه بتونی سایت های تکثیر در اسارت هم نمی گذرند. حضرات می خواهند اینگونه بنمایانند که در سال ۱۳۳۵ انبوه فارغ اتحصیلان وطنی و بورسیه سهمیه ای آماده به خدمت بوده ولی فیروز و سایر رفقای طاغوتیش به عمد عده ای رنجر خون آشام را برای آزار رسانیدن به جوامع فوق مستضعف و محروم ولی بسیار فهمیده مامور کرده بودند.

هیچکس منکر آموزش و تعلیم و تربیت نیست. اگر هنوز از یادمان نرفته باشد روزگاری به هنگام مشاهده تکه نانی بر روی زمین، خم شده، نان را بوسیده و در کناری می گذاشتیم و این چیزی نبود جز آموزه هایی درباره حرمت نان، ولی اکنون دیگر زمانی برای در اولویت قرار دادن آموزش آن هم به شیوه ای غیر کاربردی و پشت گوش انداختن قانون هرچند ضعیف نمانده است. در زاگرس طوایف کوچ نشین هرچند به ضرب برنو کوتاه و اخیرا کلاش و قناسه، نسل پازن و پلنگ را برانداختند ولی به دلیل حرمت قائل شدن برای سمندر آتشین هیچگاه به آن آسیبی وارد نکرده و زیستگاه آن را نابود ننمودند. ولی امسال در تعطیلات نوروز حتی در تنکابن مازندران هر قطعه از این گونه سمندر به مبلغ ۸۰۰۰ تومان فروخته می شد.

همانگونه که گاندو در دید ساکنان اطراف رود سرباز محترم است و تاکنون حفظ شده، سمندر آتشین جنوب زاگرس هم در کنار ناشناخته بودن زیستگاه به دلیل اعتقاد مردم محلی شانسی برای بقا داشت ولی در مواجه با غارت این گونه، نخستین راهکار حفاظت فیزیکی  از زیستگاه این گونه و برخورد قانونی و گاهی فیزیکی با متخلفان می باشد. پس از اطمینان از ثبات در زیستگاه در مرحله دوم باید با برنامه های آموزشی و آگاهی رسانی بدور از احساسات و جو زدگی، مردم خود از خرید این گونه دوری جویند تا دیگر قاچاق این گونه برای سودجویان منفعتی درپی نداشته باشد.

در ایران نیز به دلیل قانون چند هزار ساله نانوشته، بهترین قانون هم پس از سه روز به دلیل بی اعتنایی مجریان قانون به سرعت لوث خواهد شد! گویا یکی از نهاد های بین المللی در چند سال پیش بودجه ای را برای توانمندسازی جوامع محلی و آموزش آنها در ایران اختصاص داد که در واقع به جای قاتق نان، قاتل جان محیط زیست گردید.در جایی که جیره و مواجب محیط بانان به عنوان سنگ بنای پایش محیط زیست طبیعی گاهی ماه ها به تعویق افتاده و در کنار نداشتن امنیت جانی، شکار دزدان و زمین خواران به راحتی بر آنها چیره می یابند، عدم توجه به بافت فرهنگی کشور بویژه در مناطق گوناگون به راحتی باعث دورریز زمان و بودجه می شود. چه بسیار حضرت استاد و دکتر و NGO چی فرهیخته ای که بر سر تقسیم غنایم نقدی نهاد های جهانی آنگونه به ستیزه می پردازند که بیننده بیاد خاله خانباجی های گود زنبورک خانه و چاله سیرابی می افتد.

اکنون حتی در کنار سیاه چادر عشایر کوچرو هم خوب و یا بد دیش های ماهواره وجود دارند. موثرترین راهکار آگاهی رسانی به جامعه و بویژه کودکان و نوجوانان به عنوان تاثیرپذیرترین قشر جامعه با برنامه هایی گیرا و بدور از گزافه گویی و فرمول نویسی منطقه فروشانی می باشد که در اندرون حرمسراهای خود، خون پایمال شده محیط بانان از دستان آنان می چکد.

فراموش نکنیم؛ ناله و موی مدام که ای وای طبیعت از دست رفت تنها این اثر را به دنبال خواهد داشت که :

… خب رفت که رفت، نابود شد که شد،  اصلا به من چه!

آیا می‌توان به آغاز دوران جدیدی از مدیریت بر حوضه‌های آبخیز کشور امید داشت؟

یکشنبه, ۲۲ مرداد, ۱۳۹۱

بر بنیاد سیاستگذاریهای جدید سازمان جنگلها، مراتع و آبخیزداری کشور در راستای دستیابی به الگویی موفق و مناسب برای مدیریت جامع حوضه‌های آبخیز در هر استان، قرار است بر اساس شرح خدمات و دستورالعمل‌های اجرایی مربوطه و در یک مطالعه جامع؛ در هر استان یک حوضه آبخیز – که بیشترین هم‌خوانی از لحاظ شرایط طبیعی، اقلیمی، تنوع اراضی، اوضاع اجتماعی و اقتصادی با غالب حوضه‌های آبخیز آن استان را داشته باشد – به عنوان حوضه الگویی تعیین و نتایج حاصل از مدیریت جامع بر آن حوضه به عنوان الگویی موفق به سایر حوضه‌های آبخیز همان استان تعمیم داده شود.

فراهم کردن امکان نمایش نتایج این مدیریت جامع برای مقامات اجرایی محلی و کشوری و متقاعد ساختن آنان برای توجه سزاوار در زمینه اختصاص منابع اعتباری متناسب و کمک به تأمین تجهیزات سخت‌افزاری مورد نیاز ادارات منابع طبیعی و نهادهای درگیر و مرتبط با این طرح نیز یکی از اهداف مهم این طرح سازمان جنگل‌ها می باشد.

امید است نتایج حاصل از این مدیریت جامع که منجر به حل مشکلات معیشتی و اشتغال‌زایی اهالی آن حوضه آبخیز خواهد شد و امکان اجرای پروژه‌های تقویت پوشش گیاهی و حفاظت از آب و خاک منطقه را فراهم خواهد کرد بتواند در متقاعد ساختن تصمیم‌گیران محلی و کشوری برای اینکه ملاحظات محیط زیستی را در سبد اولویت‌های خود قرار دهند مؤثر و مفید واقع شود.

امروزه تمامی کارشناسان و متخصصین حوزه منابع طبیعی بر این باورند که تنها راه برون‌رفت از بحران حاکم بر عرصه‌های طبیعی کشور، توجه جدی به مدیریت جامع در حوضه‌های آبخیز کشور است. در مدیریت جامع بر یک حوضه آبخیز، با انجام مطالعه و شناخت کامل از تمامی چالش‌ها و فرصت‌های موجود، انتظار آن می‌رود که بتوان با بکارگیری ابزارهای برنامه‌ریزی و با تأکید جدی بر مدیریت مشارکتی بر مشکلات آن زیست‌بوم فائق آمد.

امید آن می‌رود که با این رهیافت دوران جدیدی از مدیریت جامع بر حوزه های آبخیز کشور آغاز شود. تاکنون غالبا” مدیریت حوضه‌های آبخیز با اهداف منفرد و موضعی مانند تأمین آب، تولید علوفه و یا کنترل رسوب دنبال می‌شد و به مباحث اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و موضوع مشارکت مردمی – که شاه کلید حل مشکلات منابع طبیعی کشور به نظر می‌رسد –  و مسائل زیست‌محیطی حوضه کمتر پرداخته می‌شد.

مدیریت جامع بر حوضه آبخیز مستلزم داشتن شناختی جامع از وضعیت اقتصادی و معیشتی اهالی حوضه بوده چرا که وابستگی معیشتی اجباری مازاد بر توان تولیدی این زیست‌بوم‌ها همواره به عنوان اصلی‌ترین عامل تخریب سرزمین مطرح بوده است. همین ماجرای تلخ و خسارت‌زای معیشت سنتی وابسته به عرصه‌های مرتعی و جنگلی و همچنین پایین بودن سطح درآمد اهالی آبخیز بستری تهدیدآمیز است که معضلاتی چون زراعت زیراشکوب جنگل، تبدیل مراتع به دیم‌زارهای کم‌بازده، چرای مفرط و مازاد بر ظرفیت، قطع جنگل و استفاده از سوخت‌های هیزمی از آن نشأت می‌گیرند و نابودی پوشش گیاهی و  آب و خاک حوضه‌های آبخیز را به‌دنبال خواهند داشت.

ایجاد بستری مناسب برای مدیریت و ساماندهی فعالیت‌های پژوهشی دانشجویان و مراکز تحقیقاتی حوزه منابع طبیعی و کاربردی شدن این‌گونه ظرفیت‌ها و اتوانمندی‌های نرم‌افزاری استان‌ها نیز یکی از اهداف و مزایای این طرح است.

امید است با همدلی و همکاری مسئولانه تمامی دستگاه‌ها و نهادهای اجرایی استان‌ها که با مسائل اجتماعی، آموزشی فرهنگی، اقتصادی و اشتغال‌زایی این حوضه‌ها مرتبط هستند، تمامی ظرفیت‌ها و توانمندی‌های اکولوژیکی و اشتغال‌زایی و درآمدزایی این حوضه‌های الگویی را شناسایی کرده و با تأکید بر مشارکت جدی و فراگیر بهره‌برداران در هر یک از این حوضه‌ها، زمینه‌های درآمدزایی و اشتغال سازگار با توانمندی‌های بوم‌شناختی این مناطق را فراهم کرده تا از این رهیافت در گام اول؛ عوامل تخریب پوشش گیاهی و آب و خاک منطقه مهار شده و به‌دنبال آن زمینه اجرای پروژه‌های احیا و تقویت پوشش گیاهی نیز فراهم شود.

در این گرمای خوزستان؛ قطع برق برای تمکین روستائیان منطقه سد گتوند غیر قانونی و غیر انسانی است!

جمعه, ۱۲ خرداد, ۱۳۹۱

دوست و همراه خوب مان؛ محسن حیدری عزیز در خوزستان ماجرای قطع برق برخی از روستاهای واقع در محدوده دریاچه سد گتوند خوزستان به منظور تمکین روستائیان منطقه در معامله فروش اراضی، خانه ها و آبادی های شان به وزارت نیرو و در راستای آزادسازی زمین های واقع در محدوده دریاچه سد برای آغاز عملیات آبگیری گتوند، از نظر حقوقی در حوزه قوانین کشور و حقوق انسانی مورد نقد و بررسی قرار داده که می توانید در همین جا بخوانید:

محسن حیدری کارشناس حقوقی در آژانس خبری بختیاری (ایبنانیوز) در دیار گرم خوزستان:

مسئولان وزرات نیرو با وجود اینکه هنوز تملک اراضی برخی روستاها از جمله روستای گلزاری در منطقه آبماهیک در مخزن سد گتوند انجام نشده، برای مجبور کردن اهالی به انجام معامله، برق این روستا را در گرمای توانفرسای اریبهشت و خرداد خوزستان قطع کرده‌اند.

مسئولان شرکت توسعه منابع آب و نیروی ایران بعنوان متولی ساخت سدهای بزرگ و نیروگاه های برقابی در مذاکرات شفاهی خود با کارشناسان حقوقی مستقل، قبول دارند که نحوه تملک اراضی روستائیان و عشایر، عادلانه نیست ولی عملاً در جریان خرید اراضی روستائیان و عشایر بختیاری در سد گتوند علیا، به همان رویه ناعادلانه قدیمی ادامه می دهند.

در قیمت گذاری اراضی روستائیان و عشایر، شاهد عدم توجه به ویژگی های فرهنگی اجتماعی اقتصادی هستیم به گونه ای که بهای پراخت شده به روستائیان و عشایر ساکن در حوزه مخزن سد، توان معادلسازی زندگی آنان را ندارد و این افراد هرگز موفق به آغاز یک زندگی انسانی جدید در نقطه ای دیگر نخواهند شد و در جریان این جابجایی و به علت قیمت ناعادلانه زمین هایشان، فکری برای توانمندسازی آنان نمی شود و کرامت انسانی آنها پایمال می شود و با تبدیل شدن از یک دامدار عشایری به یک کشاورز یکجانشین، یا تبدیل شدن از یک کشاورز روستایی به یک حاشیه نشین شهری، از بخش عمده حقوق انسانی خود محروم می شوند.

از نگاه اسناد سازمان ملل، توسعه باید توأم با توانمندسازی مردمان بومی و جوامع محلی باشد وگرنه این توسعه “پایدار” نیست. در الگوی سدسازی بویژه سدهای بزرگ، که در نیم قرن اخیر در کشور ما دنبال می‌شود نه تنها توجهی به توانمندسازی مردمان بومی همسایه و همزیست با این سازه‌های بزرگ بتنی نشده است بلکه در موارد فراوان، مردم بومی را با دست خالی و روان زخم خورده راهی حاشیه نشینی در شهرها کرده ایم.

در آخرین نمونه از عملیات اجرایی سدهای بزرگ یعنی سد گتوند علیا، خانوارهای روستایی و عشایری ساکن در مخزن این سد، به جز خانه ها و زمین های کشاوزی که دارند درآمدهای اقتصادی دیگری دارند که با جابجایی از این نقطه به نقطه دیگر، باید «عدم النفع» ناشی از قطع این درآمدها نیز توسط شرکت آب و نیرو به ایشان پرداخت شود. چرا که در ماده ۳ قانون «نحوه خرید و تملک اراضی و املاک برای اجرای برنامه های عمومی، عمرانی و نظامی دولت» مصوب ۱۷ بهمن ۱۳۵۸ جبران خسارت نیز قید شده و عدم النفع هم خسارت مادی محسوب می شود.

به عنوان مثال درآمد سالانه خانوارهای روستایی و عشایری که از محل گردآوری محصول از درختان درختچه های خودرو و گیاهان دارویی، بهره برداری از مراتع آباء و اجدادی، ماهی گیری و صیادی در رودخانه، شکار قانونی با اسلحه و تله، گردآوری قانونی بوته های قابل اشتعال برای مصارف تولید انرژی، برداشت سنتی از آب رودخانه برای کشاورزی، پرورش ماهی درون حوضچه و درون قفس در کنار رودخانه حاصل می شود و دهها مورد دیگر از منافع اقتصادی و دارایی در فرایند قیمت گذاری دارایی های ایشان نادیده گرفته می شود و این، از نظر حقوقی عادلانه نیست و آنها را از مردمی صاحب خانه و مالک زمین به مردمی فقیر و نیازمند و ضعیف تبدیل می کند.

اصل ۳۳ قانون اساسی می گوید: «هیچکس‏ را نمی‏ توان‏ از محل‏ اقامت‏ خود تبعید کرد یا از اقامت‏ در محل‏ مورد علاقه‏ اش‏ ممنوع‏ یا به‏ اقامت‏ در محلی‏ مجبور ساخت‏، مگر در مواردی‏ که‏ قانون‏ مقرر می‏ دارد». بنابراین از شرکت آب و نیرو به عنوان متولی ساخت سدهای بزرگ در ایران، انتظار می رود به احترام این اصل قانون اساسی قدرت انتخاب را برای افراد به وجود بیاورد که در شهرک یا روستای تازه تاسیس در نزدیکی سد زندگی کنند یا بهای زمین خود را بگیرند و به دلخواه به مکان دیگری بروند.

در حالی که در سد گتوند، چنین شهرک یا روستای تازه تاسیسی برای اهالی در نظر گرفته نشده است و چنین قدرت انتخابی برای روستائیان و عشایر به وجود نیامد و بنابراین می توان گفت برخلاف اصل ۳۳ قانون اساسی مجبور به مهاجرت شدند.

در تحلیل دقیق تر از ابعاد حقوقی جابجایی های جمعیتی مخزن سد های بزرگ، باید گفت متولیان سد سازی علاوه بر پرداخت بهای زمین و مرتع، باید سرقفلی مشاغل اصلی و تبعی سازمان تولید عشایری و روستایی را نیز از اهالی خریداری کنند.

به عنوان مثال وقتی مراتع یک خانوار عشایری زیر آب می رود علاوه بر خسارت عدم النفع مالک مرتع که باید جبران شود، چوپانی که خود و پدرانش طی چند نسل گله های آن مالک و پدران آن مالک را در این مرتع به چرا برده اند، شغل خود را از دست می دهد و باید سرقفلی شغل تبعی وی نیز خریداری شود و مبلغی به وی پرداخت شود تا بتواند خود را توانمندسازی کند و مجدداً شرایط اشتغال خود را در نقطه دیگری ایجاد کند. تفسیر وزرات نیرو از “حق کسب و پیشه” که در قانون مصوب ۱۳۵۸ نیز ذکر شده، تفسیر بسیار ضیقی است که عملاً موجب تضییع حقوق بخش مهم اهالی به ویژه در محیط های عشایری می شود.

همچنین بسیاری از روستائیان و عشایر پس از مهاجرت اجباری به شهر و حاشیه شهر، دچار بیماری های روحی روانی و جسمی شده اند که روند معالجه و مداوای آنها هزینه های گزافی را بر ایشان تحمیل کرده است و لازم است بحث جداگانه ای درباره پرداخت خسارت معنوی و نیز پرداخت کمک هزینه درمانی بیماری های ناشی از مهاجرت اجباری صورت گیرد.

از شرکت آب و نیرو به عنوان متولی اصلی احداث سدهای بزرگ در ایران انتظار می رود در هم اندیشی با کارشناسان مستقل حقوقی، فرایند تملک اراضی و پرداخت خسارت به روستائیان و عشایر را بررسی و اصلاح کند تا شاهد بی عدالتی در حق این اقشار زحمتکش جامعه و تبدیل آنها از جمعیتی تولیدگر به قشری حاشیه نشین نباشیم.

هرچند برای بروزرسانی و تطبیق هرچه بیشتر قانون مصوب سال ۱۳۵۸ با تغییرات جامعه، بخشنامه های خوبی به ویژه در زمان تصدی وزارت نیرو از سوی مهندس پرویز فتاح ابلاغ شد ولی عملاً این بخشنامه اجرا نمی شوند و رویه دفتر حقوقی شرکت آب و نیرو نیازمند تغییر است.

تبصره ماده ۹ قانون «نحوه خرید و تملک اراضی و املاک برای اجرای برنامه های عمومی، عمرانی و نظامی دولت» مصوب هفدهم بهمن ماه ۱۳۵۸ مقرر می دارد: «مالک یا صاحب حق می‌تواند در صورت عدم پرداخت بها در مدت مذکور با مراجعه به دادگاه صالحه درخواست توقیف عملیات اجرایی را تا زمان پرداخت بها بنماید و محاکم صالحه به موضوع خارج از نوبت رسیدگی و حکم لازم صادر می‌نمایند و در صورت پرداخت قیمت تعیین شده بلافاصله رفع توقیف عملیات اجرایی به عمل خواهدآمد».

این در حالی است که مسئولان وزرات نیرو اعلام کرده اند سوم خرداد سد گتوند علیا افتتاح می شود و هنوز تملک اراضی برخی روستاها از جمله روستای گلزاری در منطقه آبماهیک در مخزن سد گتوند انجام نشده است و وزارت نیرو برای مجبور کردن اهالی به انجام معامله، در گرمای توانفرسای اریبهشت و خرداد ماه استان خوزستان، برق این روستا را قطع کرده و کابلهای برق را جمع آوری کرده است که این رفتار پسندیده نیست و حق اهالی برای پیگیری موضوع از طریق قضائی محفوظ است و انتظار می رود دستگاه قضایی بدون تأثیرپذیری از اراده دستگاه های اجرایی، به حمایت از حقوق اهالی بپردازد و دستور توقف عملیات اجرایی را تا زمان پرداخت حقوق اهالی صادر کند.

در زمان تصویب قانون در سال ۱۳۵۸ ، تورم چندانی در کشور وجود نداشت. لذا ماده ۵ قانون، ملاک تعیین قیمت را بهای عادله روز “تقویم” می داند. این در حالی است که گاهی از زمان تقویم یا قیمت گذاری اراضی تا زمان پرداخت پول به اهالی چند سال طول می کشد و بر اثر تورم، ضرر قابل توجهی به اهالی وارد می شود که با ملاحظه این مورد و نواقص دیگر موجود در این قانون و نیز عدم اجرای بخشنامه های وزارتی توسط شرکت آب و نیرو، ضرورت دارد که مجلس شورای اسلامی وارد عمل شود و با بازنگری در قانون، ضمن رفع نواقص، مفاد بخشنامه های بعدی وزارتی وزیر نیرو را که مورد بی توجهی آشکار شرکت توسعه منابع آب و نیری ایران قرار گرفته و می گیرد، در آن بگنجاند تا از رعایت حقوق مردم اطمینان حاصل شود.