در یک گفتگوی مفصلی به پرسشهای خبرنگار پایگاه خبری تحلیلی قدس آنلاین پاسخ دادهام که مشروح آنرا در زیر با خوانندگان گرامی طبیعت بختیاری به اشتراک گذاشتهام:
قدس آنلاین- محبوبه علی پور: چندی است که بحران نابودی گریبان جنگلهای کشور را گرفته است ازاینرو سراغ هومان خاکپور از فعالان زیستمحیطی رفته و درباره مشکلات جنگلهای زاگرسی به گفتگو نشستیم که باهم میخوانیم:
آقای خاکپور با توجه به وسعت جنگلهای زاگرسی آیا عوامل تخریب در همه این نواحی یکسان دیده میشود؟
همانگونه که مطلع هستید جنگل منطقه زاگرس با گستردگی که یازده استان کشور را از آذربایجان غربی تا فارس را در برمیگیرد به لحاظ نحوه تخریب در نواحی و استانهای مختلف تفاوتی نداشته و همه مناطق کموبیش درگیر این چالش هستند. البته در برخی مناطق همانند زاگرس شمالی بحث نوع بهرهبرداری در این زمینه چشمگیرتر است. چنانکه در اواخر تابستان و حدود آبان ماه، گلا زنی و یا سرشاخه زنی انجام میشود تا علوفه برای دامها تأمین شود که این شیوه بهرهبرداری بهعنوان عامل تهدید جدی همچنان ادامه دارد.
در منطقه زاگرس مرکزی نیز تهدیدهای دیگری وجود دارد همانند زراعت در اشکوب که زادآوری طبیعی و خود احیایی جنگل را تحت تأثیر قرار میدهد. اینگونه شاهدیم که درختان در جنگلها از تنوع سنی مناسب برخوردار نیستند و درختها به سمت دیر زیستی میروند؛ زیرا چنین بهرهبرداری از جنگل اجازه استقرار نهال جدید را نمیدهند. زراعت در اشکوب همچنین در کاهش رطوبت خاک و شادابی درختان نیز آثار ناخوشایندی دارد. تهدید دیگری که در مناطق جنگلی زاگرس نمیتوان نادیده گرفت چرای پرتعداد دامها در اغلب فصول سال است. بهطوریکه تا زمانی که برف بهعنوان عامل طبیعی بازدارنده نباشد، دامهای فراوانی در این مناطق به چرا میپردازند که زادآوری جنگل تحت تأثیر قرار میدهد. همچنین به دلیل فراوانی دام و تردد آنها شاهد فشردگی خاک هستیم که نفوذ آب به خاک را دشوار کرده و رطوبت عرصه کاهش پیدا میکند. اینگونه مجموعه این عوامل باعث میشود جنگل شادابی، طراوت و توان مقابله با تهدیدهای طبیعی را از دست بدهد. بهاینترتیب در حال حاضر شاهد پدیده زوال بلوط و یا مرگ بلوط در این منطقه باشیم.
بهاینترتیب اگر امروز شاهدیم که بیش از ۲۰ درصد جنگلهای زاگرسی با آفت خشکی بلوط مواجه است که البته در برخی استانها همانند ایلام، کرمانشاه، چهارمحال بختیاری و فارس شدت این عارضه بیشتر مشهود است به دلیل ناتوانی جنگل از مقابله با این آفات است.
تاکنون طرحهای مختلفی برای حفظ پوشش گیاهی کشور نظیر منطقه زاگرس مطرحشده است. ثمرات این طرحها را چگونه ارزیابی میکنید؟
– از برنامههای احیای جنگلهای زاگرسی، میتوان به “طرح ملی صیانت از جنگل” اشاره کرد؛ اما اعتبار آن شرمآوراست، چنانکه سالانه نزدیک به ده میلیارد تومان برآورد شده است. درواقع برای حفاظت، احیا و توسعه هر هکتار جنگل در سال، دو هزار تومان اختصاص مییابد. امروزه دو هزار تومان پول یک بسته پفک است. گرچه با این اعتبار نمیتوان کار چندانی کرد اما همین مبلغ از هیچ بهتراست. چراکه دو هزار تومان مساوی صفر نیست. بههرحال اگر به دنبال احیای جنگل هستیم باید به دنبال مؤلفههایی باشیم که در تخریب آن مؤثر بودهاند آنها را مهار و کنترل کنیم سپس به دنبال احیا و توسعه جنگل باشیم. اینگونه تا چرای بیرویه دام، زراعت و دخالت انسانی را رفع نکنیم حتی اگر ما میلیاردها تومان صرف بذرپاشی کنیم بازهم اجازه استقرار بذر و نهال فراهم نمیشود و به هدف خود که احیا و توسعه جنگل میباشد، نخواهیم رسید.
* برای کاهش تخریب جنگلهای این منطقه چه باید کرد؟
– مهمترین عامل در موفقیت طرحهای جنگلداری و جنگلکاری در منطقه زاگرس، کاهش وابستگی معیشتی اجباری مردم است. همچنین بارگذاری اشتغال که صورت گرفته متناسب با توان تولید جنگلها کنیم. درواقع منطقه زاگرس را از توان اشتغال و اقتصادی درخور با جمعیت آن برخوردار سازیم. بهاینترتیب میان تعداد جمعیت و توان اشتغال جنگل تعادل و توازن برقرار کنیم.
همچنین بحث بهرهبرداری از محصولات فرعی جنگل همانند کتیرا گیری و سقز گیری؛ بههرحال تا زمانی ما برای تغییر بهرهبرداری از این مناطق تعریف و دستور کاری نداشته باشیم که آنها از مزایای این تغییر بهرهبرداری آگاه و منتفع شوند نمیتوان انتظار همکاری داشت. چراکه تا امروز اغلب این شیوهها بهصورت تئوری ارائهشده است. برای نمونه مدتی است در مناطق مختلف کشور همانند خراسان جنوبی پروژه بحث پوشش گیاهان دارویی جدی گرفتهشده است که البته نقش مؤثری به لحاظ اقتصادی و زیستمحیطی دارد. چراکه تفاوت گیاهان دارویی با کشت دیم این است که گیاهان پایا بوده و به مدت ۵ سال نیاز به جابهجایی خاک و شخم زدن و کشت مجدد نیست.
در این ۵ سال نیز اجازه استقرار نهال فراهم میشود؛ اما مردم استقبال چندانی از این طرح نکردند چراکه تنها ترویج کشت گیاهان دارویی کافی نیست و ما باید صنایع فرآوری بالادستی و بازار مصرف را برای کشاورز تعریف کنیم. حالآنکه چنین نبوده، اینگونه تا زمانی که کشاورز معتقداست: وقتی میتوان در همان روستا محصول گندم و جو را بهراحتی عرضه کرد و به فروش رساند، دیگر به دنبال کشت گیاهان دارویی نخواهد بود. چراکه امیدی ندارد سرانجام این زراعت چه میشود و آیا فروش خواهد رفت یا خیر؟ اما اگر دولت ضمن آموزش کشت چنین محصولاتی، صنایع فرآوری بالادستی و بازار تجاری بالادستی را فراهم کند. اینگونه این باور در جوامع محلی ایجاد میشود که با کشت چنین محصولاتی هم درآمدشان بالا میرود وهم محیطزیست آنها محافظت میشود. بهاینترتیب از چنین طرحهایی استقبال خواهند کرد.
به اعتقاد شما سیاستهای عمرانی تا چه حد درروند تخریب جنگلهای زاگرسی مؤثر بوده است؟
– اگر دقت کنید یکی از ویژگیهای مهم منطقه زاگرس بحث تولید آب است. چنانکه این منطقه ۴۰ درصد آبهای شیرین کشور را تولید میکند. پر آب بودن آنیک ویژگی منحصربهفرد و استراتژیک در کشور محسوب میشود. بهطوریکه استان چهارمحال و بختیاری هفت تا ده درصد منابع آبی کشور راداراست و در مقابل دو استان استراتژیک و صنعتی همانند اصفهان و خوزستان شادابی خود را مدیون آب حاصل این استان هستند؛ اما اینکه ما چه سیاستهای درست یا غلطی برای پایداری این خدماترسانی و نحوه بهرهبرداری از منابع داشته باشیم جای بحث است.
ینگونه اگر استان چهارمحال بختیاری را بهعنوان پایلوت معضلات میتوان در نظر گرفت که تمام مشکلات زیستمحیطی زاگرس را دارد. یکی از سیاستهای قابلتوجه در آن سدسازی است. چنانکه سدسازیهایی که درکل منطقه غرب کشور بر روی سرشاخههای کارون بزرگ اتفاق میافتد. عموماً در همین حدود هفت درصد رویشگاههای جنگلی اتفاق میافتد. اینگونه هر یک از این سدها بین دو تا سه هزار هکتار از جنگلهای ما را زیر آب فرو برده است. در حال حاضر سدسازی صرفنظر از خسارتهای زیستمحیطی متداول، بخشهای زیادی از جنگلها را زیر آب میبرد و نابود میکند. دیگر پروژههای عمرانی دیگر همانند پروژههای انتقال نفت و گاز نیز که از جنوب و غرب کشور میگذرد. اغلب بدون ارزیابی اثرات زیستمحیطی صورت میگیرد و در مناطق جنگلی عبور میکند. همچنین هیچ تلاشی برای اینکه خسارتهای اجرای آن را به حداقل برسانند، صورت نمیگیرد. اینگونه پروژههای متعددی بهعنوان عوامل تخریب محیطزیست منطقه زاگرس دیده میشود که ما بهعنوان عوامل تخریب دولتی میشناسیم.
طرح تنفس؛ آخرین فرصت برای بقای جنگلهای بلوط
گروه طبیعت – محبوبه علی پور: ناحیه رویشی زاگرس که از شهرستان پیرانشهر در آذربایجان غربی شروع میشود و تا منطقه فیروزآباد در استان فارس ادامه مییابد، … حدود یکپنجم سطح کشور را به خود اختصاص داده است. منطقهای که با ۵/۵ میلیون هکتار وسعت، ۴۰ درصد جنگلهای کشور را در خود جایداده است. اما چند سالی است که درختان بلوط این ناحیه حال خوبی ندارند. گویا آدمی و طبیعت دستبهدست هم دادهاند تا روزگار باشکوه این جنگلها را به خواب و خاطرهای بدل کنند.
هومان خاکپور، فعال محیطزیست در گفتوگو با خبرنگار قدس، با تأکید بر روزگار پر مصیبت جنگلهای زاگرسی میگوید: به اعتقاد من نابودی دریاچه ارومیه را که چند سالی است برجسته شده و افکار عمومی را متوجه خود کرده، اگر فاجعه زیستمحیطی بدانیم، بیتردید مرگ بلوطها نیز همین وضعیت را دارد، چراکه از پنج میلیون هکتار جنگلهای زاگرس، بر اساس آمارهای دولتی و رسمی، بیش از یکمیلیون و دویست هزار هکتار آن درگیر خشکی و زوال بلوط است.
این دیدهبان طبیعت بختیاری میگوید: بحث خشکی جنگل، سوسک چوبخوار و همچنین قارچ زغالی عوامل ثانویه هستند؛ عامل اصلی ضعف اکولوژیکی ناشی از عوامل انسانی است؛ زیرا دیگر جنگل نمیتواند خود را در برابر عوامل و تهدیدهایی طبیعی همانند آفتها و بیماریها محافظت کند. این در حالی است که اگر جنگلی شاداب و بانشاط باشد، به آفتها فرصت طغیان نمیدهد. این آفات همیشه وجود داشته، اما جنگلها به دلیل طراوت شادابی توان مقابله با آنها را داشتهاند، امروزه اما بشر با دخالت بیحدومرز خود جنگلها را نابود کرده است.
ماجرای قاچاق بذر بلوط
هومان خاکپور میگوید: اولین بار من مسئله قاچاق بذر بلوط را به کشورهای عربی مطرح کردم. همان زمان در گفتوگو با رسانهها تأکید کردم، سازمان جنگلها باید نسبت به رواج و گسترش این مسئله بخصوص در مناطق همجوار کشورهای عربی هوشیار باشد. بههرحال در حال حاضر باید نسبت به بهرهبرداری بذر بلوط چه بهصورت قاچاق و غیرقانونی و حتی قانونی و مجاز توجه داشته باشیم.
متأسفانه مسئله بهرهبرداری اینچنینی مورد تأیید مسئولان نیز بود، چنانکه در دولت گذشته، عالیترین مقام اجرایی کشور نیز در مجلس تأکید کرد که هرساله میلیونها تن بذر بلوط بیهوده به زمین ریخته و هدر میرود. این نگاه دولت بود.
آنها معتقد بودند، با تبدیل این مواد به غذای دام، دیگر نیازی به واردات علوفه و خوراک از خارج نخواهیم داشت. خوشبختانه سازمان جنگلها در آن زمان هوشیارانه عمل کرد و اجازه انجام طرحهایی ازایندست را نداد.
ﮐﺎﺭﺷﻨﺎﺱ ﻣﻨﺎﺑﻊ ﻃﺒﯿﻌﯽ ﺍﺳﺘﺎﻥ ﭼﻬﺎﺭﻣﺤﺎﻝ ﻭ ﺑﺨﺘﯿﺎﺭﯼ میگوید: واقعیت این است که جنگلهای ما به حدی تخریبشدهاند که ۶۰ درصد وسعت بلوط زارها توان تولید بذر ندارند. در اکوسیستم جنگلی نگاه ما به یک درخت بلوط نیست، بلکه مجموعه عوامل گیاهی و جانوری است. چنانکه منابع غذایی بسیاری از جانوران از طریق بلوط تأمین میشود. بهاینترتیب نگاه اقتصادی به جنگل نگاه زیستمحیطی ما را تحت تأثیر قرار میدهد. چنانکه منجر به بروز اختلالات زیستمحیطی در جنگل شده و مشکلاتی همانند آنچه امروز میبینیم را به دنبال داشته باشد. در حال حاضر نیز جوامع محلی به برداشت بذر بلوط میپردازند. درواقع تولید بذر آنقدر مازاد بر نیاز جنگل برای احیای خود نیست.
طرحهای خوبی که دوام ندارد
این فعال محیطزیست با اشاره به اصلاح سنتها و نگرشهای بدوی برای صیانت از محیطزیست میگوید: گرچه نمیتوان منکر نقش فرهنگسازی و آموزش در کاهش روند تخریب شد. همچنین یقین دارم بدون مشارکت مردم محلی هیچگونه موفقیتی در طرحهای صیانت از جنگل نخواهیم داشت؛ اما نکته برجستهتر در این زمینه وابستگی اجباری معیشتی به جنگلهاست، چنانکه به بسیاری از مناطق که سر میزنیم، میبینیم مردم به نحوه نادرست بهرهبرداری خود آگاه هستند، اما گریزی از تخریب و این شیوه بهرهبرداری ندارند. چنانکه مردم مناطقی به دلیل نبود سوخت ناچار به استفاده از درختها هستند.
برنامههای صیانتی را باور کنیم
اما در روزهای اخیر رئیس مجلس شورای اسلامی بحث تنفس جنگلها را برای بازتوانی دوباره جنگلها مطرح کرد. آیا این طرح میتواند این نواحی را از نابودی حفظ کند؟
هومان خاکپور میگوید: در همه دنیا جنگلهای صنعتی همانند بخشهای عمدهای از جنگلهای شمال کشور در اختیار بخش خصوصی است و مسؤولیت برنامهریزی، حفاظت، توسعه و بهرهبرداری از آن را بخش خصوصی به عهده دارد، اما جنگلهای حفاظتی همانند جنگلهای ناحیه زاگرسی مستقیم زیر نظر دولتها اداره میشوند. در ایران اما جنگلهای خزری هم دولتی است؛ چراکه بخش خصوصی نه برای انجام این وظیفه تربیتشده و نه توانش را دارد. دولت نیز با بضاعت خود نتوانسته مدیریت مناسبی را بر جنگلها حاکم کند. در این میان، اجرای طرح تنفس بهدرستی میتواند فرصتی باشد که از یکسو جنگلها به بازسازی و بازتوانی خود بپردازند و از طرف دیگر فرصتی برای نهادهای متولی و مسئولان فراهم میکند تا برنامههای مؤثر و کارآمدی تعریف کنند.
دیدهبان طبیعت بختیاری درواکنش به آنها که طرح «تنفس جنگل» را آرمانی میدانند، میگوید: دو سال پیش اگر در منطقه ارومیه از مردم میخواستند که به خاطر بقای دریاچه پنج هزار هکتار از زمینهای کشاورزی را کشت نکنند، این طرحی آرمانی بود، اما امروز میبینیم با شرایطی که در همین منطقه ایجادشده، یکی از طرحهای جدی دولت این است که حقوق انتفاعی ۵ هزار هکتار از اراضی کشور را به جوامع محلی پرداخت کند و اجازه کشت به کشاورزان ندهد. در عرصه صیانت از جنگلها هم باید به چنین برنامههای صیانتی باور داشت. دولت هم باید در این زمینه سرمایهگذاری کند حقوق واقعی مردم را بپردازد تا مردمی که معیشت خانوادهشان وابسته به جنگل است، دچار مشکل نشوند.
هومان خاکپور در ادامه با اشاره به ضعف درزمینهٔ پایش آمارهای زیستمحیطی و مسائل تخریب جنگلها میگوید: هیچ آمار و پهنهبندی علمی و کارشناسی مدون که مرجع ذیصلاح انجام داده باشند و میزان تخریب جنگلهای بلوط را مشخص کند، نداریم؛ اما آنچه آشکاراست و با نگاه عادی میتوان آن را دریافت، روند نگرانکننده تخریب در جنگلهاست.