بایگانی “حیات وحش”

سدی که به بهانه احداث تونل سوم کوهرنگ حیات را از قیصری می رباید!

سه شنبه, ۲۴ آبان, ۱۳۹۰

منطقه حفاظت شده قیصری با وسعتی بالغ بر ۱۰ هزار هکتار به عنوان یکی از ذخیرگاه های زیستی جانوری و گیاهی ارزشمند کشور در چهارمحال و بختیاری، با تهدید نابودی مهمترین منبع تأمین آب زیستمندانش روبرو شده است.

قیصری در منطقه کوهرنگ و اردل از حوضه آبخیز کارون بزرگ واقع شده که در سال ۱۳۸۰ به عنوان منطقه شکار ممنوع اعلام شده و ۵ سال بعد به منطقه حفاظت شده ارتقاء پیدا کرد.  منبع اصلی تأمین آب این منطقه رودخانه شهریاری(آب کوهرنگ) است که با طول تقریبی ۱۵ کیلومتر، منطقه را به دو قسمت تقسیم می کند. وضعیت توپوگرافی و کوهستانی(ارتفاع ۱۸۰۰ متر تا ۳۵۵۰ متر از سطح دریا) منطقه، سبب ایجاد میکروکلیماهای متعددی شده که تنوع زیستی گیاهی و جانوری ارزشمندی را به ارمغان داشته و گله های کل و بز، پرندگان و آبزیان زیادی را در خود جای داده است. منطقه حفاظت شده قیصری به دلیل برخورداری از ظرفیت های کم نظیر طبیعت گردی، در راستای برنامه های واگذاری تصدی های مناطق تحت حفاظت سازمان حفاظت محیط زیست به بخش خصوصی، انتخاب و در دستور کار محیط زیست استان برای سرمایه گذاری بخش خصوصی قرار دارد.

به لحاظ این شرایط ویژه منطقه که ناشی از تعداد و تنوع زیستی جانوری آن می باشد، هرگونه تغییر در حیات هیدرولوژیکی رودخانه کوهرنگ و ایجاد تنش آبی در منطقه، می تواندخطرات و تهدیدهای بیشتری را نسبت به سایر مناطق حاشیه این رودخانه، برای حیات وحش منطقه به دنبال داشته باشد و سبب گدار حیات وحش از این منطقه تحت حفاظت شود.

شروع عملیات احداث سد در محل ورودی رودخانه کوهرنگ به “منطقه حفاظت شده قیصری” برای ذخیره و هدایت آب به داخل تونل سوم کوهرنگ جهت انتقال بین حوضه ای آب از سرشاخه های کارون به زاینده رود، وضعیت نگران کننده و تهدیدآمیزی را در این زیستگاه طبیعی ایجاد کرده و حیات زیستمندان جانوری منطقه را به شدت تحت تأثیر قرار داده و در صورت عدم رعایت حق آبه طبیعی و آب مورد نیاز حیات هیدرولوژیکی این رودخانه، شاهد خسارت های غیرقابل جبران محیط زیستی در این زیسگاه ارزشمند خواهیم بود.

هر چند که در این پروژه عمرانی هم به مانند اکثر پروژه های در دست اجرا، دستگاه اجرایی با کمترین مقاومتی همچنان جلوتر از سازمان حفاظت محیط زیست حرکت می کند و قبل اخذ مجوز ارزیابی لازم، بی توجه به قوانین و مقررات زیست محیطی تجهیز کارگاه کرده و عملیات اجرائی احداث سد را آغاز نموده است، اما انتظار است سازمان حفاظت محیط زیست کشور در اقدامی جامع بر بنیاد ملاحظات محیط زیستی، با اندوخته های آبی منطقه برخورد علمی داشته و با بهره گیری از تمامی ظرفیت های قانونی خود، قبل صدور مجوز ارزیابی و اخذ تضمین های لازم برای رعایت حق آبه طبیعی این رودخانه حیاتی، هرگونه فعالیت مکانیکی در منطقه را متوقف سازد تا برای چندمین بار شاهد طبیعت ستیزی و عملی نشدن تعهدات سدسازان در دیار بختیاری نباشیم.

شوربختانه در سال های اخیر اتفاقات ناگوار و نگران کننده ناشی از عملی نشدن تعهدات مسئولان پروژه های سدسازی کارون ۳ و ۴ را در منطقه شاهد بوده ایم که به رغم پیگیری های متعدد مسئولان و مردم منطقه، هنوز اقدام قابل توجه ای در راستای جبران خسارت در حوزه منابع طبیعی و محیط زیست از سوی وزارت نیرو صورت نگرفته و به مطالبات عادی مردم نیز در زمینه تخریب زیرساخت های رفاهی و معیشتی، مثل قطع شدن جاده های دسترسی و دادن حق آبه در روستای بارز از توابع لردگان با اجرای سد کارون ۳ ، خشک شدن چشمه مروارید و عدم تملک زمین های مردم در اثر احداث تونل سوم کوهرنگ و یا قطع شدن جاده قدیم خوزستان در آبگیری زود هنگام کارون ۴ پاسخ داده نشده و نگرانی ها و مشکلات زیادی را برای مردم منطقه ایجاد کرده است.

تصاویر مردانی که باید به آن ها افتخار کرد

دوشنبه, ۲۵ مهر, ۱۳۹۰

ماجرای نجات خرس گرفتار شده در اسخر آب یکی از باغ های سیب منطقه ونک سمیرم را که در یادداشت قبلی به آن پرداخته شد را یادتان هست؟

این ها تصاویر همان هم وطنان شایسته تقدیری است که برای نجات جان خرسی جانشان را به خطر انداختند و ثابت کردند که عشق به طبیعت و زیستمندان پاکش در نزد ایرانیان نهادینه شده است. درود بر غلام امیری و دوستان هم ولایتی اش که بی سر و صدا و بی منت به طبیعت وطن مهربانی می کنند و مایه افتخار ایران و ایرانی هستند.

پس از انتشار خبر این رفتار تحسین برانگیز در تارنمای طبیعت بختیاری، واکنش های مثبت و مؤثر رسانه های مجازی، نوشتاری و شنیداری کشور در باز انتشار این خبر و همین طور حجم زیاد پیام های محبت آمیز و همراه با احساس احترام به این هم وطنان که از سوی فعالان و دوستداران محیط زیست کشور برای نگارنده ارسال شد و بخشی از آن ها به اطلاع هم وطن عزیزمان غلام امیری رسید قابل ستایش بود.

در همین باره؛ یادداشت محمد درویش عزیز در صفحه ۲۰ (ستون نگاه سبز) روزنامه شرق فردا دوشنبه ۲۵ مهر ۱۳۹۰ با عنوان “مردی که با خرس ها در سمیرم می رقصد” منتشر خواهد شد که به دوستان توصیه می کنم حتما” آن را بخوانند. همین طور مهرداد مسیبی عزیز نیز در وبلاگ طبیعت ایران در ستایش از مردانگی این مردان یادداشتی خواندنی منتشر کرده است.

پی نوشت:

مردی که با خرس ها در سمیرم می رقصد!

در ستایش هم وطنی که باید تمام قد در برابرش تعظیم کرد

جمعه, ۲۲ مهر, ۱۳۹۰

ماجرا از این قرار است که؛ ظاهرا” یک جفت خرس تشنه و گرسنه ناچارا” جهت آب خوردن و تهیه غذا، در اوایل هفته گذشته سحرگاهان از ارتفاعات منطقه جنگلی شمس آباد بروجن به باغات میوه در منطقه ونک سمیرم که هم مرز با منطقه شمس آباد  می باشد نزدیک شده و شوربختانه خرس ماده در استخر کم آب یکی از باغات سیب – که دیواره های آن ایزوگام و لغزنده شده بود – گرفتار گردید.

در گفتگویی با نگارنده، غلام امیری – این هموطن باغدارمان در منطقه – ماجرای رفتار ستایش برانگیز هم وطنان ونکی مان را چنین تعریف کرد؛ صبح خیلی زود به همراه گروهی از اهالی ونک برای چیدن سیب به سمت باغات روانه بودند که با صدای نعره خرسی قهوه ای در داخل استخر کم آب یکی از باغات مواجه شدند. خرس ماده در تلاش برای خارج شدن از استخر و خرس نر هم در فاصله ۲۰۰ متری در حال نعره کشیدن و بی قراری برای رهایی جفتش بود، قطعن حضور باغداران مانع از نزدیک شدن خرس نر و تلاش برای نجات جفتش شده بود. این باغداران با اقدامی شایسته تقدیر تعدای تنه و سرشاخه درخت به داخل استخر انداختند و پس از دو ساعت تلاش، کوشیدند تا خرس گرفتار خود را از روی این چوب ها به بالا و بیرون استخر بکشاند و به همراه جفتش که در تمام این مدت در حال نعره کشیدن و بی قراری بود راهی ارتفاعات منطقه شمس آباد دوراهان شود.

به راستی این باغداران منطقه ونک نشان دادند که تعداد آن باغدارانی که در رفتاری غیر انسانی اقدام به قتل فجیع آن خرس مادر و دو فرزندش، آن هم به جرم آسیب رساندن به درختان باغ شان کردند، در کمینه است و عموم مردمانی که در منطقه ونک سمیرم زندگی می کنند از جنس انسان هایی هستند که می کوشند تا با به خطر انداختن جانشان، جان یک خرس را نجات دهند و نشان دهند که آنان به حق فرزندان ایران زمینی هستند که سرود مردمانش، خردمندی و عشق ورزی و دوست داشتن و مهربانی کردن است.

باورم این است که در راستای تحقق برنامه های ظرفیت سازی فرهنگی و افزایش آگاهی های عمومی به منظور جلب مشارکت مردم و جوامع محلی در پاسداری و حمایت از تنوع زیستی، پخش اخبار چنین مهربانی ها و مهربانی کردن های هموطنان مان کارکرد بیشتری از انتشار اخبار بد و غیر انسانی در این حوزه دارد. استفاده از تمامی ظرفیت های اطلاع رسانی در انعکاس این گونه رفتارهای انسانی و معرفی چنین هموطنان شایسته تقدیری، به شکل بسیار مؤثری مردم جامعه را نسبت به محیط و جانداران پیرامون شان حساس کرده و رابطه های دوستانه تری در بین آن ها بر قرار می کند.

نگارنده به افتخار هم وطن بودن با چنین هم وطنانی، تمام قد تعظیم می کنم و پروردگار را شاکرم و بر خود می بالم که در سرزمینی زندگی می کنم که مردمانش برای نجات جان جانداری جانشان را به خطر می اندازند.

پول؛ مهمترین تهدیدی که تنوع زیستی در تنگ صیاد را به چالش گرفته است!

سه شنبه, ۱۸ مرداد, ۱۳۹۰

رخدادهای طبیعی و خشکسالی های پی در پی سال های اخیر، روند شرایط بحرانی حاکم بر منابع آبی دیار بختیاری را نیز شتاب بخشیده است. خشک شدن کامل و یا کاهش شدید آبدهی چشمه ها و قنوات و منابع آب شرب در زیستگاه های طبیعی و منفی شدن حیرت آور تراز آبی سفره های زیرزمینی، علاوه بر مردم، زندگی تمامی زیستمندان جانوری و گیاهی این سرزمین را با تهدیدهای جدی مواجه کرده است.

منطقه حفاظت شده تنگ صیاد با وسعتی حدود ۲۷ هزار هکتار به عنوان یکی از ذخیرگاه های زیستی جانوری و گیاهی نادر کشور در چهارمحال و بختیاری، با خشکی کامل و یا کاهش شدید آبدهی همه ۵۰ چشمه و قنات تأمین کننده آب شرب وحوش خصوصا” گله های قوچ و میش وحشی و کل و بز مورد حفاظت روبرو شده است.

به لحاظ شرایط ویژه و منحصر به فرد منطقه حفاظت شده تنگ صیاد که ناشی تعداد و تنوع زیستی جانوری آن می باشد، بحران آبی پیش رو می تواند خطرات و تهدیدهای بیشتری را برای حیات وحش این منطقه نسبت به سایر نقاط چهارمحال و بختیاری به دنبال داشته باشد. بی آبی و خشک شدن چشمه ها و سایر منابع آبی این زیستگاه طبیعی سبب خارج شدن گله های قوچ و میش وحشی و کل و بز از منطقه تحت حفاظت شده و با ورود به باغات و مزارع داخل و حاشیه منطقه حفاظت شده، با تله ها و دام های از پیش گسترده شده نابخردان طبیعت ستیز مواجه شده و جان خود را بر سر جرعه ای آب می گذارند. گستردگی منطقه، تعدد و پراکندگی باغات و مزارع موجود در داخل محدوده و یا حاشیه این منطقه حفاظت شده و بالاخره کمبود محیط بان، جلوگیری از خروج و گدار حیات وحش تشنه و در جستجوی آب و ممانعت از ورود آن ها به چنین محیط های ناامن و خطرناکی را کاری سخت و شاید غیرممکن کرده است.

اما در حال حاضر برای برای برون رفت از این وضعیت بحرانی حاکم بر امنیت جانی حیات وحش و کاهش اثرات بی آبی در این زیستگاه ارزشمند، انجام اقدامات کوتاه مدت تآمین آب دستی اجتناب ناپذیر است. همچنین بکارگیری تعداد بیشتری محیط بان برای جلوگیری از مهاجرت و گدار حیات وحش از مناطق امن و نزدیک شدن به باغات و مزارع داخل منطقه حفاظت شده ضروری است.

امیدوار بودیم حالا که تصمیم گیران و برنامه ریزان از این وضعیت نگران کننده و تهدیدآمیز در چنین زیستگاه های طبیعی کشور آگاهی پیدا کرده اند، شاهد تخصیص منابع مالی درخور در این حوزه خواهیم بود تا در حد ممکن از خسارات و صدمات ناگوار این پدیده در مناطق چهارگانه حفاظتی کم کنند، اما ناباورانه و با کمال حیرت همچنان شاهد همان بی مهری های گذشته و کم وزنی ملاحظات زیست محیطی در روند بودجه ریزی و تخصیص منابع اعتباری به حوزه محیط زیست و منابع طبیعی کشور بودیم تا یادمان نرود که همچنان پول به عنوان مهمترین تهدید تنوع زیستی در مناطق چهارگانه را به چالش گرفته است!

آیا این نشانه ی بی توجه ای و درک نادرست مسئولان از پایداری بوم شناختی و زیگونگی زیستی سرزمین مادری مان نیست که برای تامین آب و ساخت آبشخور حیات وحش در خطر چنین زیستگاه های طبیعی، تنها ۱۰ میلیون تومان سهم هر استان از محل منابع اعتباری خشکسالی گردد!؟

به راستی آیا می توان از چنین دستگاه بی بضاعتی به نام حفاظت محیط زیست انتظار پاسداری از مناطق چهارگانه حفاظتی و زیستمندان تحت مدیریتش را داشت؟

حرف آخر این است که؛ تا زمانیکه ملاحظات زیست محیطی در نظام بودجه ریزی کشور از چنین جایگاه ناشایست و کم ارزشی برخوردار باشد هرگز نباید امید به زنده ماندن گله های قوچ و میش وحشی و کل و بز مناطقی چون تنگ صیاد باشیم.

در همین رابطه:

فرار حیات وحش به باغ های اطراف تنگ صیاد

اختصاص اعتبار ویژه برای نجات حیات وحش تنگ صیاد

یک رخداد تلخ زیست محیطی در منطقه مشایخ چهارمحال و بختیاری !

سه شنبه, ۲۷ اردیبهشت, ۱۳۹۰

چهره زشت آزمندی و ناآگاهی، این بار با حرکتی خطرناک از سوی صاحبان مرغداری ها در شکل آلوده نمودن یکی از ارزشمندترین رویشگاه های جنگلی سرزمین بختیاری نمایان گردیده است. گله مندی و گفته های مردم محلی در روستاهای مشایخ چهارمحال و بختیاری حکایت از تخلیه مرغ های تلف شده و مسموم برخی مرغداری ها در رویشگاه های جنگلی در جنب مناطق حفاظت شده هلن و سبزکوه دارد.

ماجرا از این قرار است که چندی پیش برخی مرغداری ها در اقدامی ناآگاهانه و مغایر با قوانین و اخلاق محیط زیستی ، شبانه و به دور از چشم مردم محلی تعداد زیادی مرغ تلف شده و مسموم را در مکانی دور دست با نام محلی«واروار منطقه گل سفید» تخلیه نموده اند و یکی از کم همتاترین رخدادهای تلخ زیست محیطی منطقه را رقم زده اند. بنابر گزارش های شاهدان محلی بیش از ۲۰ عقاب و دال به علت مسمومیت ناشی از خوردن لاشه های این مرغ های آلوده و مریض در اطراف مناطق حفاظت شده هلن و سبزکوه از بین رفته اند.

البته هنوز از سوی مقامات مسئول اظهار نظری در این خصوص صورت نگرفته، اما مدیرکل حفاظت محیط زیست استان در تماس تلفنی با نگارنده در واکنشی خوب و سزاوار قول پیگیری جدی موضوع و برخورد قاطعانه با مسببین این رخداد تلخ را داده اند.

در مواجه با چنین فجایع زیست محیطی پرسش های جدی زیادی می‌تواند مطرح شود:

– چرا باید برخی از مردم و صاحبان واحدهای تولیدی به جایی برسند که در اثر آزمندی و ناآگاهی چنین رفتارهای تهدید آمیزی را داشته باشند که هم منابع آبی، طبیعت و هم حیات جانوری و حتی انسانی را هدف قرار دهند؟

– به علت واقع شدن محل وقوع این فاجعه (منطقه گل سفید) در جنب دو منطقه حفاظت شده هلن و سبزکوه و همچنین و قوع آن در محدوده روستاهای پایلوت پروژه حفاظت از تنوع زیستی در سیمای حفاظتی زاگرس مرکزی، پرسش جدی تری مطرح می گردد که محیط بانان منطقه می بایستی با هوشیاری بیشتری به پاسداری از منطقه می پرداختند و با برقرای تعامل و ارتباطی نزدیکتر با مردم در کمترین زمان ممکن از بروز فاجعه مطلع می شده و اقدامات پاکسازی منطقه از مرغ های آلوده را انجام می دادند. و باز هم به همین دلیل موقعیت مکانی واقعه، آموزش و جلب مشارکت مردم محلی برای اطلاع رسانی و واکنش درست در مواجه با چنین رخدادهای تهدید آمیزی، از جمله حداقل انتظاراتی است که به نظر می رسد دستگاه های متولی مثل سازمان حفاظت محیط زیست و مجریان و دست اندرکاران پروژه حفاظت از تنوع زیستی زاگرس مرکزی توجه سزاوار و درخوری به آن نکرده اند!

– عدم نظارت لازم از سوی سازمان دامپزشکی بر بهداشت این واحدهای تولیدی و معدوم ساختن مرغ های تلف شده و مسموم در مکان های لاشه سوز و همچنین کم رنگ بودن نقش واحد بهداشت محیط شبکه بهداشت در اطراف سکونتگاه های انسانی نیز پرسش هایی را مطرح می سازد!

– حقیقت این است که ذخیره های ژنتیکی، جاذبه‌های طبیعی و جاذبه‌های تفرجی این منطقه، به هیچ‌وجه سزاوارِ این غفلت ها نیست. چرا که در این منطقه، بسیاری از پناهگاه‌ها و زیستگاه‌های حیات وحش، ظرفیت‌های گردشگری به همراه رویشگاه‌های گیاهی کم‌نظیر وجود دارد که توجه سزاوارتری را درخور است(منطقه حفاظت شده سبزکوه: در گستره ای کمتر از ۰۴/. درصد از خاک ایران، به طور متوسط حدود ۱۱ درصد از گونه‌های ارزشمند مهره‌دار کشور و ۴/۳ درصد از کل گونه‌های گیاهی کشور شناسایی شده‌اند که نشان می‌دهد هر هکتار از طبیعت سبز‌کوه از منظر ارزش‌های گیاهی، ۸۵ برابر و از منظر گونه های جانوری ۲۷۵ برابر ارزش متوسط هر هکتار طبیعت ایران را داراست)؛ آیا سزاوار است در این منطقه با وجود برخورداری از ضریب بالای حفاظتی «مناطق حفاظت شده هلن و سبزکوه» و حضور نهادهای بین المللی دست اندرکار «پروژه حفاظت از تنوع زیستی زاگرس مرکزی» با چنین رفتاری های خطرناک و طبیعت ستیزانه ای برخورد کنیم؟ ! چرا …

و اما؛ این ماجرای تلخ ابهامات زیادی دارد! امید که مسئولین محلی و استانی بتوانند بزودی این ابهامات را رفع کرده و عاملین برابر مقررات مجازات شوند تا سایر متخلفین در حوزه محیط زیست متوجه شوند که بایستی برای اعمال خلاف خود هزینه های هنگفتی پرداخت نمایند.

شیرهای در اسارت در بام ایران

یکشنبه, ۲۴ بهمن, ۱۳۸۹

خبر حمله یک شیر در اسارت به نوجوانی که به قصد عکس گرفتن مخفیانه وارد محوطه نگهداری آن ها شده بود سبب گردید که نگارنده نیز به مانند برخی مردم بام ایران – بروجن – از نگهداری سلاطین جنگل در این دیار مطلع شود. به نظر می رسد چندین سال است که پهلوانی در این دیار به همراه شیری که در اسارت دارد گهگاهی نمایشی برپا می کند و درآمد ناچیزی از این راه به دست می آورد. اکنون تعدا شیرهای در اسارت در بام ایران به ۳ قلاده رسیده است. هرچند که سرزمین بختیاری در سال های دور به عنوان یکی از زیستگاه های شیر محسوب می شده و نگهداری این گربه سانان شکوهمند از قدیم الایام در میان پهلوانان سرزمین زاگرس رواج داشته است اما بیش از دویست سال است که دیگر کسی صدای غرش شیری را در کوهپایه های زاگرس نشنیده است.

بربنیاد قانون شکار و صید مصوب سال ۱۳۴۶ و اصلاحات بعدی آن «خرید و فروش و عرضه و نگهداری و حمل و صدور کلیه جانوران وحشی زنده بودن تحصیل پروانه انتفاعی ممنوع است». بنابراین نظارت بر شرایط محیطی مکان نگهداری جانوران وحشی دارای پروانه انتفاعی بر عهده سازمان حفاظت محیط زیست کشور بوده و عمدتا” اینگونه گربه‌سانان بزرگ‌جثه در باغ وحش هایی که زیر نظر ادارات حفاظت محیط زیست استان ها اداره می شوند نگهداری می گردند. بر بنیاد قوانین و مقررات مربوطه شرایط محیطی نگهداری و تغذیه این جانوران وحشی در اسارت چه در باغ وحش و چه در مراکز دیگر نباید غیر استاندارد و غیر بهداشتی باشد.

شوربختانه شرایط محیطی نگهداری و تغذیه این ۳ قلاده شیر در بام ایران نیز به مانند دیگر تجربه های ناموفق در سایر شهرهای کشورمان غیر استاندارد و فاقد ضوابط بهداشتی بوده و به نظر می رسد نهادهای متولی نیز نظارت لازم بر وضعیت بهداشت غذایی و محیط نگهداری این سلاطین جنگل در بام ایران ندارند. در قفس ها و محیطی کاملا” غیر بهداشتی و غیراستاندارد نگهداری می شوند و حتا گفته می شود غذای آن ها از مرغ های تلف شده در مرغداری های منطقه تهیه شده و دامپزشکی و محیط زیست نیز نظارت سزاواری اعمال نمی کنند.

اینگونه مراگز نگهداری جانوران وحشی نیازمند توجه بیشتر نهادهای متولی است. هزینه سرسام آور تهیه غذای این گربه‌سانان بزرگ‌جثه – که بر بنیاد گزارش خبرگزاری ابرن از قدیمی ترین باغ وحش کشور در شیراز ماهیانه برای هر قلاده از این شیرها بالغ بر ۴ میلیون تومان اعلام شده است (روزانه لاشه یک بز به جای گوشت گوساله) – و هم چنین درآمد بسیار پائین ناشی از برگزاری نمایش با این شیرها سبب می گردد تا نگهدارندگان اینگونه جانوران وحشی مجبور به تأمین غذای آن ها از گوشت های غیر بهداشتی و تنها در حد زنده مانی باشد. نداشتن سرمایه لازم جهت ایجاد محیطی مناسب نیز منجر به نگهداری این جانوران اسیر شده در فضاهای غیر بهداشتی و نامناسب میگردد.

جا دارد اکنون که این سلاطین جنگل میهمان بام ایران گردیده اند؛ در صورتیکه نگهداری این جانوران وحشی بر مبنای حصول پروانه انتفاعی لازم می باشد، در راستای تأمین شرایط محیطی استاندارد و غذای بهداشتی حمایت های لازم صورت گرفته و ادارات محیط زیست و دامپزشکی استان نیز بر اساس وظایف قانونی و منطبق بر آئین نامه های مربوطه نظارت درخوری بر شرایط محیطی نگهداری و تغذیه بهداشتی این میهمانان اعمال نمایند.

تیر خلاص به تالاب گندمان!

شنبه, ۲۵ دی, ۱۳۸۹

تالاب گندمان در بام ایران؛ یکی از ۱۰ تالاب برتر پرنده نگری در ایران است که در دفتر بین المللی تحقیقات پرندگان آبزی «لندن – ۱۹۵۲» به ثبت رسیدهاست. این تالاب که به عنوان زیستگاهی با ارزش در میان ۱۰۵ زیستگاه مهم پرندگان در ایران شناسایی شده است، در شمار زیباترین تالاب های کشور و مهمترین کانون های گردشگری چهارمحال بختیاری قرار داشته و زیستگاهی منحصربفرد برای زمستان گذرانی و تخمگذاری پرندگان مهاجر و اسکان دائم پرندگان بومی محسوب شده که قریب به ۱۵ گونه پرنده بومی و قریب به ۳۰ گونه پرنده مهاجر نواحی سردسیر شمالی با جمعیت های زیاد، انواع مارها و قورباغه ها و لاک پشت ها و پستانداران و ماهی ها را در خود جای داده است.

به رغم آنکه نگارنده به همراه کارشناسان و فعالان محیط زیست کشور بارها از احداث سد بر روی تالاب بین مللی چغاخور (بخوانید سد چغاخور!!!) در بالادست و خشکاندن رودخانه آقبلاغ و عدم رعایت حق آبه طبیعی تالاب گندمان و خشکی بی سابقه آن ابراز نگرانی کرده و خواستار پیگیری جدی سازمان حفاظت محیط زیست جهت رعایت حق آبه‌طبیعی این تالاب شده بود؛ متأسفانه این روزها خبر از اقدامی نابخردانه و طبیعت ستیزانه از اردوگاه آبسالاران و سد سازان قدرتمند کشور می رسد که می خواهند با احداث سدی دیگر بر روی تنها رودخانه ی این تالاب تیر خلاصی را بر پیکر نیمه جانش شلیک کنند! تالابی که به دلیل تنش های شدید اکولوژیکی به همراه ۶ تالاب دیگر کشور سر از لیست سایتهای بحرانی و تخریب شده در آورده و موجب نگرانی بسیاری از حامیان محیط زیست کشور شده است.

ظاهرا” بخت با تالاب گندمان یار نبوده و به جای پیگیری تأمین حق آبه آن از سد احداث شده بر تالاب چغاخور، می خواهند بر روی رودخانه آقبلاغ به عنوان مهمترین منبع آب ورودی آن، سدی خاکی با ارتفاع ۴۰ متر با هدف تامین آب کشاورزی احداث کنند و برای همیشه تالاب گندمان را به تاریخ بسپارند.

آقبلاغ تنها رودخانه تأمین کننده آب تالاب گندمان بوده که در گذشته خروجی تالاب چغاخور را به همراه هرزآب های منطقه به این تالاب هدایت می کرده که حتی در فصل پرآبى عمق متوسط تالاب را به ۳۰ سانتیمتر نیز مى رسانده است؛ اما از دو دهه پیش با احداث سد بر روی تالاب چغاخور، رودخانه آقبلاغ تنها همان اندک هرزآب های حوضه آبخیز را به گندمان خشکیده می رسانید.

شرکت مدیریت منابع آب کشور می خواهد بدون لحاظ ملاحظات ریست محیطی و عدم رعایت نیاز محیط زیست منطقه(تالاب بین المللی گندمان)، سد آقبلاغ(گندمان) را با حجم مخزن ۶۷ میلیون متر مکعب در نزدیکی محل ورودی رودخانه آقبلاغ به تالاب گندمان احداث نماید تا بر بنیاد برآوردهای خود سالانه ۲۸ میلیون متر مکعب آب را برای مصارف کشاورزی در سطح ۲۸۰۰ هکتار اراضی منطقه تنظیم و تأمین کند. به نظر می رسد این سد که یقینا” قاتل گندمان خواهد بود، مرحله دوم مطالعاتی اش به پایان رسیده و به زودی با تأمین منابع مالی مورد نیاز به مرحله اجرا در خواهد آمد.

حال پرسش جدی این است که اگر این سد ارزیابی زیست محیطی دارد، سازمان حفاظت محیط زیست کشور چگونه با آن برخورد کرده و آن را پذیرفته است؟! و چنانچه فاقد ارزیابی زیست محیطی می باشد وزارت نیرو چگونه توانسته است احداث آن سد را به مرحله اجرا برساند؟!

پی نوشت:

در گفتگویی که امروز – ۸۹/۱۱/۳ – با آقای دکتر عطاءاله ابراهیمی – مدیر کل منابع طبیعی و آبخیزداری استان – در این خصوص داشتم ایشان اعلان نمودند که قرار است سد آقبلاغ در پائین دست تالاب گندمان و در نزدیکی روستای بیژگرد احداث شود؛ با این وجود مسئولین محیط زیست استان هیچ نوع مطالعه و یا اسناد مربوط به ارزیابی زیست محیطی این سد را در دست ندارند که این جای بسی تعجب دارد!

سومین یادداشت«مهار بیابان زایی»در طبیعت بختیاری

سه شنبه, ۱۴ دی, ۱۳۸۹

سومین یادداشتی که محمد درویش (نویسنده وبلاگ دربند مهار بیابان زایی) برای دیده بان طبیعت بختیاری فرستاده است تا منتشر شود؛ مربوط به ماجرای تلخ آن ببر سیبریایی است که قبل از آنکه این نگون بخت، مازندرانی شود در قفس های باغ وحش ارم تهران در اثر مدیریت جاهلانه سازمان حفاظت محیط زیست کشور به طرز رقت باری در گذشت!

واقعیت تلخی که مرگ ببر سیبریایی در باغ وحش ارم فریاد می زند! نمی زند؟

نزدیک به یک هفته است که همه جا سخن از مرگ یکی از دو ببر سیبریایی است که از سوی همسایه قدرتمند شمالی به ایران پیشکش شد تا بتوانند نسل پلنگ‌های قفقاز را به کمک پلنگ‌های ایرانی احیاء کنند. آن گونه که محمدباقر صدوق می‌گوید: هم‌اکنون آن دو قلاده پلنگ ایرانی دارند در هتلی پنج ستاره زندگی می‌کنند، اما وضعیت ببرهای روسی به شدت رقت‌بار است و ما نشان دادیم که دیگر نباید لقب بهترین مهمان‌نوازهای جهان را به ایرانی‌ها داد!

چرا که مرگ یکی از دو ببر وارداتی از سیبری روسیه، بار دیگر نشان داد که توان نرم‌افزاری و عملیاتی سازمان حفاظت محیط زیست در حوزه محیط جانوری و زیگونگی (تنوع زیستی) تا چه اندازه حقیر و و غیرقابل دفاع است.

در حقیقت، با مرگ یکی از دو ببر وارداتی از روسیه، آن هم در سی‌امین روز از آخرین ماه میلادی سال ۲۰۱۰؛ سالی که از سوی سازمان ملل متحد با عنوان سال جهانی گونه گونی (تنوع) زیستی نامگذاری شده بود، به همه نشان دادیم که به همان بدی که این سال را در ایران آغاز کردیم، توانستیم به پایان هم ببریم؛ بدون آن که هیچ برنامه مدون و قابل ارایه‌ای برای کنشگران محیط زیستی ایران در این سال داشته باشیم که بتوانیم از آن دفاع کنیم.

وقتی ما نمی‌توانیم از دو ببر مهمان حتا برای هشت ماه پذیرایی کنیم؛ آن هم در قفس، چگونه به خود جرأت داده و شعارهای بزرگ سرمی‌دهیم و از احیای شیر ارژن و ببر مازندران و وزغ کویری و یوز ایرانی و … سخن می‌گوییم؟ به راستی آیا تأکید بر این که این ببرها بیمار بوده اند یا نبوده اند، دفترچه سلامت داشته اند یا نداشته اند؛ مشمشه گرفته اند یا نگرفته اند و … اندکی از تلخی اصل داستان را کم می کند؟!

وقتی پلنگ‌های ما زیستگاهی بهتر از دکل‌های فشار قوی برق را برای زنده ماندن ندارند که انتخاب کنند و کاراکال‌ها را آنگونه ناجوانمردانه به قتل می‌رسانیم، چگونه در پی ورود شیر هندی و ببر روسی برای احیای نسل گربه سانان ایرانی برمی‌آییم؟

هرگز از یاد نمی‌برم که چگونه در اردیبهشت ماه سال جاری، محمد جواد محمدی زاده در هنگام ورود این دو ببر در سیمای دولتی ایران ظاهر شده و با افتخار اعلام کرد: از این به بعد باید نام ایران را در شمار ۱۴ کشوری در جهان برشمرد که ببر دارد! او حتا به ذهنش هم خطور نکرد که بیش از ۹۰ کشور جهان هم اکنون مانند ایران ببر دارند (یعنی در باغ وحش) و البته هرگز آنقدر شهامت نیافته‌اند که مانند عالی‌ترین مقام محیط زیست ایران به مردم شان بگویند: ما ببر داریم.

در نادانستگی محمدی‌زاده و مشاورین ارشدش همان بس که او اعلام کرد: ببر ماده چهار ماهه حامله است و تا کمتر از یک ماه دیگر، این مادر فداکار شاهد تولد نخستین فرزندش در خاک ایران هم خواهد بود. غافل از این که نه تنها این ببر حامله نبود و در شکمش توله‌ای را جاسازی نکرده بود؛ بلکه اصولاً کل دوران بارداری ببرها از ۱۰۰ روز تجاوز نمی کند.

همان‌طور که ملاحظه می‌شود، وقتی بضاعت علمی سازمان حفاظت محیط زیست چنین اندک و حقیر باشد که از ابتدایی‌ترین دانش لازم برای استقرار یک جاندار جدید در سرزمینش بهره‌مند نباشد، چگونه می‌توان انتظار داشت که روند فروافت کارایی سرزمین با چنین مدیریت جاهلانه‌ای اوج گرفته و مرمت یابد؟

آیا این شیوه عملکرد، نوعی عوام فریبی و کوته نظری نیست؟ وقتی همه می‌دانند که مهم‌ترین دلیل انقراض گربه سانان بزرگ ایران، ویرانی زیستگاه‌هاشان در شمال و غرب و دشت ارژن (استان فارس) بوده است و اصولاً امنیت لازم برای استقرار این گونه‌ها کاملاً از میان‌رفته و غذایی برای خوردن ندارند، چگونه به خود جرأت داده و از احیای این حیوانات، پیش از آبادانی زیستگاه‌شان سخن می‌گوییم؟

آیا امروز دنیا حق ندارد تا به ما بخندد؟ آیا طرف روسی که میزبان دو قلاده پلنگ اهدایی ماست و قرار بوده تا چهار قلاده ببر دیگر را هم در ادامه این پروژه به ما بدهد، اجازه ندارد تا خواهان استرداد ببر ماده شده و اعلام کند که شما لیاقت میزبانی از ببر سیبری را ندارید، در حالی که ما بهترین شرایط را برای پلنگ‌های شما در طبیعت فراهم کردیم؟

نگارنده خود، حدود چهار ماه پیش از نزدیک آن ببر مرحوم را در باغ وحش ارم تهران دید، در حالی که تکه‌ای بزرگ از ران الاغ را در برابرش انداخته بودند؛ اما او نه تنها به آن تکه گوشت بزرگ قرمز رنگ لب هم نمی زد، بلکه اصولاً در تمام مدت ۱۵ دقیقه‌ای که به تماشایش مشغول بودم، هیچ تکانی هم نخورد و فقط گاهی پلک می‌زد. توگویی در ماتمی بزرگ اسیر شده و به نشانه اعتراض به شرایط دشوار زیستنش اقدام به اعتصاب غذا کرده است.

شاید از این منظر بتوان کاری را که این ببر روسی انجام داد و فرجام اندوه بارش را با حرکت آن گاو مشهور اسپانیایی مقایسه کرد که چند ماه پیش و به نشانه اعتراض به مراسم گاوبازی، جان خود را از دست داد. آن گاو جانش را از دست داد تا مخالفان گاوبازی در جهان فشار بیشتری به دولت اسپانیا بیاورند تا این نمایش جنون‌آمیز را متوقف کند؛ همان گونه که این ببر روسی هم کوشید تا با سکوت دردناک و مرگ غم انگیزش، بکوشد تا آدم زمینی‌ها را از نگاهداری ببرها در قفس برای نمایش های سیاسی بازدارد و به آنها یادآوری کند که اخلاقیات را نباید در هیچ حوزه‌ای، به ویژه آنجا که با زندگی یک موجود زنده ارتباط برقرار می کند، نادیده بی‌انگاریم.

به هر حال، امیدوارم این رخداد تلخ سبب شود تا سازمان حفاظت محیط زیست ایران هر چه زودتر برای ارتقاء نرم‌افزاری و افزایش دانش فنی خود در حوزه زیگونگی حیات اقدام کرده و با تربیت و جذب متخصصانی کارآمد و به روز، بکوشد تا عملاً عقب ماندگی فاحش خود را در این حوزه جبران کند.

شاید در آن روز، دیگر هیچ مدیر سیاسی به خود جرأت ندهد تا در چنین حوزه‌های پیچیده و فنی‌ای، به راحتی سخنان و ادعاهایی را بازگو کند که تا مدت‌ها از آن سخنان به عنوان گاف‌هایی مضحک و لطیفه‌های تلخ در مجامع محیط زیستی جهان یاد کنند.

دیروز نمایش ببرهای سیبریایی در باغ وحش ارم تمام شد!

جمعه, ۱۰ دی, ۱۳۸۹

در واپسین ساعات سال ۲۰۱۰ – که از سوی سازمان ملل متحد به عنوان سال «حفظ تنوع زیستی» نامگذاری شده بود – ببر نر سیبریایی که برای احیای ببر مازندران به ایران آورده شده بود در باغ وحش ارم در شرایطی اسفناک از بین رفت.

در سال «حفظ تنوع زیستی» متعهد شده بودیم تا از اکوسیستم‌های خود حفاظت بیشتر به عمل آوریم، میزان انقراض گونه‌های جانوری را تا حد ممکن کاهش دهیم، از رویشگاه های گیاهی و زیستگاه‌های جانوری و ‌دریایی خود بهتر حفاظت کنیم و حداقل پانزده درصد از مناطق آسیب دیده مان را دوباره احیاء کنیم.

اما متأسفانه سال ۲۰۱۰ در حالی به پایان رسید که همچنان نگرانی‌های فراوانی در بین دوستداران و فعالان محیط زیست برای حفظ تنوع زیستی در وطن وجود دارد. بطوری که بیشتر متخصصان و کارشناسان، برخی رخدادهای تلخ زیست محیطی در این سال را جزو فجایع بزرگ دسته بندی کرده و عنوان سیاه ترین سال محیط زیست ایران را به این سال داده اند.

در ادامه رخدادهای نامیمون این سال، از نابودی تالاب ها و آتش سوزی های بی سابقه جنگل ها در شمال و غرب کشور و شکار غیر مجاز جانوران در معرض خطر انقراض؛ اکنون خبر مرگ ببر نگونبخت سیبریایی – که متخصصین حیات وحش معتقدند در اثر بی برنامگی در حوزه مدیریت محیط زیست کشور چنین مرگ تأسف آوری رخ داده است – سبب گردیده است که عنوان سیاه ترین سال محیط زیست بیشتر برازنده ی این سال در ایران باشد.

اخبار منتشره حکایت از این دارد که ببر نر دو ساله ای که نه در زیستگاه های طبیعی بلکه در باغ وحشی در روسیه به دنیا آمده بود! و در اقدامی ناسنجیده و البته با تبلیقات و سر و صدای زیاد رسانه ای به ایران آورده شده بود تا با همکاری و همراهی ببر ماده همسفر و هموطنش، ببر مازندران ما را احیاء کند پس از ۷ ماه نمایش در باغ وحش ارم قبل از آنکه بتواند قدم در طبیعت زیبای میانکاله بگذارد به دلیل بیماری و جراحات ناشی از زخمی شدن آلت تناسلی در درگیری با ببر ماده بی میل به جفتگیری در قفس، در وضعیت اسف باری درگذشت.

البته اگر این ببر نگون بخت و بیچاره هم به مانند مقامات سازمان حفاظت محیط زیست ما باور داشت که قرار است با ببر ماده همسفرش جفت گیری می کند و در محوطه ای ۲ هکتاری و محصور شده ای به نام پناهگاه حیات وحش میانکاله بچه زایی می کنند و بعد بچه های آن ها در میانکاله رها شده و با هم جفت گیری می کنند و آن ها صاحب نوه و نتیجه و … می شوند و ما هم به افتخار احیای ببر مازندران نائل می شویم، شوربختانه آرزویش را به گور برده و مقامات سازمان حفاظت محیط ریست کشور ما را بازنده و رسوا کرده است.

توصیه می کنم پیشگویی ناصر کرمی در همین خصوص را از دست ندهید …

شعار جهانی سال ۲۰۱۱ ؛ جنگل ها برای مردم

شنبه, ۴ دی, ۱۳۸۹

در حالی به روزهای پایانی سال ۲۰۱۰ – سال جهانی تنوع زیستی – نزدیک می شویم که زیستمندان جانوری و گیاهی وطن روزگاران چندان خوشی را پشت سر نگذاشته اند. سالی که قرار بود دولت ها و نهادهای متولی محیط زیست آن ها، شیوه های مدیریتی خردمندانه و انعطاف پذیری را برگزینند تا روش های بهره برداری از هر سرزمین متناسب با توان اکولوژیکی آن سرزمین بنیان نهاده شود، سلامت و بقای جمعیت گونه های مختلف گیاهی و جانوری تضمین گردد و این روند سیری صعودی پیدا کند.

اما متأسفانه در این«سال جهانی تنوع زیستی» شاهد فاجعه بارترین رخدادهای انسان ساز در هر دو حوزه جانوری و گیاهی محیط زیست  بودیم. از آن پلنگ نگون بخت زخمی که برای فرار از دست شکارکشانی خطرناک بنام انسان، خود را به بالای دکل برق رسانده بود گرفته تا جنگل‌های شمال و غرب کشور که عمدتا” به خاطر امیال سودجویانه برخی نابخردان و طبیعت ستیزان بطور بی سابقه به آتش کشیده شدند. ماجرای تأسف آور تجاوز به موزه تاریخ طبیعی کشور(باغ گیاه‌شناسی نوشهر)، ظهور علائم بیابان زایی و خشکی دریاچه ارومیه، نابودی تالاب های بین المللی کشور، کاهش شدید ماهیان خاویاری در دریای مازندران، خشکی چاه ها و قنوات و قرار گرفتن در شرایط بحران آب، سدسازی های فاقد ارزیابی زیست محیطی و نابودی هزاران هکتار جنگل و برهم زدن رژیم اکولوژیکی رودخانه ها و مرگ هزاران جانور آبزی؛ و سرانجام آلودگی کم‌سابقه  هوا در پایتخت و چند شهر بزرگ کشور شواهدی است که نشان می‌دهد درختان و زیستمندان وطن سالی همراه با شادابی و سلامت را پشت سر نگذاشته اند.

با پایان یافتن«سال جهانی تنوع زیستی» مجمع عمومی سازمان ملل متحد سال ۲۰۱۱ را به عنوان«سال جهانی جنگل ها» معرفی کرده است. نقش غیرقابل انکار جنگل ها در ثبات اقلیم و محیط زیست و اینکه جنگل ها تأمین کننده سرپناه برای انسان ها و زیستگاه برای جانداران می باشند عمده ترین علل معرفی سال ۲۰۱۱ به عنوان«سال جهانی جنگل ها» بوده است. این نامگذاری به منظور ارتقاء سطح آگاهی‌های عمومی در ارتباط با مدیریت، حفاظت و توسعه پایدارجنگل‌ها صورت گرفته است. به منظور توجه دادن بیشتر به نقش و جایگاه مردم در مدیریت و حفاظت مشارکتی و توسعه پایدار جنگل‌ها، شعار«جنگل‌ها برای مردم» برای سال جهانی جنگل‌ها انتخاب شده است.

امید است در این سال؛ با ارتقائ جایگاه تشکیلاتی نهادهای متولی منابع طبیعی و محیط زیست کشور، تأمین تجهیزات سخت افزاری یگان های حفاظتی و ناوگان های اطفای حریق، همراهی و همکاری همه دستگاه های دست اندرکار امور  فرهنگی، آموزشی و اجتماعی و … برای ارتقای سطح آگاهی های عمومی جوامع محلی و جلب مشارکت جنگل نشینان و همچنین حمایت های ویژه قوای سه گانه کشور در همه زمینه های اعتباری، قانونی، حاکمیتی، قضایی و … شاهد رشد مدیریت و حفاظت مشارکتی محلی و توسعه پایدار جنگل های کشور باشیم و شادابی و پایداری سرزمین مادری و مردمانش سیری صعودی پیدا کند.

پی توشت:

ممنون از آقای عظیمی عزیز در کانون دوستداران محیط زیست دانشگاه تربیت دبیر شهید رجایی که زحمت ارسال لوگوی فارسی شده ی سال جهانی جنگل ها را کشیده اند؛