بایگانی “جنگلهای زاگرس”

پاره‌ای از دلایل فنی و قانونی برای پرهیز از کشت دیم در زیراشکوب جنگل‌های زاگرس

دوشنبه, ۱۱ دی, ۱۳۹۱

واگذاری جنگل ها مطلقا"ممنوع است

     کشت دیم در زیراشکوب جنگل‌ها از جمله موضوعات مطرح شده در سفرهای ده‌گردشی اخیر استاندار چهارمحال و بختیاری به منطقه لردگان بوده که واکنش‌های نگران کننده‌ای را از سوی رسانه‌ها و مردم جوامع محلی به‌دنبال داشته است. در پی واکنش‌های انتقادآمیز فعالان و کارشناسان حوزه منابع طبیعی کشور، استاندار مجددا” در جلسه کارگروه توسعه بخش کشاورزی مورخ ۵ دی ماه ۱۳۹۱ ضمن اصرار بر صدور مجوز کشت دیم در زیراشکوب جنگل‌های استان، خواستار ارائه دلایل فنی و قانونی برای پرهیز از این فعالیت درآمدزا در جنگل‌های منطقه شدند.

     نگارنده با  افزون بر دو دهه سابق کار اجرایی در واحدهای شهرستانی و استانی که رعایت قوانین و اصول فنی مستقیما” در تمامی مأموریت‌ها و وظایف سازمانی محوله اجتناب‌ناپذیر بوده است؛ به برخی از دلایل مهم کارشناسی مورد نظر جناب استاندار به‌شرح زیر اشاره می‌کند:

     بربنیاد مطالعات تهیه نقشه پوشش جنگلی منطقه زاگرس و تحقیقات میدانی متعدد انجام شده؛ زراعت دیم در زیراشکوب به‌همراه چرای پرشمار و مداوم دام در رویشگاه‌های جنگلی، تـامیـن سوخـت و مـصارف روستـائی، بهره‌برداری از محصولات فرعی و معادن در شمار مهمترین شیوه‌های بهره‌برداری مخرب از جنگل‌های زاگرس بوده که در طی ۴ دهه گذشته با افزایش جمعیت و نگاه معیشتی مسئولان و جوامع محلی به این اندوخته‌های طبیعی کم همتا در جهان، تقریبا” تمامی آن عرصه‌ها در باختر کشور را در شرایط بسیار نگران کننده‌ای قرار داده است.

     مقایسه عکس‌های هوایی چند دهه اخیر گواه این حقیقت تلخ است که تغییر کاربری و کشت دیم در زیراشکوب، یکی از مهمترین عوامل تخریب کمی و جنگل‌زدایی در زاگرس بوده که تقریبا” در تمامی عرصه‌های تصرفی به‌وضوح قابل مشاهده است. اضافه بر جنگل‌زدایی، تخریب کیفی توده‌های جگلی و تشدید فرسایش خاک از جمله پی‌آمدهای فاجعه‌بار این تغییر کاربری نابخردانه و غیرعلملی در جنگل‌های زاگرس است.

     فقدان تجدید حیات جنسی در جنگل‌های تغییر کاربری داده شده یکی از مهمترین پی‌آمدهای کشت دیم در زیراشکوب است. به‌طور کلی جنگل‌ها به‌دلیل خاصیت تولید مثل و زادآوری طبیعی‌شان، در گروه منابع تجدید شونده طبقه‌بندی می‌شوند و بدیهی است که در اثر عملیات شخم و آماده کردن زمین جهت کشت دیم ، شرایط استقرار بذر و نهال در بستر جنگل برهم خورده و این زادآوری طبیعی دچار رکود و اختلال شده و اصل تجدیدشوندگی دچار ابهام شده و حتی اگر درختانی هم از خطر قطع رهایی یافته باشند، فاقد توان تجدید حیات جنسی بوده و با پدیده دیرزیستی مواجه شده و بدون شک در آینده‌ای نزدیک بقای آن‌ها با تهدیدهای بسیار جدی مواجه خواهد شد. هرچند که متاسفانه در وضعیت موجود تقریبا” در سایر مناطق جنگلی زاگرس نیز تجدید حیات غالب غیرجنسی و شاخه زاد بوده و فشار چرای دام امکان تجدید حیات دانه زاد در این عرصه‌ها را به شدت کاهش داده و رویش نهال دانه زاد را به کمینه خود رسانده و بدین ترتیب جنگل به سوی زوال تدریجی حرکت خواهد کرد.

     شخم زدن و شیوه آماده کردن زمین برای کشت دیم در زیراشکوب، اضافه بر کاهش حاصلخیزی و کیفیت بستر رویش، باعث افزایش تبخیر و کاهش رطوبت خاک سطحی و افزایش عمق خشک خاک به‌ویژه در فصل رویش شده که تشدید اثرات تخریبی خشکسالی‌ها و کاهش پتانسیل تولیدی رویشگاه‌ها را به‌دنبال خواهد داشت. در چنین شرایطی که غالبا” همراه با تغییر اکوسیستم است بسیاری از گونه‌ها در صورت تجدید حیات نیز قادر به تحمل خشکی موجود نبوده و استقرار آنها با مشکل مواجه خواهد شد.

     ضعف بیولوژیکی درختان از جمله پی‌آمدهای کاهش حاصلخیزی و کیفیت بستر رویش در جنگل‌ها بوده که بدون شک پدیده غیرطبیعی و خسارت‌زای طغیان آفات و بیماری‌ها و به‌دنبال آن زوال یا خشکیدگی بلوط را در پی خواهد داشت. دست‌کاری‌های غیراصولی و دخالت‌های نابخردانه و آزمندانه انسانی که منجر به تخریب جنگل می‌شود سبب نابودی دشمنان طبیعی آفات جنگلی شده و در اثر این اختلال اکولوژیکی، جمعیت آفات به‌طرز نگران کننده‌ای افزایش یافته و با طغیان و گسترش غیرعادی خود باعث خشکاندن و زوال درختان ضعیف در جنگل می‌شوند.

     فراموش نکنیم که ۸۶ درصد گستره‌ی کوهستانی و پرشیب سرزمین چهار محال وبختیاری با ضریب جریان سطحی بیش از ۶۰ درصد و پوشش گیاهی تنک و تخریب شده به همراه خاک‌های بسیار حساس این سرزمین، هر ساله سبب انباشت رسوبات و کاهش بخش قابل توجه‌ای از ظرفیت مخازن سدهای بزرگ برق‌آبی احداث شده و در دست‌ساخت منطقه  می‌شود. شخم در جهت شیب برای کشت دیم در زیراشکوب جنگل و مراتع به همراه چرای مفرط و تخریب جنگل‌ها و مراتع را بایستی ‌به عنوان مهم‌ترین دلایل تشدید فرسایش(۲۵ تن در هکتار در سال) و رسوب در کشور و حوضه‌های آبخیز سدهای چهار محال و بختیاری به‌حساب آورد.

     و اما کشت دیم در زیراشکوب و تغییر کاربری جنگل‌ها از نگاه قوانین منابع طبیعی و اسناد و قوانین بالادستی نیز با ممنوعیت‌های جدی مواجه است. در سند چشم‌انداز کشور، برخورداری از محیط زیست مطلوب و جنگل‌هایی شاداب و باطراوت از ویژگی‌های اساسی جامعه ایرانی در افق ۱۴۰۴ برشمرده شده است. هم‌چنانکه در اصول ۴۵ و ۴۹ قانون اساسی به عنوان میثاق‌نامه ملی کشور؛ جنگل‌ها در شمار انفال و ثروت‌های عمومی قرار گرفته که در اختیار حکومت اسلامی است تا بر طبق مصالح عامه همه ایرانیان که در قوانین منابع طبیعی تعیین شده است نسبت به آن‌ها عمل شود.

     اضافه بر مستندات مندرج در اسناد بالادستی اشاره شده، دست‌اندازی به عرصه‌های جنگلی به‌بهانه کشت دیم در زیراشکوب با ماده ۶۹۰ قانون مجازات اسلامی و همچنین با فرمایشات مقام معظم رهبری در سال ۱۳۸۸ که خواستار قطع ید متصرفان به عرصه‌های منابع طبیعی شدند آشکارا در تضاد است.

     بدون شک با داشتن دانش و آگاهی‌های حداقلی از قوانین خاص منابع طبیعی کشور، تردیدی در خصوص ممنوعیت‌های قانونی تغییر کاربری و واگذاری جنگل‌ها بوجود نخواهد آمد. از “ماده ۱ تصویب‌نامه قانون ملی شدن جنگل‌های کشور” در سال ۱۳۴۱؛ که صراحتا” اعلام کرده است که از تاریخ تصویب این تصویب‌نامه قانونی عرضه و اعیانی کلیه جنگل‌ها و بیشه‌های طبیعی و اراضی جنگلی کشور جزء اموال عمومی محسوب و متعلق به دولت است ولو اینکه قبل از این تاریخ افراد آن را متصرف شده و سند مالکیت گرفته باشند تا “ماده ۲ آیین‌نامه اجرای لایحه قانونی اصلاح لایحه قانونی واگذاری و احیای اراضی در حکومت جمهوری اسلامی ایران” که در “قانون حفاظت و بهره‌برداری از جنگل‌ها ومراتع کشور” که واگذاری جنگل‌ها و بیشه‌های طبیعی، پارک‌های جنگلی و جنگل کاری‌های دست کاشت عمومی را مطلقا” ممنوع اعلام کرده است؛ همگی دلالت بر غیرقانونی بودن صدور مجوز کشت دیم در زیر اشکوب جنگل‌ها را دارد.

     بر اساس “ماده ۲ آیین‌نامه اجرای لایحه قانونی اصلاح لایحه قانونی واگذاری و احیای اراضی در حکومت جمهوری اسلامی ایران” که نحوه‌ی واگذاری اراضی ملی را در “قانون حفاظت و بهره‌برداری از جنگل‌ها ومراتع کشور” مشخص کرده است با صراحت” فقط واگذاری مراتع را با رعایت مفاد این آیین‌نامه مجاز دانسته و هر نوع واگذاری و تغییر کاربری اراضی جنگلی را مطلقا” ممنوع کرده است.

و اما کلام آخر اینکه؛

     واماندگی در برنامه‌های اشتغال و درآمدزایی منطقه زاگرس در طول دهه‌های گذشته که مربوط به همه دولت‌های پیشین است علت اصلی نگاه معیشتی مسئولان و جوامع محلی به جنگل‌ها بوده و نبایستی به بهانه برنامه‌های معیشتی بهبود و افزایش درآمد سرانه خانوارهای جوامع محلی، با سخنان احساسی و غیرکارشناسی و مغایر با قوانین کشور، روند تجاوز به عرصه های جنگلی را لجام گسیخته‌تر کنیم!

در همین رابطه:

– روزنامه اعتماد(محمد درویش): تعیین ضرب‌الاجل ۲۰ روزه یک استاندار!

تصمیم های شگفت انگیزی که جنگل های فلارد را هدف گرفته است!

شنبه, ۲۵ آذر, ۱۳۹۱

جنگل هایی که هدف تصمیمات شگفت انگیز مسئولان محلی قرار گرفته اند      ماجرای چراغ سبز و صدور مجوز شگفت انگیز و مغایر با قانون ورود متجاوزین به جنگل های فلارد در چهارمحال و بختیاری به بهانه توسعه اراضی کشاورزی و زراعت در زیراشکوب جنگل های زاگرس را که یادتان هست؟

     همان ماجرای حیرت آور قانون شکنی و قانون گریزی با بهانه کمک به اشتغال و درآمدزایی مردم منطقه جنگلی فلارد لردگان که نگرانی های زیادی را در میان فعالان و متولیان منابع طبیعی و محیط زیست کشور بابت تشویق و ترویج بی قانونی برای دست اندازی بیشتر متجاوزین به عرصه های جنگلی زاگرس در این منطقه ایجاد کرد!

     هرچند که در یک ماه گذشته به برکت ریزش های آسمانی و خیسی زمین، خوشبختانه امکان ورود تراکتور و تجاوز به زیراشکوب جنگل های فلارد به عنوان یکی از بهترین رویشگاه های جنگلی چهارمحال و بختیاری که در سال های گذشته با زحمات شبانه روزی مأموران منابع طبیعی و همکاری قابل تحسین مردم جوامع محلی منطقه، فراهم نشده، ولیکن شوربختانه آن تهدیدها همچنان به قوت خود باقی بوده و به رغم تلاش های هشداری و آگاهی بخشی رسانه های نوشتاری و شنیداری کشور، هنوز هم نگرانی هایی بابت گستاخی برخی سودجویان برای تجاوز به جنگل های منطقه وجود دارد.

     ای کاش مسئولان محلی قبل از چنین تصمیم گیری های طبیعت ستیزانه ای، ابتدا مستندات قانونی صدور اینگونه مجوزها را اعلام می کردند! و حتا صرف نظر از مبناهای بی قانونی این تصمیم ها، برای یکبار هم که شده خردمندانه علل واقع شدن زاگرس در بدترین شرایط بوم شناختی(اکولوژیکی) خود در طول تاریخ را بررسی می کردند!

     مگر نه اینکه همین زراعت های دیم در زیراشکوب درختان به همراه چرای پرشماردام، تجدید حیات طبیعی جنگل های زاگرس را به کمینه خود رسانده و دست در دست موج خشکسالی سال های اخیر، هجوم ریزگردها، طغیان آفات و بیماری ها، سوخت های هیزمی و زغال گیری، سدسازی های بی رویه و پروژه های عمرانی فاقد ارزیابی زیست محیطی روزگار ناخوش و دهشتناکی را رغم زده است که پی آمدهای آن، زوال یا خشکیدگی بلوط و یا به قول عالی ترین مقام اجرایی استان – جناب عنابستانی استاندار چهارمحال و بختیاری – نابودی سالانه هزار هکتار از جنگل های ارزشمند زاگرس در دیار چهارمحال و بختیاری بوده است؟

   حال برخلاف خبرهای نگران کننده خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران از جلسات بالاترین سطح تصمصم گیری استان مبنی بر اصرار به واگذاری جنگل ها که ممنوعیت صریح قانونی دارند؛ کمترین انتظار فعالان و دست اندرکاران منابع طبیعی و محیط زیست کشور از استاندار به عنوان عالی ترین نماینده دولت در استان چهارمحال و بختیاری، این است که تمامی مسئولان محلی را به رعایت ملاحظات و تبعیت از قوانین منابع طبیعی کشور در برخورد با جنگل های منطقه ترغیب کرده و در راستای اجرایی شدن دستور صریح رییس جمهور که برای صیانت شایسته و بایسته از نشاط و پایداری سرزمین مان فرموده اند:” از هر نوع تجاوز به منابع طبیعی با قدرت جلوگیری کنید و متخلفین را در هر سمتی و عنوانی به مردم معرفی کنید”؛ بطور مؤثر محافظان و متولیان منابع طبیعی و محیط زیست استان را حمایت کنند.

معیشت سنتی و شیوه های نادرست بهره برداری؛ سرنوشت ناخوشایندی را برای جنگل های زاگرس رقم زده است!

شنبه, ۱۸ آذر, ۱۳۹۱

    تغییرات اساسی مشاهده شده در ساختار های عمودی و افقی جنگل های گستره زاگرس از قبیل کاهش، اختلال و تهدید تنوع زیستی اعم از گیاهی و جانوری این زیست بوم ارزشمند کشور، گواه این حقیقت تلخ است که؛ افزایش جمعیت و اقتصاد معیشتی وابسته جوامع محلی به جنگل ها و بی توجه ای به ظرفیت تولید محدود این منابع، در کنار عدم توسعه یافتگی متناسب با توانمندی های اکولوژیکی منطقه زاگرس، سرنوشتی ناخوشایند و دهشتناکی را برای این اندوخته آبی ارزشمند ایرانیان رقم زده است.

   چرای پرشمار دام در تمامی عرصه های جنگلی به عنوان یکی از مهمترین عوامل تخریب مورد تأیید و تأکید تمامی کارشناسان و متخصصین حوزه منابع طبیعی است. دام های عشایری زودتر از آغاز فصل چرا که حدودا” اوایل خرداد است، وارد عرصه های جنگلی شده و دیرتر از پایان فصل چرا که اواخر شهریور است، خارج می شوند و دام های روستایی که در تمام طول سال در عرصه های جنگلی حضور داشته و تنها در فصل زمستان در مدت کوتاهی وجود برف ممکن است مانع از حضور آنها شود.

   فراموش نکنیم که ظرفیت تولیدی پوشش گیاهی علفی کف جنگل محدود بوده، در حالیکه اضافه بر تعلیف طولانی مدت و عدم رعایت فصل چرا، تعداد دام چرا کننده در این جنگل ها بسیار پرشمار و چندین برابر ظرفیت تولید علوفه کف جنگل بوده و این علوفه تولیدی درصد ناچیزی از نیاز غذایی دام های موجود در جنگل را تولید کرده و بخش اعظمی از آن توسط نهال ها، درختان و درختچه ها تامین می شود. ترکیب دام نیز که عموما”در روستاها از نوع بز است روند اثرگذاری این عامل تخریبی را تشدید می کند.

   تعلیف نهال ها، قطع درختان به صورت سرشاخه بری و یا کمربری، تعلیف لاشبرگ کف جنگل، کاهش بارخیزی خاک و اختلال در چرخه طبیعی حیات گیاهی، تعلیف میوه درختان و جمع آوری میوه برای تغذیه زمستانی دام که تهدید حیات جانوری جنگل را نیز به دنبال ذارد، ایجاد کوبیدگی و فشردگی خاک، افزایش میزان هرز آب ها، فقدان تجدید حیات جنسی و اختلال در تجدید حیات غیرجنسی از پی آمدهای چرای بی رویه دام در جنگل های زاگرس است.

   معیشت سنتی و وابسته جوامع محلی جنگل نشین باعث شده است تا زیراشکوب بخش وسیعی از عرصه جنگلی زاگرسی در شیب های مختلف تحت زراعت دیم قرار گیرند. زراعت دیم در زیراشکوب توده های جنگلی و تغییر کاربری نامناسب در عرصه های جنگلی زاگرس تهدیدی جدی برای این زیست بوم ارزشمند بوده که متأسفانه افزایش جمعیت، عدم توسعه یافتگی متناسب با طبیعت منطقه، درآمد ناکافی واحدهای اقتصادی موجود و نیازهای اشتغال زایی در منطقه، هر روز بر وسعت این تهدید ویرانگر افزوده و اضافه بر جنگل زدایی تدریجی، روند فرسایش خاک در منطقه را تشدید خواهد کرد.

    تـامیـن سوخـت هیزمی و مـصارف روستـایی همواره در سیاهه عمـده ترین عوامل تخریب جنگل های زاگرس قرار داشته است. هرچند در سال های اخیر توسعه زیرساخت های تغییر الگوی سوخت و جایگزینی سوخت های فسیلی، روند استفاده از سوخت های هیزمی در آبادی های داخل و حاشیه جنگل را کاهش داده است اما کماکان در مناطق دور افتاده و فاقد جاده های دسترسی و جایگاه های سوخت فسیلی، جنگل ها منبع اصلی تامین سوخت و مصارف روستایی به حساب می آیند.

   البته فراموش نکنیم که ساختارهای اجتماعی و گرایش های فرهنگی جوامع محلی برای تمایل به استفاده از سوخت های هیزمی و همچنین حذف یارانه حامل های انرژی و پایین بودن درآمد سرانه خانوارهای روستایی، سبب گردیده است تا همواره جنگل ها بخشی از منابع سوختی مورد نیاز و مصارف روستایی به حساب آیند. ماجرای نگران کننده ای که با توجه به فقر پوشش تاجی توده های جنگلی، در هر سطحی که باشد برای جنگل های زاگرس تهدیدی تخریب گر خواهد بود.

عمده ترین شناسه های تخریب جنگل های زاگرس که کمتر به چشم می آیند!

دوشنبه, ۶ آذر, ۱۳۹۱

     کاهش گستره های جنگلی که از آن با عنوان تخریب کمی یا افقی جنگل ها یاد می شود، مشهودترین شناسه روند تخریب جنگل ها در اذهان عمومی به حساب آمده و عموما”در نگاه های سطحی، دیگر پی آمدهای تخریب جنگل ها – که به نام تخریب های کیفی یا عمودی معروف بوده و غالبا” اثرات زیانبار آنها بر روی تنوع زیستی معنی دارتر هم می باشد – بسیار کمتر به چشم می آید.

    بر بنیاد نتایج جمع آوری شده از تحقیقات و مطالعات انجام شده بر روی رویشگاه های جنگلی زاگرس – خصوصا” جنگل های چهارمحال و بختیاری – که اغلب هم توسط دوست خوب مان مرتضی ابراهیمی رستاقی عزیز صورت گرفته است؛ علاوه بر پی آمد بارز و عینی کاهش وسعت عرصه های جنگلی، نشانه های نگران کننده ای هم از تخریب های افقی و عمودی جنگل ها بدست آمده است که حیفم آمد تا دست­ آوردهای تحقیقاتی ارزشمند این پاسداران بی ادعای طبیعت وطن با خوانندگان فهیم تارنمای طبیعت بختیاری به اشتراک گذاشته نشود:

 ۱- کاهش ارتفاع متوسط توده های جنگلی

     نتایج بررسی های انجام گرفته حکایت از آن دارد که؛ ارتفاع متوسط توده های جنگلی در اکثریت سطوح جنگلی زاگرس در وضعیت موجود کاهش قابل ملاحظه ای پیدا کرده است. هر چند در برخی مناطق در سطوحی محدود و معدود، توده هایی وجود دارند که ارتفاع درختان آنها به ۱۲ تا ۱۷ متر هم رسیده و کماکان از ارتفاعی بیش از ارتفاع متوسط اکثریت توده های جنگلی زاگرس در وضعیت موجود برخوردارند اما؛ ارتفاع متوسط بدست آمده برای توده های جنگلی زاگرس کمتر از ۸ متر بوده که شوربختانه در سراسر جنگل های زاگرس مرکزی مصداق داشته و توده های با ارتفاع بیشتر تنها در لکه های کم وسعت و به صورت نادر در مناطق خاصی از زاگرس مشاهده می شوند.

     در اثر این کاهش ارتفاع متوسط، علاوه بر از دست رفتن بخش زیادی از بیوماس فضایی جنگل، اشکوب ها و یا لایه های گیاهی جنگل کاهش یافته و بخشی از گروه های گیاهی و تنوع زیستی که از زیستگاه هایی ویژه در پروفیل عمودی توده جنگلی برخوردار بوده اند، از بین می روند.

۲- تبدیل فرم پرورشی دانه زاد به سایر فرم های پرورشی

     به طور کلی جنگل ها در شرایط طبیعی، از فرم پرورشی دانه زاد برخوردار هستند ولی در اثر تخریب و قطع درختان، در صورتی که آن جنگل دارای قابلیت جست دهی و توان تجدید حیات غیر جنسی(شاخه زاد) باشد، فرم پرورشی درختان قطع شده آن در ابتدا از “دانه زادی” به “دانه و شاخه زاد” و در صورت استمرار قطع، به “شاخه زاد” تبدیل می شود.

     توده های جنگلی با منشاء زادآوری “شاخه زاد” از پایداری کمتری نسبت به توده های “دانه زاد” برخوردار بوده، ارتفاع متوسط توده آنها کاهش قابل ملاحظه ای یافته، ساختارعمودی “چند اشکوبه” آنها به توده “تک اشکوبه” تنزل یافته و در مجموع اثر حمایتی آن توده های جنگلی بر بستر رویشگاه کاهش می یابد.

     جنگل های گستره زاگرس مرکزی در سطوح محدودی از فرم پرورشی دانه زاد برخوردار بوده و قریب به ۸۵ درصد آنها از دیگر فرم های پرورشی(شاخه دانه زاد، دانه شاخه زاد و یا شاخه زاد) برخوردار هستند.

۳- کاهش پوشش تاجی توده های جنگلی

     با لحاظ کاربری اصلی جنگل های منطقه زاگرس که همانا حفاظت از آب و خاک و کارکردهای محیط زیستی است، میزان انبوهی این توده های جنگلی از اهمیت ویژه ای برخوردار بوده و حفظ رطوبت خاک و کیفیت بستر رویش در این جنگل ها مرهون همین پوشش تاجی است.

     در شرایط موجود به علت تشدید روند تخریب، متأسفانه میزان انبوهی پوشش تاجی این توده های جنگلی نسبت به پتانسیل تولیدی واقعی آنها به شدت کاهش یافته و در بالغ بر ۷۰ درصد از وسعت رویشگاه های جنگلی زاگرس، میزان این انبوهی به کمتر از ۲۵ درصد رسیده است.

۴- فقدان تجدید حیات جنسی

     در وضعیت موجود تقریبا” در تمامی مناطق جنگلی زاگرس تجدید حیات غالب، غیر جنسی و شاخه زاد شده است. اگرچه همچنان قابلیت تجدید حیات جنسی و دانه زادی در این جنگل ها وجود داشته و هنوز هم رویش نهال به صورت دانه زاد میسر است اما؛ این نهال ها به دلیل فشارهای روزافزون چرای دام قادر به استقرار و ادامه حیات نبوده و در وضعیت موجود تعداد متوسط آنها در واحد سطح، بسیار کم و محدود(۲۰۰ اصله) شده است.

     فراموش نکنیم که تفاوت بارزی از منظر جنگل شناسی و پایداری بین توده های جنگلی با منشاء دانه زاد(تجدید حیات جنسی) و شاخه زاد(تجدید حیات غیرجنسی) وجود دارد. تجدید حیات جنسی متضمن پایداری و بقای توده های حاصل از این نوع تجدید حیات است اما توده های جنگلی حاصل از تجدید حیات غیرجنسی یا شاخه زاد ناپایدار و از دیر زیستی کمتری برخوردارند و در صورت استمرار قطع و جست دهی بتدریج پایه های مولد قدرت جست دهی خود را از دست داده و از بین خواهند رفت.

۵- کاهش بارخیزی خاک

     یکی از تلخ ترین پی آمدهای تخریب جنگل های زاگرس، کاهش بارخیزی و یا مرگ تدریجی خاک این مناطق است که متاسفانه کمتر بدان توجه می شود. در اثر افزایش شمار و تراکم دام در عرصه، تقریبا” تمامی برگ های درختان توسط دام ها تعلیف شده و عموما” بستر این جنگل ها عاری از پوشش پیوسته لاشبرگ ها و یا میوه درختان بوده و فرایند طبیعی تقویت خاک جنگل دچار اختلال و کمبود شدید مواد غذایی مورد نیاز رشد گیاهان شده و همان تعداد اندک تجدید حیات جنسی گونه های جنگلی را نیز به شدت تحت تأثیر قرار می دهد.

۶- کاهش حجم سرپای توده های جنگلی

     بر اساس اطلاعات جمع آوری شده از این دسته پژوهش های انجام شده در جنگل های منطقه زاگرس، پتانسیل بالقوه موجودی سرپای این جنگل ها حدود ۱۹۰ سیلو در هکتار محاسبه شده است، درحالیکه در وضعیت موجود متوسط حجم چوب سرپای توده های جنگلی در منطقه زاگرس کمتر از ۱۰ درصد ظرفیت آن جنگل ها بوده که یقینا” ناشی از تخریب های اتفاق افتاده در این جنگل ها می باشد.

     یادمان باشد که این رهیافت های راهبردی که حاصل تلاش های قابل تحسین کارشناسان دلسوز و باانگیزه بخش منابع طبیعی کشور است، به همراه ده ها دلیل و نشانه های غیرقابل کتمان دیگر حکایت از وضعیت بحرانی و شتاب حیرت انگیز نابودی بخش ارزشمندی از سرزمین ایران دارد که بالغ بر ۴۰ درصد از اندوخته های آبی ایرانیان را در خود جای داده است.

در همین رابطه:

– خبرگزاری میراث فرهنگی(CHN):تهدید تنوع زیستی نتیجه تخریب جنگل های زاگرسی است

وقتی عالی ترین مقامات اجرایی منطقه در برابر تجاوز به جنگل های فلارد سکوت می کنند!

جمعه, ۲۶ آبان, ۱۳۹۱

     هرچند زراعت در زیراشکوب درختان از قدیم الایام غالبا” ریشه در تأمین معیشت سنتی وابسته به جنگل و باورهای نادرست اجتماعی جوامع محلی ساکن در رویشگاه های جنگلی در زمینه شیوه های تأمین معیشت داشته و متأسفانه در میان دولتمردان همه دولت ها گذشته هیچگاه نگاه جامع نگرانه ای به طراحی چیدمان توسعه و برخورداری این مناطق از سهم اشتغال های غیر وابسته به منابع طبیعی وجود نداشته و همچنان معیشت سنتی دامداری و کشاورزی سایه شوم خود را بر سر این جنگل های ارزشمند گسترانیده است، اما نباید فراموش کنیم که پی آمد این بی توجه ای ها، نزدیک شدن جنگل های مان به آستانه تخریب و تهدید جدی تنوع زیستی گیاهی و جانوری و وقوع پدیده فاجعه بار بیابان زایی در این مناطق است.

     یقینا” همین کارکردهای زیست محیطی و تأثیر غیرقابل کتمان جنگل ها در نفوذ و ذخیره آب در سفره های زیرزمینی، جلوگیری از فرسایش خاک و انباشته شدن رسوبات در پشت سدهای بزرگ بوده که در قوانین و مقررات منابع طبیعی کشور، هر نوع واگذاری جنگل ها مطلقا” ممنوع اعلام شده و حفاظت و پاسداری از آنها در رأس وظایف و مأموریت های سازمان جنگل ها قرار گرفته و تمامی دستگاه ها و نهادهای دولتی ملزم و مکلف به همکاری در صیانت از این منابع حیاتی کشور شده اند. منابع ارزشمندی که بدون شک در هیچ زمانی چون امروز، این گونه شکننده و با تهدیدهای طبیعی مثل تغییر اقلیم و خشکسالی های پی در پی و تهدیدهای انسان ساز از قبیل زراعت در زیراشکوب، چرای مفرط دام، قطع جنگل، طغیان آفات و بیماری ها، آتش سوزی ها، ریزگردها، رها سازی زباله و پروژه های عمرانی مخرب مواجه نبوده اند.

     اما ناباورانه خبرهای رسیده از منطقه جنگلی فلارد واقع در شهرستان لردگان در چهار محال و بختیاری گواه آن است که برخی از عالی ترین مقامات اجرایی منطقه به بهانه حمایت از جوامع محلی، مأموران منابع طبیعی را تحت فشار قرار داده و در این شرایط حساس و شکننده، در برابر تجاوز به عرصه های جنگلی برای زراعت غیرقانونی در زیراشکوب درختان سکوت کرده که سبب ترویج بی قانونی دربین جوامع محلی و گستاخی این متجاوزین برای دست اندازی های بیشتر به جنگل های منطقه می شود! ماجرای حیرت آوری که تداعی کننده حقیقت تلخ “بر شاخ نشستن و بن بریدن” است.

     منطقه فلارد یکی از بهترین رویشگاه های جنگلی استان چهار محال و بختیاری بوده که با تلاش و زحمات شبانه روزی مأموران منابع طبیعی، کمترین تجاوزات و تخریب در جنگل های آن رخ داده و نسبت به دیگر مناطق جنگلی لردگان از وضعیت نسبتا” بهتری برخوردار است.

     انتظار است مقامات اجرایی منطقه به جای چراغ سبز نشان دادن و حمایت های غیر قانونی از برخی متجاوزین فرصت طلب در منطقه، بربنیاد وظایف ذاتی و تکالیف قانونی نهاد تحت امر خود، در این شرایط حساس از مأموران منابع طبیعی پشتیبانی و مانع گسترش تجاوزات سودجویانه به جنگل های منطقه گردند. یقینا” پشتیبانی های قانونی آن مقامات از مأموران منابع طبیعی و حضور قانون محور و آینده نگرانه در منطقه، می تواند به شایعات تحریک کننده این متجاوزین فرصت طلب در روستاهای منطقه پایان داده و تا دیر نشده آنان را برای تن دادن به قانون تشویق کرده و از ورود خسارت های جبران ناپذیر به جنگل های این منطقه و سایر روستاهای لردگان جلوگیری کنند.

     فراموش نکنیم که راهکار برون رفت از چالش های اقتصادی و اشتغال زایی منطقه هرگز هزینه کردن غیراصولی و نادانسته سرمایه های طبیعی آن دیار نبوده بلکه خردمندانه آن است که نهادهای اجرایی مؤثر در حوزه معیشت مردم، ملزم به انجام تکالیف و وظایف قانونی خود در راستای ایجاد فرصت های اشتغال سازگار و طبیعت محورانه در منطقه شده و با بهره گیری از ظرفیت های حقیقی اشتغال زایی در زمینه های گردشگری طبیعی، کشاورزی نوین، کشت گیاهان دارویی صنعتی و توسعه صنایع سازگار، انتظارات بحق مردم منطقه پاسخ داده شود.

برخی از بازخوردهای این یادداشت در:

– خبرگزاری مهر: سکوت مسئولان در برابر تجاوز به جنگل های لردگان

– روزنامه همشهری: تجاوز به جنگل های فلارد با توجیه توسعه کشاورزی

– خبرگزاری میراث فرهنگی: جنگل های بکر فلارد لردگان در معرض خطر جدی

– روزنامه اعتماد(محمد درویش): تهدیدی شگفت انگیز علیه جنگل های زاگرس در فلارد!

– خبرگزاری فارس: واگذاری نهالستان‌های عمومی و پارک‌های جنگلی ممنوع است

– خبرگزاری فارس: نباید از نظر خردمندانه و عمیق استاندار برداشت سطحی کرد

فایل صوتی مصاحبه مسئولین منطقه در برنامه پیک بامدادی رادیو ایران(رادیو اینترنتی ایران صدا)

گزارشی که دعوت به تخریب طبیعت می کند!

شنبه, ۲۰ آبان, ۱۳۹۱

     این داستان پرغصه زغال سازی به سال های دور و قبل از ملی شدن جنگل های کشور( سال ۱۳۴۱) برمی گردد. تا دهه های ۴۰ و ۵۰ علاوه بر سکونتگاه های روستایی، سوخت مردم شهرها نیز از زغال و هیزم جنگلی تأمین شده که ابتدا تحت نظر خوانین و کدخداهای محلی و در سال های بعد تحت نظر و بازرسی مأمورین سازمان جنگلبانی در سامان های عرفی مناطق جنگلی کشور تولید می شده است.

     هرچند که در آن زمان هم مقرر شده بود که منحصرا” از درختان افتاده و خشک و تحت شرایط معین و تعریف شده، زغال مورد نیاز کشور تهیه شود، اما متأسفانه در سال های بعد، همین قانون سبب نهادینه شدن فرهنگ زغال گیری به عنوان یک حرفه برای درآمدزایی در مناطقی از کشور شده و شوربختانه در شرایط کنونی به یکی از مهمترین تهدید های انسانی رویشگاه های جنگلی مناطقی مانند زاگرس تبدل شده و سالانه بخشی از این عرصه های ارزشمند را به نابودی می کشاند!

     بدون شک تمامی کارشناسان و متخصصین منابع طبیعی بر این باورند که در شرایط بحرانی فعلی حاکم بر عرصه های جنگلی و محیط زیست کشور، به هیچ وجه استفاده از سوخت های هیزمی و چوبی منطقی نبوده و علاوه بر نابودی جنگل ها و هدر دادن چوب های تولیدی در کشور، خسارت های جبران ناپذیری به محیط زیست وارد می شود. بر همین بنیاد و با استفاده حداکثری از ظرفیت های قانونی سازمان جنگل ها سعی بر آن است که محدودیت های شدیدی بر ماجرای احداث کوره های زغال سازی در کشور و حتی ممنوعیت های شدید برای مناطق جنگلی اعمال کنند تا از این طریق نیز به جمع شدن بساط زغال سازی در کشور کمک شود. چراکه کوره هایی که به بهانه زغال کردن چوب های باغی احداث می شوند، عموما” درختان جنگلی را نیز به کام خود می کشند!

     بدون شک تبدیل چوب های حاصل از باغات و جنگل ها گزینه ای غیرعلمی، غیراقتصادی و مغایر با ملاحظات زیست محیطی بوده و خردمندانه آن است که با جایگزینی سوخت های فسیلی و انرژی های پاک، چوب های تولیدی را در صنایع چوب و یا مهمتر از این مصارف صنعتی، در شیوه های بی خاک ورزی و تقویت خاک که یقینا” اضافه بر کارکردهای زیست محیطی، منافع اقتصادی بیشتری به همراه داشته مورد اسفاده قرار گیرند.

    حال حیرت آور است که در شرایطی که تلاش می شود تا از تمامی ظرفیت های قانونی و آموزشی کشور برای کاهش و مقابله با زغال سازی در کشور بهره گرفته شود، خبرگزاری وزین مهر ناباورانه در دو گزارش جامع در مورخ ۱۹ آبان ۱۳۹۱ اقدام منسوخ شده زغال سازی در یکی از مناطق روستایی آذربایجان را بی مهابا به تصویر می کشد! گزارش هایی تصویری که یقینا” خبرنگار محترم نیز زحمات زیادی برای تهیه عکس هایش کشیده و تلاش کرده است تا این رخداد را در قالب گزارش هایی آموزشی با تمام جزئیات به خوانندگانش آموزش دهد!

    حقیقتا” قابل تأمل و نگران کننده است که چگونه خبرنگاری در حوزه محیط زیست و منابع طبیعی کشور، اینگونه ناشیانه چنین رخداد ویرانگر و منسوخ شده ای را با جزئیات به تصویر کشیده و عکس پیرمرد سیگار بدست در کنار کوره را چنان به تصویر می کشد که لایق و سزاوار مردان بزرگ و پاسداران حقیقی این آب و خاک هستند. تصویری که تداعی کننده ژست شکارکشان نادان در کنار شکار مظلوم و در خون غلطیده خود هستند!

     امید آنکه دوستان دلسوز خبرگزاری مهر که سزاوارانه زحمات قابل تحسینی در حوزه محیط زیست و منابع طبیعی کشور به دوش کشیده و به شایستگی نشان داده اند که همواره دوشادوش دست اندرکاران و فعالان این حوزه، جسورانه و هوشمندانه به دفاع و پاسداری از این مزیت های کم همتای میهن مان پرداخته و در راه آموزش مردم و ترویج فرهنگ منابع طبیعی از هیچ کوشش دریغ ننموده اند، دقت و تأمل بیشتری در تهیه و انتشار چنین گزارش های بدآموزانه کرده تا به جای ترویج فرهنگ استفاده از سوخت های هیزمی، شاهد گسترش شیوه های مصرف خردمندانه چوب های مازاد باغی در تقویت خاک ها و یا صنایع چوبی کشور باشیم.

بهره برداری از محصولات فرعی؛ جریان تخریب در جنگل های زاگرس را پرشتاب می کند!

یکشنبه, ۷ آبان, ۱۳۹۱

    هرچند که بهره برداری های سنتی از محصولات فرعی یا غیر چوبی مانند صمغ ها، مان ها، میوه ها و گال ها در جنگل های گستره زاگرس از گذشته کم و بیش رایج و مرسوم بوده است؛ اما بدون شک در هیچ زمانی چون امروز، این رویشگاه های جنگلی راهبردی در کشور، این گونه شکننده و با تهدیدهای طبیعی مثل تغییر اقلیم و خشکسالی های سال های اخیر و تهدیدهای انسان ساز از قبیل زراعت در زیراشکوب، چرای مفرط دام، قطع جنگل، طغیان آفات و بیماری ها، آتش سوزی ها، ریزگردها، رها سازی زباله و پروژه های عمرانی مخرب مواجه نبوده اند.

     یکی از محصولات فرعی جنگلی که بیشتر مورد توجه مردمان بخش شمالی زاگرس بوده است، صمغ سقز در درختان بنه است که بهره برداری آن با ایجاد شیار و زخم بر روی تنه و حتی شاخه درخت همراه است. از سال های بسیار دور بهره برداری از این محصول فرعی بنه زارها، در بخش شمالی زاگرس به صورت سنتی رایج بوده، اما تقریبا” از نیمه دوم دهه ۶۰ هجری شمسی به محدوده جنگل های گستره زاگرس مرکزی راه یافته است.

     این نوع بهره برداری منسوخ شده، اضافه بر اینکه باعث تشدید ضعف فیزیولوژیکی و اثرات سوء بر روی درخت بنه می شود، برخلاف ادعاهای موافقان و مدافعان بهره برداری سقر از منظر ارزش های اقتصادی که با عنوان طلای سبز هم از آن یاد می کنند، یقینا” در شرایط بحرانی حاکم بر جنگل های زاگرس مرکزی، این بهره برداری حتا از نظر اقتصادی و درآمدزایی هم فاقد توجیه قابل قبول است. بر بنیاد بررسی های انجام شده ، داده های آماری حدود ۶۰۰۰۰۰ هکتار طرح های بهره برداری سقز تهیه شده در جنگل های منطقه اکولوژیکی زاگرس حکایت از آن دارد که؛ تعداد متوسط درخت بنه قابل بهره بردای در هر هکتار جنگل ۸٫۶ اصله است که با رعایت اصول فنی و  ضروری اعمال تناوب بهره برداری چهار ساله، تعداد درخت قابل بهره برداری در هر سال در هر هکتار به حدود ۲ اصله کاهش خواهد یافت. حال با لحاظ متوسط تولید که به میزان ۵۰۰ گرم سقز برای هر درخت مورد بهره برداری در نظر گرفته می شود؛ به خوبی می توان دریافت که ارزش ریالی سقز تولیدی در واحد سطح در مقایسه با هزینه های کارگری و خسارت های وارده بسیار ناچیز بوده و تقریبا” برابر ۵ درصد هزینه احیایی یک هکتار جنگل مخروبه را شامل می شود.

     فراموش نکنیم که بهره برداری از میوه و بذر درختان نیز که در سطحی وسیع تر در رویشگاه های جنگلی زاگرس مرکزی صورت می پذیرد می تواند خسارت های زیست محیطی جبران ناپذیری را به دنبال داشته باشد. در این نوع بهره برداری که نیاز به مهارت و تخصص چندانی هم ندارد، در صورتیکه جمع آوری میوه درختان در حجم وسیع و بدون رعایت نیازهای طبیعی اکوسیستم های جنگلی رخ دهد؛ مطمئنا” اضافه بر تجدید حیات گونه های درختی، حیات جانوری جنگل با تهدیدهای جدی مواجه خواهد شد.

     نمونه بارز و شاخص این شیوه نادرست بهره برداری، جمع آوری میوه بلوط است که شوربختانه در سال های اخیر جمع آوری آن به شدت رواج یافته تا جایی که بدون لحاظ ملاحظات زیست محیطی، استقرار صنایع بزرگ فرآوری برای استفاده از میوه بلوط در برخی مناطق زاگرس در دستور کار سرمایه گذاران داخلی و خارجی نیز قرار گرفت. متأسفانه در حال حاضر نیز جمع آوری گسترده میوه بلوط به عنوان یکی از مهمترین تهدیدهای تجدید حیات گیاهی و تنوع زیستی جانوری منطقه زاگرس مرکزی محسوب شده که بایستی در ردیف الزامات اجتناب ناپذیر مدیریت جامع جنگل های زاگرس مورد توجه جدی قرار گیرد.

طرح­ های توسعه­ ای در جنگل­ های زاگرس؛ ناجی یا بلای جان!؟

جمعه, ۲۸ مهر, ۱۳۹۱

بدون­ شک اکثر کارشناسان و متخصصین منابع طبیعی کشور بر این باورند که عدم توسعه یافتگی زیست­ بوم­ های جنگلی کشور – به خصوص مناطق جنگلی زاگرس – همواره به عنوان مؤلفه اصلی و زمینه­ ساز شکل­ گیری سایر عوامل تخریب رویشگاه­ های جنگلی­ مان مطرح بوده است. اضافه بر این، چیدمان غلط در طراحی توسعه دیگر مناطق کشور، نیز روند قهقرائی کنونی حاکم بر جنگل­ های کشور را شدت بخشیده است.

افزایش جمعیت و وابستگی معیشتی جوامع جنگل نشین به عرصه منابع طبیعی تجدید شونده – که عموما” با بهره برداری های سنتی همراه می باشد – و ظرفیت تولید محدود منابع، در کنار عدم توسعه یافتگی متناسب با توانمندی­­ های اکولوژیکی مناطق، روند قهقرائی نگران کننده منابع یاد شده به ویژه منابع جنگلی را موجب شده است.

در وضعیت موجود، طرح­ ها و برنامه­ های توسعه­ ای با رویکردی بخشی­ نگرانه و فارغ از اثرات متقابل منابع و عدم التزام عملی به هماهنگی در دست­یابی به توسعه پایدار به اجرا در می­ آیند، برخی از طرح­ ها و پروژه­ های توسعه­ ای نه تنها دست­ آورد قابل­ ملاحظه­ ای برای منابع طبیعی و کاهش وابستگی شدید معیشتی به منابع طبیعی نداشته، بلکه اثرات سوء ناشی از اجرای این طرح­ ها بر روی عرصه­ های طبیعی جنگلی و مرتعی حداقل در بعد منطقه­ ای بیش از اثرات مثبت آن بوده است.

در گستره زاگرس مرکزی، اجرای پروژه­ های کلان نظیر سدسازی­ ها، راه­سازی­ ها و خطوط انتقال نیرو، گاز و نفت خسارت­ های قابل­ ملاحظه­ ای را متوجه جنگل­ های ارزشمند این منطقه از کشور کرده است. پروژه­ های متعدد راهسازی در استان چهارمحال و بختیاری مصداق بارزی از این ادعاست، با هدف ایجاد راه ارتباطی فلات مرکزی به استان خوزستان از طریق استان چهارمحال و بختیاری، در مسیرهای متعددی(سه مسیر: شهر کرد – اردل – بازفت، شهر کرد – ناغان – گندمکار، بروجن – لردگان – دهدز) که شوربختانه هر سه آنها از مناطق جنگلی چهارمحال و بختیاری عبور کرده است مبادرت به راه­سازی شده است.

صرف­ نظر از تعدد مسیرها که توجیه منطقی آن جای پرسش دارد، در برخی مسیرها، احداث رشته راه­ های بی­ سرانجام حاکی از عدم حداقل مطالعات لازم جهت مسیریابی است. برای نمونه می­ توان به مسیر بازفت اشاره کرد که روزگاری نه چندان دور، جنگل­ های حوضه آبخیز بازفت یکی از بکرترین و کمتر دست­ خورده­ ترین توده­ های جنگلی منطقه زاگرس را در خود جای داده بود. حاصل این آزمون و خطاهای راه­سازی برای جنگل­ های استان چهارمحال و بختیاری نابودی صدها هکتار جنگل و به­ طور عموم بهترین توده­ های جنگلی آن دیار بوده است.

سهم جنگل­ های استان چهارمحال و بختیاری از روند رو به رشد و نگران کننده صنعت سد­سازی کشور، فرو رفتن هزاران هکتار جنگل در کام دریاچه­ های سدهای احداثی بوده و در ادامه این روند برای سدهای در دست احداث، نابودی هزاران هکتار از باقیمانده جنگل­ های این دیار اجتناب­ ناپذیر است. تنها سهم گزینه در دست­ ساخت سد خرسان ۳ حدود چهار هزار هکتار جنگل است.

عبور خط لوله انتقال گاز از جنگل­ های منطقه حفاظت شده دنا در استان کهگیلویه و بویراحمد، نیز مرثیه­ ای دیگر است که حسرت و تلخی ناشی از تخریب اکوسیستم­ های منحصر­بفرد کشور، بیش از حلاوت اجرای این پروژه ملی برجان دوست­داران محیط زیست نشسته است.

 شوربختانه امید به اصلاح این رویه­ های ناهنجار محیط زیستی در اجرای طرح­ های توسعه­ ای، تاکنون با الزام و اعمال شرط اجتناب­ ناپذیر ارزیابی محیط زیستی پروژه­ ها در هر سطحی نیز توفیق چندانی به دنبال نداشته، زیرا آن­ گونه که تاکنون در ارزیابی­ های محیط زیستی پروژه­ ها اتفاق افتاده است، عامل پوشش گیاهی طبیعی(جنگل و مرتع) از وزن و امتیاز لازم در مجموع مؤلفه­ های متعدد تصمیم­ سازی و گزینه­ گزینی­ ها برخوردار نبوده است. خاصه اینکه، قربانی شدن این بخش نه تعارض و چالش­ های اجتماعی را به­ دنبال داشته و نه بهائی را باید برای این ذبح نابخردانه پرداخت!

بدون شک توسعه­ ای که در صورت پایدار بودن می تواند به­ عنوان تنها راه مهار دیگر عوامل تخریب جنگل­ های زاگرس مثل زراعت در زیراشکوب، قطع جنگل و تولید زغال، چرای غیر اصولی دام و بهره­ برداری­ های غیرعلمی مطرح باشد، حال به لحاظ نادیده گرفته شدن ملاحظات محیط زیستی و توانمندی­ های بوم­ شناختی مناطق، پایداری خود را از دست داده و به عنوان یکی از عوامل مهم تخریب این رویشگاه­ های کم­ نظیر کشور بدل شده است.

بازتاب ها:

– روزنامه اعتماد: ناجی یا بلای جان!؟ طرح های توسعه یی در جنگل های زاگرس

اکوسیستم های جنگلی منحصربفرد و نادر زاگرس مرکزی

دوشنبه, ۲۴ مهر, ۱۳۹۱

ابتدای این هفته در کارگاهی آموزشی با عنوان “مدیریت جنگل های زاگرس” شرکت کردم که مدرّس آن دوست خوبم – مرتضی ابراهیمی عزیز – بود. ابراهیمی از جمله کارشناسان قدیمی سازمان جنگل ها است که حدود ۳۲ سال پیش، کارش را در دیار بختیاری آغاز کرد و پایه گذار فعالیت های پژوهشی اجرایی بسیار خوبی در استان چهار محال و بختیاری بود. به جرأت می توان گفت که ایشان از نظر تجربه عملی و شناخت مؤلفه های اثرگذار بر مدیریت جنگل های زاگرس، از جایگاه برجسته ای در بین کارشناسان سازمان جنگل ها برخوردار بوده و به عنوان یک مرجع در بین کارشناسان و پژوهشگران حوزه جنگل های زاگرس مطرح می باشد.

در این کارگاه به موضوعات مختلفی پیرامون طرح های جنگلداری و مدیریت جنگل های زاگرس پرداخته شد که به نظرم رسید برخی از آن مطالب با خوانندگان گرامی این تارنما به اشتراک گذاشته شود:

منطقه زاگرس مرکزی دارای اکوسیستم های جنگلی منحصر بفرد(Unique) و نادر(Rare) است که به لحاظ اهمیت اکولوژیکی آنها لازم است در مدیریت جامع جنگل های این منطقه به صورت ویژه مورد توجه قرار گیرند.

برخی گونه های جنگلی به صورت توده های خالص(Pure) یا آمیخته(Mixed) درمحدوده هایی با ویژگی های خاص اکولوژیکی(meso clima)، اکوسیستم های جنگلی ویژه ای را در منطقه عمومی زاگرس شکل می دهند که یا منحصربفرد و بی نظیر در سایر مناطق زاگرس می باشند و یا در نوع خود کم نظیر و نادر محسوب می شوند. سهم زاگرس مرکزی از این نوع اکوسیستم ها به شرح زیر است:

۱- جنگلهای آمیخته سوزنی برگ و پهن برگ

توده های جنگلی آمیخته سوزنی برگ و پهن برگ اکوسیستم های کم نظیری را در منطقه اکولوژیکی زاگرس شکل می دهند که دو گونه سوزنی برگ زربین(Cupressus sempervirens L. var. horizontalis) و ارس(Juniperus spp) در ترکیب با گونه های پهن برگ (به طور عمده بلوط) ایجاد کننده این اکوسیستم ها می باشند. نمونه کم نظیر  این نوع اکوسیستم در زاگرس مرکزی، جنگل های چهارطاق شهرستان کیار در استان چهارمحال و بختیاری است که گونه سوزنی برگ آن ارس و پهن برگان(Broad leaves) غالب آن زبان گنجشک(Fraxinus rotundifolia) و بلوط ایرانی است.

تیپ جنگلی آن اکوسیستم؛ “ارس – بلوط – زبان گنجشک” و گونه های مهم همراه آن؛ محلب(Cerasus mahaleb)، کیکم(Acer monspessulanum)، زالزالک(Crataegus aronia) و پلاخور یا شن(Lonicera nummularifolia) هستند. بنابراین با تاکید بر گونه سوزنی برگ، این اکوسیستم بی نظیر و مختص استان چهارمحال و بختیاری و به تبع آن زاگرس مرکزی است.

۲- توده  آمیخته بلوط – اوجا

اگر چه گونه اوجا(Ulmus minor) به صورت تک پایه و یا گروه های جنگلی خالص به صورت پراکنده در بخش های شمالی و جنوبی زاگرس رویش دارد، اما توده آمیخته آن با بلوط و در سطح قابل ملاحظه در دره پهنوس بخش بازفت شهرستان کوهرنگ در استان چهار محال وبختیاری رویش دارد، که در نوع خود درمنطقه اکولوژیکی زاگرس بی نظیر است. مهمترین گونه های همراه این توده؛ محلب، کیکم، زبان گنجشک، بنه، پلاخور، داغداغان(Celtis caucasica) و چنار(Platanus orientalis) هستند.

 ۳- توده خالص تلخ بیان چوبی

تلخ بیان چوبی(Sophora mollis)، گونه ای درختچه ای از خانواده پروانه واران(Papilionaceae) است که در وسعت حدود ۵ هکتار به صورت توده خالص در منطقه دوپلان شهرستان اردل در استان چهارمحال و بختیاری رویش دارد و  علاوه بر آن به صورت یک گروه جنگلی (کمتر از نیم هکتار) در حد فاصل روستاهای گاوزلک و لندی حوزه آبخیز بازفت استان چهارمحال و بختیاری رویش دارد. این توده انحصاری چهارمحال و بختیاری و به تبع آن زاگرس مرکزی است.

قابل ذکر است که در این گستره گونه هایی دیگر نیز در مقیاس گروه های جنگلی و واجد ارزش های اکولوژیک خاص رویش دارند که می توان به گونه های زیتون(Olea europaea) در حوزه های آبخیز ارمند و بازفت، مورد(Myrtus communis) در حوزه های آبخیز ارمند، بازفت و خرسان، گردو(Juglans regia) در منطقه آتشگاه لردگان و سماق(Rhus coriaria) در مناطق پروز، بازفت و لردگان استان چهار محال و بختیاری اشاره کرد.

جنگل های زاگرس دیگر طاقت زخم ندارند!

چهارشنبه, ۴ مرداد, ۱۳۹۱

آغاز بهره برداری سقز از درختان بنه در برخی رویشگاه های جنگلی زاگرس بسیاری از کارشناسان و فعالان حوزه منابع طبیعی کشور را نگران و شگفت زده کرده است. اما در این ماجرای تلخ، شگفت آورتر آن که در این شرایط بحرانی بی همتای امروز جنگل های زاگرس، برای برخی از این بهره برداری ها مجوز هم صادر شده است!

شک دارم بتوان کارشناسی را در حوزه منابع طبیعی و محیط زیست کشور یافت که باور نداشته باشد که رویشگاه های جنگلی زاگرس در بدترین و بحرانی ترین وضعیت خود در طول تاریخ موجود قرار داشته باشند. امروز بسیاری از شناسه‌ها حکایت از آن دارد که جنگل های زاگرس با تهدیدهای اغلب انسان ساز و چالش های ناشی از وابستگی های معیشتی بیش از توان و سطح تولید، زراعت دیم در زیراشکوب توسط جوامع محلی، حضور دام و قطع سرشاخه ها، تأمین سوخت هیزمی، حمله آفات و بیماری های جنگلی و اجرای غیر اصولی پروژه های عمرانی و سدسازی ها روبرو هستند و آستانه تحمل آن ها به شدت پایین آمده است.

حال در یک چنین شرایط بحرانی و نگران کننده انسان ساز حاکم بر اغلب رویشگاه های جنگلی زاگرس از ایلام و کرمانشاه گرفته تا جنگل های برم فارس و خشکسالی ها و تغییرات اقلیمی سال های اخیر که باعث تشدید ضعف فیزیولوژیکی جوامع جنگلی نیز شده است، آیا موافقت با این چنین شیوه های بهره برداری غلط و منسوخ شده ای که ناآگاهانه و سودجویانه شیره نیمه جان درختان بنه را می گیرند توجیه فنی و اخلاقی دارد؟

 اخیرا” شورای عالی سازمان جنگل ها، هرچند با تأخیری خسارت زا، اقدام به صدور بخشنامه ای مبنی بر ممنوعیت بهره برداری سقز از درختان بنه کرده است که جای تقدیر دارد. اما ای کاش این اقدام خردمندانه قبل از آغاز بهره برداری سقز از بنه زارهای ایلام و کرمانشاه که در شرایطی به مراتب نگران کننده تر از سایر رویشگاه های جنگلی زاگرس قرار دارند صورت می گرفت و اجازه نمی دادند تیشه های ناآگاهی و سودجویی، ده ها زخم کشنده را بر پیکر رنجور و نحیف درختان بنه آن مناطق وارد کنند!

فراموش نکنیم رفتارهای قابل تحسین ادارات منابع طبیعی استان هایی مثل چهارمحال و بختیاری را که به رغم فشارهای اجتماعی سازمان یافته، مقاومت کرده و اجازه ندادند تا به هیچ بهانه ای کاسه های سقزگیری بر تنه درختان بنه جنگل های منطقه شان نصب شود و شیره درختان نیمه جان شان به کاسه های جهل و منفعت طلبی طبیعت ستیزان سرازیر شود.

نکته ای که به نظر می رسد جای آن در بخشنامه قابل تقدیر شورای عالی جنگل خالی است، صدور دستور فوری مبنی بر ابطال مجوزهای سقزگیری صادره در برخی استان ها و توقف بی چون و چرای هر گونه سقزگیری در بنه زارهای آن رویشگاه های جنگلی است که امید است این مهم در دستور کار آن شورا و ادارات کل منابع طبیعی استان ها قرار گیرد.

و اما از مراکز پژوهشی و تحقیقاتی استان ها انتظار می رفت که در مواجه با این ماجرای غیرفنی و خسارت زا، هوشیارانه تر و با حساسیت سزاوارتری برخورد می کردند و با اتخاذ مواضع رسمی، در تعاملی سازنده هشداره های لازم و به موقع را به بخش اجرا می داند تا امروز با هزاران زخم، اندک شیره باقیمانده از جان جنگل های بنه برخی استان ها را در کاسه های سقزگیری نبینیم.

در همین باره:

یادداشت محمد درویش در روزنامه اعتماد (بخوانید: تیر خلاص بر زاگرس! بنویسید: کاسه های سقزگیری)