بایگانی “جنگلهای زاگرس”

ناتوانی ناوگان‌های اطفای حریق؛ بلای جان جنگل‌های کشور

پنجشنبه, ۲۷ تیر, ۱۳۹۲

     هم‌زمان با آغاز گرما و فصل خشک تابستان و پایان زمان برداشت محصولات کشاورزی که متأسفانه باعث کاهش سطح احتیاط و حتی همکاری‌های کشاورزان در پیشگیری از وقوع حریق در رویشگاه‌های جنگلی و مرتعی شده است، روند وقوع حریق‌های انسان‌سازبه‌طرز نگران کننده‌ای شتاب گرفته و آخرین آن‌ها،رویشگاه‌های ارس استهبان فارس است که ناباورانه بیش از ۴۸ ساعت است که در آتش بی‌احتیاطی و فرهنگ غلط کشاورزان منطقه در حال سوختن است!

     سوزاندن کاه و کلش برجای‌مانده در اراضی تحت کشت گندم و جو یکی از شیوه‌های نادرست و غیرکارشناسی در میان برخی کشاورزان است که در اکثر مواقع سبب گسترش آتش به عرصه‌های جنگلی و مرتعی اطراف شده و این‌چنین گونه‌های منحصربفردی مانند ارس‌های ارزشمند کوهستان تودج را تبدیل به خاکستر می‌کند.

      گفتگوی نگارنده با خبرنگار روزنامه آرمان را که می‌توانید در اینجا بخوانید؛ شرح نابسامانی ناوگان‌های اطفای حریق نهادهای دولتی متولی است که ظاهرا” عزم امیدوار کننده‌ای برای پایان دادن به ناتوانی‌های آن‌ها نیز مشاهده نمی‌شود!

آرمان

گیاهان دارویی زاگرس در معرض خطر انقراض

چهارشنبه, ۲۶ تیر, ۱۳۹۲

     زاگرس به لحاظ ویژگی‌های خاص طبیعی و اقلیمی‌و تنوع آب و هوایی،در شمار متنوع‌ترین رویشگاه‌های گیاهی کشور قرار دارد. دیار زاگرس از گذشته‌های دور به‌عنوان یکی از مهمترین و بزرگ‌ترین رویشگاه‌های گیاهان دارویی کشور محسوب شده و برخی از گونه‌های انحصاری دارویی‌خوراکی را در خود جای داده که نشانه‌ای از ظرفیت بالای اقتصادی و کم‌همتایی اینسرزمین است.

     شوربختانه در سال‌های اخیر بهره‌برداری‌های سنتی بی‌رویه به‌همراه چرای پرشمار دام سبب تخریب رویشگاه‌ها و اختلال شدید در روند زادآوری طبیعی این گونه‌های گیاهی ارزشمند شده و برخی از انواع گیاهان دارویی و خوراکی منحصربفرد زاگرس در معرض خطر انقراض قرار گرفته و در اثر این بهره‌برداری‌های غیراصولی به ارتفاعات و مناطق صعب‌العبور کوهستانی پناه برده‌اند!

گفتگوی نگارنده با خبرنگار روزنامه کسب و کار را می‌توانید در اینجا بخوانید:

 روزنامه کسب و کار

روستاهای لردگان در صف جیره‌بندی آب!

جمعه, ۷ تیر, ۱۳۹۲

قحطی آب در لردگان

     تولید ۱۰ درصد از منابع آبی کشور در ۱ درصد از سرزمین زاگرس سبب گردیده است تا دیار چهارمحال و بختیاری به سرزمین آب‌ها شهرت پیدا کند. بدون شک میانگین بارش سالانه حدود ۷۰۰ میلی‌متر، یکی از ویژگی‌های منحصربفرد این سرزمین بوده که حیات و شادابی دو استان پهناور اصفهان و خوزستان را مرهون بارش‌های آسمانی و رودخانه‌های خروشان خود ساخته است.

     منطقه لردگان با برخورداری از وسعت نیمی از جنگل‌های چهارمحال و بختیاری و بارش سالانه ۳ برابر میانگین کشوری، رودخانه‌های بزرگی چون خرسان و ارمند و کارون را در خود جای داده و به یکی از قطب‌های اصلی سرمایه‌گذاری سدسازی در کشور شهرت یافته است. سدهای زنجیره‌ایی احداث شده کارون ۳ و ۴ و سدهای در دست احداث خرسان ۱ و ۲ و ۳ و سد در دست مطالعه کارون ۵، همگی در رویشگاه‌های جنگلی ۱۵۷ هزار هکتاری لردگان واقع شده و دست‌کم ۲۰ هزار هکتار از این جنگل‌ها را به کام مرگ می‌کشانند!

     شاید باورش سخت باشد تصور کنیم که چنین منطقه‌ای با پوشش جنگلی بیش از ۵۰ درصد و بارندگی سالانه حدود ۷۰۰ میلی‌‌متر؛ امروز با بحران آب شرب مواجه شده و بنابر گفته‌های مسئولان آب منطقه؛سطح ایستابی منابع آب شرب روستاهای آن بین ۱۰ تا ۱۵ متر کاهش یافته باشد! از تعداد ۶۰ حلقه چاه آب شرب روستاهای آن، تاکنون ۱۷ منبع‌اش خشک و سطح ایستابی ۴۳ منبع دیگر آب شرب روستاهای این منطقه نیز به شدت کاهش یافته باشد و مردمان آن آبادی‌های جنگل‌نشین در کنار سدهای غول‌پیکر برق‌آبی، در معرض تهدید جیره‌بندی و قحطی آب قرار گرفته باشند!

     تنها در مدت زمانی کمتر از ۴ دهه طول کشید تا با افزایش جمعیت و عدم توسعه زیرساخت‌های اشتغال‌زایی سازگار با شرایط بوم‌‍شناختی منطقه؛ با ورود ادوات و ماشین‌آلات کشاورزی بخش‌های زیادی از زیراشکوب جنگل‌های منطقه تخریب و به زراعت دیم تبدیل گردد. شخم در جهت شیب برای کشت دیم در زیراشکوب جنگل، به‌همراه چرای مفرط و تخریب جنگل‌ها در اثر تولید زغال و سوخت‌های هیزمی و هم‌چنین اجرای غیراصولی برخی از پروژه‌های عمرانی؛ روند نفوذ و نگهداری آب در سفره‌های زیرزمینی را به‌شدت تحت تأثیر قرار داده و تشدید فرسایش(۲۵ تن در هکتار در سال) و رسوب در پشت سدهای بزرگ منطقه را به‌دنبال داشته است.

     البته فراموش نکنیم که در سال‌های اخیر توسعه کمی اراضی کشاورزی و برداشت‌های بی‌رویه از منابع آب و حفر چاه‌های مجاز و غیرمجاز به‌همراه شیوه‌های سنتی آبیاری با انتخاب نادرست الگوهای کشت با نیاز آبی بالا؛ روند خشکی منابع آب منطقه را شدت بخشیده و به‌عنوان یکی از مهم‌ترین عوامل در صدر سیاهه مؤلفه‌های مؤثر در تشدید روند افت سطح آب سفره‌های زیرزمینی منطقه لردگان قرار گرفته است.

خلأهای قانونی و عدم برخورد با فروشندگان؛ زغال بلوط را به سوغات زاگرس تبدیل کرده‌است!

جمعه, ۳ خرداد, ۱۳۹۲

قوانین منابع طبیعی و ماجرای زغال بلوط

     ماجرای تلخ تولید و فروش زغال در منطقه زاگرس به سال‌های قبل از ملی شدن جنگل‌های کشور – سال ۱۳۴۱ – برمی‌گردد. تولید و فروش زغال برای تأمین سوخت در سکونتگاه‌های روستایی و برخی از شهرها تا دهه ۴۰ تحت نظر خوانین و کدخداها و در سال‌های بعد تحت نظر و بازرسی مأمورین سازمان جنگلبانی و غالبا” از درختان افتاده و خشک و تحت شرایط معین و تعریف شده‌ای صورت می‌گرفته است.

     متأسفانه به‌رغم آن‌که در سال‌های بعد و با اصلاحات انجام شده در قوانین، دیگر چنین مجوزهای قانونی برای زغال‌سازی در این مناطق داده نشد اما همان قوانین منسوخ شده سبب نهادینه شدن فرهنگ زغال‌سازی به‌عنوان یک حرفه غیرقانونی شده و رونق بازار قاچاق و فروش زغال در تمامی مغازه‌های منطقه شده است. البته فراموش نکنیم  که خلأهای قانونی و عدم امکان برخورد قانونی با فروشندگان زغال، روند رونق یافتن بازار این محصول جنگلی را شدت بخشیده و ناباورانه این کالای سیاه را به سوغات دیار زاگرس برای مسافران تبدیل کرده است.

     داستان این خلأهای قانونی از این قرار است که در قوانین حفاظت و بهره برداری از جنگل‌ها و مراتع سال ۱۳۴۶ (ماده ۴۸) و اصلاحات بعدی آن تنها عمل حمل زغال و هیزم جنگلی بدون تحصیل پروانه حمل از سازمان جنگلبانی، جرم دانسته شده و در این قانون اشاره‌ای به ممنوعیت نگهداری و فروش این کالا در انبارها و فروشگاه‌ها نشده است! و همین موضوع باعث شده است که دستگاه‌های قضایی و انتظامی برای برخورد قانونی با نگهداری کنندگان و فروشندگان زغال جنگلی همکاری‌های لازم با مأموران منابع طبیعی را نداشته باشند. ماجرایی که بدون شک باعث گستاخی این سوداگران و رونق یافتن بازار خرید و فروش زغال بلوط جنگلی خصوصا” در فروشگاه‌های واقع در مسیرهای پرتردد مسافران مناطق زاگرسی مانند دیار بختیاری شده است.  

     هرچند نگارنده براساس تجربیات اجرایی دو دهه گذشته امیدهای زیادی به رفع این خلأ قانونی در لایحه “قانون جامع منابع طبیعی کشور” و در نوشتارهای قبلی نیز بارها بر آن تأکید کرده‌ام، اما متأسفانه در آخرین اصلاحات صورت گرفته بر این لایحه، بازهم این کاستی قانونی در لایحه و قانون جدید منابع طبیعی برطرف نشده است.

و کلام آخر اینکه؛

     عدم امکان برخورد قانونی با نگهداری کنندگان محمولات جنگلی مانند زغال، چوب و هیزم و یا فرآورده‌ها و محصولات فرعی منابع طبیعی همواره یکی از کاستی‌های جدی قوانین فعلی منابع طبیعی بوده که شدیدا” ضرورت دارد تا واژه‌ «نگهداری» نیز به‌دنبال واژه «حمل» در ماده ۷۳ لایحه “قانون جامع منابع طبیعی کشور” که در حال حاضر در دستور کار مجلس شورای اسلامی است، اضافه شود تا امکان برخوردهای جدی‌تر و مؤثرتری با متخلفانی که بدون مجوز اقدام به نگهداری چوب، هیزم، زغال و سایر فراورده‌های منابع طبیعی می‌کنند، برای دستگاه قضایی و انتظامی بوجود آید.

قصه تلخ بذر بلوط در یاسوج تلخ‌تر می‌شود!

جمعه, ۲۷ اردیبهشت, ۱۳۹۲

قصه تلخ بلوط‌های زاگرس

     ماجرای تلخ بلوط‌های زاگرس و سخنان رییس دولت‌های نهم و دهم در جمع نمایندگان مردم در بهارستان را که یادتان هست؟ همان ماجرای بذرهای بلوط‌زارهای غرب کشور که به نظر رییس‌جمهور سالانه ۶ میلیون تن از آن‌ها به پای درختان بلوط ریخته و نابود می‌شوند! و می‌بایستی جمع‌آوری شده و تبدیل به علوفه موردنیاز دام‌ها شوند.

     البته در همین راستا و با نگاه تجاری کوتاه‌مدت و نه‌اقتصادی به جنگل‌های زاگرس، برخی از سرمایه‌گذاران پرنفوذ شرایط را مناسب دیده و برای احداث کارخانه‌های فرآوری بلوط در استان‌هایی مانند کهگیلویه و بویراحمد دست به‌کار شده بودند که خوشبختانه با واکنش‌های فعالان محیط زیست کشور و مخالفت جدی سازمان جنگل‌ها مواجه شدند.

     اما شوربختانه حالا از یاسوج خبر می‌رسد که به‌رغم تمامی مخالفت‌های قانونی و توجیهات کارشناسی، بازهم همان طرح احداث کارخانه بزرگ فرآوری بلوط به‌طور جدی در دستور کار مسئولان استان کهگیلویه و بویراحمد قرار گرفته و استاندار نیز عزم خود را جزم کرده تا به هر طریقی که شده است مقاومت‌های متولیان منابع طبیعی منطقه را شکسته و مجوزهای لازم برای احداث آن کارخانه را صادر کند! البته در این میان اظهارنظر مدیرکل منابع طبیعی کهگیلویه و بویراحمد برای موافقت با احداث آن کارخانه قابل توجه است! اعلام شرط “کاشت ۱۰ درصد از بذور بلوط برداشتی از جنگل‌ها و جنگلکاری توسط سرمایه‌گذار کارخانه” که با عنایت به تجربیات موجود در خصوص کاشت و مراقبت از جنگلکاری‌های صورت گرفته در سنوات گذشته و درصد نهال‌های مستقر شده، تأمل‌برانگیز است!

      فراموش نکنیم که جمع‌آوری و بهره‌برداری از بذر درختان بلوط در سطحی وسیع می‌تواند خسارت های زیست محیطی جبران‌ناپذیری را به‌دنبال داشته باشد. در این نوع بهره‌برداری که نیازهای طبیعی اکوسیستم‌های جنگلی رعایت نمی‌شود مطمئنا” اضافه بر تجدید حیات و زادآوری طبیعی جنگل‌ها، حیات جانوران وحشی در این رویشگاه‌های جنگلی نیز با تهدیدهای جدی مواجه خواهد شد. بدون شک گسترش روند احداث چنین کارخانجات صنعتی در استان‌های زاگرسی و جمع‌آوری بذر بلوط در حجم‌های زیاد، ناشی از یک نگاه تجاری کوتاه‌مدت به جنگل‌های بلوط غرب بوده و تنها نتیجه آن اختلال در همان اندک زادآوری طبیعی این جنگل‌ها و نابودی طولانی‌مدت حیات گیاهی و جانوری در این زیستگاه‌ها که حال و روز ناخوشی دارند، خواهد بود.

در همین رابطه:

– خبرگزاری میراث فرهنگی(CHN): حراج بذرهای بلوط؛ حراج زادآوری زاگرس

آبگرم‌کن‌های خورشیدی به روستاهای جنگلی پشتکوه لردگان رسیدند

چهارشنبه, ۹ اسفند, ۱۳۹۱

آبگرم‌کن‌های خورشیدی به جای آبگرم‌کن‌های هیزمی

     تـامیـن سوخـت هیزمی‌ همواره در سیاهه عمـده‌ترین عوامل تخریب جنگل‌های زاگرس قرار داشته و بررسی‌های انجام شده گواه این حقیقت است که تبعات ناشی از اجرای طرح هدفمندسازی یارانه‌ها(به‌عنوان یکی از بزرگ‌ترین و مهم‌ترین طرح‌های اقتصادی کشور)، روند اثرگذاری آن را به‌شدت افزایش داده است.

     هرچند در سال‌های اخیر توسعه زیرساخت‌های تغییر الگوی سوخت مانند احداث جایگاه‌های توزیع نفت و گاز، روند استفاده از سوخت‌های هیزمی ‌در آبادی‌های داخل و حاشیه جنگل را تا حدودی کاهش داده است اما کماکان در مناطق دور افتاده و فاقد جاده‌های دسترسی که امکان احداث جایگاه و حمل آسان نفت و گاز میسر نبوده است، درختان جنگلی منبع اصلی تامین سوخت برای مصارف گرمایشی و پخت غذا در این سکونتگاه‌ها به‌حساب می‌آیند.

     رفتارها و گرایش‌های فرهنگی جوامع محلی برای تمایل به استفاده از سوخت‌های هیزمی‌ همواره به‌عنوان یک مانع اجتماعی در برابر طرح‌های تغییر الگوی مصرف سوخت روستائیان مطرح بوده که این مهم می‌بایستی با همت و همکاری نمایندگان جوامع محلی و نهادهای اجرایی و فرهنگی به‌انجام برسد.

      خوشبختانه با تلاش‌های قابل‌تحسین یکی از دهیاران – طالب حسنی – و حمایت‌های فنی‌اعتباری دستگاه منابع طبیعی این اتفاق در منطقه جنگلی ساطع لردگان صورت پذیرفته و مردم منطقه از نصب آبگرم‌کن‌های خورشیدی به‌خوبی استقبال کرده و با پرداخت ۵۰ درصد از هزینه‌ها، خواستار نصب تعداد بیشتری از این آبگرم‌کن‌ها در منطقه شده‌اند.

طالب حسنی دهیار پرتلاش منطقه ساطع لردگان

     با عنایت به این اسقبال و هم‌چنین تأثیرات غیرقابل‌انکار اجرای این پروژه در کاهش روند تخریب جنگل‌های منطقه، ضرورت دارد تمامی دستگاه‌های متولی حوزه سوخت و محیط‌زیست و فرماندار لردگان، همدلانه و مسئولانه از این طرح پشتیبانی کرده و با حمایت مالی و به‌صورت پایلوت تمامی خانوارهای این منطقه را مجهز به سیستم‌های گرمایشی و روشنایی خورشیدی کنند.

این یادداشت به‌همراه مصاحبه دهیار منطقه در خبرگزاری مهر منتشر شده است.

اصرار بر دیم‌کاری و افزایش فشار بر حلقوم سفره‌های آب زیرزمینی

یکشنبه, ۶ اسفند, ۱۳۹۱

     اگر بخواهیم سیاهه‌ای از تصمیم‌گیری‌های منطقه‌ای تهدید کننده جنگل‌های دیار بختیاری در سال ۱۳۹۱ تهیه کنیم، بدون شک اصرار برخی از مدیران ارشد اجرایی استان بر دیم‌کاری را می‌توان در صدر این سیاهه قرار داد.

     به‌رغم مخالفت‌های جامعه کارشناسی منابع طبیعی استان و کشور و استناد آنان به اصول علمی غیرقابل‌انکار علم جنگلداری در زمینه تأثیرات مخرب و فاجعه‌بار زراعت دیم در زیراشکوب بلوط‌زارها و هم‌چنین نتایج پژوهش‌های اخیر انجام شده در مرکز تحقیقات منابع طبیعی و کشاورزی چهارمحال و بختیاری که بر عدم امکان ایجاد باغات دیم در منطقه تأکید دارد، ناباورانه شاهد اصرارهای حیرت انگیز برخی مدیران استانی در خصوص واگذاری اراضی ملی برای ایجاد باغات دیم هستیم!

مصاحبه نگارنده با خبرگزاری میراث فرهنگی(CHN) را می‌توانید در اینجا بخوانید.

chn

تولید سالانه بذر بلوط در جنگل‌های زاگرس

چهارشنبه, ۱۱ بهمن, ۱۳۹۱

     دست‌یابی به اطلاعات پایه اندوخته‌های طبیعی، همواره به‌عنوان یکی از مهم‌ترین مؤلفه‌های انکارناپذیر و محوری برنامه‌ریزان و دست‌اندرکاران حوزه منابع طبیعی و محیط زیست کشور به‌حساب آمده، ولیکن شوربختانه در عمل از پایین‌ترین سطح حساسیت در همه بخش‌های اجرایی و حتی پژوهشی و تحقیقاتی این حوزه جایگاه داشته است. کمبود آمار و اطلاعات نه‌تنها برنامه‌ریزی و مدیریت جامع در حوزه منابع طبیعی را با مشکل مواجه می‌سازد، بلکه به‌عنوان نقیصه‌ای تأمل‌برانگیز همواره کارشناسان و متخصصان این حوزه را برای مقابله با سیاست‌گذاری‌ها و برنامه‌ها غیرعلمی تصمیم‌گیران ارشد اجرایی و قانون‌گذاری کشور، با چالش‌های جدی مواجه می‌کند!

     به‌عنوان مثال کم‌توجه‌ای نهادهای پژوهشی، تحقیقاتی و اجرای متولی به کارکردهای اجتناب‌ناپذیر ‌محیط‌زیستی جنگل‌های زاگرس و نبود اطلاعات علمی و مستند در این زمینه، سبب شده است تا ارزش‌ها و کارکردهای واقعی و حیاتی این جنگل‌ها برای مسئولان ارشد منطقه‌ای و کشوری روشن نبوده و ملاحظات محیط‌زیستی از جایگاه سزاواری در میان اولویت‌های راهبردی و برنامه‌ریزی آنان برخوردار نباشد. روند نگران کننده‌ای که حالا منجر به صدور دستور کشت دیم در زیراشکوب جنگل و یا پیشنهاد واگذاری جنگل‌ها به دامداران می‌شود!

     و اما یک خبر خوشحال کننده در همین زمینه، پژوهشی کاربردی و ارزشمند در خصوص کارکردهای زیست‌محیطی جنگل‌های زاگرس در حوزه ترسیب کربن است که توسط دوست عزیزم آقای یعقوب ایرانمنش از محققین پرتلاش مرکز تحقیقات منابع طبیعی چهارمحال و بختیاری و دانشجوی دوره دکترای جنگلداری صورت گرفته است. برآورد میزان تولید سالانه بذر بلوط در جنگل‌های زاگرس نیز یکی از یافته‌های ارزشمند این فعالیت پژوهشی است که به لحاظ کاربردهای آن در طرح‌های جنگلداری چند منظوره، با خوانندگان گرامی طبیعت بختیاری به اشتراک گذاشته می شود:

روند نگران کننده تولید بذر بلوط و تخریب جنگل‌ها

     بذر بلوط ایرانی (Quercus brantti) در جنگل‌های زاگرس از جنبه‌های مختلفی حائز اهمیت است. اضافه‌بر ارزش‌های خوراکی‌دارویی از لحاظ میزان اندوخته کربن و هم‌چنین زادآوری جنگل از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. در این پژوهش که در جنگل‌های چهارمحال و بختیاری انجام شده است، تعداد ۳۵ پایه بلوط ایرانی در دو فرم تک‌پایه و جست‌گروه به‌صورت تصادفی انتخاب و آماربرداری از صفات کمی کلیه پایه‌ها انجام شد. سپس بذر تمامی پایه‌ها به‌صورت جداگانه برداشت شده و وزن تر آن‌ها در عرصه و وزن خشک نمونه‌ها نیز به تفکیک طبقه‌های قطری در درختان تک‌پایه و جست‌گروه، در آزمایشگاه مورد اندازه‌گیری قرار گرفت.

     نتایج این بررسی‌ها نشان داد که میانگین زی‌توده بذر در توده‌های تک‌پایه ۱۴٫۱۲۸ کیلوگرم و در توده‌های شاخه‌زاد ۲٫۱۴۶ کیلوگرم برای هر پایه است. با توجه به تراکم در هکتار درختان تک‌پایه و همچنین درختان شاخه‌زاد، به‌طور متوسط زی‌توده بذر درختان تک‌پایه معادل ۱۲۷۱٫۵۲ کیلوگرم و برای توده‌های شاخه‌زاد ۲۱۴٫۶ کیلوگرم در هکتار برآورد شد. میزان تولید ۶ برابری بذر در درختان تک‌پایه نسبت به جست‌گروه‌ها؛ گواه این حقیقت تلخ است که تبدیل شدن جنگل‌های زاگرس از وضعیت دانه‌زاد به شاخه‌زاد سبب کاهش شدید میزان بذر تولیدی و ترسیب کربن و هم‌چنین دوری جنگل‌ها از شرایط کلیماکس و تشدید روند قهقرایی و کاهش توان اکولوژیکی آن‌ها شده است.

پیشنهادی که لرزه بر اندام جنگل‌های کشور می‌اندازد!

پنجشنبه, ۲۸ دی, ۱۳۹۱

     در روز چهارشنبه – ۲۷ دی‌ماه ۱۳۹۱ – شاهد سخنانی شگفت‌آور از عالی‌ترین مقام اجرایی کشور در مقابل نمایندگان مردم در مجلس شورای اسلامی بودیم که لرزه بر اندام جنگل‌های کشور می‌اندازد!

محمود احمدی‌نژاد در مجلس

     بدون شک پیشنهاد واگذاری جنگل‌ها به دامداران که در راهکارهای چهارگانه اقتصادی رییس جمهور در مجلس، آن‌هم در سال پایانی حکومت هشت ساله‌اش مطرح شد، گواه این حقیقت تلخ است که آموزه‌ها و اصول محیط زیستی در برنامه‌های مدیریتی پیش‌روی جایی نداشته و آشکارا تمامی یافته‌های متخصصین و اصول فنی در علم جنگل‌داری نادیده گرفته می‌شود! ماجرای نگران کننده‌ای که اضافه بر کارشناسان و دست‌اندکاران منابع طبیعی، بسیاری از ایرانیان دوستدار طبیعت را نیز دچار حیرت کرده است.

     یافته‌های تحقیقاتی و پژوهشی در حوزه جنگل‌های کشور، جملگی حکایت از ایجاد تغییرات اساسی در وسعت و کیفیت توده‌های جنگلی کشور در دهه‌های اخیر داشته که می‌توان این تخریب‌ها و تغییرات پس‌رونده را از پی‌آمدهای اساسی افزایش جمعیت، نگاه معیشتی و بی‌توجه‌ای به ظرفیت محدود تولید این منابع جنگلی دانست که شوربختانه در حال حاضر چنین سرنوشت ناخوشایند و دهشتناکی را بر این اندوخته‌های طبیعی ارزشمند ایرانیان حاکم کرده است.

     چرای پرشمار دام در تمامی‌عرصه‌های جنگلی به عنوان یکی از مهم‌ترین عوامل تخریب مورد تأیید و تأکید تمامی‌کارشناسان و متخصصین حوزه منابع طبیعی کشور است. دام‌های روستاییان در تمام طول سال در عرصه‌های جنگلی حضور داشته و تنها در فصل زمستان در مدت کوتاهی وجود برف ممکن است مانع از حضور آن‌ها در جنگل‌ها شود و دام‌های عشایری نیز زودتر از آغاز فصل چرا که حدودا” اوایل خرداد است، وارد رویشگاه‌های جنگلی شده و خیلی دیرتر و مدتی پس از پایان فصل چرا که اواخر شهریور است، از جنگل خارج می‌شوند.

     فراموش نکنیم که ظرفیت تولیدی پوشش گیاهی علفی کف جنگل بسیار محدود بوده و فقط می‌تواند علوفه مورد نیاز تعدادی اندک و معدود از دام‌های دامداران جنگل‌نشین را تأمین کند، در حالی‌که اضافه بر تعلیف طولانی مدت، تعداد دام چرا کننده در این جنگل‌ها بسیار زیاد و چندین برابر ظرفیت تولید علوفه کف جنگل بوده و این علوفه تولیدی درصد ناچیزی از نیاز غذایی دام‌های موجود در جنگل را تولید کرده، بنابراین به‌ناچار بخش اعظمی ‌از علوفه موردنیاز این دام‌ها از طریق چرای نهال‌ها و یا بذر و برگ درختان و درختچه‌ها تامین می‌شود. ترکیب دام نیز که عموما”در روستاها از نوع بز است روند اثرگذاری این عامل تخریبی را تشدید می‌کند.

     از بین رفتن نهال‌ها در اثر چرای دام، قطع درختان به صورت سرشاخه‌بری و کمربری برای تهیه علوفه از جمله نشانه‌های آشکار تخریب و جنگل‌زدایی بوده که ناشی از حضور مفرط دام در این عرصه‌های طبیعی است. تعلیف لاشبرگ‌های کف جنگل و میوه درختان و یا جمع آوری میوه برای تغذیه زمستانی دام، اضافه بر تهدید حیات جانوری جنگل، کاهش بارخیزی خاک و کمبود شدید مواد غذایی، ایجاد کوبیدگی و فشردگی خاک، افزایش میزان هرز آب‌ها، اختلال در چرخه طبیعی زادآوری گیاهی و فقدان تجدید حیات طبیعی جنگل را به دنبال خواهد داشت.

     یادمان باشد که در حال حاضر، جنگل‌ها تنها ۷ درصد از مساحت کشور را به خود اختصاص داده و سرانه جنگل در کشور ما ۱۷۰۰ مترمربع بوده، در حالی که استاندارد جهانی آن ۸۰۰۰ مترمربع است و دولت نیز در سند چشم انداز مکلف به افزایش سرانه جنگل و کاهش فاصله با استاندارد جهانی شده است.

     و همین‌طور فراموش نکنیم در حالی‌که میانگین راندمان آبیاری در بخش کشاورزی به عنوان مهمترین و بزرگترین مصرف‌کننده آب کشور، هنوز در حد ۳۰ الی ۳۵ درصد است(میانگین راندمان آبیاری منطقه‌ای و جهانی در حدود ۶۰ تا ۸۰ درصد)؛ آیا بهتر نیست به جای آن که اولویت نخست مدیریت بخش کشاورزی کشور، گسترش افقی و تهیه زمین بیشتر برای این بخش و تغییر کاربری غیرعلمی جنگل‌ها و مراتع باشد، نخست به فکر ارتقای نرم‌افزاری بخش کشاورزی بوده و پس از آن که راندمان آبیاری، ضایعات کشاورزی و مصرف کود و سموم شیمیایی‌اش را به سطح استاندارهای جهانی رساند، آنگاه به دنبال تغییر کاربری جنگل‌ها برای دامداری و یا کشت دیم در زیراشکوب آن‌ها باشد؟

در همین رابطه:

– روزنامه آرمان:(محمد درویش: توسعه ایران نباید از مسیر زاگرس بگذرد) و (اسماعیل کهرم: برای تولید آب؛ جنگل‌ها را حفظ کنید) و (چراغ سبز بازگشت دام‌ها به جنگل!)

– روزنامه تهران‌امروز: جنگل‌ها قربانی طرح غیرکارشناسی

– روزنامه اعتماد(محمد درویش): مظلومیت منابع طبیعی و محیط زیست نشانه چیست؟

– رادیو اینترنتی ایران صدا(گفتگوی کارشناسی در برنامه پیک‌بامدادی): فاجعه ورود دام به جنگل‌ها

– روزنامه همشهری: خروج دام از جنگل، یکی از راهکارهای حفظ میراث طبیعی است

– روزنامه آرمان(ناصر کرمی): نگرانی از چرای بذر بلوط در زاگرس

حمایت از تنوع‌زیستی گیاهی و جانوری؛ گزینه‌ی برتر برای مبارزه با آفات جنگلی زاگرس

دوشنبه, ۲۵ دی, ۱۳۹۱

     پدیده زوال یا خشکیدگی بلوط و یا دیگر گونه‌های جنگلی مانند زالزالک و زبان گنجشک، رخدادی تلخ و نگران کننده در زاگرس است که شوربختانه هر روزه بر وسعت گستره آن افزوده می‌شود! هرچند که آفات و بیماری‌های جنگلی، تنها علت وقوع چنین فاجعه زیست محیطی در رویشگاه‌های جنگلی زاگرس نبوده و بدون شک گزینه‌های ذیگری مانند تغییرات اقلیمی، ریزگردها و تخریب‌ها در این ماجرای تکان‌دهنده نقش داشته‌اند، اما نمی‌توان چشم‌ها را بر آثار تخریبی طغیان آفات در بسیاری از مناطق جنگلی و حتی مرتعی زاگرس بست.

آفات و بیماری‌های جنگلی

     فراموش نکنیم که؛ آفات به‌صورت طبیعی جزء فن طبیعی جنگل بوده و تا زمانی که جمعیت آن‌ها در سیکی طبیعی اکوسیستم جنگل بوسیله دشمنان طبیعی‌شان کنترل شده و در حد طبیعی قرار دارند هیچ‌گونه تهدیدی برای جنگل نبوده و جزیی از اکوسیستم جنگل محسوب می‌شوند. دست‌کاری‌های غیراصولی و دخالت‌های نابخردانه و آزمندانه انسانی که منجر به تخریب جنگل می‌شود سبب نابودی این دشمنان طبیعی شده و در اثر این اختلال اکولوژیکی، جمعیت آفات به طرز نگران‌کننده‌ای افزایش یافته و با طغیان و گسترش غیرعادی خود باعث خشکاندن و نابودی درختان ضعیف در جنگل می‌شوند.

     مدیریت آفات در عرصه‌های جنگلی به‌لحاظ پیوستگی اکولوژیکی اجزای این اکوسیستم‌ها، با عرصه‌های کشاورزی که متأسفانه مبارزه شیمیایی گزینه اول برای مقابله با آفات آن‌ها است، بسیار متفاوت بوده و امکان استفاده از مبارزه شیمیایی در این گستره‌های طبیعی وجود ندارد. بدون شک لازمه اجرای یک برنامه موفق کنترلی و مقابله‌ای در عرصه‌های طبیعی، درک درست و جامع از بیواکولوژی آفات و بیماری‌ها، دشمنان طبیعی و فنولوژی گونه‌های میزبان در قالب اصول چهارگانه زیر است:

۱- تشخیص دقیق آفت

۲- بررسی آفت در اکوسیستم جنگل، دوره زندگی، عادات و رفتار آفت

۳- بررسی و تخمین انبوهی جمعیت آفت، نوع و میزان خسارت و بررسی آستانه و سطح زیان اقتصادی آن

۴- بررسی روش‌های موجود در کنترل آفت و بکارگیری هوشمندانه و علمی این روش‌ها جهت کنترل آفت و بیماری

     از میان شیوه‌های شناخته شده برای مبارزه با آفات، روش مبارزه بیولوژیک با حمایت از فلور گیاهی و جانوری منطقه، مناسب‌ترین و مؤثرترین روش کنترل و مقابله با آفات بوده و همواره بر شیوه‌های مکانیکی و شیمیایی ارجحیت داشته است. بسیاری از آفات جنگلی دارای دشمنان طبییعی موثری بوده و تقریبا” هر یک از آفات مانند پروانه جوانه خوار بلوط، پروانه های برگ خوار بنه، لیسه زالزالک و بذر خوارهای بلوط دارای یک دشمن اختصاصی خاص خود هستند. به عنوان مثال یک نوع زنبور به نام Hymenoptera:Bracoridae وجود داشته که دشمن اختصاصی آفت جوانه خوار بلوط بوده و این زنبور به عنوان یک ابزار بیولوژیکی موفق در بسیاری از کشورهای دنیا برای کنترل جمعیت پروانه‌های جنگلی به‌کار گرفته شده است. کاهش غیرطبیعی جمعیت هر یک انواع زنبورها، کفشدوزک‌ها و سایر حشرات به عنوان دشمنان طبیعی آفات در فن جانوری اکوسیستم‌های جنگلی، افزایش جمعیت و طغیان آفتی خاص در این عرصه‌های طبیعی را به‌دنبال خواهد داشت.

     براساس تحقیقات و تجارب موفق بدست آمده، در مبارزه بیولوژیکی با آفات و بیمای‌های جنگلی، روش “حمایت و حفاظت از حشرات و دشمنان طبیعی بومی منطقه” نسبت به دو روش “وارد کردن دشمنان طبیعی خارجی(یا کنترل بیولوژیک کلاسیک)” و “افزایش و پرورش انبوه دشمنان طبیعی بومی و رها‌سازی آن‌ها در محیط‌های آلوده”، ارزان قیمت‌تر و  اصولی‌تر بوده که مورد تأکید اکثر کارشناسان و متخصصین حوزه گیاه‌پزشکی منابع طبیعی است.

     هدف این روش حفظ دشمنان طبیعی موجود در اکوسیستم است که با حمایت و مقابله با تهدیدهای از بین‌برنده و کاهنده جمعیت طبیعی آن‌ها، می‌توان جمعیت آن‌ها را در حد طبیعی نگه‌داشت. تخریب جنگل‌ها باعث کاهش و نابودی منابع غذایی و میزبانان این دشمنان طبیعی آفات در این عرصه‌های طبیعی شده که می‌توان با فراهم آوردن منابع غذایی و پناهگاه‌‌های مناسب به همراه مدیریت زیست‌گاهی، نسبت به حفاظت و حمایت از این دشمنان طبیعی آفات اقدام کرد.

     استفاده از کودهای شیمیایی و حشره‌کش‌ها در اراضی کشاورزی و باغ‌های محاط و یا حاشیه جنگل‌ها، می‌تواند به‌عنوان تهدیدی جدی برای جمعیت این دشمنان طبیعی به‌حساب آمده و زمینه طغیان آفات را مهیا کرده که دامنه خسارت‌های این طغیان می‌تواند به همان اراضی کشاورزی و باغات نیز کشانده شود.