بایگانی “جنگلهای زاگرس”

شاید کلید روحانی قفل توسعه چهارمحال و بختیاری را باز کند!

جمعه, ۱۷ مرداد, ۱۳۹۳

روحانی

     بدون شک امیدبخش‌ترین رویکرد دولت تدبیر و امید برای استان چهارمحال و بختیاری که در ششمین سفر استانی هیأت دولت نمود عینی پیدا کرد، تعیین ظرفیت‌های کم‌همتای گردشگری طبیعی به‌عنوان مؤلفه اصلی و زمینه‌ساز شکلگیری توسعه پایدار این دیار بود. استان چهارمحال و بختیاری به لحاظ برخورداری از مزیت‌های طبیعی نسبی مانند جنگل‌های طبیعی، منابع آبی سرشار و آبشارها و چشمه‌های جوشان، رودخانه‌های خروشان و ظرفیت‌ ورزش‌های آبی، تالاب‌ها و کوهستان‌های داری تنوع زیستی گیاهی و جانوری پرشمار، تنوع آب و هوایی به شکلی که می‌توان برف را در تمامی ماه‌های سال در ارتفاعات دید و در زمستان گرما را در مناطق گرمسیری استان تجربه کرد. ظرفیت‌های فرهنگ بومی و آداب و رفتارهای جوامع محلی و عشایر را نیز بایستی به این سیاهه اضافه کرد.

     اکثر کارشناسان و متخصصین منابع طبیعی و محیط زیست کشور بر این باورند که اضافه بر عدم توسعه‌یافتگی، طراحی غلط و هدف‌گیری نادرست در برنامه‌های توسعه‌ای، بسترساز ظهور عوامل تخریب رویشگاههای طبیعی بوده و با افزایش جمعیت و نیازهای اشتغال‌زایی، روند قهقرائی کنونی حاکم بر زیست‌بوم‌های کشور را شدت بخشیده است.

     شوربختانه در تمامی برنامه‌های توسعه‌ای ده دولت قبلی، کشاورزی و یا دامداری به‌عنوان محورهای اصلی توسعه استان مطرح بودند و برنامه‌های اجرایی و سمت‌وسوی توسعه‌ای استان نیز بر اساس همین ظرفیت‌ها بنانهاده شد. حاصل این طراحی‌های توسعه‌ای افزایش وابستگی معیشتی جوامع محلی به سرزمین بود که متأسفانه چندین برابر توان تولیدی این منابع بود. افت شدید سطح آب سفره‌های زیرزمینی، فرونشست زمین و آغاز پدیده دهشتناک بیابان‌زایی در برخی از دشت‌های استان، خشکی و یا کاهش شدید آبدهی چشمه‌ها و چاه‌ها، تخریب جنگل‌ها و توسعه پدیده فاجعه‌بار خشکیدگی و زوال جنگل‌ها و گون‌زارهای استان ره‌آورد چنین نگاه نادرستی به منابع و ظرفیت‌های توسعه‌ای استان بود.

     ازاین‌رو است که رویکرد عالی‌ترین مقام اجرایی کشور در ششمین سفر را امیدبخش می‌دانیم چراکه برخلاف ده دولت گذشته دیگر توسعه متکی به سرزمین را محور اصلی توسعه استان چهارمحال و بختیاری ندانسته و می‌خواهد هوشمندانه و خردمندانه با استفاده از مزیت‌های نسبی گردشگری طبیعی، توسعه پایدار این بخش از ایران‌زمین را کلید زند.

     امید است قدر چنین رویکردهای توسعه‌ای که مبتنی بر توانمندی‌های اکولوژیکی و بوم‌شناختی مناطق است دانسته شده و بر بنیاد دست‌آوردهای ارزشمند از این سفر دولت تدبیر و امید، طرحها و برنامه‌های توسعه‌ای استان با رویکرد اشتغال‌زایی و اقتصاد سبز و هم‌چنین لحاظ اثرات متقابل منابع و التزام عملی به توسعه پایدار به اجرا درآیند.

چند طرح انتقال آب بین حوضه‌ای به بهانه آب شرب!

جمعه, ۱۶ خرداد, ۱۳۹۳

     منطقه فریدون‌شهر اصفهان که به لحاظ برخورداری از ویژگی‌های کوهستانی و زاگرسی منحصربه‌فرد و هم‌جواری با کوه‌های بلند و برف‌گیر هم‌مرز با استان‌های لرستان و چهارمحال و بختیاری، در میان اهالی‌اش به سویس ایران لقب یافته است، به نظر می‌رسد به حیاط‌خلوتی برای سدسازی و طرح‌های انتقال آب بین حوضه‌ای تبدیل‌شده است. و البته عجیب‌تر آنکه به نظر می‌رسد در حالتی تأمل‌برانگیز از چشم و گوش رسانه‌ها و فعالان محیط‌زیست کشور دورمانده است.

     اما انجمن مردم‌نهاد «دوستداران طبیعت شهرستان فریدون‌شهر» این روزها تبدیل به صدای آن دیار از وطن شده تلاش می‌کنند با بهره‌گیری هوشمندانه و مسئولانه از تمامی ظرفیت‌های موجود از مواهب طبیعی آن سرزمین پاسداری کرده و اجازه ندهند به بهانه‌های نخ‌نما شده و عوام‌فریبانه اندوخته‌های طبیعی سرزمین مادری‌شان به نابودی کشیده شود. منطقه فریدن یکی از سرشاخه‌های رودخانه دز و در مرز مشترک استان‌های اصفهان، لرستان و چهارمحال و بختیاری است و هدف از اجرای این طرح‌ها انتقال آب از حوضه آبخیز دز به اصفهان و فلات مرکزی است.
ماجرا را می‌توانید در یادداشت زیر که در تارنمای این انجمن منتشرشده است بخوانید:

انجمن دوستداران طبیعت فریدونشهر

هشدار- خطری جدی در راه است!

      در طرح های مطالعاتی انجام شده سازمان آب منطقه ای استان اصفهان برای انتقال آبهای منطقه فریدونشهر علاوه بر تونل چشمه لنگان و خدنگستان که سالانه ۲۰۰ میلیون مترمکعب آب را از خروجی تونل روانه مقصد نهایی می نماید که با توجه به نرخ اعمال شده سازمان آب منطقه ای در فریدونشهر ارزش آن بالغ بر۸۰۰ میلیارد تومان در سال می باشد، اما با توجه به قانون و مقررات انتقال آب بین حوضه ای سهم حوضه مبدا (فریدونشهر) رعایت نشده است. از سوی دیگر بموجب ارقام مندرج در جدول سازمان مذکور، در صورت اجرایی شدن طرح های سد و تونل پشندگان، سد و تونل گوکان، سد یلان و انتقال آب چغیورت(آبشار پونه زار) سالانه حدود یک میلیارد مترمکعب دیگر آب از حوضه مبدا خارج و به زاینده رود و حوضه مقصد اصفهان با نام “ترنم حیات” انتقال خواهد یافت.

طرح‌های انتقال آب فریدون شهر
هیچکس مخالف انتقال آب آشامیدنی برای انسان ها نیست!
     اما به لحاظ احداث سد و حفر تونل ها می تواند ناقوس مرگ حوضه مبدا شهرستان فریدونشهر را بصدا در آورد. زیرا:
حفر تونل های پشندگان و گوکان در دو نقطه متفاوت در دل بزرگترین و بلندترین کوه استان اصفهان (شاهانکوه فریدونشهر) یعنی بزرگترین دخل و تصرف غیرضرور در منابع عظیم و مجاری مختلف آبهای زیرزمینی کوهستان مذکور و زهکش نمودن همه آبها خواهد شد، که منجر به:

خشک شدن آب چشمه بابا احمد- سرداب علیا و مازه قعله
خشک شدن آب چشمه لنگان
خشک شدن آب چشمه پله مور
خشک شدن آب چشمه شاهانکوه (جوب دختر)
خشک شدن آب چشمه سرآب روستای خرسانک (خوش بهار)
خشک شدن آب چشمه دره میلگان و روستای مازه ابُل
خشک شدن آب چشمه خدنگستان
خشک شدن آب چشمه مازه وهرگان
خشک شدن آب چشمه سراب روستای دستگرد پشتکوه دامنه جنوبی شاهانکوه
خشک شدن آب چشمه برد خیمه (آب روستاهای بهرام آباد و عنایشت)
خشک شدن آب چشمه و آبشار روستای ترزه
خشک شدن آب چشمه روستای آچک
خشک شدن آب چشمه روستای بُندر
خشک شدن آب چشمه روستای مصیر
خشک شدن آب چشمه روستای هُمه
خشک شدن آب چشمه و آبشار روستای پشندگان
خشک شدن و مرگ رودخانه دره جنگلی هورو بزرگترین زیستگاه حیات وحش منطقه
خشک شدن آب چشمه روستای زمستانه و دره شادی
خشک شدن آب چشمه روستاهای هیزم و شاهان
خشک شدن آب چشمه روستاهای کمران و ویحه
خشک شدن آب چشمه روستاهای چغاگلی و گوکان
خشک شدن صدها چشمه در ارتفاعات و دامنه های جنوبی و شمالی کوهستان شاهانکوه
نابودی آبشخورهای احشام هزاران خانوار عشایری در مراتع وسیع آن کوهستان
نادیده گرفتن حق آبه حیات وحش و دیگر زیستمندان و نابودی تدریجی پوشش گیاهی منطقه و صدها گونه گیاهی و ده ها گونه جانوری
تغییر آب و هوا (اقلیم) و افزایش درجه حرارت و از بین رفتن و مرگ تدریجی پوشش جنگلی شهرستان که بزرگترین جنگل زاگرس در استان محسوب می شود و در نتیجه گسیختگی زنجیره حیاتی و منابع تجدید شونده و در نهایت موجب تخریب بسترهای کشاورزی و دامداری و کوچ اجباری و تدریجی ساکنین روستاهای مذکور
کاهش رطوبت منطقه ناشی از قطع جریان آبهای رودخانه ها و تشدید خشکسالی و … و آغاز تولید محلی ریزگردها
تخلیه میلیون ها تن خاک آفتاب و هوا نخورده سترون شده (نازا) انتقالی از دل تونل ها به محیط زیست و عرصه ملی و نابودی رویش و زایش گیاهی در سطح وسیعی از منطقه
تخریب بزرگترین کارخانه طبیعی و خدادادی تولید اکسیژن و تلطیف هوا در سطح استان

در احداث سد گوکان آیا بعضی از روستاها (گوکان و …) به زیر آب نخواهند رفت؟
آیا راههای ارتباطی دیگر روستاها (کمران و زمستانه و …) قطع نخواهد شد؟
در احداث سد پشندگان موقعیت و سرانجام روستا چگونه خواهد بود؟
آیا راههای ارتباطی روستاهای پشتکوه دوم با آن همه هزینه های میلیاردی برای راهسازی آنها چه سرنوشتی خواهند داشت؟
با توجه به زمزمه جابجایی روستای کلوسه بزرگترین روستای شهرستان به بهانه سقوط چند تکه سنگ، چشم انداز موجودیت دیگر روستاهای آن منطقه چگونه رقم خواهد خورد؟
آیا تنها راه حل مسئله روستای کلوسه، فقط با تخلیه و جابجایی حل خواهد شد؟ و راه دیگری برای آن نیست؟

     تجربه تلخ حفر تونل چشمه لنگان در دل کوه سفید فریدونشهر که منجر به خشک شدن آب چشمه ها و قنوات چند روستا و بیش از ۵۳ مزرعه گردید و عدم اجرای مصوبه ها و تعهدات چندین ساله مسئولان برای جبران خسارت و تحویل آب قطع شده آنان بر سر مزارع و از سوی دیگر عدم رهاسازی حق آبه اکوسیستم رودخانه یلان از بند چشمه لنگان و خدنگستان که منجر به مرگ کامل بخشی از رودخانه مذکور گردید، ما را بر آن میدارد تا عینک خوش بینی را به کناری بگذاریم و با هوشیاری بیشتر و احساس وظیفه در قبال سرنوشت محل و نسل های آینده از تنها سرمایه ماندگار مردم منطقه، منابع تجدید شونده: مرتع، جنگل و خاک و آب، مسئولانه حفاظت کنیم و از وقوع فاجعه زیست محیطی غیرقابل جبران جلوگیری نموده و از تراژدی مرگ دریاچه ارومیه درس عبرت بگیریم.

ما نمی خواهیم شاهانکوه بمیرد!

    از مسئولان محترم استان و شهرستان مصرانه می خواهیم مطابق اصل ۵۰ قانون اساسی جمهوری اسلامی و قوانین و مقرارت دیگری که در این باره وضع شده است، عمل نمایند.

    اصل ۵۰ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران: حفاظت محیط زیست که نسل امروز ونسلهای بعد باید در آن حیات اجتماعی رو به رشدی داشته باشند وظیفه عمومیتلقی می شود، از این رو فعالیت های اقتصادی و غیر آن که با آلودگی محیطزیست و یا تخریب غیرقابل جبران ملازمه پیدا نماید ممنوع می باشد”.

     با توجه به قوانین و مقررات موجود در کشور ما و سازمانهای بین المللی(یونسکو) مورد تایید و تصویب دوائر مختلف که جهت اجرای طرحهای انتقال آب می بایست قبل از اجرا رعایت گردند، به شرح ذیل می باشند:

۱-حوضه های مبداٌ و تامین کننده آب نبایدمشکل کمبود آب داشته یاشند.
۲-حوضه های مقصدباید نهایت صرفه جویی و بهره برداری را نموده باشند و تمام راههای جبران کسری آب را در حوضه خود اعمال نموده باشند.
۳-در طرحهای انتقال آب،بین حوضه ای می بایست کلیه مسائل و نکات علمی،فنی،اقتصادی،اجتماعی و زیست محیطی در حوضه های مبدا،مقصد و در حدفاصل آنها رعایت شده باشند.
۴-روشهای انتقال آب و سازه های مورد استفاده و پیش بینی شده،خسارتی به حوضه های مبدا وارد ننمایند.
۵-حوضه های مبدا و مقصد بایستی برنامه جامعی را تدوین و اجرا نمایند تا حوضه های اصلی آبخیز تقویت شده و از حیز انتفاع خارج نگردد.
۶-طرح ها و پروژه های زیر بنایی نیازمند آب به محل سرشاخه و حوضه های آبخیز منتقل گردند.
۷-درآمد حاصل از انتقال و فروش آب ،بین حوضه های مبدا و مقصد بطور عادلانه تقسیم گردد.
۸- دیدگاهها و مدیریت اعمال شده میبایستی فرا ملیتی باشند و از دخالت دادن مسائل سیاسی جدا جلوگیری گردد”.
در بند ۵ ماده ۱۷ قانون برنامه چهارم توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی تصریح شده است: “طرح های انتقال آب بین حوضه ای باید از دیدگاه توسعه پایدار، با رعایت حقوق ذینفعان و برای تامین نیازهای مختلف مصرف، مشروط به توجیه اقتصادی اجتماعی و زیست محیطی و منافع ملی مورد نظر قرار گیرد.”

مگر این قوانین و مقررات برای بایگانی نوشته شده است؟ چرا به قوانین عمل نمی شود؟

     امیدواریم با توجه به نگرانی های اعلام شده و پیامدهای ترسیم شده آن، با بررسی بیشتر و همه جانبه طرحها و به حساب آوردن نظر فنی دیگر کارشناسانی که انتقال آب از طریق لوله ( و نه حفر تونل) را توصیه می نمایند. طبیعت زیبا و محیط زیست منحصر بفرد این منطقه را از مرگ حتمی نجات دهیم.

     و کلام آخر اینکه: حفر تونل ها در دل شاهانکوه بمثابه خنجری بر قلب تپنده محیط زیست و عرصه ملی نه تنها شهرستان فریدونشهر بلکه شهرستانهای غرب استان اصفهان می باشد.

ما نمی خواهیم شاهد مرگ کوهستان شاهانکوه و طبیعت زیبای آن باشیم.

ما نمی خواهیم فردا شاهد صحنه ای مانند شعر فریدون مشیری در منطقه خود باشیم:

“دشت با اندوه تلخ خویش تنها مانده است
زان‌همه سرسبزی و شور و نشاط
سنگلاخی سرد برجا مانده است
آسمان از ابر غم پوشیده است
چشمه سار لاله ها خوشیده است
جای گندم های سبز
جای دهقانان شاد
خارهای جانگزا جوشیده است.”

به بهانه مشکلات اجتماعی، مناطق حفاظت‌شده را قربانی نکنیم!

یکشنبه, ۴ خرداد, ۱۳۹۳

منطقه حفاظت شده هلن

     ظاهراً قرار نیست به این زودی‌ها آرامش به هلن برگردد! قطع جنگل و زغال‌گیری، زراعت دیم در زیراشکوب جنگل و چرای مفرط دام تهدیدهایی هستند که در سه دهه اخیر امان جنگل‌های منطقه حفاظت‌شده هلن را بریده‌اند و حالا هم آفات برگ‌خوار و جوانه خوار و سوسک‌های چوب‌خوار در این منطقه جا خوش کرده‌اند.

     متأسفانه به نظر می‌رسد هیچ‌کدام از این عوامل بنیان‌‌کن نتوانسته است آژیرهای هشدار را در بین مسئولان و تصمیم گیران محلی به صدا درآورد! چراکه بی‌مهابا بر تصمیم خود برای کوچ یکی از روستاهای حاشیه به داخل منطقه اصرار دارند.
ماجرای این تصمیم جابجایی و کوچ روستای رحیم‌آباد به داخل منطقه جنگلی حفاظت‌شده هلن را می‌توانید اینجا در خبرگزاری مهر و اینجا در روزنامه اعتماد بخوانید.

بازهم خبر مجوز کاسه‌های سقز گیری لرزه بر اندام جنگل‌های زاگرس انداخت!

سه شنبه, ۳۰ اردیبهشت, ۱۳۹۳

     هرچند که بهره‌برداری سنتی از صمغ درختان بنه در جنگل‌های گستره زاگرس شمالی از گذشته کم‌وبیش رایج و مرسوم بوده و در نیمه دوم دهه ۶۰ هم به برخی از مناطق جنگلی زاگرس مرکزی گسترش‌یافته است؛ اما بدون شک همه کارشناسان و متولیان حوزه منابع طبیعی و محیط‌زیست کشور بر این باورند که در هیچ زمانی چون امروز، این رویشگاه‌های جنگلی راهبردی در کشور، این‌گونه شکننده و با تهدیدهای طبیعی مثل نوسانات اقلیم و خشک‌سالی‌های پی‌درپی و تهدیدهای انسان‌ساز از قبیل طغیان آفات و بیماری‌ها، سوسک چوب‌خوار، ریز گردها، آتش‌سوزی‌ها، رهاسازی زباله و پروژه‌های عمرانی مخرب مواجه نبوده‌اند.

      خوشبختانه در سال‌های اخیر سازمان جنگل‌ها با اقدامی هوشمندانه و اصولی، صدور مجوزهای این نوع بهره‌برداری منسوخ‌شده – که با ایجاد شیار و زخم بر روی تنه و حتی شاخه درخت همراه بوده و باعث تشدید ضعف فیزیولوژیکی و اثرات سوء بر روی درختان بنه می‌شود – را بسیار محدود کرد تا جایی که در ۲ سال گذشته تقریباً در تمامی رویشگاه‌های جنگلی زاگرس متوقف و باعث خوشحالی بسیاری از فعالان حوزه منابع طبیعی و محیط‌زیست کشور گردید.

      اما حالا حضور استادکاران مناطق کردنشین در میان جوامع محلی مناطق زاگرس مرکزی و انتشار این خبر که سازمان جنگل‌ها در سال جاری برای جنگل‌های زاگرس شمالی مانند کردستان و کرمانشاه و ایلام مجوز سقز گیری صادر کرده است، بسیاری از کارشناسان و فعالان حوزه منابع طبیعی و محیط‌زیست کشور را نگران و شگفت‌زده کرده است. تجربیات سال‌های گذشته بیان‌گر این حقیقت است که این ماجرای تلخ، تنها به همین استان‌های هدف محدود نشده و تقریباً تمامی رویشگاه‌های بنه در استان‌های زاگرسی در معرض خطر سقز گیری غیرقانونی و قاچاقی قرار خواهند گرفت.

      شک دارم بتوان کارشناسی را در حوزه منابع طبیعی و محیط‌زیست کشور یافت که چنین باوری را در خصوص ماجرای سقز گیری و قرار داشتن رویشگاه‌های جنگلی زاگرس در بدترین و بحرانی‌ترین وضعیت خود در طول تاریخ نداشته باشد. حال این سؤال مطرح است که در یک چنین شرایط بحرانی و ضعف فیزیولوژیکی شدید جنگل‌های زاگرس از کردستان و کرمانشاه گرفته تا جنگل‌های دشت برم فارس، صدور مجوز برای چنین شیوه‌های بهره‌برداری منسوخ‌شده که ناآگاهانه و سودجویانه شیره درختان رنجور بنه را می‌گیرند چه توجیه فنی و اخلاقی دارد؟

      ازاین‌رو، انتظار می‌رود مقامات ارشد اجرایی در حوزه منابع طبیعی و محیط‌زیست کشور قبل از آنکه یگان‌های حفاظت منابع طبیعی و محیط‌زیست با چالش حضور غیرقانونی سودجویان در بنه زارهای جنگلی زاگرس مواجه شوند، واردشده و به‌مانند ۲ سال گذشته با صدور بخشنامه، بر ممنوعیت سقز گیری از درختان بنه تأکید کرده و با این اقدام هوشمندانه و قابل‌ستایش اجازه ندهند تیشه‌های ناآگاهی و سودجویی، ده‌ها زخم کشنده را بر پیکر رنجور و نحیف درختان بنه وارد کنند!

در همین رابطه:

– روزنامه همشهری: سقزگیری، رویشگاه‌های زاگرسی را تهدید می‌کند

– خبرگزاری میراث فرهنگی(CHN): مجوز سقز گیری در سه استان صادر شد

– روزنامه همشهری: صدور مجوز مرگ جنگل‌های زاگرسی در ۳ استان

– مهاربیابان‌زایی (محمد درویش): مجوز سقزگیری؛ تراژدی زاگرس را مصیبت‌بارتر می‌سازد!

– پایگاه خبری، تحلیلی، فرهنگی و اجتماعی سلام پاوه: آقای منوچهری؛ محیط زیست نه حیاط خلوت کسی است و نه میدان سیاست…

احداث سد لیرو در بکرترین مناطق زاگرس

یکشنبه, ۳۱ فروردین, ۱۳۹۳

     سد لیرو یکی دیگر از سدهای برق‌آبی است که بر روی سرشاخه‌های رودخانه دز در مرز مشترک ۳ استان در حال احداث بوده که نیمی از حوزه‌ی آبگیر آن در رویشگاه‌های جنگلی چهارمحال و بختیاری و نیمی دیگر در لرستان و خوزستان واقع می‌شود. در گزارشی از مسعود بُربُر که در صفحه ۱۲ شماره ۲۹۳۹ مورخ ۳۰ فروردین ۹۳ روزنامه اعتماد منتشر شده است، می‌توانید ماجرای این سد را بخوانید:

لیرو

با احداث سد لیرو در بکرترین مناطق زاگرس؛ سکونتگاه امپراتور به زیرآب می رود

     مسعود بُربُر؛ سد لیرو که قرار است بر سرشاخه های دز ساخته شود، چند ده هزار درخت از رویشگاه های جنگلی بکر زاگرس که زیستگاه گونه های نادر و در حال انقراض جانوری هم هست را به زیر آب خواهد برد اما وزارت نیرو برای اجرای ارزیابی های زیست محیطی کوچک ترین اقدامی نکرده است.

    به گزارش «اعتماد» این سد درست در نقطه تلاقی سه استان لرستان، خوزستان و چهارمحال و بختیاری احداث خواهد شد. پیش تر گفته شده بود عمده نیروگاه و مخزن سد در بخش بشارت از شهرستان الیگودرز استان لرستان خواهد بود اما آن گونه که دفتر تقسیمات کشوری وزارت کشور اعلام کرده مختصات اعلامی نقطه مورد اشاره در حوزه سرزمینی استان چهارمحال وبختیاری قرار گرفته و تمامی جاده های ارتباطی و دسترسی، تونل های انحراف آب و تجهیزات کارگاهی این سد نیز در محدوده تقسیمات کشوری این استان قرار دارد.

    آن گونه که هومان خاکپور، کارشناس منابع طبیعی، به «اعتماد» می گوید: محل احداث سد، چه در استان لرستان و چه در استان چهارمحال و بختیاری، بخشی از بکرترین رویشگاه های جنگلی زاگرس است که علاوه بر خود سد، احداث جاده های دسترسی و تجهیز کارگاه سد نیز خسارات بسیاری به این منطقه وارد خواهد کرد.

    دکتر سعید یوسف پور، مدیرکل محیط زیست استان چهارمحال و بختیاری نیز در این باره می گوید: گونه های جانوری متنوعی همچون خرس قهوه یی، پلنگ، کل و بز، تشی، روباه و… در منطقه زندگی می کنند و در بازدید تازه مسوولان محیط زیست از منطقه، حضور سمندر لرستانی که در معرض خطر انقراض و از گونه اندمیک خاص زاگرس است نیز تایید شده و از آن عکس هم گرفته اند.

    به این ترتیب با آبگیری سد لیرو زیستگاه گونه ارزشمندی که «امپراتور» نام گرفته و با عنوان علمی Neurergus kaiseri در میان گونه های «به شدت در معرض خطر» فهرست قرمز IUCN قرار دارد، به زیر آب خواهد رفت. پلنگ ایرانی نیز دیگرگونه در معرض خطر همین منطقه است و تازه مطالعات خاصی در مورد اینکه جمعیت خرس قهوه یی، خفاش ها، جوندگان و… چقدر است انجام نشده تا بتوان با اطمینان خاصی در مورد وضعیت آنها صحبت کرد.

    با این حال آن گونه که مدیرکل محیط زیست استان چهارمحال و بختیاری می گوید : هیچ گونه سابقه پیگیری خاصی برای ارزیابی زیست محیطی نه در استان لرستان و نه در استان چهارمحال و بختیاری از سوی وزارت نیرو انجام نشده است. اداره کل محیط زیست استان چهارمحال وبختیاری در روزهای آغازین سال ۱۳۹۳ طی نامه یی به وزارت نیرو نوشته که شرکت توسعه منابع آب باید نسبت به اجرای بند الف ماده ۱۹۲ قانون برنامه پنجم توسعه مصوب ۱۳۹۰ اقدام کند.

    در این قانون آمده که به منظور کاهش عوامل آلوده کننده و مخرب محیط زیست کلیه واحدهای بزرگ تولیدی، صنعتی، عمرانی، خدماتی و زیربنایی موظفند طرح ها و پروژه های بزرگ تولیدی، خدماتی و عمرانی خود را پیش از اجرا و در مرحله انجام مطالعات امکان سنجی و مکان یابی براساس ضوابط مصوب شورای عالی حفاظت محیط زیست مورد ارزیابی اثرات زیست محیطی قراردهند و رعایت نتیجه ارزیابی ها توسط مجریان طرح ها و پروژه ها الزامی است.

ده ها هزار درخت از میان می رود

    سد لیرو یکی از پنج سد در دست احداث در استان چهارمحال و بختیاری است که با آب گیری آنها ده ها هزار درخت از جنگل های زاگرس نابود می شود و تنها مخزن این سدها حدود ؟هزار هکتار از بهترین رویشگاه های جنگلی زاگرس را پوشش می دهد.

    یوسف پور معتقد است که هنوز نمی توان اطلاعات دقیقی داد که چه میزان یا چه سطحی از پوشش جنگلی یا چندهزار اصله درخت به زیر آب خواهد رفت یا مثلاتونل های انحراف آب، سطوح خاکبرداری و نخاله های ساختمانی سد به چه شکل خواهد بود. به اعتقاد او باید به طور کلی در سیاست های سدسازی در منطقه زاگرس و به ویژه استان چهارمحال و بختیاری بازنگری کرد چرا که این وضعیت عملابیش از ۱۰ درصد رویشگاه های جنگلی زاگرس را به زیر آب خواهد برد.

    به گزارش «اعتماد» پیش تر عیدی، معاون امور عمرانی استاندار چهار محال و بختیاری با بیان اینکه به زودی عملیات اجرایی «این طرح ملی» آغاز می شود اعلام کرده بود که در مسیر ارتباطی اجرای این سد جاده یی به طول ۲۵ کیلومتر وجود دارد که با هماهنگی اداره کل راه و شهرسازی استان چهار محال و بختیاری آسفالت خواهد شد. مشاهدات اداره محیط زیست شهرستان کوهرنگ این موضوع را تایید کرده و نشان می دهد که جاده مزون که یک جاده دسترسی محلی و خاکی بود هم اکنون شن ریزی شده و به زودی آسفالت خواهد شد بدون اینکه هیچ گونه مجوز زیست محیطی در این باره صادر شده باشد.

    هومان خاکپور خسارات دیگری را نیز به نابودی جنگل های بکر زاگرس اضافه می کند: «رود دز یکی از سرشاخه های کارون است و آب آن باید به کارون برسد و بنابراین درواقع احداث سد روی دز نادیده گرفتن حقابه خود کارون است و رعایت نکردن حقابه باعث به هم خوردن شرایط اکولوژیک رودخانه کارون بزرگ می شود. افزون بر این سد در منطقه یی احداث می شود که دارای تبخیر بسیار بالایی است و بخش زیادی از آب پشت سد نیز تبخیر خواهد شد.»

    همه اینها در شرایطی رخ می دهد که حالاهر ساله مناطق گسترده یی از کشور با پدیده ریزگردها دست و پنجه نرم می کند اما رویشگاه های جنگلی زاگرس و منابع آبی خوزستان و چهارمحال و بختیاری که به مثابه فیلتری برای این ریزگردها عمل می کردند، روز به روز با چالش های تازه روبه رو می شوند. حالادر منطقه یی از زاگرس که آنقدر بکر است که حتی سکونتگاهی روستایی نیز در آن شکل نگرفته و مسوولان محیط زیست در اسفندماه گذشته به دلیل پوشش گسترده برف در منطقه نتوانسته بودند از آن بازدید کاملی داشته باشند، دو کانکس غریبه دیده می شود. کانکس هایی که محل استقرار مهندسانی است که آمده اند برای گمانه زنی و نمونه برداری، اما نتیجه هرچه باشد، وقتی در بودجه سال ۱۳۹۳ ردیفی برای سد لیرو در نظر گرفته شده است، پروژه باید، دیر یا زود، به هر شکل ممکن، اجرا شود: هر اندازه که منطقه بکر و خسارت ها بزرگ باشد.

مرگ جنگل‌های بلوط … !

سه شنبه, ۶ اسفند, ۱۳۹۲

     آغاز عملیات‌های گسترده بهداشتی و پرورشی در جنگل‌های آلوده و خشکیده زاگرس که در قالب قطع درختان آلوده در حال انجام است بهانه گفتگوی خبرنگار روزنامه شرق با برخی از متخصصین بخش منابع طبیعی بوده است. نگارنده نیز در این گفتگو شرکت داشته‌ام که می‌توانید شرح کامل این گزارش را که در شماره ۱۹۶۲ مورخه ۶ اسفند ۱۳۹۲ این روزنامه در زیر بخوانید:

شرق

نسیم محمدی – روزنامه شرق:

      ۱۰هزارهکتار از جنگل‌های بلوط زاگرس طی هفته‌های اخیر به زغال تبدیل شدند. به گزارش روزنامه شرق ؛ این رویداد در پی خشکیدن بخش اعظم جنگل‌های بلوط در زاگرس رخ داد که ناشی از عملکرد هشت‌ساله مدیران در محیط‌زیست، سازمان جنگل‌ها و وزارت نیرو است، سرانجام شعبده مدیران برای تبدیل درختان به کربن پاسخ داد. طی روزهای گذشته رییس سازمان جنگل‌ها و مراتع اعلام کرد عامل بیماری در ۱۷۰هزارهکتار از بلوط‌های زاگرس پیشرفت کرده است.

     در این راستا قطع درختان آلوده در زاگرس آغاز و ۱۰هزارهکتار از جنگل‌های خشکیده بلوط تبدیل به زغال شدند. بنا به گفته وی این تصمیم به پیشنهاد کارشناسان، برای جلوگیری از اشاعه بیماری زغالی بلوط توصیه شده است. اما آنچه هم‌اکنون در حال انجام است زمینه مخالفت شدید کارشناسان این حوزه را فراهم کرده است.

     خداکرم جلالی، ریاست سازمان جنگل‌ها و مراتع را همزمان با عضویتش در هیات‌مدیره بزرگ‌ترین شرکت بهره‌برداری و احیای جنگل در استان گیلان بر عهده گرفت که با سکوت کارشناسان و رسانه‌ها همراه شد و هرگز به این اشاره نشد.

     با وجود امضای معصومه ابتکار بر طومار حمایت از جنگل‌های بلوط، مدیر پروژه زاگرس در سازمان محیط‌زیست گفته است تنها راه برای جلوگیری از پیشرفت بیماری، قطع درختان بلوط زاگرس است. اخیرا این نوع دوگانگی‌های رفتاری در میان مدیران محیط‌زیست آشکارا دیده می‌شود.

حذف بلوط‌های بیمار بدون نقشه پراکنش بیماری

     اما رییس انجمن جنگل‌بانی ایران از جمله کارشناسانی بود که از سال‌های گذشته مرگ جنگل‌های زاگرس را هشدار داده بودند. هادی کیادلیری چندی پیش در همایشی که موسسه تحقیقات گیاه‌پزشکی برای بررسی زوال بلوط برگزار کرده بود مخالفت شدید خود را با معدوم‌کردن بلوط‌های زاگرس اعلام کرد.

    وی تاکید کرد «ما نه‌تنها با مرگ بلوط مواجه نیستیم که مساله مرگ یک اکوسیستم است و در تصمیم مدیران سازمان جنگل‌ها این مساله دیده نشده‌، آنچنان که معدوم‌کردن درختان نه‌تنها باعث حل مساله نخواهد شد بلکه فشاری مضاعف بر زاگرس تحمیل خواهد کرد، علاوه بر آن نقشه پراکنش آلودگی هنوز تهیه نشده و بسیاری از مدیران منابع طبیعی در این‌باره دچار اشتباه هستند.»

     در گفت‌وگویی که با وی انجام دادیم او تاکید کرد «آماری از شدت صدمات و میزان درختان خشکیده در دست نیست. امروز تعادل با شاخص‌هایی متفاوت از جمله شناسایی فرآیندهای اکولوژیک اندازه‌گیری می‌شود که ما هنوز آستانه فرآیندهای اکولوژیک را در این رابطه نمی‌دانیم. هنوز اطلاعات جامعی از رابطه اجتماعی و اکولوژیک بین مردم و حوزه در دست نیست. در حال حاضر در زاگرس ما یک گام بیشتر با بیابان فاصله نداریم، گویا زغال‌گیری از درختان بلوط از بیماری زغالی در مرگ درختان پیشی گرفته است.»

     او افزود «پرسش اصلی این است که چرا در تمام سال‌های گذشته زادآوری نداشته‌ایم، در این مناطق حتی درختان ۲۰، ۳۰، یا ۵۰ساله هم دیده نمی‌شوند. اینها نشان می‌دهد که استرس‌ها از همان ۵۰سال پیش آغاز شده، بیماری زغالی بلوط یک‌دلیل ثانویه است، اگر مساله بیماری است پس علت خشکیدگی گونه‌های دیگر چیست؟ شرایط کنونی یک تصمیم استراتژیک را طلب می‌کند. امیدوارم سازمان جنگل‌ها به تکرار اشتباهات پیشین خود نپردازد.»

تخریب جنگل بلوط در اثر مدیریت ناکارآمد است

     کیادلیری در ادامه تحلیل خود با اشاره به تصمیم‌های نادرست سازمان جنگل‌ها می‌گوید: «در مورد زاگرس به تشکیل یک تیم فنی نیاز داریم چرا که سرعت تخریب و نابودی بسیار بالاتر از سرعت حرکت ما در جهت رفع مشکل است. این در شرایطی است که تنها برای برگرداندن حاصلخیزی خاک باید ۵۰درصد از درآمد نفت به این پروژه اختصاص یابد.

     علت اصلی این خشکیدگی‌ها تنها قارچ زغالی یا آفات چوبخوار نبوده‌. بلکه مدیریت ناکارآمد نقش بسزایی در تشدید مساله داشته است.»  بر اساس آمار در ۸۵۰ هکتار از جنگل‌های زاگرس شاهد کشاورزی در زیر عرصه هستیم. میزان آتش سوزی‌ها تا دو و نیم برابر افزایش پیدا کرده است. علاوه بر این آلودگی گردوغبار نیز در غرب کشور بیداد می‌کند. «استفاده از چوب سوخت طی سال‌های اخیر افزایش یافته است. به‌طوری که در گذشته اگر هزینه تهیه سوخت، صدهزارتومان بود امروز با چند برابرشدن این هزینه، مصرف چوب به‌عنوان سوخت به صرفه‌تر به‌نظر می‌رسد.» در این مناطق فقر بسیار شدیدی حاکم است و این وابستگی به منابع جنگلی را دامن زده است.

     چرای بیش از حد دام‌ها در این مناطق باعث شده زادآوری درختان سیری منفی داشته باشد چراکه به گفته کیا‌دلیری: «درختان با بذر سنگین از جمله بلوط در زیر سایه درخت مادری رشد می‌کنند. حذف درختان مادری بدون برنامه، یعنی از بین‌بردن سایه و تشدید خسارت. در چنین شرایطی ما به جای تعریف استراتژی‌های بلندمدت برای از بین‌بردن استرس‌ها باعث تبدیل صدمات بالقوه به بالفعل می‌شویم.»

     هومان خاکپور، فعال محیط‌زیست و نماینده سازمان‌های مردم‌نهاد برای دیدار با رییس‌جمهور در این مورد می‌گوید ورود به جنگل جهت دستکاری حتی اگر با هدف حمایت از جنگل هم باشد باید با آماده‌سازی جوامع محلی برای پذیرش حضور ما در جنگل انجام پذیرد. طرح حمایتی که در حال حاضر در دستور کار سازمان جنگل‌ها قرار گرفته‌ است می‌تواند باعث ایجاد تنش بین جوامع روستایی و کارشناسان و پیمانکاران شود، حضور گروه‌های مردم‌نهاد قبل از ورود پیمانکاران و کارشناسان به منظور آماده‌سازی و آموزش جوامع محلی برای جلوگیری از اعتراض مردم بومی امری ضروری است و با شرایط کنونی بدون آموزش مردم حضور در عرصه‌ها برای قطع درختان عکس‌العمل شدید جوامع محلی را در پی خواهد داشت.

مدیریت بحران یا بحران مدیریت؟

     در هفت سال گذشته موج تغییر روسای سازمان جنگل‌ها و محیط‌زیست و کوتاه‌بودن دوره‌های مدیریتی موجب شده تصمیمات کوتاه‌مدت باشد. کیادلیری می‌گوید: تا زمانی که ما بحران مدیریت داریم چگونه می‌توانیم بحران‌هایی اینچنینی را مدیریت کنیم؟ پیشروی با همین سرعت و به همین شیوه به نابودی سرزمین وسیعی منجر خواهد شد که در این صورت بخش وسیعی از ایران خالی از سکنه خواهد شد. با توجه به آنچه که کارشناسان این حوزه بیان کرده‌اند لحاظ تصمیم‌های تک‌بعدی می‌تواند باز‌خوردهای تندی به همراه داشته باشد.

     حضور کارشناسانی از جمله ناصر مقدسی به عنوان رییس شورایعالی جنگل امید‌هایی برای تغییر شیوه‌های مدیریتی و تجدید‌نظر برای حذف بدون برنامه درختان در زاگرس به‌وجود آورده است. در این مورد ‌گری لوییس، هماهنگ‌کننده و نماینده مقیم برنامه توسعه ملل متحد در ایران در سخنرانی خود در گردهمایی بنیاد میراث ایران و بنیاد میراث حیات‌وحش ایرانی که در لندن برگزار کرد، پنج‌چالش زیست‌محیطی ایران را بیان کرده بود.

      او گفت: «ایران با آینده‌ای خشک‌تر مواجه خواهد شد. روش کنونی اداره میراث ملی ایران به وسیله مردم آن قابل ادامه نیست. ایران از روشی برای توسعه استفاده کرده که بر منابع تجدیدناپذیر آن فشار آورده و برای منابع قابل‌تجدید خود به‌قدر کافی سرمایه‌گذاری نکرده است.» او تنش‌های شدید آب‌وهوایی و کاهش بارندگی در غرب زاگرس در آینده نزدیک را پیش‌بینی کرد، البته این چیزی است که بسیاری از کارشناسان ایرانی از چند سال پیش هشدار داده بودند.  از آنچه پیش‌بینی شده چنین بر می‌آید که هیچ تضمینی برای بقای نهال‌های جایگزین درختان حذف‌شده وجود ندارد و امکان تشدید خشکیدگی بیشتر است. آیا برای این هشدار‌ها فکری کرده‌ایم؟

سازمان محیط‌زیست در زمینه تخریب جنگل‌ها وارد عمل شود؛ جنگل را تخریب می‌کنند تا تفریح کنند!

سه شنبه, ۲۹ بهمن, ۱۳۹۲

    همان‌طور که آگاهی دارید؛ گسترش بی‌رویه ساخت و سازها و ویلاسازی‌ها در سال‌های اخیر به یکی از مهمترین عوامل تخریب جنگل‌های کشور تبدیل شده است. به همین بهانه در گفتگویی با خبرنگار روزنامه تهران امروز شرکت کرده‌ام که می‌توانید شرح کامل آن‌را در زیر بخوانید:

ویلاسازی

‌   غضنفری – تهران امروز؛ «جنگل را نابود می‌کنیم،پس هستیم.» این شعار این روزهای زمین‌خواران، ویلاسازان و باغداران شده است.درختان را از ریشه قطع می‌کنند تا اراضی خود را افزایش بدهند.جنگل را تخریب می‌کنیم تا حیاط خانه‌مان را افزایش بدهیم و حالا دیگر تب تخریب به شالیزارها هم رسیده است. حالا شالیزارها هم عرصه ساخت‌وساز ویلاها شده‌اند.اراضی اطراف تهران تخریب شده است و جنگل‌های زاگرس ویران و ویلا‌سازی تا لبه دریای خزر هم ادامه دارد. قبح تخریب جنگل‌ها شکسته است و شب می‌خوابیم و به جای درختان سر به فلک کشیده با برج و بارو روبه‌رو می‌شویم! انگار نمی‌دانیم تخریب جنگل در اطراف شهرها چنان خاک را فرسایش می‌دهد که باید هر لحظه منتظر سیل بود.انگار نمی‌دانیم اگر جنگل نباشد با این آلودگی مزمن و سرسام آور که بدجوری در جان شهر نشسته است،نمی توان مقابله کرد.از جنگل‌ها و اراضی که مورد تخریب در این سال‌ها قرار گرفته است باید به تخریب پارک ملی خجیر،جنگل‌های ناهار خوران گرگان،کجور در منطقه حفاظت شده البرز مرکزی،جنگل ابر شاهرود اشاره کرد.اگر چه آمارها بسیار بیشتر از این است که بتوان نوشت و گفت.

     دکتر سیدمحمدرضا فاطمی،کارشناس منابع آب و محیط دریا و کارشناس ارشد محیط‌زیست،درباره ساخت‌وساز بی‌رویه و تخریب جنگل‌ها به تهران امروز می‌گوید: « اکثر باغ‌ها و شالیزارها به ویلا تبدیل شده است.حالا شالیزار مصنوعی است،اما کلاردشت تمام مراتع و جنگل‌هایش تبدیل به ویلا شد و کسی چیزی نگفت!شالیزار یک زمین مصنوعی است و فرد می‌تواند برایش تصمیم بگیرد.اما در همان شمال«دره نظیر» وجود دارد که در بخش حفاظت شده البرز مرکزی قرار دارد که تمام درختان جنگل‌هایش را شبانه قطع کرده‌اند و به ویلا‌سازی اقدام کرده‌اند.شالیزار یک زمین مصنوعی است که صاحب شخصی دارد ولی در حال حاضر جنگل‌ها دارد نابود می‌شود.دلیل این موضوع این است که می‌خواهند اذهان عمومی را از یک قضیه اصلی منحرف کنند تا اصل قضیه که نابودی جنگل‌هاست را کمرنگ کنند.»این کارشناس محیط‌زیست تاکید می‌کند: «نابودی جنگل‌ها عین جنایت است.صبح‌ها بلوک‌‌گذاری می‌کنند،شبانه درختان را قطع می‌کنند.آن وقت نه سازمان جنگل‌ها و نه سازمان محیط‌زیست خبر‌دار می‌شود.وقتی در مناطق حفاظت شده می‌توانند بروند و درختان را قطع کنند،یعنی دست‌هایی پشت پرده است.»

نبود جنگل آلودگی هوا را افزایش می‌دهد

     «درست است که محیط طبیعی دارد به اراضی مسکونی تبدیل می‌شود و توان ظرفیت محیط ما گنجایش ندارد که تمام اراضی این باریکه شمال تبدیل به ویلای تفریحی بشود،‌ ولی ویلا را یک تهرانی می‌خرد و ماهی یک بار برای تفریح می‌آید و ضایعاتش کمتر است،اما اگر این اراضی طبیعی تبدیل به اراضی شهری بشود و گسترش پیدا کند،خیلی بد است و ضایعاتش بیشتر است.»

     سید محمدرضا فاطمی، از عوارض تخریب جنگل و آثار مخربش بر محیط‌زیست می‌گوید: «علاوه بر از بین رفتن زیبایی منطقه،موازنه کربن هم روی می‌دهد.گازکربنیک اضافه را جنگل می‌گیرد و در خودش نگاه می‌دارد.این گرمایش گلخانه‌ای جهان که به‌وجود آمده است در نتیجه این است که گاز زیاد شده است و هم درخت‌های جنگل‌ها قطع شده است.به همین دلیل رتبه ایران در زمینه زیست‌محیطی به ۱۶۰ رسیده است و از لحاظ تخریب در ردیف کشورهای چین و آمریکا قرار گرفته‌ایم.حجم آلاینده‌های تخریب ایران هزار برابر کمتر از آمریکاست ولی به نسبت که حساب می‌کنیم می‌بینیم ایران بالاتر قرار گرفته است.در نتیجه تخریب جنگل‌ها رتبه ایران در حال نزول است و در صدر کشورهای تخریب کننده محیط‌زیست قرار گرفته‌ایم.»

تخریب جنگل برای گسترش شهرها

     هومان خاکپور،دیده بان طبیعت بختیاری می‌گوید: در منطقه زاگرس برخلاف جنگل‌های شمال بحث ویلا‌سازی مطرح نیست.در شمال ساخت‌وساز براساس رفاهیات و اماکن تفریحی است یا اینکه افراد سرمایه‌دار این کار را انجام می‌دهند.اما در منطقه زاگرس اگر ساخت‌وساز اتفاق می‌افتد و عرض‌های جنگلی به سکونت روستایی تبدیل می‌شود به این دلیل است که بسیاری از روستاها در رویشگاه‌های جنگلی قرار گرفته‌اند و معمولا با ازدیاد جمعیت،سطح روستا گسترش پیدا می‌کند و در روستاها فرهنگ انبوه‌سازی وجود ندارد و خانه‌ها معمولا بزرگ و یک طبقه است و وقتی جمعیت زیاد می‌شود،ساخت‌وساز افزایش پیدا می‌کند و اینگونه جنگل‌ها از بین می‌رود.»

     این فعال محیط‌زیست تاکید می‌کند: «یکی از اعتراضات جدی ما به لایحه جامع قانون منابع طبیعی این است که در این قانون مجوز داده شده که یک برابر و نیم طرح هادی روستاها،زمین در اختیار بنیاد مسکن قرار بگیرد که جهت توسعه روستا بوده است.بر فرض مثال:در استان چهارمحال و بختیاری که در حدود سیصد الی سیصد و پنجاه روستا در عرض‌های جنگلی واقع شده‌اند، اگر به‌طور میانگین فرض کنیم هر روستا ۵۰هکتار وسعت دارد،یک و نیم برابرش هفتاد هکتار می‌شود؛یعنی در واقع سیصد تا هفتاد هکتار، یک سطح بزرگی از جنگل‌ها را با همین قانون از دست می‌دهیم.یکی از مشکلات منطقه زاگرس در بخش ساخت‌وساز همین مسئله است و بحث ویلا‌سازی مطرح نیست.در حال حاضر یاسوج، لردگان و کهگیلویه و بویراحمد در عرض‌های جنگلی قرار دارند و برای گسترش شان بخش عظیمی از جنگل را تخریب می‌کنند.»

تخریب جنگل چه پیامدی دارد؟

     هومان خاکپور،دیده بان طبیعت بختیاری درباره پیامدهای تخریب جنگل می‌گوید: «در اکثر مناطق شهری مان متاسفانه سرانه فضای سبز خیلی کمتر از استاندارد جهانی است.در استاندارد جهانی تقریبا سرانه فضای سبز شهری ۲۵ مترمربع برای هر فرد است.در صورتی که در کشور ایران این میانگین روی ۱۷ متر مربع است که با استاندارد جهانی خیلی فاصله داریم.»از سویی دیگر،«خیلی از شهرها هستند که با این موهبت خدادادی واقعا فضای سبز شهری شان زیاد است.این اتفاق تخریب دارد فضای سبز شهری را کم می‌کند به اضافه اینکه جنگل‌هایی که اطراف این شهرها هستند وظیفه حفاظت یا شارژ منابع آب آن سکونتگاه شهری را دارند.به‌طور مثال:شهرهایی مثل یاسوج،لردگان یا شهرهایی که در داخل عرض‌های جنگلی هستند،عمدتا منابع آب شان از طریق سفره‌های آب زیرزمینی است.سفره‌های آب زیرزمینی از طریق جنگل‌ها پر می‌شود که وقتی جنگل‌ها از بین برود مشکل آب ایجاد می‌شود.

     از تبعات دیگر از بین رفتن جنگل،فرسایش است.وقتی جنگل‌ها از بین می‌رود تمام رسوبات و خاک اطراف شهرها با یک بارندگی شدید می‌تواند ایجاد سیل بکند و میزان سیل خیزی در سکونتگاه‌های شهری را بالا ببرد.»این فعال محیط‌زیست تاکید می‌کند: «یکی از مهم‌ترین وظایفی که سازمان جنگل‌ها برعهده دارد بخش آبخیزداری شهری است.آبخیز داری شهری یکی از مهم‌ترین وظایفش این است که فضای سبز درختی یا گیاهی اطراف شهر ایجاد بکند که علاوه بر اینکه بر تلطیف هوای شهر تاثیر می‌گذارد و تعادل گرمایی شهر را تنظیم می‌کند ، فرسایش خاک را کم می‌کند و هم ریسک سیل خیزی را در مناطق شهری کاهش می‌دهد.»

تغییر کاربری زمین‌های زراعی

     مهرداد بائوج‌لاهوتی،عضو فراکسیون محیط‌زیست مجلس و نماینده مردم لنگرود است و از بحث اتفاقات در شمال به خوبی خبر دارد.او درباره تب ویلا‌سازی در شمال و تخریب محیط‌زیست به تهران امروز می‌گوید: «ویلاسازی در شمال را نمی‌توان گفت کار بدی است،زیرا شمال یک استان گردشگری است و در هر صورت باید این نوع فضاها برای مسافرین داخلی و خارجی ایجاد شود.اما در کجا این ویلاها ساخته می‌شود و خلاف ساخته می‌شود،این موضوعی است که همه را نگران کرده و این عدم رعایت کاربری‌ها همه را نگران کرده است.در حال حاضر حدود هفت هزار هکتار از باغات چای شمال که می‌تواند هم برای گردشگر جذابیت داشته باشد و هم نیاز چای کشور را تامین بکند،تغییر کاربری داده و تبدیل شده است.در حدود سه هزار باغات توت،تغییر کاربری پیدا کرد و تبدیل شد.حدود هزار هکتار مزارع برنج تغییر کاربری داد و تبدیل شد.فاجعه از همین جا آغاز می‌شود.به‌طور مثال:کاربری‌ها اگر گردشگری باشد ایرادی ندارد اما وقتی هزار تن ابریشم در کشور نیاز داریم، در حال حاضر صد تن تولید داریم و نهصد تن وارد می‌کنیم،چرا باید سه هزار هکتار باغات توت ما تغییر کاربری پیدا کند و تبدیل به ویلا شود!؟»

دلیل تبدیل جنگل به ویلا چیست؟

     عضو فراکسیون محیط‌زیست از دلایل تبدیل باغات و جنگل‌ها به ویلا می‌گوید: «یکی از دلایل را می‌توان گفت عدم توجیه کشاورزی هست.یعنی محصولات کشاورزی ما به‌دلیل واردات بیجا و عدم نظارت صحیح دستگاه‌های دولتی بر این امر است که خیلی راحت تغییر کاربری از باغ به ویلا می‌دهد.وقتی برای یک پروژه عمرانی دو هزار متر زمین را تبدیل به کارگاه می‌کنند،وزارت جهاد کشاورزی آنها را به دادگاه معرفی می‌کند و پای مطالبه‌اش می‌ایستد،بسیار خوب است.اما در جایی هزاران هکتار زمین زراعی برنج تبدیل به ویلا و ساختمان می‌شود و کسی هم توجه نمی‌کند.»مهرداد بائوج‌لاهوتی،نماینده مجلس یک عزم جدی را در این زمینه لازم می‌داند و در مورد متولی اصلی این امر می‌گوید: «سازمان محیط‌زیست به جای هشدار باید به صورت عملی وارد صحنه بشود،خصوصا مردم را به عنوان حامیان محیط‌زیست همراه خودش کند تا جلوی تخریب جنگل گرفته شود.مجلس هم به عنوان نماینده ملت پیگیر این موضوع به‌طور جدی است تا جلوی تخریب جنگل‌ها گرفته شود.»

ذخیره‌گاه جنگلی ارس لرستان در معرض خطر نابودی!

یکشنبه, ۶ بهمن, ۱۳۹۲

     گزارشات و ابراز نگرانی‌های برخی از دوستداران محیط زیست و کارشناسان استان لرستان حکایت از یک رخداد تلخ دیگر و بیم نابودی یکی از ذخیره‌گاه‌های ارزشمند ارس در زاگرس مرکزی دارد که متأسفانه تحت فشارهای سیاسی برخی از مدیران ارشد شهرستان الیگودرز در حال وقوع می‌باشد! در همین زمینه گفتگویی را با خبرگزاری مهر انجام داده‌ام که می‌توانید متن کامل آن‌را در زیر بخوانید:

لرستان

    زاگرس مرکزی دارای اکوسیستم‌های جنگلی منحصر بفرد و نادری است که به لحاظ اهمیت اکولوژیکی و بنابر سیاست‌های اجرایی سازمان جنگل‌ها، این مناطق در مدیریت جامع جنگل‌ها به صورت ویژه مورد توجه قرار می‌گیرند.

     درخت ارس یا سرو کوهی Juniperus excelsa  یکی از گونه های نادر جنگلی است که پراکنش آن در منطقه زاگرس به استان‌های آذربایجان غربی، لرستان، چهارمحال و بختیاری و فارس محدود بوده و به‌صورت لکه‌های پراکنده، رویشگاه‌های ارزشمندی را در این مناطق بوجود آورده‌اند.

     به‌رغم مقاومت فوق‌العاده گونه ارس در برابر آفات و امراض جنگلی، متأسفانه تنش‌های اکولوژیکی ناشی از عوامل محیطی و انسانی، فرایند زادآوری طبیعی این گونه نادر را شدیداً دچار اختلال کرده است. حضور دام در در رویشگاه‌ها، ‌استفاده از سرشاخه درختان جهت تعلیف دام، استفاده برای سوخت‌های هیزمی و پوشش سقف منازل روستایی در شمار مهمترین تهدیدهای این گونه نادر در زاگرس قرار دارند.

     گفتنی‌است یکی از این معدود رویشگاه‌ها، عرصه‌ای ۹۰۰ هکتاری است که در ۷۵ کیلومتری جنوب شهرستان الیگودرز در منطقه کیگوران واقع شده است. این رویشگاه دارای طرح مصوب بوده و به‌عنوان یکی از ذخیره‌گاه‌های جنگلی ارس کشور تحت شرایط حفاظتی ویژه مدیریت شده و براساس قوانین و مقررات سازمان جنگل‌ها؛ این ذخیره‌گاه‌ها – خصوصا” هسته مرکزی – قرق مطلق محسوب شده و تمامی‌فعالیت‌های انسانی در آن‌ها ممنوع است.

     متأسفانه گزارشات برخی از دوستداران محیط زیست منطقه حکایت از فشارهای سیاسی برخی از مدیران ارشد شهرستان الیگودرز برای عبور دادن یک جاده دسترسی به مرکز بخش شول‌آباد از درون این ذخیره‌گاه ارزشمند دارد! جاده‌ای که از محل گردنه گله‌بادوش شروع می‌شود و احداث آن خسارت‌های جبران ناپذیری به این رویشگاه وارد کرده و با واکنش‌ها و مخالفت‌های جدی فعالان محیط زیست و برخی از کارشناسان منابع طبیعی مواجه خواهد بود. هرچند که در حال حاضر اجرای پروژه موقتاً متوقف شده است اما نگرانی‌ها بابت تخریب ذخیره‌گاه همچنان وجود داشته و مخالفان عبور جاده از داخل ذخیره‌گاه بر این باورند که بخش شول‌آباد هم‌اکنون دارای جاده دسترسی مناسبی بوده که در گذشته در یک مسیر با شیب کمتر احداث شده است و اصولاً برای احداث جاده جدید هیچگونه ضرورتی وجود ندارد.  

هنوز ارس‌واش‌ها به ارس‌های زاگرس نچسبیده‌اند!

دوشنبه, ۲۳ دی, ۱۳۹۲

     برخی گزارشات منتشر شده حکایت از این واقعیت نگران‌کننده دارد که بیش از ۱۴۰۰۰ هکتار از رویشگاه‌های ارس که عمدتا جزء ذخیرگاه‌های ارزشمند جنگلی کشور هستند در مناطق البرز جنوبی و شرقی واقع در  استان‌های گلستان، سمنان و زنجان در محاصره گیاهی انگلی مخرب به‌نام «ارس‌واش» قرار گرفته‌اند! هجوم این گیاه انگلی باعث ایجاد ضعف شدید در درختان ارس شده و خسارت‌های زیادی را به این گونه‌های جنگلی سوزنی‌برگ وارد کرده است. در همین زمینه گفتگویی را با آقای صابری خبرنگار گرامی روزنامه آرمان داشته‌ام که در صفحه ۵ شماره ۲۳۷۹ مورخ ۲۱ دی ۱۳۹۲ رورنامه آرمان منتشتر شده است. متن کامل این گفتگو را می‌توانید در زیر بخوانید:

ارس واش

برهم زدن تعادل طبیعت، طغیان انگل‌ها

     آفت «ارس‌واش» یا اگر بهتر بگوییم انگل «ارس‌واش» در جنگل‌های البرز بروز پیدا کرده است و ما خوشبختانه شاهد شیوع آن در جنگل‌های زاگرس نیستیم. این انگل باعث می‌شود درختان پیر و جوان ضعیف شوند و نهایتا باعث مرگ آنها می‌شود. البته وجود آن جزء طبیعت منطقه است یعنی، قبلا نیز شاید وجود داشت اما، مساله سر طغیان آن است که به نظر می‌رسد دستکاری‌ها و برهم خوردن تعادل اکولوژیکی دلیل اصلی آن باشد. در واقع، اگر اکنون شاهد هستیم که «ارس‌واش» باعث مرگ درختان پیر و جوان می‌شود به این دلیل است که دشمن طبیعی آن از بین رفته است هرچند، هنوز تحقیقات علمی مستندی درباره دلیل شیوع آن و فراگیری آن انجام نشده است.

     همان‌طور که باید دلیل بروز این اتفاق را بررسی کرد باید به‌صورت علمی نیز راهکارهای مقابله با آن را پیدا کرد. این راهکار‌ها می‌توانند بلندمدت یا کوتاه‌مدت باشند اما، به هر حال به‌نظر می‌رسد پیش از هر کاری باید فراگیری آن را بررسی کرد و دید کجا بیش از همه با این مشکل مواجه هستیم. در واقع، اولین گام برای رفع این انگل این است که مناطق را به مناطقی که زیاد درگیر هستند، کمتر درگیر هستند و بسیار کم درگیر هستند تقسیم کنیم.

     درحال حاضر یکسری اقدامات کوتاه‌مدت درحال انجام است. برای مثال سرشاخه‌های درختان جوان قطع می‌شود اما، همانطور که عنوان شد باید با دقت این کار انجام شود تا نتیجه بدی به‌دنبال نداشته باشد. درباره «ارس‌واش» دو نکته قابل تامل وجود دارد که باعث می‌شود رفع آن اندکی سخت باشد. قبلا نیز در جنگل‌های شمال شاهد بودیم که آفتی وجود داشت. گیاهانی پیچکی دور ساقه درختان می‌پیچیدند و آنها را ضعیف کرده و نهایتا باعث مرگ آنها می‌شدند. خوشبختانه امکان داشت که دامداران از این گیاه برای علوفه دام‌های خود استفاده کنند و همین موضوع در واقع، نوعی مقابله با گسترش آن بود اما، درباره «ارس‌واش» این امکان وجود ندارد و ما نمی‌توانیم روی کمک دامداران حساب کنیم. از طرف دیگر، «ارس‌واش» چسبناک است و شیوه انتقال آن به این صورت است که به پای پرندگان می‌چسبد و به مناطق مختلف می‌رود. عنوان شد که این انگل در جنگل‌های زاگرس وجود ندارد. دلیل آن این است که رویش درختان ارس در جنگل‌های ایران به صورت لکه‌ای و جداجداست.

     باید این نکته را مدنظر داشت که برخی از انگل‌ها اگر چه طبیعی به نظر می‌رسند اما، طغیان آنها نتیجه دستکاری‌هایی است که در طبیعت انجام داده‌ایم. طبیعت دشمن انگل‌ها را نیز در خود دارد اما، گاهی ما این دشمن خوب را از بین برده‌ایم و به یکباره شاهد هستیم که اتفاقات ویرانگری رخ می‌دهد. از آنجا که نیاز مبرمی به جنگل‌ها داریم و از بین رفتن آنها واقعا خطرناک است باید هرچه زودتر برنامه‌ای برای مقابله با انگل «ارس‌واش» اجرایی کنیم. آلودگی هوا و از بین رفتن زیستگاه‌های طبیعی در سال‌های اخیر برای ما مشکل‌ساز شده است. جنگل‌ها ریه‌های کشور هستند و درصورت از بین رفتن مشکلاتی که اکنون گریبان ما را گرفته است، حادتر می‌شود.

جنگل‌های در حال زوال و تهدیدی جدید به‌نام توسعه باغات پسته!

شنبه, ۷ دی, ۱۳۹۲

     قاچاق هیزم و زغال، گسترش زراعت دیم در زیراشکوب، حضور پرشمار دام و چرای مفرط، قطع گسترده درختان و تصرف اراضی و تخریب در اثر سدسازی‌های بی‌رویه و اجرای نادرست و نابجای پروژه‌های عمرانی دولتی؛ پیشینه سیاه و نگران کننده‌ای را برای جنگل‌های لردگان در چهارمحال و بختیاری رقم زده است! بدون شک این پیشینه سیاه نقش اساسی در گسترش پدیده زوال و خشکیدگی در این منطقه داشته و اکوسیستم جنگلی منطقه را در شرایطی حساس و شکننده‌تر نسبت به سایر مناطق استان‌ قرار داده است.

     برخلاف انتظار کارشناسان و محققان بخش منابع طبیعی، به‌نظر می‌رسد تهدیدی جدید به‌نام توسعه باغات پسته‌ در جنگل‌های لردگان در حال آغاز شدن است که متأسفانه با حمایت‌‌های دولتی و البته با نیت خیر و به‌قصد اشتغال و درآمدزایی در منطقه در حال شکل‌گیری است. این اقدام غیرکارشناسی مورد اعتراض کارشناسان و پژوهشگران بخش منابع طبیعی قرار گرفته و از دست‌اندرکاران خواسته شده است توسعه باغات پسته به خارج از رویشگاه‌های جنگلی انتقال داده شود. دوست عزیزمان دکتر حسن جهانبازی در یاداشتی به این ماجرای نگران کننده پرداخته است که در زیر متن کامل آن با خوانندگان فرهیخته طبیعت بختیاری به اشتراک گذاشته شده است:

توسعه باغات پسته

حسن جهانبازی پژوهشگر مرکز تحقیقات منابع طبیعی چهارمحال و بختیاری:

     در سال­ های نه‌چندان دور اواخر دهه ۷۰ – استاندار وقت چهارمحال و بختیاری بنا بر نظر کارشناسان بخش کشاورزی بر کشت زیتون در مناطق معتدل استان از جمله لردگان تأکید داشتند و در آن زمان بسیاری از کارشناسان منابع طبیعی بر این عقیده بودند که این اقدام غیرکارشناسی است و عملا نتیجه­ ای نخواهد داشت، البته گذر زمان نیز این باورکارشناسان منابع طبیعی را تأئید کرد.

     بدون شک وارد کردن گونه­ های جدید بایستی با لحاظ تمامی ملاحظات اکولوژیکی و زیست محیطی انجام گیرد. متأسفانه طی دو سال اخیر دوباره زمزمه وارد کردن پسته اهلی به منطقه لردگان شنیده شده است و اخیرا مسئولین سازمان جهادکشاورزی استان اعلام کرده­ اند که قصد دارند در سال جاری حدود ۲۰ هزار اصله نهال پسته را برای ایجاد باغ در منطقه لردگان توزیع کنند! ظاهرا این عزیزان از اقدامات غیرکارشناسی قبلی عبرت نگرفته ­اند و پای در مسیری خطرناک گذاشته­ اند.

     تصمیم ورود پسته اهلی در مناطق جنگلی استان که نزدیک به یک‌سوم آن جنگل‌ها، عرصه حضور گونه ­های پسته وحشی است مطمئنا بدون لحاظ ملاحظات زیست محیطی اتخاذ گردیده و ایده­ پردازان این اقدام به مخاطرات زیست محیطی ناشی از مبتلا شدن جوامع پسته وحشی به آفات و امراض جدید و یا احتمال آلوده شدن باغات پسته ایجاد شده به آفات و بیماری­ های مشترک توجه‌ای نداشته­ اند.

     حتی اگر به سایر مخاطرات قابل پیش‌بینی نظیر احتمال از بین رفتن باغات در آینده به دلیل عدم توجه به نیاز اکولوژیک این گونه بی‌تفاوت باشیم و صرف وقت، سرمایه و انرژی مردم و کشور برایمان اهمیت نداشته باشد! ولیکن ایجاد معضل جدید برای اکوسیستم شکننده زاگرس در شرایط کنونی بنا به دلایل فوق به هیچ وجه قابل‌پذیرش نیست و امیدواریم مسئولین در این تصمیم تجدید نظر کنند.

باز انتشار:

– خبرگزاری ایسنا: ورود پسته به جنگل‌های لردگان، معضلی برای اکوسیستم‌های شکننده زاگرس

– خبرگزاری میراث فرهنگی CHN: توسعه باغات به نابودی و زوال جنگل های زاگرس دامن می زند