علی سلاجقه؛ مدیری که حفظ منابع طبیعی کشور را بر حفظ میزش ترجیح داد
علی سلاجقه در روزهای پایانی دوره ۴۰۰ روزه ریاست بر نهاد بزرگ و ارزشمند متولی منابع طبیعی کشور – سازمان جنگلها، مراتع و آبخیزداری کشور – ثابت کرد که در این مدت به شایستگی بر چنین مسند بزرگی تکیه زده بود و هرگز حفظ میز ریاستش را بر حفظ منابع طبیعی کشور ترجیح نداد.
علی سلاجقه در مواجهه با رخدادهای ناگوار و نگران کننده ای که در حوزه ساختاری سازمان جنگل ها در حال وقوع می باشند سکوت نکرده و واکنش های سزاواری را در برابر دستورالعمل ها و توقعات فراقانونی از خود نشان دادند و ثابت کردند که می شود ملاحظات بنیادین محیط زیستی و طبیعی را هرگز در پای مصلحت اندیشی و ماندگاری میزهای ریاست ذبح نکرد.
البته منظورم در دفاع از عملکرد سلاجقه این نیست که در کارنامه این مدیر عزل شده کاستی ها و لکنت های مدیریتی وجود نداشته است و به شکل احساسی قصد دفاع از عملکرد وی باشد، بلکه سخن این است که در این مدت کوتاه شاهد اقدامات سازنده و گام های رو به جلوی بیشتری در زمینه های اعتلا و ارتقای سطح ساختاری سازمان جنگلها، واکنش و اعتراض در برابر طبیعت ستیزی های طبیعت ستیزان نابخرد و یا دستورات فراقانونی و یا کم توجه ای و بی مهری در تخصیص منابع اعتباری در حوزه منابع طبیعی کشور بوده ایم و در مقایسه با دیگر مدیران عالی و همقطاران سابقش، نمره قبولی بهتری کسب کرده است.
هرچند بر خلاف انتظار فعالان و دلسوزان طبیعت وطن، عملکرد سلاجقه به عنوان عالیترین مقام اجرایی منابع طبیعی کشور نتوانسته است پاسخگوی توقعات عالی ترین مقام اجرایی وزارت جهادکشاورزی باشد و برکناری او از این مقام اجرایی را به دنبال داشته است اما امید آنکه این رفتارهای سنت شکنانه! و خردمندانه علی سلاجقه، الگوی رفتاری دیگر مدیران ارشد استانی و ملی مان در حوزه منابع طبیعی و محیط زیست کشور شود و هرگز برای حفظ میزهای ریاست، شاهد زیرپا نهاده شدن اصول غیرقابل انکار حاکم بر طبیعت وطن و ملاحظات محیط زیستی نباشیم.
د گفته است:
۱۳ مرداد, ۱۳۹۰ در ساعت ۰۰:۳۷
ای کاش مدیران سازمان محیط زیست کمی از سلاجقه یادمیگرفتند.محیط زیست قربانی مصلحت اندیشی اقایان شده است. قربانی کسانی شده است که حاضرند به هر قیمتی حتی به قیمت نابودی منابع ملی پست و مقامخود را حفظ کنند. البته تاریخ خائنان را معرفی خواهد کرد به نسل های بعد!!!!!!!!
اشکار گفته است:
۱۳ مرداد, ۱۳۹۰ در ساعت ۱۴:۱۸
یادش بخیر
در نگاه اول کسی باور نمی کرد دکتر علی جون با اون لهجه غلیظ کرمونی اینقدر مقاوم باشه.
بازهم می گویم کار کار پیران ویسه چشم آبی است!
علی جون بابا تو دیگه کی هستی!
مواظب باش برای شما دوستان پاپوش درست نکنند.
هومان خاکپور گفته است:
۱۳ مرداد, ۱۳۹۰ در ساعت ۲۲:۰۳
به د ! :
با آرزویتان همراهیم …
درود
هومان خاکپور گفته است:
۱۳ مرداد, ۱۳۹۰ در ساعت ۲۲:۰۵
به اشکار:
ما همه درویش یم و بر پاهایمان زخم داریم اشکارجان ، نداریم؟
حسین بدری پور گفته است:
۱۴ مرداد, ۱۳۹۰ در ساعت ۰۵:۱۶
جناب خاکپور عزیز.
ببینید آقای دکتر سلاجقه تصور می کردند می توانند سازمان را مدیریت کنند و با این تصور آمدند سازمان ولی تعقلی با خود کردند و دیدند که همیشه که در سازمان نخواهند ماند لذا درس و کلاس را تعطیل نکردند و هفته ای یک روز این سازمان عریض و طویلی را تعطیل و به دانشکده کرج سر می زدند یعنی این که به جای خدمت و رسیدگی به امور خطیر این سازمان، دنبال از دست ندادن پایگاه خود در دانشکده بودند. البته دانشگاه آزاد و … هم بودند که ایشان سر می زدند. همین مدیر کل استان شما هفته ای یک روز اداره کل را تعطیل و دانشکده منابع طبیعی شهرکرد تشریف دارند. برادر بزرگوار من همان با ورود سلاجقه یک بررسی کردم و یک هفته بعد در محافل خصوصی خدمت دوستان عرض کردم دکتر سلاجقه ۱۲ ماه بیش تر در سازمان نخواهد بود و دفتر یا گروهی به نام مدیریت آبخیزهای شهری یا آبخیزداری شهری راه اندازی می کند چون این مبحث را تدریس می کند. القصه در همایش پنجم آبخیزداری ایشان دستور فرمودند که آبخیزداری شهری راه اندازی شود که هنوز تا این لحظه تحقق نیافته و باید در این خصوص کنکاشی به عمل آورم. در مورد ۱۲ ماه هم حقیقتش روزی هم که عزل شد و یا استعفا داد. از سیصد و شصتمین روز به بعد من یک جورهایی روز شماری می کردم. ایشان دنبال مستمسکی برای رفتن بود که شکرخدا پیدا شد.
با حلوا حلوا کردن دهان شیرین نمی شود و به عمل کار برآید. پیروز باشید.
هومان خاکپور گفته است:
۱۴ مرداد, ۱۳۹۰ در ساعت ۱۱:۱۳
به حسین بدری پور عزیز:
نمره قبولی به عملکرد سلاجقه دادن در یک دوره کوتاه مدیریتی (۴۰۰ روزه) به معنای نبود کاستی در رفتارهای مدیریتی ایشان نیست اما در همین مدت کوتاه شاهد واکنش های نسبتا” خوبی در حوزه تخریب جنگل ها در اثر پروژه های عمرانی دولتی، کمبود تجهیزات اطفای حریق، سوخت های هیزمی و هدفمندی یارانه ها و به خصوص سدسازی های طبیعت ستیزانه بوده ایم که کمتر شاهد چنین واکنش هایی از همقطاران قبلی اش بوده ایم … حقیقت این است که در یک چنین فضای حاکم بر سرزمین و سر و صداهای توسعه ای – البته از نوع ناپایدار – واکنش های سلاجقه – خصوصا” رفتارهایی که در قبال تکه تکه کردن سازمان داشته اند بخوبی می تواند قابل دفاع باشد. هرچند گلایه بنده در خصوص دستورالعمل ماده ۹ قانون بهره وری به مدیران و بخش امور اراضی سازمان است، به باسابقه های مان که تا پس از ابلاغ و پیگیری های بنده و درویش اکثر آن ها اظهار بی اطلاعی می کردند … ! من شک ندارم که واکنش های سلاجقه به این دستورالعمل هم ناشی از مخالفت ها و اعتراضات مدیران استانی بوده است نه دوستان ستادی مان در سازمان … ! به نظر خود شما چند نفر از دوستان مان در سازمان هستند که می توان آن ها را در گروه دغدغه مندان منابع طبیعی کشور قرار داد و انتظار هزینه کردن را از آن ها داشت ؟ … بهتر است کمی واقع بین باشیم و نیمه پر لیوان را هم ببینیم، ما الان در شرایطی نیستیم که فقط به درشت نمایی کاستی های همدیگر بپردازیم و آب به آسیاب طبیعت ستیزان نابخرد بریزیم …
موفق باشید
طبیعت دوست گفته است:
۱۴ مرداد, ۱۳۹۰ در ساعت ۲۰:۵۲
بسمه تعالی
با سلام و دعای خیر خدمت همه عزیزانی که مسائل منابع طبیعی و محیط زیست همواره هم و غم آنها بوده و می باشد.
خواستم ذهن جناب آقای مهندس بدری پور را نسبت به برخی مسائل معطوف کنم:
روزی که به جناب آقای دکتر سلاجقه ریاست سازمان رو پیشنهاد می کردن، با شناختی که از ایشون دارم تصمیم گیری در مورد این مسئله برای ایشون بسیار سخت بود چون مجموعه اجرایی سازمان که شما هم جزئی از اون هستید رو خوب می شناخت، لذا ایشون مدتی از پاسخگویی به جناب وزیر امتناع می کردند که در نهایت با اصرار های زیاد جناب وزیر کشاورزی و واسطه های که ایشون خدمت دکتر سلاجقه می فرستاند سرانجام دکتر سلاجقه پس از مشورت با هیات رئیسه دانشگاه تهران و استخاره این مسئولیت رو باالجبار پذیرفتند و این درحالی بود که جناب وزیر کشاورزی با شروط ایشون و نحوه کار دکتر سلاجقه آشنایی داشتند که هیچگاه در تصمیم گیری نسبت به منابع طبیعی دست از تلاش نخواهد کشید و به احدالناسی اجازه نخواهند داد که حق و حقوق منابع طبیعی را پایمال کند.
پس دکتر سلاجقه بالجبار به حیاط خلوت شما عزیزانی وارد می شد که به مدت ۳۲ سال پس از انقلاب اسلامی سکاندار منابع طبیعی کشور بودید و هر کسی برای خودش یه دفتر و دستکی داشت، بنابراین حضور دکتر سلاجقه که از جنس بخش اجرا نبود خیلی مسائل و قافیه ها رو بهم می زد و کلیشه ها و بت هایی رو برای سازمان جنگل ها، مراتع و آبخیزداری و منابع طبیعی می شکست که مسلما برای برخی از بزرگواران این چنین کاری مناسب نبود و حضور ایشون زنگ خطری برای مجریان امر منابع طبیعی بود که در همان گام اول پس از ورود دکتر سلاجقه و تغییرات مدیریتی ایشان خیلی ها شاکی می شدند و داستان پردازی ها می کردند و همه چی را به حساب بی تجربگی دکتر سلاجقه گذاشتند. و یادم هست که جنابعالی نیز وقتی در جشنواره منابع طبیعی،پژوهش و رسانه در دانشکده منابع طبیعی دانشگاه تهران بودید می گفتید دکتر سلاجقه وقتی میاد سازمان با یه کیف میاد و وقتی ساعت کاری هم تمام میشه کیفشو میبره و خیلی به سازمان وابستگی نداره و نمی مونه
و الان هم که ایشون به نظر شما نبایستی دانشکده منابع طبیعی یا آزاد میومدن درس می دادن و سازمان طویل منابع طبیعی شما رو یک روز در هفته رها می کردند.
بایستی بدانید دکتر سلاجقه انسانی مثله ما و زمینی و مردمی بود و خانزاده نبود که سرمایه آنچنانی داشته باشه که نیاز مالی نداشته باشند و همچنین اگه به برخی دانشگاه های خارج از کشور توجه کنید آموزش عالی یه چک سفید امضاء به هر استاد دانشگاه می دهد تا استاد مبلغ مورد نیازش رو بنویسه که نیاز مالی نداشته باشه و فقط به کار تحقیقی و علمیش در دانشگاه بپردازد، اما اینجا ایران است و از این خبرا نیست و چندرغازی که به استاد دانشگاه حقوق پرداخت می کنند اگر طرف برود کارگری یا شغل آزاد که نیازی به یه عمر تحصیل هم نداشته باشد در آمدش با حقوق استادی برابری می کند و اینقدر هم مسئولیت نخواهد داشت. در ضمن یادآور می شوم که آنچه اطلاع دارم دکتر سلاجقه سابقا هم که دبیرکمیته ملی توسعه پایدار کشور در سازمان محیط زیست بودند حقوق آنچنانی دریافت نمی کردند که حالا در سازمان جنگل ها، مراتع و آبخیزداری کشور دریافت کرده باشند و به طور کلی میشه گفت چندرغازی که به ریاست ایشون و دیگران میدهند اصلا به خطرات احتمالی در مسافرت ها و بازدید از مناطق مختلف کشور و شرکت در جلسات متعدد و وقت گذاشتن به این مسائل و جوابگوی همه مردم عامی تا مسئولین بودن و همان رفت و آمدهای دکتر سلاجقه و امثال ایشون از کرج به تهران یه لحظه هم اگه با دیدگاه خدمت به مردم و ایران اسلامی نباشه هیچ ارزشی نداره که موی خودت رو در اینکار سپید کنی جناب آقای مهندس بدری پور
درمورد عملکرد جناب آقای دکتر سلاجقه هم، ایشون کلیشه ها و بت های زیادی رو شکستن و کمترین ارزشش این بود وقتی دکتر سلاجقه مصاحبه تلویزیونی داشت و راجع به منابع طبیعی صحبت می کردند دیگه خجالت نمی کشم بگم در منابع طبیعی(مرتع، آبخیزداری یا جنگلداری) درس می خونم چون می دونم که مردم حداقل آشنایی و شناخت رو با صحبت های ایشون پیدا کردند که منابع طبیعی براشون یه مسئله ناشناخته نباشه.
همچنین تلاش ایشون در زمینه طرح های اطفای حریق، جذب همکاری های بین المللی در زمینه منابع طبیعی، همکاری بخش های دانشگاهی در زمینه های مرتبط با بیابانزدائی و هوا فضا و انرژی های خورشیدی به منظور تجهیز منابع طبیعی به فناوری های نوین علمی و تحقیقاتی در سطح کشور، طرح مقابله و کنترل ریزگردها و جذب اعتبارات برای ریزگردها هم در سطح کشور عراق و هم شرکت ملی نفت جنوب در کشورمان، طرح فرهنگ سازی منابع طبیعی یا همون طافما، طرح جنگلکاری دامنه جنوبی البرز، طرح بررسی و حمایت از جنگل های زاگرس ، مقابله ایشون با احداث جاده های جنگلی و سدها، تهیه بسته حمایتی بخش منابع طبیعی برای یارانه ها، ورود نیروهای متخصص به حوزه منابع طبیعی کشور، ارتباط بین بخش اجراو تحقیقات و دانشگاه و ایستادگی در برابر مسئولینی که قصد تصرف در منابع طبیعی داشتند و ایستادگی در برابر جلوگیری از تفکیک منابع طبیعی، کمک از علما و روحانیون حوزه علمیه قم برای فرهنگ سازی منابع طبیعی و دیگر مسائلی که در حوزه کاری سازمان جنگل ها، مراتع و آبخیزداری می باشد تنها بخشی از تلاش ها و فعالیت های مدیریتی ایشان در مدت ۴۰۰ روز می باشد و همان طور که شما هم می دانید مسائل منابع طبیعی مسئله ای نیست که به یک روزه حل شود لذا نتایج فعالیت های ایشان در سال های آتی برای شما مشهود خواهد شد.
اما همه ما انسانیم و کامل نیستیم و نقصانی در تصمیم گیری ها و مدیریت خود خواهیم داشت. اما آنچه که ذکر می کنم مردی به مدیریت و مردم مداری و تخصص و دلسوزی ایشان را دیگر برای منابع طبیعی کشور در خواب خواهید دید البته اگر منابع طبیعی باقی بماند.
در مورد شما هم جناب آقای مهندس بدری پور متخصص مرتع، امثال شما زیادند که این طرز تفکر را دارند ولی بدانید که خود روزی دانشجوی دانشگاه بودید و اکنون وارد اجرا شده اید و نان اجرا را خورده اید اکنون حضور دانشگاهیان در راس سازمان برایتان سخت است و مدیر نیستند چون که هنوز نمک پرورده اجرا نیستند و هنوز نمیدونن که پارتی بازی، رانت خواری، دزدی و … چیه که وقتی وارد حیاط خلوت بخش اجرا می شوند نمی توانند به دلیل وجدان خود و دلسوزی به منابع طبیعی هوای مسولین و متولیان اجرائی را داشته باشند که میز ریاست را بر کرسی استادی دانشگاه ترجیح دهند. اما شما و امثال شما که مجری امر هستید و آشنای به مسائل با گذشت ۳۲ سال از انقلاب اسلامی و شما که حداقل این ۱۰ سالی که خدمت اجرائی داشته اید برای منابع طبیعی چه کار کرده اید؟؟؟
هنوز نرخ تولید رسوب ایران از ۳۲ سال پیش تاکنون ۲٫۵ میلیارد تن در سال است. برای خروج دام از جنگل ها و مراتع، تعادل دام و مرتع، بیابانزدائی چه کرده اید؟؟ آیا تمامی ایستگاه های کشور مجهز به ابزار جمع آوری اطلاعات شده اند؟ آیا بانک اطلاعات منابع طبیعی ایران را تهیه کرده اید؟؟ آیا بین دانشگاه، صنعت و اجرا ارتباط برقرار کرده اید؟ آیا فرهنگ سازی منابع طبیعی را نهادینه کرده اید؟
واقعا می گم در منابع طبیعی کدام خشتی را روی خشت گذاشته اید که اینک دایه عزیزتر از مادرید. و اینک که منابع طبیعی در آستانه انحلال و فناست به جای کمک و همدلی و اتحاد همه بخش های منابع طبیعی کشور و دوست داران طبیعت، دانشگاه ها، بخش اجرا، تحقیقات، انجمن های علمی و .. . برای رسیدن به راه حلی اساسی برای منابع طبیعی کشور که بیش از این متضرر نشویم با انتقادهای نا به جا و ناآگاهانه، همت و دلسوزی مسئولین را زیر سوال می برید؟؟؟؟
و این را هم به یاد داشته باشید که حداقل اگر دکتر سلاجقه در هفتمین نه پنجمین همایش آبخیزداری، بحث آبخیزداری شهری را مطرح می کند چون در بخش دانشگاه تکلیف خود را انجام داده است و علم روز را که نیاز جوامع شهری است را وارد منابع طبیعی و جوامع شهری می کند ولی در همان جلسه یکی از اساتید حوزه مرتع که تخصص شما نیز هست در زمینه اینکه دانشجویان به پزشکی علاقه داشته اند و منابع طبیعی قبول شده اند وانگیزه این دانشجویان برای ادامه تحصیل به صحبت می پردازد واقعا به نظر میاد از نظر ایشان و شما دیگر مسائل منابع طبیعی را حل نموده اید.
در پایان نیز از همه دوستداران طبیعت، اساتید، دانشجویان، مجریان امر، صاحبان قلم و … خواهشمندم به نقاط ضعف دامن نزنید و در شرایط فعلی تلاش و اتحاد همگان برای حفظ منابع طبیعی کشور با چنگ و دندان از اولویت های اساسی می باشد
در ضمن من جیره خوار دکتر سلاجقه یا کسی دیگر نیستم و آنچه نوشتم با شناختی بود که از دکتر داشتم و افتخار شاگردی ایشان و حضور در جامعه فرهیخته منابع طبیعی کشور عزیزم نصیبم شده است.
به امید توفیق شما برادر بزرگوار جناب آقای مهندس بدری پور و دیگر عزیزان بزرگوار
مهرداد گفته است:
۱۶ مرداد, ۱۳۹۰ در ساعت ۱۲:۴۹
خدمت همکار خوبم حسین بدری پور
کامنت شما در ذیل پستی که در همین موضوع نوشتم هنوز هست.اما این که میگویم ارق (عرق)نداریم بد نگفته ام .حسین جان برای شما بود ونبود سازمان وبود ونبود مملکت مهم نیست .حضورن بارها با هم دراین موارد بحث کرده ایم اما ظاهرن انگار سوزن شما خط انداخته که مدام تکرار مکررات میکنی .فرض کن اصلن سلاجقه بد بود این تعصبات قبیله ای ولشکر کشی که فقط از اتاق شما سرچشمه میگیردرا تعطیل و بیشتر به فکر آینده منابع طبیعی باش که اگر خیلی چیزها را نمیگوییم دلیل موافقت ما نیست .فقط نیک بدان که دکتر خلیلیان وقتی در کلاک کرج مدیران استانی دکتر را در نزد ایشان تحقیر کرد و به آنها گفت یا از اجرای مصوبه تمکین کنید یا استعفا بدهید باید این رفتن انجام میشد نه اکنون.پس بدان اختلاف نظر زیاد بود بین او و خلیلیان واین دکتر سلاجقه اهل مماشات ولابی وزیر کشی واز این داستانها نبود که رفت.وباز میگویم کاش این صفحه را برای دیگر مدیران میگذاشتی تو که از زمان کلانتری رئیس دیده ای پس چرا تازه از خواب ناز بیدار شدی؟و بعنوان یک برادر که بدلیل بی انضباطی ۴ تا پیراهن از شما بیشتر پاره کرده توصیه میکنم الآن با این بحث ها نه تنها مشکلی از منابع طبیعی حل نمیشود بلکه آب فقط در آسیاب آنهائی خواهیم ریخت که فردا روزی قیمه قیمه شدن سازمان را به رای خواهند گذاشت.
محمد گفته است:
۱۶ مرداد, ۱۳۹۰ در ساعت ۱۵:۲۵
خواستم از دکتر عزیزمون در مقابل حرفهای آقای بدری پور دفاع کنم (مثل اینکه دکتر بدجوری حال ایشون و دوستانشون رو گرفته بوده) که دیدم دوستمون که کاش اسمشون رو مینوشتند بطور واضح و صریح حرف دل اکثر بچههای منابع طبیعی رو زدند.
فقط یه نکته رو اضافه کنم که بدونید اگر مسئولی در این کشور کار درست رو انجام بده، مدیریتش دوام نخواهد آورد.
وگر نه هر بله قربان گویی مدیرتش تمدید هم میشود.
امیدوارم کشور از دست این متجاوزان خارج گردد.
حسین بدری پور گفته است:
۱۶ مرداد, ۱۳۹۰ در ساعت ۱۶:۲۱
اول با سلام خدمت برادر گرامی مهندس مسیبی.
دوست عزیز این عباراتی که در مورد بنده مرقوم نمودی بسیار بی انصافی است و دوستان دیده و ندیده تصور خواهند نمود که بنده با همه چیز مخالفم. واالله این طور که عرض فرمودید نیست که اگر می بود چرا در زمان ریاست ایشان جمعی در جهت حذف بنده بسیج می شدند. نقد ایرادات و اعتقاد به امکان اصلاح امور ناحق گفتن است؟
کاش هر کس که برای اندک زمانی در بالاترین مسند ریاست سازمان جنگل ها، مراتع و آبخیزداری کشور قرار می گیرد به جای حرف زدن فردی و مصاحبه روی مصاحبه و یک تنه به جنگ رسانه ای رفتن، تیمی تشکیل دهد که برود در مجامع مختلف از کیان سازمان دفاع و با کارهای به اصطلاح توسعه ای با ادله مخالفت کند نه این که با جنگ رسانه ای.
برادر گرامی دفاع علمی کارشناس زبده می خواهد نه همکاران شما، که حتی حال و حوصله خواندن بخشنامه ها و قوانین مرتبط را ندارند. آقای خاکپور فقط به یک مورد اشاره کردند تو خود بخوان حدیث مفصل از این مجمل.
در این ماه مبارک خداوند انصاف بیش تر عطا نماید شما را.
حسین بدری پور گفته است:
۱۶ مرداد, ۱۳۹۰ در ساعت ۱۸:۲۸
با سلام خدمت دوستان عزیز و فرهیخته از جمله خانم یا آقای طبیعت دوست .
حقیقت این است که امروز عصر ارتباطات است و یاد گرفته ام اول بررسی کنم ببینم طرف صحبت در چه سطح علمی – اجرایی است و به قول امرزوی ها رزومه کارش چیست و بعد شروع به همکلامی کنم. لذا یک جستجویی کردم روی اینترنت چیزی یافت نشد مگر یک وبلاگ و یک سایت به نام طبیعت دوست . راستی یادم هست یک راننده تاکسی هم بود که داخل اتومبیلش سبزه نگه می داشت که به راننده تاکسی طبیعت دوست معروف بود و عکسش روی سایت های مختلف بود.
خوب پس این دوست ما که با نام “طبیعت دوست” برای من روی وبلاگ “دیده بان طبیعت بختیاری” پیغام گذاشته نامی مستعار برای خود انتخاب کرده است. اما چون اینجا بحث کارشناسی است کاش با نام حقیقی پیام می گذاشتند و بعد هم اطلاع می دادند تا من مطلب را ببینم و اعلام نظر و به تعبیری دفاع از نوشته خود نمایم.
به هر تقدیر ایشان بنده را تا حدودی می شناخته که اظهار نظر کرده اند. ولی کاش کمی واقع نگرانه تر مطلب می نوشتند. بنده در طول بیش از یک دهه خدمت هیچ سابقه مدیریتی نداشته ام که این شائبه پیش بیاید که بنده مدیر بوده ام و با آمدن آقای دکتر سلاجقه پستی از دست داده ام و از روی ناراحتی و بغض مطلب خود را منتشر کرده ام. امیدوارم ایشان دوباره مطلب خود را بازخوانی کنند.
برای بنده تفاوتی نمی کند که چه کسی بر مسند ریاست سازمان بنشیند. از دانشگاه، اجرا، تحقیقات، وزارت راه و یا … آن چه از نظر بنده اهمیت دارد عملکرد است. ما با آمدن دکتر سلاجقه بسیار خوشحال بودیم که تحولی ایجاد خواهد شد. بنده در همان اولین برخورد که ایشان به دفاتر سر می زدند برای معارفه چهره به چهره، به ایشان از بی ثمری پروژه های سازمان گفتم و در حد چند دقیقه ای که با هم بودیم و وقت فرصت می داد یک سری مشکلات را مطرح کردم از جنبه علمی – فنی و اجرایی و از باب بی انگیزگی همکاران هم صحبت به میان آوردم و یک مقاله در اختیار ایشان قرار دادم تا بلکه پس از مطالعه قدری دید پیدا کند.
این عزیزمان فرمودند. آقای دکتر، سازمان را می شناختند. بر عکس بنده اعتقادی به این صحبت ندارم که اگر می شناختند می دانستند که سازمان جای فانتزی بازی نیست. شما از خطرات می گوئید که در سفرهای استانی برای دکتر وجود دارد. مگر همکارن بنده که هر ماه باید چندین نوبت به استانها عزیمت نمایند خونشان کم رنگ تر از جناب دکتر است.
اما در مورد اجباری بودن پذیرش ریاست سازمان بنده اعتقادی به این الفاظ هم ندارم. اجبار یعنی چه؟ آیا اسلحه ای از نوع سرد و یا گرمش در کار بوده؟ دوست عزیز هر کس را که ببینی امروز می گوید از سر تکلیف و وظیفه و خدمت و … ولی کلاه خود را قاضی کنید. اگر ایشان به اجبار به تعبیر حضرتعالی این سمت را پذیرفتند یعنی فرصتی برای تدوین و ارائه برنامه نداشته اند و به قول معروف ” می ریم ببینیم چی میشه” و یا هم فال است و هم تماشا سر از سازمان جنگل ها، مراتع و آبخیزداری کشور در آوردند.
راجع به حیاط خلوت نوشتید. راستش آپارتمان ما، دو تا حیاط خلوت دارد که امکان دسترسی برای هیچ کس جز ما مقدور نیست بنابراین ایشان وارد حیاط خلوت بنده نشده اند که برای بنده مزاحمتی ایجاد کنند و من معترض باشم. در این خصوص سایرین باید نظر دهند. اما اگر در مورد سایرین می گوئید در صلاحیت بنده که یک دهه در سمت کارشناس فعالیت دارم نمی توانم برای ۳۲ سال پاسخگو باشم که نیستم و منتقد آن ها هم هستم که اگر کار می کردند نباید سازمان به این وضعیت می افتاد. چون لاشه ای متعفن که می ترسند به ترکیب آن دست بزنند.
اما در مورد هم کلامی امان در “جشنواره منابع طبیعی، پژوهش و رسانه” باید عرض کنم تصور می کنم بنده را با کس دیگری اشتباه گرفته اید. ما که در ستاد سازمان هستیم جلسات متعددی درون سازمان و بیرون سازمان شرکت می کنیم و ممکن است جلسه ای شرکت کرده باشم و فراموش کرده باشم. اما به گواه ذهنم که هنوز فعال است و هر روز ساعت ها مطالعه می کنم و آخرین سررسید سال ۱۳۸۹ خودم . در هفته مورد نظر اصلاً جلسه ای شرکت نکردم. بنابراین بنده در روز مورد نظر از دیدن و مشایعت با شما محروم بود ه ام. ولی باز فرقی نمی کند بنده بعد از این که مشاهده اشتباهات ایشان و عدم دسترسی به ایشان ( دیوار آهنین پیش رو)، در هر محفلی از اقدامات نابخردانه دکتر سلاجقه انتقاد کرده ام خاصه در محافلی که همکاران ایشان حضور داشته اند که صدایم شاید برسد و من را بخواهد برای ادامه صحبت روزهای نخستین.
در مورد دریافتی اساتید فرمودید و مشکل معیشتی.دوست عزیز اصلا در این خصوص وارد نمی شوم. همان گونه که نیک می دانید بنده بعد از سپری شدن ۱۳ سال از زمان فراغتم از دوره فوق لیسانس امسال در مقطع دکترا شروع به تحصیل کردم. درسی داشتم با دکتر پسرک لی که جزو ۱۰۰ دانشمند برتر جهان هستند و مولف ۷ کتاب از دانشگاه آریزونا ( لطفاً روی اینترنت جستجو نمائید). ایشان از آمریکا تشریف می آوردند. فارغ از ابعاد و شخصیت علمی، وی را فردی اخلاق گرا، معنوی و مثال زدنی و به عبارتی دارای سجایای اخلاقی والا یافتم که در جامعه امروزی در میان عموم مردم و دانشگاهیان تصور نمی کنم مشابه ایشان یافت شود. والله زندگی اساتید داخلی صد مرتبه بهتر از ایشان است بنابراین بیان مباحث معیشتی در این جا، جایی از اعراب ندارد و به تعبیر بنده آقای دکتر می دانستند که زیاد در این سازمان نمی توانند دوام بیاورند لذا ترجیح دادند که کلاس های آنجا ها را از دست ندهند. چیزی که زیاد است استاد. وقتی در سال جاری ۹۰۰۰ دانشجوی دکترا، پذیرش خواهد شد ۵ سال بعد ۹۰۰۰ استاد بیرون خواهد آمد. دانشگاه آزاد، پیام نور و … یادم نبود ارمنستان هم که جای خود دارد باید به این ها اضافه شود.
از دبیری کمیته توسعه پایدار در سازمان حفاظت محیط زیست به عنوان پست اجرایی صحبت کردید. دوست عزیز سازمان محیط زیست کارش چیست که حالا یک کمیته جزیی آن چه باشد؟ می خواهم بدانم نظر شما راجع به اثرات سوئ سد سازی چیست؟ مشکل با کیست؟ سد ساز؟ نه دوست من. سد ساز سازه را می سازد. مشکل با دستگاهی است که ساخت سد را مجاز می داند و مدعی است سد بدون اثرات مخرب زیست محیطی، اقتصادی و اجتماعی است و در راستای توسعه پایدار است. ( به مطلب من راجع به سد سازی و ارزیابی اثرات زیست محیطی مراجعه نمائید.). اگر دسترسی دارید که حتماً دارید پیش نویس آئین نامه ارزیابی اثرات زیست محیطی که در حال حاضر در کمیسیون زیربنایی مطرح می باشد مراجعه کنید ببینید با آن آئین نامه می شود ارزیابی صحیحی اانجام داد. از مجری می خواهند خودش گزارش ارزیابی اثرات بیاورد. محیط زیست هم مهر کند و خداحافظ چند سال بعد سد ساخته شده و بعد ویرانی و نه پایداری. کشور های ایران، ترکیه و چین سردمداران سد سازی هستند. چرا فجایع آن ها مثل ما نیست. به وبلاگ من مراجعه کنید مطلبی با عنوان ” یک بام و دو هوا – دریاچه های ارومیه و وان”. تصویر گویا تر است.
والله من مرتع خوانده و الان هم دکترای آن را می خوانم بنابراین از فضای دانشگاهی دور نیستم ولی تفاوتی که با همه دارم این است که به آخرین مباحث کلان منابع طبیعی و محیط زیست در سطح جهان از یک سو و مباحث علمی و آکادمیک و اجرایی اشراف دارم و در مباحث اقتصادی – اجتماعی وسواس بیش تری دارم لذا مدعی ام که کمی از هم ترازهای خود به مباحث جاری اشراف بیش تری دارم که شما از دوستان خودتان سوال بفرمائید .
در مورد رسوب می فرمائید میزان رسوب سر به فلک می زند. خوب از من می پرسید چرا؟ از دوستتان بپرسید چرا؟ ایشان آبخیزداری خوانده اند و ۱۳ ماه در مسند سازمان مسئول کنترل رسوب بوده اند بنده راه دارم به ایشان هم عرض کردم برای شما هم می گویم. پروژه هایی که ما داریم اثربخشی ندارند فقط اجرا می شوند چون اعتبار اخذ شده است که پروژه اجرا شود. اعتبار اخذ نشده که رسوب کنترل شود که اگر بنا بود رسوب کنترل شود باید پروژه هایی دیگری اجرا می شدند نه سنگ وسیمان. دوست گرامی بیماری به درستی تشخیص داده نشده، داروی اشتباهی تجویز می شود.
ایشان در همایش هفتم تاکید کردند بر راه اندازی دفتر و دستکی برای آبخیزداری شهری ( استغفرالله استغفرالله اشتباه کردم گفتم همایش پنجم). من تحقیقی کردم روزهای اول متوجه شدم که ایشان آبخیزداری شهری هم تدریس می کنند همان روزهای اول گفتم که همین روزهاست که آبخیزداری شهری هم داشته باشیم که خدا را شاکرم که فکرم درست درآمد.
موفق باشید.
مهرداد مسیبی گفته است:
۱۶ مرداد, ۱۳۹۰ در ساعت ۲۳:۳۶
حسین جان
بنده اصلن قصد بی ادبی نداشته وخوشحال بوده وهستم که در جدال با هم هیچوقت کارمان به جای باریک نمیرسد.
۱-ما روزی که به دیدن دکتر رفتیم بیعت کردیم که ایشان همه جوره میتوانند روی دوستی و وجود فارغ التحصیلان دانشگاه تهران حساب کنند.حال اگر نکرد ونشد که دلائل زیادی میتواند داشته باشد ولی به خودشان مربوط است.مهم این است ما همانند یک سرباز آماده در خدمت تشکیلات خود باشیم.
۲- من نگران این هستم که اگر این حرفها صحت داشته باشد وقرار باشد راه واگذاری زمین و بازگشت به سال ملی شدن مراتع ومصوبات اجباری وزیر هموار شده و تشکیلات قدیمی منابع طبیعی وسازمان جنگلها بهم بریزد.آنوقت خیلی بیشتر از حال که نگران ریزگرد و سونامی نمک و آلودگی آبهای زیر زمینی وخشکی تالابها ودریاچه ها و ده ها مشکل دیگر که غالبن از آن خبر داریم متضرر خواهیم شد.
۳- مردم عامی حق ندارند بگویند منابع طبیعی ومحیط زیست به ما ربطی نداردچه رسد به من وتو که قبول هم کرده ایم بیش از حد انتظار در خدمت جامعه باشیم.چرا که همین وبلاگ زنویسی خیلی از انرژی و وقت ما را هم میگیرد.
۴- ببین همین جلسه که با سلاجقه داشتیم را با مدیر جدید سازمان میتوان گذاشت تا ببینیم دیدگاهش چیست وآیا برای مصوبه بحث انگیز مشهور به ۱۱۱۱ که هومان هم نقدی بر آن داشت فکری میکنند یا آمده اند تا سخت افزار ونرم افزار واگذاری در سازمان وسازمان امور اراضی را یک کاسه کنند تا گیر وبند واگذاری برداشته شود.در این جلسه شما هم میتوانی حرفهایت را بزنی تا ۴۰۰ روز بعد ببینی چه اتفاقی خواهد افتاد آنوقت برای همگان نتیجه این بحث ها روشن خواهد شد.
خلاصه کلام: سعی کنیم بجای این بحث ها بیشتر به موضوع آگاهی رساندن به مدیران ونمایندگان مجلس که گاهن کلاس اکابر حفظ محیط زیست پیرامون خود را نیز فرا نگرفته اند بپردازیم.آنوقت برایت مهم خواهد شد همانگونه که الآن مهم است که بجای پاک کردن صورت مسئله ای بنام سازمان منابع طبیعی به فکر توسعه آن وتشکیل وزارتی جدید بوده تا قدرت فروپاشی آن کمتر گردد.وهی تکرار نکنیم چه فرق میکند حقوق مان را از کجا بگیریم محیط زیست یا منابع طبیعی!!!!!!!!!!!
شاهرخ جباری گفته است:
۱۷ مرداد, ۱۳۹۰ در ساعت ۰۹:۴۸
با “سلام بر همه”.
در اتاق جلسات حوزه ریاست، نام، عکس و سال های خدمت رئیسان سازمان جنگل ها و… پس از انقلاب روی دیوار نصب شده است.
رئیس مورد بحث، سیزدهمین نفر است.
پرسش این است که چگونه می توان عملکرد این مدیران عالی را ارزیابی کرد؟
البته یک جو عمومی وجود دارد. مثلا” در مورد رئیسان قبلی می گویند:
– فلانی، فامیل سالاری راه انداخت!
– فلانی، مشکل اضافه کار را حل کرد.
– فلانی، شور و نشاط آورد.
– فلانی، سازمان را از تحرک انداخت.
این که یک یا چند ویژگی را در نظر گرفته و نتیجه گیری کنیم، علمی و منطقی نیست.
باید برای ارزیابی کارنامه درست شود. مثل دروس دانشگاه، واحد(شاخص) و ضریب تهیه شود.
بعد بر اساس این شاخص ها فرم تهیه شده و نظر سنجی شود.
اگر موافقید شروع کنیم.
امیر سررشته داری گفته است:
۱۷ مرداد, ۱۳۹۰ در ساعت ۱۰:۳۳
هومان جان از جناب دانش خبری نیست. خبری ازش داری؟
طبیعت دوست گفته است:
۱۷ مرداد, ۱۳۹۰ در ساعت ۱۸:۵۸
با سلام
خدمت جناب آقای مهندس بدری پور عرض کنم که بنده فرزند گمنام کوچکی از انقلاب اسلامی و منابع طبیعی آن هستم و دنبال نام و نشانم نباشید، از آنجایی که شناخت خوبی از دکتر سلاجقه دارم می دانم که والله بالاجبار به سازمان آمد و از آنجایی که جزئی از مجموعه اجرائی نبود و با توجه به اینکه کرسی استادی رو در دانشگاه تهران داشت لذا مطمئن باشید وابستگی به میز و صندلی ریاست سازمان نداشت و چون راه و شرایط و چشم انداز منابع طبیعی را می شناخت بنابراین با تمام وجود برای منابع طبیعی تلاش می کرد چون هیچ ترسی از از دست دادن ریاست و نون خوردنش نداشت(چون به دانشکده بر می گشت) بنابراین در ایستادگی و دفاع از کیان و کرامت منابع طبیعی دربرابر تمامی مسئولین و وزارت کشاورزی دفاع می کرد و در این وادی شاید بی اطلاع باشید که کلا ایشان چه شخصیتی داشت و برای منابع طبیعی چه کرد و به طور مثال میدیدم برای انتخاب مدیران کل منابع طبیعی استان ها توسط برخی مسئولین و نمایندگان تحت فشار قرار می گرفت چون آمده بود برای یک بار هم شده نیروی متخصص منابع طبیعی را به بدنه سازمان و اجرا تزریق نماید. و بر کسی پوشیده نیست که مسئولان کشورمان هنوز شناخت کافی از منابع طبیعی ندارند چراکه با آمایش سرزمین و مدیریت جامع حوزه های آبخیز همه استراتژی های مدیریتی کشور در تمامی وزراتخانه ها بر اساس حفظ منابع طبیعی مشخص می شد چرا که برای هر نقطه ای بهترین کاربری با کمترین خطرات احتمالی مبتنی بر آینده نگری تبیین می شد و ورود تمامی بخش ها به منابع طبیعی قانونمند می شد. و این آن موضوعی است که بایستی در بین مسئولین جای بیفته که دکتر سلاجقه در این فرصت کم این تفکر را پای ریزی نمود. و ایستادگی دکتر برای حفظ تمامیت و یکپارچگی سازمان و غول های زمین خوار و … فرصت ادامه خدمت را از ایشان گرفت. برای تمامی سوالات شما پاسخ کارشناسانه و منطقی دارم اما در اینجا مجالی نیست انشاء الله در فرصتی دیگر
اما یادآور شوم که خطر بزرگی منابع طبیعی را تهدید می کند و آن وجود بخش کشاورزی است و نقشه های شومی که وزیر کشاورزی و مجموعه آن برای منابع طبیعی در سر دارند و بدانید که وجود یک لیسانس زراعت در راس سازمان چنان خنده دار است که ایشان حتی تفاوت بین مدیریت جامع حوزه های آبخیز با مدیریت منابع طبیعی در حوزه آبخیز را هم نمی داند در حالی که وزیر کشاورزی در حکم ایشان نوشته نظر به سابقه علمی شما؟؟؟ من نمی دونم کدوم سابقه علمی
مطلب دیگری نیز که لازم می دونم بگم اینه که هیچ کدام از شما مسولین بخش اجرائی سازمان جنگل ها یار وفاداری برای دکتر سلاجقه نیستید والان که فکر می کنم از انسانیت خجالت می کشم که شما ها توی منابع طبیعی مسئول هستید و حضور دارید واقعا می دونید چرا؟
مثال میزنم همین آقای مهندس عموزاده که یکی از معاون های سازمان در زمان دکتر سلاجقه بود حالا که دکتر رفته، این آقا مهندس میاد با رسانه ها مصاحبه می کنه می گه وزیر همه مسائل آتش سوزی، طرح اطفای حریق و بسته حمایتی یارانه ها در بخش منابع طبیعی، ریزگردها و … رو شدیدا پیگیری می کردند و جالبه که می گه بر اساس سللسه ولایی آقای وزیر کشاورزی اطلاعات آتش سوزی رو از استاندارها می گرفت و این یعنی سازمان جنگل ها متولی منابع طبیعی و زیر نظر وزارت کشاورزی جزء سلسله مراتب نبود و کشک یا همچین چیزی بود. در حالی که اگر وزیر کاری هم کرده به این دلیل بوده که بر اساس سلسله مراتب دکتر سلاجقه نمی تونست به وزرای دیگه نامه بنویسه بلکه می بایست از طریق صادق خان خلیلیان اقدام می کرد وگرنه خلیلیان اصلا نمی دونست تو منابع طبیعی چه خبره؟؟؟؟اما بنده خدا آقای عموزاده نمی دونم اگه منابع طبیعی و دکتر رو اینجوری ارزون می فروشه برای حفظ معاونتش، کاش یه ذره وجدان کاری داشت. طفلک نمی دونه که خلیلیان دو سال دیگه بیشتر وزیر نیست
و این طوری آقای مهندس بدری پور که از ماست که بر ماست حالا توقع داری منابع طبیعی درست بشه، خانه از پای بست ویران است
اما بگذریم بهتره به فکر منابع طبیعی باشیم در حال حاضر که شما اجرایی ها و سازمانی ها نسبت به منابع طبیعی سکوت کردین یا اگه حرف میزنین بقا و مصلحت سمت خود رو بر منابع طبیعی ترجیح میدین ما سربازان گمنام منابع طبیعی که دانشجو هستیم دست از تلاش برای حفظ منابع طبیعی با چنگ و دندان بر نمی داریم و روی شماها رو کم خواهیم کرد حالا ببینید، در ضمن نام خائنین به منابع طبیعی هم تو ذهنمون می مونه
موفق باشید
هومان خاکپور گفته است:
۱۷ مرداد, ۱۳۹۰ در ساعت ۲۲:۴۴
به امیر سررشته داری:
درویش هم خوب هستند و برنامه های شان همان اداره، ورزش و تلویزیون است …
زنده باشی دوست عزیز
حسین بدری پور گفته است:
۱۸ مرداد, ۱۳۹۰ در ساعت ۱۲:۵۵
با سلام خدمت دوستان و خاصه سرباز گمنام کوچکی از انقلاب اسلامی و منابع طبیعی – طبیعت دوست.
راستش باز از طریق یکی از همکاران متوجه شدم که برای من کامنتی گذاشتید می خواستم بگذارم وقتی رفتم منزل کامنت شما را بخوانم اما وسوسه شدم و خیلی سریع امطلب شما را ز دیده گذراندم.
چیز خاصی در پاسخ به مفاد نظر من نداده اید که وقتی برای ارائه ادله بگذارم ولی به هر حال گلایه فرمودید از بی مهری های مسئولین سازمان و این که کارکنان سازمان قابل تکیه نیستند این موضوع به بنده مرتبط نمی شود و هر کس خود باید بداند به چه کسی تکیه می زند و آیا خود تکیه گاه محکم است یا نه؟
در مورد اظهار نظر های منتشره آقای دکتر سلاجقه و آقای عموزاده فرمودید بنده و شما هیچیک از اصل واقعیت خبر نداریم تا بدانیم حق با کیست؟
در مورد این که مسئول فعلی سازمان کارشناس زراعت است. بنده اطلاع ندارم و نتیجه مطالعات بنده نشان می دهد که برای مدیریت دستگاه عریض و طویلی چون سازمان جنگل ها باید فردی انتخاب شود که مدیریت بداند. دانستن ارتباط گیاه الف و ب و یا آللوپاتی آن ها یا لغزش و رانش و هزار مورد ریز دیگر نمی تواند به مدیریت این سازمان کمک کند.
بنابراین باید فردی آگاه به علم مدیریت انتخاب شود که بداند از ابزارهای موجود که همان کارکنان ( مدیر یا کارشناس) چگونه به نحو صحیح استفاده کند.
می خواستم پرسشنامه ای تهیه و ارسال کنم به همکاران استانی و ارباب رجوعی که به دفتر مراجعه می نمایند برای مقایسه مدیران آکادمیک و تحقیقاتی و مدیران اجرایی؟ برای ارائه به یکی از همایش ها منابع طبیعی مثل همایش پنجم مرتعداری – بروجرد ۱۳۹۱ که ابن ایده را با چند نفر از دوستان باید با هم به اجماع برسیم برای انتخاب سوالات.
آقای مهندس جباری همکار شوای عالی جنگل ما روی سایت خود ۸ مورد را برای بررسی عملکرد رئیس سازمان که شما و سایر دوستان هم مشارکت نمائید جای تقدیر دارد.
موفق باشید. التماس دعا
طبیعت دوست گفته است:
۱۸ مرداد, ۱۳۹۰ در ساعت ۱۵:۴۸
با سلام و دعای خیر
جوابیه جناب آقای مهندس بدری پور و عذرخواهی از سایرین به دلیل طولانی بودن بحث
مهندس بدری پور نوشته اید که هیچ سابقه مدیریتی در سازمان نداشته اید: از شما یک سوال دارم آیا در حد وسع خود در این مدت ۱۰ سال سابقه کاری تغییری در رفتار و افکار خود نسبت به منابع طبیعی در حوزه کارشناسی خود داشته اید؟ اگر حتی آبدارچی سازمان هم باشید بعد از ۱۰ سال می دانید که منابع طبیعی و مشکلات آن چیست و نظر کارشناسی می دهید و این چیزی است که حداقل در دانشگاه به عینه می توان دید، آیا شما به عنوان یک کارمند ساده در حد وسع خود تلاش کرده اید؟؟؟؟ شما که واقعا فکر می کنم از منابع طبیعی چیزی نمی دانید و در کامنت های دوستانتان هم دیدم که نوشته اند برای شما بود و نبود سازمان و مملکت فرقی نمی کند و برایتان فرقی نمی کند که یک متخصص منابع طبیعی و آشنای به درد منابع طبیعی در راس امور قرار گیرد یا کارشناس زراعت؟؟؟(جناب مهندس اورنگی) یا از وزارت راه؟؟؟؟ بنابراین بحث کردن با شما که یه ذره عرق به منابع طبیعی و محیط زیست ندارید بی خودی تلاش برای تغییر اوضاع است. چون واقعا نمی دانید که یک مدیر بدون تخصص بهترین عملکرد او هم سطحی خواهد بود بدون آنکه تغییر اساسی در ساختار و بدنه یک مجموعه داشته باشد و آن نتایج سطحی پس از یک مدت کوتاه به خاک سپرده خواهد شد و دوباره روز از نو و روزی هم از نو
مشکل اساسی که شما و امثال شما در مجموعه منابع طبیعی دارید چه در بخش اجرا، دانشگاه و … همان روزمرگی است و امید داریم کسی از بیرون بیاد برایمان دایه عزیزتر از مادر شود . برایمان تغییر و اصلاح امور را به همراه داشته باشد. یعنی اینکه ما هنوز خودمان را باور نداریم و صرفا نشسته ایم و لب به انتقاد گشوده ایم و آیا همه ما مرد عمل هستیم و وقتی دلسوزی وارد منابع طبیعی شد همه مثله مرد آستین بالا می زنیم و ایشان را یاری می دهیم؟؟؟ نه عزیز دلم، برادر بزرگوار پس از حذف وزارت منابع طبیعی هر کس از ظن خود شد یار منابع طبیعی و تفسیر به رای کرد.
در مورد فانتزی بازی دکتر سلاجقه هم منظورتان را نفهمیدم. اما اینکه گفتید خون ایشان رنگینتر است یا خیر؟ خیر ایشان هم عضو منابع طبیعی و انقلاب اسلامی ایران هستند و دلسوز مملکت، اما آنچه که قبلا بنده عرض کردم متناسب با سوال شما در مورد تدریس ایشان در دانشکده بوده است. و بهتر است دوباره مطالعه بفرمائید که سوء تفاهم نشود. در مورد اجبار ایشان هم، چون حرف هیچ کس را قبول ندارید و خود رای هستید به آقای دکتر خلیلیان مراجعه کنید تا حرف بنده را بپذیرید .
در مورد اینکه ایشان سازمان را می شناختند یا فرصت برای تدوین برنامه داشتند نیز بایستی یادآور شوم که جناب دکتر سلاجقه قبل از ریاست سازمان، وقتی عضو هیات علمی دانشکده یا رئیس دانشکده بودند نیز به اندازه کافی با سازمان و مسئولین آن در ارتباط یودند که بدانند آنجا چه خبر است و همان غول مخوف و جریان های مافیایی که زبانزد عام و خاص در ارتباط با سازمان بود برای ایشان تصمیم گیری را سخت می کرد و بدانید که در همان زمان نیز دکتر سلاجقه به رئیس جمهور و مجلس شورای اسلامی نامه می نوشتند و پیگیر مسائل منابع طبیعی بودند چه برسد به ریاست ایشان در سازمان و از نظر ایشان نیز پیچیده ترین مهندسی، مهندسی منابع طبیعی است پس بدانید که به همه چیز واقف بودند
بنده در هیچ جلسه ای افتخار همکلامی با شما را نداشته ام اما صحبت های شما را دورادور در جشنواره منابع طبیعی و پژوهش و رسانه دانشکده منابع طبیعی دانشگاه تهران روز ۲۱ اسفندماه ۱۳۸۹ شنیدم( الان خیلی به مغزتون فشار نیارین منو نمی شناسید)
در مورد اینکه شما هم نسبت به ۳۲ سال روند سازمان جوابگو نیستید فکر می کنم برای همان ۱۰ سال سابقه کارتان هم پاسخگو نباشید. که واقعا خدا سر شاهده چه تغییری ایجاد کرده اید مگر غیر از این است که شما کارشناسان مسائل منابع طبیعی را رصد نموده و و راه حل تدوین می کنید یا نکند این هم رئیس سازمان یا همون چوپان ولی مدیر انجام میده و وظیفه شما نیست و فقط یه میز و صندلی دارید که چندتا بخشنامه رو می خونید و یه چای می نوشید(ببخشید ماه رمضونه) و با همکاران یه گپ خودمانی(تجزیه تحلیل اینکه فلانی چی گفت و…) میزنید تا ساعت اداری کامل شود .
در مورد اینکه ۹۰۰۰ تا دانشجوی دکتری پذیرش میشه بنده بحثی ندارم چون این هم برمی گرده به سیاست های غلط برخی بزرگواران که مشکلات دیگر رو اینجوری حل می کنند. اما واقعا بعد ۵ سال که اینا دکتر و استاد دانشگاه شدن مثه شما، چند نفرشون صرفا برای مدرک و بالاتر رفتن حقوق و کم نیاوردن جلوی بقیه دکتری نخوندید؟؟؟؟ در کنار مدرک چند نفر اخلاق کاری و روحیه فرهنگی و خدمت را فراگرفته اید. مگر غیر از این است که روحیه دروغگویی، تملق و چاپلوسی، غیبت و روزمرگی و … امروز در همه بخش اجرا دیده می شود و شما که دکتر می شوی حتی نمی دانی تفاوت یک چوپان در راس سازمان منابع طبیعی با یه متخصص چی هست و فقط مدیر باشه؟؟؟ واقعا چه توقعی میشه داشت که اوضاع سامان یابد.
در مورد احداث سد در ایران نیز بنده مخالف سدسازی های بی مورد هستم چراکه اگر مفهوم مدیریت جامع حوزه های آبخیز یا آمایش سرزمین را بدانید(البته برای افرادی که دیدگاه محض مرتعی دارند فهمیدنش سخته) آنگاه نیازی به احداث این همه سازه نخواهد بود چرا که حجم آب تبخیری از پشت سدها خودش به اندازه حجم آب موجود در پشت چند سد بزرگ کشورمان خواهد بود و مسائل دیگرش هم بماند. بلی مقصر افرادی هستند که مجوز ارزیابی محیط زیستی می دهند اما آیا این افراد هم غیر از شما کارشناسان هستند که مثله آقای مهندس عموزاده مصلحت و سمت خود را بر منابع طبیعی و محیط زیست ترجیح می دهند یا افرادی که با کمی اصطلاحا زیر میزی پای هر برگه ای رو امضاء می کنند غیر از شما هستند پس بدانید که این افراد یا متخصص نیستند یا همان بی وجدان ها هستند که اعتقادی به منابع طبیعی و محیط زیست ندارند
شما گفتید مشکل فرسایش و رسوب رو از دوستم بپرسم: ایشان متخصص آبخیزداری(مهندسی حفاظت آب و خاک و مهندسی رودخانه) هستند و در بخش دانشگاه وظیفه تربیت نیروی انسانی برای دانشگاه، اجرا و تحقیقات رو دارند و در این راستا با انجام پژوهش ها و تحقیقات علمی خود برای بحث فرسایش و رسوب آخرین اطلاعات و دستاوردهای علمی را جمع آوری، تدوین و تدریس می نمایند که امثال شما در بخش اجرا انجام دهید.
اما به قول شما بیماری اشتباه تشخیص داده شد و چون از ابتدا خشت اول را کج گذاشتند الان اوضاع اینجوری شده و در حال حاضر هم برای یک بیمار آپاندیسی جراحی را نسخه می کنند پس برای حوزه های آبخیز هم نیز اوضاع به همان حد آپاندیسی رسیده است که سنگ و ملات را توصیه می کنند که با ذخیره سازی آب و رسوب محل مناسب رو برای کاشت و استقرار پوشش گیاهی را مهیا می سازد
در مورد بحث آبخیزداری شهری هم خوب تحقیق نکردید یا منبع شما موثق نیست چون آبخیزداری شهری هنوز بعد از چهار سال که مطرح شده به تازگی در دانشگاه تصویب شده است و هنوز تدریس نمی شود و دکتر سلاجقه هم ۷ سال است که آبخیزداری تدریس نمی کنند چه برسد به آبخیزداری شهری؟؟؟؟؟( مهمندس بدری پور لطفا منبع تحقیق خود را تغییر دهید یه وقت کلاه سرتون نرود)
در آخر نیز جناب آقای مهندس بدری پور بهتر است از بحث های بی خودی پرهیز کنیم چون مسائل منابع طبیعی هر کدام ورقی از کتابی طویل است و جای بسی بحث دارد. و بهتر است یکدیگر را مقصر ندانیم و قبول کنیم اشتباه کرده ایم. والله همه ما مسئولیم و بایستی با همدلی و اتحاد اجازه ندهیم بیش از این اوضاع منابع طبیعی خراب شود.
موفق باشید
کوشان مهران گفته است:
۱۸ مرداد, ۱۳۹۰ در ساعت ۲۰:۰۲
آقایان گرامی من
بی خود غضبناک و خشمگین نشوید.
در ایران داشتن سازمان حفاظت از محیط زیست تنها برای پز دادن در برابر خارجی ها و گرفتن وام های جهانی است.
از منابع طبیعی هم چون دوستان ارتزاق از طرق اجازه برای بغما دادن می کنند هنوز دلیلی برای تعطیلی ان ندارند.
مگر ما سابق در تهران اپرا و باله ملی در تالار رودکی نداشتیم ، پس چه شد؟ دوستان نیازی ندیدند و بستند .
بین خودمان باشد سازمان ها و ادارات دولتی اکر بسته هم بشوند مگر تاثیری در چرخیدن این چرخ شکسته کشور می کند.
و اما دکتر سلاجقه…
حتما تمامی حضرات شرط رئیس شدن را که داشتن ویژگی های منفی که البته از نظر حضرات مثبت می باشد را بخوبی می دانند.
۴۰۰ روز دکتر سلاجفه پشت یک میز قرار گرفت ولی مانند اکثر مدیران در حنم ماشین مهر و امضا بود. همه کاره پیران ویسه چشم آبی است ولاغیر.
درباره دانشگاه هم باید گفت چه در سیستم آزاد و یا دولتی اساتید دلسوز و فرهیخته کم نداریم اما افسوس و صد افسوس که در بهترین حالت از نظر آن حضرات این عزیزان هم در حکم دکور می باشند وگرنه کسی از آن حضرات مگر به علم و دانش اعتقاد و مهم تر از آن اعتماد دارد؟
دوستان گاوی می خواهند که پس از چند سال بصورت گوساله از دانشگاه بیرون بیاید ، هرچه ابله تر بهتر.
حرف های من تند و موهن است. پوزش می خواهم ولی مگر بارقه ای از حقیقت حتی به قدر خردلی در آن نهفته نیست؟
کوشان مهران گفته است:
۱۸ مرداد, ۱۳۹۰ در ساعت ۲۰:۰۸
حالا برای اینکه تغییری در اقلیم خشک و بی بار این منطقه ایجاد بشه …
سلاملکم . خسته نباشید
دس دس
دس دس
یکی به دادم برسه واویلا
دلبر من به جای دل تو سینه … سنگ خارا
آقایون دست خانما رقص
نه نه خانم نرقص اشتباه شد
خانما دست آقایون رقص
یکی بیاد این مملو ببنده صدای اون بلنده
دس دس دس دس
شیرازیا دس دس
تهرانیا پا پا
مشهدیا کله کله
انجمن خیلی خوبه همگی بگید ماشالا
خدا قسمت بکنه بیام عروسیتون شام بخورم ایشالا
کی میگه ممد قشنگ تره
من از همه شون قشنگترم
حالا دستای بندری بره بالا
واویلا لیلی دوستت دارم خیلی
دختر آبادانی بی قراره عاشق شده و خبر نداره
دختر بندری(دختر)
تو مال منی ( دختر)
میمیرم به کسی ( دختر)
لبخند بزنی( دختر)
آی دختره بله
آی دختره بله
زن من میشی؟
نمیشم؟
وای وای وای
چقدر اطفار میریزی
چه خوشکل و چه ریزی
دس دس دس گور بابا اقدسBig Grin
حالا همه با هم هوو هوو جانم هوو
دل بی قرارم هوو
روزی که هوو نداشتم چه روزگاری داشتم
دس دس
ای قشنگ تر از پریا
تنها تو کوچه نریا
بچه های محل دزدن
عشق منو میدزدن
وای وای وای چقدر اطفار میریزی
چه خوشکل و چه ریزی
ای دل تو خریداری نداری
افسون شدی و یاری نداری
نفرین به تو ای دل دل غافل
تو که گرمی بازاری نداری
(همه با هم)
دل ای دل
دل ای دل
کوشان مهران گفته است:
۱۸ مرداد, ۱۳۹۰ در ساعت ۲۰:۱۱
– صدای اذان میاد از راه دور به گوش من
هوس لبها و لپ هات برده عقل و هوش من
۲- پدر و مادر من توی تصادف مردن
منو تنهایی اونا به دست غم سپردن!!
۳- دیروزی اومدم در خونتون و محلتون تونبودی
راستش رو بگو به من والله کجا رفته بودی؟
۴- چینی بندزن اومده
جینی بند زن اومده
۵- دلم پی دلته،جومه نارنجی
کجا منزلته،جومه نارنجی
۶- شده ام بت پرست تو
قسم به چشمون مست تو
به کنج میخونه روز و شب
شده ام جام دست تو
۷- من از اون دل سنگت
از اون قلب دورنگت
خدا میترسم…می ترسم…می ترسم!
۸- می دونم
قد رعنا داری
چشمای زیبا داری
کلی خاطرخواه داری
اما من
دل دارم
چندساله تو این محل
حق آب و گل دارم!!!
۹- آی انار انار بیا به بالینم
شبنم گل نار بیا به بالینم
۱۰- زن دارم ولم کرده
غصه بر دلم کرده
رفته خونه پدرش
ترک منزلم کرده!!!
۱۱- یادم نیست چند ساله زن گرفتم
میدونم بلای جون گرفتم
یادم نیست وقتی اومد خونمون
چه جوری بود لونمون
من چی بگم از کجاش؟
از کلاه گیس یا پاهاش؟
نیلوناز :
۱- ساقی امشب مثل هر شب اختیارم دستته …
اگه نگی مستی بستته (۲)
یه چشم به چشمته و چشم دیگه ام به دستته
اگه نگی مستی بستته (۲)
۲- (خواننده ) : حمومی آی حمومی … فرش و قالیچه ام رو بردن …
(جمعیت ) : حمومی آی حمومی … فرش و قالیچه ام رو بردن …
(خواننده ) : فرش و قالیچه م به جهنم … طاس و دولیچه ام رو بردن …
(جمعیت ) : حمومی آی حمومی … فرش و قالیچه ام رو بردن …
(خواننده ) : فرش و قالیچه و طاس و دولیچه م به جهنم … لنگ و قطیفه ام رو بردن …
(جمعیت ) : حمومی آی حمومی … فرش و قالیچه ام رو بردن …
(خواننده ) : فرش و قالیچه و طاس و دولیچه و لنگ و قطیفه ام به جهنم … پیرهن تنم رو بردن …
۳- دندون دندونم کن … با دندون دون دونم کن …
نو میخونه چشمات … ز پیمونه لب هات …
این جور اونجورم کن … یه بوسه مهمونم کن …
دندون دندونم کن … دون دون دون دونم کن …
۴- دم گاراژ بودم یارم سوار شد … دل مسافرا بر من کباب شد …
تو که هی میزنی هی میزنی جار … تو که بار میزنی ماشین خواربار …
مامان دورت میگردم … به قربونت میرگردم … پی دلبر میگردم …
میرم تو شهر میگردم … نمیخوای بر میگردم …
۵- هوو هوو دارم هوو … دل بی قرارم هوو … روزی که هوو نداشتم … چه روزگاری داشتم … یه لب داشتم یه همچین … حالا هوو کرده همیچین … خیر نبینی هووو … الهی بمیری هوو …
هوو هوو دارم هوو … دل بی قرارم هوو … روزی که هوو نداشتم … چه روزگاری داشتم … یه گردن داشتم یه همچین … حالا هوو کرده همیچین … خیر نبینی هووو … الهی بمیری هوو …
۶- آبجی صنم گفت … (دسته جمعی ) : چی گفت ؟؟
خودش به من گفت … (دسته جمعی ) : چی گفت ؟؟
درگوش من گفت … (دسته جمعی ) : چی گفت ؟؟
در گوش این گفت … (دسته جمعی ) : چی گفت ؟؟
در گوش اون گفت … (دسته جمعی ) : چی گفت ؟؟
گفت زن سرهنگ نمیشم … (دسته جمعی ) : چرا نمیشی ؟؟
کاری که سرهنگ میکنه …. همش میره جنگ میکنه
۷- آی پلو خورا ، خورشت خورا ، فصل مسمّاست …
کدو مال شما بادمجون از ماست
بیا برو تو دلم ، قلمی بادمجون … رات از این وره ، قدتو قربون
سرخی لبت گوجه فرنگی … جونم عزیزم چقدر قشنگی
داداشت سفیده ، تو چرا سیاهی … سیاها مثل تو نمیرن الهی
۸- دیشب من بودم و آبجی فتینا … آی رپته پتینا
گفتم بمیرم واست ای سرو قدینا … آی رپته پتینا
گفتا که زمن شرم کن ای مشدی حسینا … آی رپته پتینا
دیشب من بودم و آبجی فتینا … آی رپته پتینا
گفتم بده ماچی تو از اون قند لبینا … آی رپته پتینا
گفتا که خجالت بکش از این منه نینا … آی رپته پتینا
ستاره(راز سکوت):
بازم همون دوره ی بی سواتی
قربونه اون حرفای عشق لاتی
قربونه اون مخلصتم فداتم
قربونه اون من خاک زیر پاتم
قربونه اون حافظه روی تاقچه
قربونه حسن یوسف تو باغچه
سامان عزیز (خط خطی):
افسر زندان مرا دائم ملامت میکند
گویند مادرم مرا دیزی به دست زاییده است
یک دبیر فهیم!:(کی فکر میکرد این آقای دبیر فهیم عزیز ما! هم دستی بر آتش داشته باشند اون هم از این نوع)
۱- گفته بودم اگه برگردی می بینی …
۲- مهوش ، پریوش ، غلط کرد ، شوهر کرد
همه رو در به در کرد. منو خونین جگر کرد
مگه حالی واس آدم میمونه ؟ نه والا
احوالی واس آدم میمونه نه بلا
۳- حمومک مورچه داره
بشین و پاشو خنده داره.
۴- آهای دختر چوپون ، آهای دختر چوپون …
دل دیوونه مو اسیر این دشت و بیابون
استاد نصیری:
بزنم به تخته (۲بار)، رنگ و روت وا شده
فمنیستچه :
خوش به حال تکه سنگ !خوش به حال تکه سنگ!
زنیکه (سرور بنده):
پارسال بهار دسته جمی رفته بودیم زیارت
برگشتنی یه دختری خوشگل و با محبت ( در بعضی نسخ تاریخی دختری با مروت و دختری با صداقت هم قید شده )
همسفر ما شده بود همراهمون می ومد
به دست و پام افتاده بود این دل بی مروت
بسیار شعر با مسمایی بود مخصوصا با تفسیر و تاویلی که خانم زنیکه… محترم برای اون مرقوم فرمودند
پدر فانی :
داش داش … داش داش … داشم من
داش داش … داش داش … داشم من
تا کی باشم من
میخوام… دیگه… نفله اش بشم من
مامور گمرکم من
تو زندگی رکم من
مریم (ماژ و موژ):
کوچه تنگه بله عروس قشنگه بله
دست به زلفاش نزنید مرواری بنده بله
نگار :
اگه یادش بره که وعده با من داره وای وای وای
دل بیچارم و به دست غم بسپاره وای وای وای
ای خدا بهار اومد گل من نیومد وای وای وای
فصل کشت و کار اومد یار من نیومد وای وای وای
دل من شکسته طاقت نداره والا
ستاااااااااره :
۱- بازم همون دوره ی بی سواتی
قربونه اون حرفای عشق لاتی
قربونه اون مخلصتم فداتم
قربونه اون من خاک زیر پاتم
۲- شب میایی سر شب میای دم صبح میای میای به خوابم
دم به دم پر پر کنی صد باغ گل بر رخت خوابم
قربون اون تن نما گلشن نما پیراهن تو
بوی جان آرد به من هرشب نسیم از گلشن تو
۳- چقد حال چشات خوبه چشات از جنس مرغوبه (اصلاحیه توسط خودم:)
چشات از جنس مرغوبه چقدر حال چشات خوبه.
کولی وشان :
اگه هفتا آسمون همه جای من باشه
باغ زیبای بهشت همه مال من باشه…..
بوی گندم :
قدیما یادش بخیر دلا هم آشیون بودن
خشکلا خشکلترا یکمی مهربون بودن
دخترا گیسو بلند ابرو کمون غنچه دوون
تو خونه از چشم نامحرم همه پنهون بودن
میشه ما عاشق بشیم مثل قدیما دوباره
میشه اما دل ما اینقده همت نداره
ماتینا :
۱- با پای خستـــــــــــه , دل بشکستـــــــه
سر راهت اومدم اومدم اومدم نگام نکردی …. صدام نکردی
نگام نکـــــــــــــــــــردی … صدام نکردی
۲- حمومی آی حمومی لنگ نمیدونم کیو بردن …
پرشان:
دل شده یک کاسه خون
به کنارم تو بمون
نروز با دیگری …
پروویروس :
گلنسای منو می دن به شووهر
خدای مهربون
تو این زمستون
یا منو بکش
یا اونو نستون!!
آسپرین :
بس که تو آزردی روجا هرگز نمیبخشم تو را!
آزاده برابر :
آفتاب لب بوم بود
که خدا منو به ننم داد
platon :
میدنی میخوامممم دل از تو برگیرم
آشیونی برررر بام دگر گیرم
دل ز غمممم هایت دیگه رها سازم
برم و چون تو یار دگر گیرم
(حالا بلرزونین) هر چقدر گفتم بهت ای آروم جونم
نشو پیش چشم من یار رقیبونم
فاطیما :
غروبا که می شه روشن چراغا
میان از مدرسه خونه کلاغا
یاد حرفای اون روزت می افتم
که تا گفتی به جون و دل شنفتم
(یه عده مرده گنده با هم)
عجب غافل بودم من اسیر دل بودم من
(خواننده تنها)
اسیر دل نبودم اگه عاقل بودم من
سهراب:
۱- امروز دو روزه للو، فردا سه روزه لو
رشــید نــیومد للـــو، دلــم مـــی سوزه لو
های های رشید خان ……. ســـردار کــل قوچان
های های رشید خان ……. ســـردار کــل قوچان
۲- تیرم تیرم….آخ جون
می خوام برم …وای جون
بیا جلو….آخ جون
نرو نرو….آخ جون
تو پنج دری ….آخ جون
قرکمری….آخ جون
امی :
می شینم به روی بومت که ره قفص بگیرم
باید اسیرت بشم تا همنفس بگیرم
باید بهم قول بدی عروس مادرم شی
اگه نشی برمی گردم که دلمو پس بگیرم
ناز نکن ای عزیز جون منو ز خودت نرنجون
عزیز جون مامان جون قدوبالاتو قربون
الهام :
۱- شب شبه شعرو شوره
شب شبه ماهو نوره
با یار قرار گذاشتم
دیر کرده راهش دوره !!!
۲- عمو سبزی فروش … سبزی کم فروش …من ترب میخوام !!!
سحر :
۱- دایه کل زنم دورش
دایه لر خرم دورش
گروه:کل کل
دایه کل زنم دورش
دایه لر خرم دورش
حالا به زبان دزفولی:
۲- دایه کل زنم دورش
دایه لر خرم دورش
گروه:کل کل
دایه کل زنم دورش
دایه لر خرم دورش
roz :
ابرو به من کج نکن کج کلاه خان یارمه
خوشگلم و خوشگلم دلها گرفتارمه
یکه زن و یکه سوارم، هیچ کجا رقیب ندارم
عاشق اسب سفیدم، دختری چابک سوارم
گیسو نگو کمند والا چین و چین و بلند والا (۲ بار)
پارمیس:
کوچه تنگه بله عروس قشنگه بله
دست به زلفاش نزنید مروارید رنگه بله…
مجتبی:
۱- تو همونی که همیشه توی فکر من نشستی
بین ۵۲تا برگ تو ده لو خوشگله هستی
تو همونی که همیشه توی فکر من نشستی
همهی فکر من اینه رقیبم تو رو نبینه
توی این بازی یه وقتی به کمین تو بشینه
ده لو خوشگله دلو خوشگله تو دست من تک دله
۲- یکی بود یکی نبود . زیر گنبد کبود
یه جوون خسته بود . که دلش شکسته بود
مثل بارون بهار . زار و زار گریه میکرد
گاهی دست خستهشو . بسوی خدا میکرد
کی خدای مهربون . خالق هفت آسمون
اونو بی وفا مکن . از منش جدا نکن
دست خستمو بگیر . تو منو رها نکن
لاکو :
قر تو کمرم فراوونه نمیدونم کجا بریزم (همین جا همین جا)
حوا:
واویلا لیلی/دوست دارم خیلی!!
مریم :
آاااااای ای بانو آی آی بانو آی بانو بانو بانو
بنشین به روی زانو
غوغا به پا کن عزیز
ناز و کرشمه دلم شد چشمه چشمه
دلم شد چشمه چشمه هی هی هی هی هی
شهردار :
دختر احمد اباد تو عروس بندری/ای گل نازو شمشاد تو عروس بندری
برزویه بیگلری :
الف میگم ابروت کمونه ای کمون ابروی من
ب میگم بالات بلنده ای گل خوشبوی من
ت تو را میخوام عزیزم تا برام تاتی کنی
ث ثواب گر لباتو با لبام قاطی کنی
مهشید:
ضمنا ترتیب نگل اندام گل اتدام فقط من تورو می خوام
می ترسم که رقیبام سر رات بزارن دام
بلااااااااااااااااااا شیطون خودم
دشمن جون خودم
قربون خوشگلیات دل داغون خودم!
نوشته شدن اسامی و اشعار به ترتیب ارسال اونها بوده. (غرضی در کار نبود)
و من الله توفیق
کوشان مهران گفته است:
۱۸ مرداد, ۱۳۹۰ در ساعت ۲۰:۱۷
عزیزان دل برادر
باید واقعیت ها را قبول کرد.
در این کشور حضرات اساتیدی که درباره خشکیدن ارومیه و شور شدن کارون و به یغما بردن جنگل هیرکانی اطلاع رسانی می نمایند را منفور می دانند.
دور دور لودگان بی سواد است حال یا لات و چاقو کشی بنام پیمانکار باشد و چه لمپن بی سوادی که مدرک دکترای کیلویی چه در خارج گرفته باشد و با اندر داخل.
آقای طبیعت دوست ،
احوال شریف شما؟
نکند به این بهانه که چند نفر در اینجا حرف هایی می زنند همه را کت بسته تحویل حاج آقای ادارتان بدهید؟
بهتر است حضرت عالی هرچند گمان دارم تنفر و انرجار شدید از شاهنامه دارید داستان بهرام گور و لمبک آبکش را بخوانید
حسین بدری پور گفته است:
۱۸ مرداد, ۱۳۹۰ در ساعت ۲۳:۲۹
با سلام آقای طبیعت دوست.
اصلاً قصد اطاله کلام ندارم. توصیه می کنم در نوشتار خود جانب اخلاق را به جا آورید و از انتساب واژه ها و صفاتی که در خور شان طرف مقابل نیست پرهیز نمائید خاصه این که به صورت ناشناس پیغام گذاشتن و الفاظ پرانی آن هم صفاتی که شایسته طرف مقابل نیست به دور از اخلاق است ( در این ماه مبارک رمضان استغفار نمائید) و هر چه هم نوشتار شما منطقی باشد خواننده برای شما و نوشتارتان ارزشی قائل نخواهد بود.
بنده اگر ارق نداشتم چرا حرص می خوردم و انتقاد می کردم، کسی که ارق ندارد می نشیند و نظاره می کند وفتی اظهار نظر می کنی یعنی می دانی و مطمئنی که سیستم به بیراهه می رود و با انجام اصلاحاتی امکان بهبود شرایط وجود دارد.
در مورد مدیر، الان هم می گویم. رئیس مجموعه باید مدیر باشد. مدیر اگر مدیر باشد می تواند از ابزارهای موجود خوب استفاده نماید. مگر ازمنه قدیم است که شما علامه باشید در همه علوم.
اگر با مشکلات منابع طبیعی اشنا بودید راحت تر صحبت می کردم. زحمت بکشید اون چیزهایی را که تو کلاس ها به شما گفتن بریزید دور و شاگردی کنید در منابع طبیعی شهرستان ببینید منابع طبیعی ایران یعنی چه؟
نمی دانم از دست دادن پست چقدر سخت است که فرد را مجبور به ناسزا گویی می کند که شما به این ورطه کشیده شده اید. هنوز جوانید جای دیگر سمت بالاتری نصیبتان می شود.
برای روشن شدن مواضع و نظر من در مورد مدیریت جامع، یکی دو روز دیگر به وبلاگ من سر بزنید مطلب من راجع به مدیریت جامع را مطالعه کنید.
طبیعت دوست گفته است:
۱۹ مرداد, ۱۳۹۰ در ساعت ۰۰:۱۴
با سلام
دلسوزی برای ایران اسلامی و به خصوص منابع طبیعی و محیط زیست مظلوم، متعلق به گروه خاص یا فرد خاصی نیست که معرفی بخواهد.
بنده از محضر همه بزرگواران و کارشناسان و صاحبنظران دلسوز منابع طبیعی و محیط زیست عذرخواهی می نمایم که به دلیل برخی موضوعاتی که جناب آقای مهندس بدری پور مطرح نمودند مجبور به بیان برخی مسائل شدم که شاید بی حرمتی و جسارت بوده باشد، امیدوارم بر بنده حقیر که شاگرد مکتب منابع طبیعی هستم، خرده نگرفته باشید.
فکر می کنم که بحث با جناب آقای مهندس بدری پور کمی از فضای علمی، فرهنگی خارج شده است و شاید به نحوی از نظر ایشان شخصی شده باشد که ادامه آنرا در این فضا مصلحت نمی دانم.
در پایان نیز خدمت ایشان خاطر نشان می کنم که بنده هنوز در سن یا جایگاهی نیستم که سمتی داشته باشم که از دست داده باشم یا دنبال سمتی باشم. و ترجیح می دهم به همان ادامه تحصیل خود بپردازم اما هیچگاه تحصیل تنها، بدون شرکت کردن در مباحث منابع طبیعی را مناسب برای رسیدن به تکامل نمی دانم.
لازم می دانم که خدمت همه دوستان، خصوصاً جناب مهندس بدری پور عرض نمایم که این آیندگان هستند که نسبت به عملکرد همگی ما در حوزه منابع طبیعی و محیط زیست قضاوت خواهند کرد و امیدوارم در ادامه مسیر ۲۰ ساله باقی مانده کاری خود و همچنین ادامه تحصیل، مسیر را انشاء الله به گونه ای طی نمائید و مسئولیت های خویش نسبت به منابع طبیعی را به سر منزل مقصود برسانید که دربرابر آیندگان و وجدان خویش شرمنده نباشید.
در صورت لزوم در سال های آتی بنده خودم را معرفی خواهم کرد.
به امید توفیق همه عزیزان و خوشحال شدم و باعث افتخار بود که در جمع فرهیخته و دوستانه شما عزیزان حضور داشتم و برای جناب مهندس هومان خاکپور آرزوی سلامتی، توفیق و سعادتمندی دارم که باعث ترویج منابع طبیعی و محیط زیست می شوند
مهرداد مسیبی گفته است:
۱۹ مرداد, ۱۳۹۰ در ساعت ۰۰:۱۵
با سلام خدمت دوستان خواننده این بحث ها چند نکته کوچک به دوست عزیزمان که خود را با نام طبیعت دوست معرفی کردند.
اگر من وشما هم عقیده هم باشیم اخلاق حرفه ای کارشناسی و نویسندگی ایجاب مینماید حتمن با نام واقعی کامنت بگذارید.چرا که هر فرد بی هویتی قادر به گفتن هر نوع الفاظی خواهد بود.مثلن در پست بنده چند بد وبیراه به شخص بنده داده شده بود که از همکاران نزدیک خود من بودند وناچارن آنها را حذف نمودم ولی اگر نوشتار خود را مزین به نام واقعی خود نمایید خیلی به شجاعت وشهامت شما خواهد افزود و به پر محتوا بودن نوشتارتان میافزاید.پس وقتی لینک به مطلب بنده میدهید حتمن سعی کنید همانند خود بنده که شناخته شده میباشم خود را به خوانندگان عزیز معرفی نمایید.اینها را گفتم که اگر بنا به مصلحت این روزها روی به کامنت گذاشتن آورده اید در آتی با نوشتار با امضای خویش بیشترین استفاده را از آن ببریم.
هر فردی در جایگاه خویش برای بنده محترم است حتی اگر هیچ نقطه مشترکی در عقاید ودیدگاهها با بنده نداشته باشد.پس برای خانواده خود که همان منابع طبیعی است احترام قایل شویم تا دیگران هم برای ما همین کار را بکنند.
موفق باشید
امیر سررشته داری گفته است:
۱۹ مرداد, ۱۳۹۰ در ساعت ۰۹:۴۵
هومان جان جناب آقای دانش را می گویم نه محمد درویش را؟ با محمد که دو سه روز پیش خودم صحبت کردم! آقای دانش؟! که نظرات دلسوزانه اشان خصوصن در وب سایت تو همیشه خودنمایی می کرد.
دانش گفته است:
۱۹ مرداد, ۱۳۹۰ در ساعت ۱۳:۵۴
امیر جان, از اینکه حالم را پرسیده ای, بینهایت سپاسگزارم. من حالم خوب است ولی کماکان مشغول مدوا هستم. از محبتی که شما دوستان بسیار عزیز و گرانقدرم نسبت به بنده دارید شرمنده ام و نمیدانم این محبت شما را چگونه جبران کنم. برای شما و خانواده محترمتان, شادکامی و سلامتی آرزو دارم.
علی گفته است:
۱۹ مرداد, ۱۳۹۰ در ساعت ۱۷:۳۶
وضعیت تخریب و تصرف و غارت منابع طبیعی روز بروز بدتر و بدتر شده است سازمان جنگل ها و منابع طبیعی و آبخیزداری تا کنون تاب مقاومت در برابر مافیای زمین خواری در کشور را نداشته است بنده به عنوان یک وکیل شاهد این واقعیت هستم که خانه از پای بست خراب است در بسیاری از موارد کارمندان منابع طبیعی جزیی از شبکه زمین خواری شده اند و در جا هایی که احیانا چند پرسنل منابع طبیعی در برابر تخریب و تصرف منابع طبیعی قاطعانه عمل کرده اند دیده ایم که در مرحله صدور رای قضایی، سیستم قضائی عمدا و یا سهوا و بدلیل بی اطلاعی از قوانین و حتی بواسطه حمایت از مافیای زمین خواری، پرونده هایی را که با خون دل کارمندان منابع طبیعی تشکیل شده است را فرمالیته کرده و بنفع زمین خواران و غارتگران بیت المال رای صادر کرده و مامورین منابع طبیعی را دلسرد کرده اند کارشناسان دادگستری هم بنا بدلایل و منفعت شخصی و تحت نفوذ مافیای زمین خواری ، در این قضایا معمولا آتش بیار معرکه می باشند و براحتی با ارائه کارشناسی های کذب به مافیای زمین خواری کمک می کنند یعنی اگر حتی یک قاضی باانصاف و حامی منابع طبیعی پیدا شود چنان مدارک و مستندات پرونده توسط کارشناسان دادگستری خدشه دار شده است که دیگر کاری هم از دست قاضی مربوطه ساخته نیست و پرونده های مطروحه خواسته و ناخواسته بنفع زمین خواران منجر به صدور رای می شود قوانین ما هم در حمایت از منابع طبیعی مشکل دارند قانون مربوط به کمیسیون ماده واحده علیرغم گذشت ۵۰ سال از واگزاری های اصلاحات ارضی هنوز به قوت خود باقی است و روزنه خوبی برای مافیای زمین خواری شده است افراد زمین خوار با سو استفاده از قانون کمیسیون ماده واحده مدعی افزایش مستثنیات اراضی سال ۱۳۴۲ می شوند و سپس مبادرت به تخریب منابع طبیعی کرده و کارشناس دادگستری هم با وی شریک شده و اراضی تخریبی را متعلق به ۵۰ سال قبل معرفی می کند و قاضی هم سهوا و عمدا بنفع زمین خوار رای می دهد پس می بینیم که منابع طبیعی از سوی سه قوه مورد تهاجم قرار گرفته است و کل سیستم هایی که باید از منابع طبیعی حمایت کنند همه در خدمت تخریب و تصرف و غارت منابع طبیعی هستند این همه مشکلات یکطرف و توقعات بیجا و عجب غریب بعضی مسولین از متولیان منابع طبیعی به این سیکل معیوب دامن می زند . شما ببینید محیط زیست بعد از انقلاب نتوانسته از حیات وحش حمایت کند و در این مملکت دیگر گنجشک هم امنیت ندارد چه برسد به قوچ و بز کوهی و ببر و پلنگ و تازه همین محیط زیست قرار است علاوه بر وظایف قبلیش که محکوم به شکست بوده وظیفه حراست از منابع طبیعی را هم بعهده بگیرد مثل آن موشی که خودش تنها در سوراخ نمی رفت جارو هم به دم بسته بود . خانه از پای بست خراب است خواجه در بند نقش ایوان است
هومان خاکپور گفته است:
۲۰ مرداد, ۱۳۹۰ در ساعت ۱۱:۴۰
به طبیعت دوست:
حضور شما دوستان سبزاندیش در «طبیعت بختیاری» افتخارات کم همتایی را به دیده بانانش هدیه خواهد کرد. امیدوارم خروجی این مباحث، ظرفیت سازی فرهنگی و آموزش های مدیریتی در بین مدیران و دست اندرکاران حوزه منابع طبیعی و محیط زیست باشد.
موفق و پایدار باشی دوست عزیز
هومان خاکپور گفته است:
۲۰ مرداد, ۱۳۹۰ در ساعت ۱۱:۴۴
به مهرداد مسیبی:
ممنون که در راه اعتلا و توسعه ساختاری سازمان تلاش می کنی و در اینجا سعی کردی تعادلی منطقی بر مباحث مطرح شده برقرار کنی …
پایدار باشی دوست قدیمی مهردادخان
هومان خاکپور گفته است:
۲۰ مرداد, ۱۳۹۰ در ساعت ۱۲:۰۰
به امیر سررشته داری:
شرمنده امیرجان … این ها نشانه های پیری و نیاز به عینک است.
هومان خاکپور گفته است:
۲۰ مرداد, ۱۳۹۰ در ساعت ۱۲:۰۵
به علی:
ممنون که در بحث شرکت کردید و به نکات مهم و کلیدی اشاره نموده اید.
حميد گفته است:
۲۰ مرداد, ۱۳۹۰ در ساعت ۱۴:۵۹
به طبیعت دوست مطالبتون کاملن مورد تایید است متاسفانه اقای بدری پور همیشه منتقد مدیر قبلی است و برای من ناراحت کننده است که وقتی مدیری لایق و دلسوز که بدون توجه به مسئولیتش برای حفظ یه سازمان استعفا می دهد بجای حزن و اندوه این به اصطلاح دلسوزان منابع طبیعی به وجد می آیند و با بی انصافی خوشحالی می کنند. اشکال از دکتر هست که نتوانسته دانشجویانش را درست هدایت کند. اگرچه برخی افراد عقده ای فکر می کنند با تحقیر مدیران قبلی خودشان بزرگ می شوند.
بردیا گفته است:
۲۱ مرداد, ۱۳۹۰ در ساعت ۲۳:۱۴
با سلام و قبولی طاعات
در تائید سخنان طبیعت دوست
دوست عزیز جناب آقای بدری پور من شما را نمی شناسم ولی کم و بیش با دیگر کارمندان و کارشناسان ادارات ستادی و غیرستادی سازمان در ارتباط بوده و آشنایی دارم. خداوکیلی ما خودمنو خیلی (منظور کارشناسان گفته شده به معنای واقعی کارشناس)بخاطر بعضی مسائل (حفظ پست و مصلحت اندیشی و…) ذیل می کنیم و پایین میاریم من دیدم طرفی رو که اصلا ارق به منابع طبیعی و … نداره آنوقت در راس یک دستگاه قرار گرفته و باور کن خیلی ها اصلا منابع طبیعی رو نمی شناسن و نمی دونم از کجا آمدن داخل سازمان و منابع طبیعی با حفظ ظاهر فقط به روز مرگی خودشون برای گذران و اتمام ساعات اداری مشغولند
تعداد خیلی کمی از افراد تحصیلکرده و متعهد که انگشت شمارند زیر چکمه های باند های زمین خوار و زنجیره های کثیف فقط صرفا حفظ قدرت له شده اند
از همه اینها گذشته عده ای محل کار را فقط برای تفریح و پزر دادن می آیند و بیشتر مشغول بیزنس خود در بیرونند و دنبال رفع و رجوع جیم شدن های خود هستند .
و البته “چقدر سخت است در میان همچین مردمی سخن از منابع طبیعی گفتن”
در این میان فقط منابع طبیعی غریب است و لاغیر
و اما در مورد دکتر سلاجغه
میتوان این را به جرات بگویم که منابع طبیعی یکی از بهترین نیروهای متخصص و متعهد خود را متاسفانه از دست داد.و افسوس و ۱۰۰۰ افسوس
تازه داشت از اون حالت خمودگی و صرفا پدافندی در می آمد . و در واقع می رفت که یک حالت آفندی و انفعالی خوبی بگیرد.
دکتر سلاجغه رو من خوب می شناسم واقعا آدم خوبی به تمام معنا بود زمانی هم که ما در دانشکده بودیم (جنگل خوندم) ولی به دنبال تغییرات ساختار منابع طبیعی بودند یادمه در زمان ریاستش بر دانشکده منابع طبیعی دانشگاه تهران می خواست دانشکده رو از زیر سلطه کشاورزی در بیاره و همون زمان مکاتباتی رو برای مجلس جهت تغییر ساختار جنگل ها و مراتع و آبخیزداری کشور داشت. و دارای توانایی بسیار بالای در حوزه منابع طبیعیه.
بی انصافیه از چنین مدیری که تنها دغدغه اش منابع طبیعیه و اصلا به پست و مدیریت بها نمی دهد قضاوت کرد.
و البته به نظر من این چنین مدیرانی با در رئوس سازمان باشند بخاط اینکه برای تشکیلات منابع طبیعی ما خیلی زشته که از این همه فارغ التحصیل منابع طبیعی از اون بالا تا پایینش نیروهای جهادی دهه ۶۰ و البته بی سواد در این عرصه باشند
با آمدن دکتر سلاجغه به سازمان تجربه ای شد که بعد از ۱۰۶ سال عمر تشکیلات منابع طبیعی کشور بلا خره به حلقه مفقوده در بهبود ساختار و تشکیلات این سازمان عریض و طویل و متولی ۸۵% مالیت کشور بعنوان قوی ترین نهاد ( اگر به معنای واقعی جایگاه خود را پیدا کند)پی برد. این سازمان کسایی را می خواهد که به هیچ جای جز خدا وصل نباشند و به دنبال میزو ریاست نباشند.
البته به زودی شاهد تشکیل وزرات منابع طبیعی خواهیم بود ان شاا…
بردیا گفته است:
۲۱ مرداد, ۱۳۹۰ در ساعت ۲۳:۳۱
در تکمیل گفته های قبلی ام در باب گفتهآقای بدری پور که گفته بودند رئیس صرفا بایستی مدیر باشد عرض کنم که با عرض معزت من حرفو قبول ندارم کمااینکه اگر اینطوری باشه هر کسی می تونه در پست ها و سازمان ها و… مختلف مثلا من که منابع طبیعی خوندم احتمالا با یستی مدیر یک بیمارستان و … بشومو بلعس. و لی چرا این حرف درسته که اگر متخصص یک رشته ای مثلا منابع طبیعی اگر مدیر خوبی هم باشه برای اون رشته و ساختار بهترین گزینه می تواند باشد.
و اما در مورد مباحثی چون آبخیزداری شهری ، جنگلداری شهری و… اینها مباحثی نیست که تازه گی داشته باشه و اصطلاح غریبی باشه و در خاج از ایران و داخل ایران(سطح دانشگاه) مدت زمان زیادی است که دارد روی آن تحقیق و کار می شود.
امیر سررشته داری گفته است:
۲۱ مرداد, ۱۳۹۰ در ساعت ۲۳:۴۵
به جناب دانتش عزیز:
ارادتمندیم دربست. دلم برایتان تنگ شده بود. نگران شدم دیدم مدتی است ما را مستفیذ نمی فرمایید. خیالم راحت شد. دم شما گرم و کیبرد کامپیوتر شما همیشه فعال باد.
به هومان نازنین:
خودمونیم این وسط من خوب از ماهی! گل آلود آبی گرفتما! (یاد کارتون بومبا و تیمون به خیر). اختیار دارید قربان پیری کجا بود. فکر وخیال زیاده. محیط زیست ایران در کنار شمارش معکوس ماهانه برای دریافت یارانه ها! مسبب این پیر چشمی زودرسه. نه؟
هومان خاکپور گفته است:
۲۳ مرداد, ۱۳۹۰ در ساعت ۰۰:۰۱
به بردیا:
با آرزوی تان همراهیم دوست عزیز …
هومان خاکپور گفته است:
۲۳ مرداد, ۱۳۹۰ در ساعت ۰۰:۰۲
به امیر سررشته داری:
ما مخلصیم امیرجان ….
محمد گفته است:
۲۳ مرداد, ۱۳۹۰ در ساعت ۱۰:۳۶
هیجکس حتی مخالفین دکتر سلاحقه در صداقت و باکی و تعصب او نسبت به منابع طبیعی شکی ندارد انچه که باعث ضعف کارکرد مدیریتی وی شد انتخاب مشاوران نالایقی بود که حتی عملکرد های خوب وی را کمرنگ نمود. مشاورین دانشگاهی وی صرفا به فکر منافع خود بودند انها در این مدت یکساله به جای اینکه عصای دست دکتر باشند تمام هم و غم خود را به این معطوف نمودند که چه کسانی را در پست های مدیریتی دفاتر سازمان قرار دهند تا بتوانند منافع آنها (قرارداد های مطالعاتی کلان ) را تضمین نمایند . گستاخی این مشاوران نالایق تا بدانجا پیش رفت که حتی در تعیین معاونین و روسای گروههای دفاتر پیش رفتند. آنها در صدد حذف کسانی برامدند که مخالف با تصویب این طرحهای مطالعاتی انها بودند کسانی که دارای تعهد و تخصص و نمی خواستند پول بیت المال به بیهوده هدر شود . این مشاوران حتی در روزهای سخت (یکی دو ماه اخیر ) پشت دکتر را خالی کردند و بجای مذاکره و مشاوره با وزیر (بعضی از این مشاورین ارتباط خوبی با وزیر دارند) فقط به فکر کینه جویی با مخالفین خود بودند. اگر انها به وظیفه اصلی خود یعنی مشاوره درست و حداقل تاثیر گذاری روی وزیر را داشتند کار یه اینجا نمی کشید. متاسفانه از دیگر اشتباهات سلاجقه طرد مدیرانی بود که می توانستند در این مقطع حساس کمک بسیار زیادی به وی نمایند(افرادی همچون مقدسی ، یوسفی اذر ،اسکندری ، چنانه و ….) که نمونه آنرا در مناقشه جنگل ابر دیدیم و فراموش نمی شود که چطور دکتر یوسفی خیل عظیمی از NGO را بسیج کرد و انگونه مسئله را به جراید و هیئت دولت کشاندند. ان دوست گرامی (طبیعت دوست )که نوشته بود این اساتید چگونه در فقر و بدبختی هستند و چندر غاز حقوق دریافتی دترند یا واقعا نمی داند یا خودرا به ……زده است . این دوست عزیز سری به امور مالی سازمان بزند تا قرارداد های چند ده میلیونی و حتی چند صد میلیونی این اساتید مشاور را ببیند (مطالعاتی را که بدست دانشجویان خود می سپارند و کار انها فقط به جیب زدن سالانه دهها میلیون تومان از بیت المال سازمان است )ایا اینها فقیر هستند؟
عملکرد یکساله دکتر فقط منجر به کاشت تخم کینه و دشمنی در دفاتر فنی سازمان شد که بعید است به این زودی این زخم ها التیام یابد. بالاخره دانشگاه هم (که سالها داعیه مدیریت سازمان را داشتند ) امتحان خود را پس داد و چهره برخی از اینها نمایان شد – نمی خواهم اجر بسیاری ازاساتید از جمله دکتر مقدم را ضایع کنم امثال دکتر مقدم عزیز و گرامی هیچگاه در دوران خدمت خود حتی یک قرارداد مشاوره با سازمان جنگلها نداشتند و برای همین هم هیچ دینی به سازمان نداشت و همیشه انتقاد های تند و سازنده ای به سازمان داشتند . ایا این اساتید مشاور هم همین عملکرد را داشته اند ؟
سلام گفته است:
۱۴ اسفند, ۱۳۹۰ در ساعت ۱۷:۵۳
خوبی
هومان خاکپور گفته است:
۲۲ اسفند, ۱۳۹۰ در ساعت ۲۲:۰۰
به آقا و یا خانم “سلام” !:
ممنونم
قدرت الله گفته است:
۹ تیر, ۱۳۹۲ در ساعت ۰۸:۲۰
سلام بر استاد خودم آقای خاکپور عزیز از مطالبی که می نویسید کمال تشکر را دارم و امیدوارم که همیشه سربلند وسرافراز همانند کوههای کشورمان بمانی و برقرار باشی
هومان خاکپور گفته است:
۹ تیر, ۱۳۹۲ در ساعت ۱۷:۳۲
به قدرت الله:
ممنون از ابراز محبت هایت دوست عزیز