دوشنبه, ۳ مرداد, ۱۳۹۰
پروژه انتقال آب بهشت آباد از سرشاخه های کارون بزرگ در دیار بختیاری به فلات مرکزی کشور را که یادتان هست؟ پروژه ای غیر فنی، غیر اقتصادی و خلاف منافع منطقه ای و ملی که بربنیاد مطالعات مرکز پژوهش های مجلس در سال ۱۳۸۷، گزارشات شرکت مدیریت منابع آب ایران و سازمان حفاظت محیط زیست کشور؛ می تواند روند بحران آب در چهارمحال و بختیاری و حوضه ی پائین دست کارون بزرگ – خوزستان – را شتابناک تر کند.
همانگونه که در مطالب قبلی این تارنما گفته شد؛ همین روند شتابناک تشدید بحران آب، نارضایتی های اجتماعی و مطالبات کشاورزان و اهالی سکونتگاه های روستائی و شهری منطقه را به دنبال داشته و بهانه شروع واکنش های سزاوارانه مسئولان و مقامات ارشد منطقه و نمایندگان مردم در مجلس شورای اسلامی در حوزه مدیریت منابع آب استان گردید. رویداد امید بخشی که از آن انتظار می رفت مردم دیار بختیاری در آینده شاهد مدیریتی هوشمندانه و پایدار در حوزه منابع آب کم همتای شان خواهند بود.
اما شوربختانه توافقات صورت گرفته و تصمیمات اتخاذ شده در جلسه اخیر مقامات ارشد و نمایندگان مردم استان های اصفهان، چهارمحال و بخیتاری، یزد و کرمان در مجلس شورای اسلامی که با حضور وزیر نیرو در محل وزارت خانه نیرو تشکیل شد؛ امیدهای مردم دیار بختیاری و خوزستان را برای دست یابی به مدیریتی پایدار در حوزه منابع آبی شان کم رنگ کرد!
استاندار چهارمحال و بختیاری روز پنجشنبه مورخ ۳۰ تیرماه ۱۳۹۰ در گفت و گو با خبرگزاری ایرنا، اختصاص ۲۰۰ میلیون لیتر از آب پروژه بهشت آباد به چهارمحال و بختیاری را یکی از شرط های عملیاتی شدن این پروژه اعلام کرد که ظاهرا”در آن جلسه مورد موافقت قرار گرفته است.
حقیقت ماجرا این است که مخالفت نهادهای متولی، کارشناسان و فعالان حوزه ی منابع آب و محیط زیست با اجرای طرح انتقال آب بهشت آباد از سرشاخه های کارون بزرگ به فلات مرکزی کشور براساس نادیده گرفته شدن توانمندیهای واقعی بومشناختی (اکولوژیکی) زیست بوم ها در چیدمان توسعه ای کشور و عدم برخورداری ملاحظات زیست محیطی از وزن لازم در برنامه ریزی های مدیریت سرزمینی کشور است نه سهم خواهی های منطقه ای که در چنین جلسات غیرکارشناسی به نتیجه برسد! هرچند بنابر گفته معاون سابق وزیر نیرو؛ این سهم دهی ناچیز، امتیاز جدیدی نبوده و قبلا” نیز در تخصیص آب این پروژه دیده شده بود!
خبر نگران کننده ای که می تواند حکایت از ادامه بحران های آبی، منفی شدن حیرت آور تراز آبی سفره های زیرزمینی، خشک شدن کامل و یا کاهش شدید آبدهی منابع آب شرب سکونتگاه های روستائی و شهری در منطقه ای که به رغم برخورداری از یک درصد وسعت سرزمینی کشور، به تنهایی تأمین کننده ۱۰ درصد آب شیرین کشور است، داشته باشد و وجود لکنت در مدیریت سرزمین و کم توجه ای به اولویت ها و خواهش های بوم شناختی منطقه را به نمایش بگذارد!
برچسب ها:
انتقال آب,
بحران آب,
بهشت آباد,
توسعه,
چهارمحال و بختیاری,
فلات مرکزی,
کارون بزرگ منتشر شده در دسته مطالب:
آب شرب,
آب های زیرزمینی,
انتقال آب,
توسعه و محیط زیست,
خشکسالی,
سد سازی,
طبیعت چهار محال و بختیاری,
محیط زیست
پنجشنبه, ۱۶ تیر, ۱۳۹۰
روز گذشته – چهارشنبه پانزدهم تیر ماه ۱۳۹۰ – آئین بهره برداری از سد کارون ۴ و مراسم جشن خودکفایی صنعت سد سازی کشور با حضور رئیس جمهور در استان چهار محال و بختیاری برگزار شد. شگفت آور اینکه خبرنگاران و نمایندگاه رسانه های محلی، نمایندگان مردم چهارمحال و بختیاری در مجلس شورای اسلامی و مدیران ارشد محلی از استان چهارمحال و بختیاری نتوانسته اند – یا اجازه پیدا نکرده اند – در این جشن شرکت کنند! خصوصا” مردم منطقه که با پلاکاردها و پارچه نوشته هایی از بحران آب ایجاد شده در منطقه از سکونتگاه های شهری و روستایی اطراف کارون ۴ خود را به محل برگزاری جشن رسانده بودند تا در کنار هیاهو و پایکوبی آب سالاران وزارت نیرو فریاد های تشنگی خود و بی آبی سرزمین شان را به گوش عالی ترین مقام اجرایی کشور – که اتفاقا” در سفر دور دوم هیأت دولت به استان، خود را مدیر آب چهارمحال و بختیاری برای پاسخگویی و دفاع از حقوق مردم استان معرفی کرده بودند – نتوانسته اند مجوز حضور در این جشن ملی را از مقامات وزارت نیرو و دست اندرکاران سد کارون ۴ دریافت کنند.
حیرت آورتر اینکه رئیس جمهور در این جشن، «جلسه رسیدگی به اعتراضات مردمی نسبت به مشکلات ناشی از طرح های انتقال آب بین حوضه ای بهشت آباد و تونل گلاب» را که در مورخه ۲/۴/۹۰ و با حضور معاون وزیر نیرو در امور آب و آبفا، استاندار چهارمحال و بختیاری، نمایندگان مردم استان در مجلس شورای اسلامی، نمایندگان مراگز دانشگاهی، جمعی از منتخبان مردم و کشاورزان منطقه و نمایندگاه رسانه ها در محل استانداری چهارمحال و بختیاری تشکیل شده بود را “تنها یک جلسه تبلیغاتی” خواندند که مردم چهارمحال و بختیاری نبایستی ماجرای آن نشست تشریفاتی را جدی بگیرند!
اگر این سخنان رئیس جمهور در پاسخ به سؤالات برخی خبرنگاران، شوخی نبوده است بسیار تأسف آور است که عالی ترین مقام اجرایی کشور نیز رسیدگی به مطالبات به حق مردم در ایام نزدیک به برگزاری انتخابات را بیشتر رفتارهای تبلیغاتی و انتخاباتی می دانند! و با طنز و شوخی از منطقه بهشت آباد – محل احداث سد انتقال آب به فلات مرکزی – یاد می کنند!
به خوانندگان عزیز “طبیعت بختیاری” پیشنهاد می کنم «حاشیه های سفر پروژه ای رییس جمهور به چهارمحال و بختیاری برای افتتاح رسمی سد و نیروگاه کارون ۴» که به قلم خانم مینا شیروانی ناغانی – بانوی خبرنگار و وبلاگ نویس دیار بختیاری – در آژانس خبری بختیاری (ایبنانیوز) منتشر شده است را حتمن بخوانید.
برچسب ها:
بهشت آباد,
تونل گلاب,
چهارمحال و بختیاری,
رئیس جمهور,
سدسازی,
کارون 4,
وزارت نیرو منتشر شده در دسته مطالب:
خشکسالی,
رسانه ها,
سد سازی,
طبیعت چهار محال و بختیاری,
لردگان,
مناسبت ها
پنجشنبه, ۹ تیر, ۱۳۹۰
ضمن تجدید قدردانی از دکتر مرتضی خداقلی عزیز و همکاران ارجمندشان در پایگاه مدیریت خشکسالی کشاورزی استان اصفهان به پاس تهیه و ارسال گزارشات ارزشمند وضعیت ماهانهی خشکسالی کشور، مشروح گزارش خرداد ماه ۱۳۹۰ این تیم سختکوش که برای تارنمای طبیعت بختیاری ارسال گردیده است؛ انتشار می بابد:
وضعیت خشکسالی ایران از مهر ۱۳۸۹ تا پایان خرداد ۱۳۹۰
بررسیهای انجام گرفته در آخرین ماه از فصل بهار در پایگاه مدیریت خشکسالی کشاورزی مرکز تحقیقات کشاورزی و منایع طبیعی استان اصفهان و تجزیه و تحلیل نقشههای خشکسالی از ابتدای سال آبی ۹۰-۸۹ تا کنون نشان میدهد که ایران در شرایطی نامطلوبی از لحاظ بارندگی قرار گرفته و پس از سپری شدن ۹ ماه از سال آبی جاری کماکان شاهد غلبه خشکسالی بر بخش عظیمی از کشور میباشیم، به طوری که در حدود ۷۶ درصد از مساحت کشور خشکسالی حاکم است و در مقایسه با ماه گذشته کاهش اندکی (در حدود ۱ درصد) نشان میدهد.
با توجه به نمودار شماره ۱ در مجموع ۴ کلاس خشکسالی بسیار شدید، شدید، متوسط و خفیف و ۳ کلاس ترسالی خفیف، متوسط و شدید دیده میشود.
خشکسالی بسیار شدید که با اشغال مساحتی در حدود ۱۳/۷ درصد به صورت دو لکه می باشد. نخستین لکه از ناحیه شرقی نایین شروع میشود و پس از دربرگرفتن بافق، خور و رباط پشت بادام به طبس میرسد. لکه دیگر در بخش جنوب غربی کشور در استان خوزستان و نیز به صورت یک ناحیه باریک در منطقه چابهار و جاسک دیده میشود.
خشکسالی شدید با مساحتی برابر ۲۰/۶ درصد به صورت نواری از نواحی شرقی کشور (جنوب استان خراسان رضوی و شمال استان خراسان جنوبی) با دربر گرفتن بخشهایی از استان سمنان به سمت مرکز و سپس جنوب غرب کشور امتداد می یابد. همچنین شاخه دیگر این کلاس خشکسالی نیز از ناحیه غرب در امتداد کرانه های دریای عمان و خلیج فارس به نواحی جنوبی استان سیستان و بلوچستان ختم می شود.
خشکسالی متوسط با دربر گرفتن مساحتی در حدود ۱۹/۶ درصد به صورت دو نوار که خشکسالی شدید و بسیار شدید را در بر گرفته دیده می شود. یکی از نوارها از سمت غرب به شمال- شمال شرقی کشیده شده و نوار دیگر از جنوبی ترین ناحیه شروع گردیده و بخش اعظم استان فارس را در برگرفته و به شرق کشور (جنوب خراسان جنوبی) می رسد.
خشکسالی خفیف با دربر گرفتن بالاترین مساحت (۲۲/۱ درصد) چندین ناحیه از کشور را در برگرفته است. یکی از این نواحی از غرب کشور شروع شده و با گذر از خرم آباد، الیگودرز و استان قم به شمال کشور و به استان گیلان می رسد. همچنین این خشکسالی به صورت یک نوار از استان اردبیل (اردبیل و خلخال)، به سمت استان آذربایجان شرقی (میانه، اهر و مراغه) به سمت غرب کشور ادامه می یابد. همچنین در بخش هایی از شمال شرق کشور (شمال استان های خراسان رضوی و شمالی) دیده می شود و نیز به صورت نواری باریک در امتداد خشکسالی متوسط از شهرستان نهبندان به سمت استان های کرمان، فارس، هرمزگان کشیده شده است.
ادامه روند وقوع بارش های مناسب در قسمت های جنوب و جنوب شرقی کشور به مانند چند ماه گذشته سبب شده است که این نواحی همچنان وضعیت ترسالی خود را حفظ نمایند و تا حدودی بر مساحت خود بیافزایند. به طوری که در مجموع در کل ایران شاهد ۲۴ درصد ترسالی هستیم که ۱۵/۵ درصد به ترسالی خفیف، ۶/۲ درصد ترسالی متوسط و ۲/۳ درصد ترسالی شدید اختصاص یافته است. وضعیت ترسالی بیشتر در مناطق جنوب شرق (استان های سیستان و بلوچستان و کرمان) و بخش های محدودی از شمال غرب کشور (قسمتهایی از آذربایجان غربی، شرقی) دیده می شود.
مطالعات تغییرات بارندگی تجمعی (نمودار ۲) نشان می دهد که در کل ایران از مهر تا آذرماه مقدار بارش به تدریج کاهش یافته و در آذر تا اسفندماه با شیب زیادی روند بارش افزایش یافته و با وجود کاهشی که در فروردین ماه در مقدار بارندگی مشاهده می شود، در اردیبهشت ماه مقدار بارش روند افزایشی را نشان می دهد و در خرداد همان روند اردیبهشت ماه را ادامه داده است.
ادامه مطلب»
پنجشنبه, ۲ تیر, ۱۳۹۰
تقریباً همزمان با پیدایش نخستین نشانههای جدی از آغاز بحرانی ژرف در شمال باختری ایران، بسیاری از مدیران وزارت نیرو و متولیان بخش سدسازی در حوضه آبخیز دریاچه ارومیه بر این پندار پای فشردند که روند کاهندهٔ عقبنشینی حیات در این آبخیز ۵/۲ میلیون هکتاری که بیش از ۵ برابر کشور لبنان وسعت دارد، بیشتر از آنکه ریشه در نابسامانیهای مدیریتی و فشارهای انسانی داشته باشد، متأثر از پدیدههایی چون خشکسالی، تغییر اقلیم و جهان گرمایی است.
در همین راستا مدیرکل برنامهریزی کلان آب و آبفا وزارت نیرو، آقای مهندس علیرضا دائمی در گفتگو با نگارنده در شبکه ایران صدا آشکارا از سهم اندک سدسازی در بروز بحران پیش آمده دفاع کرده و میزان آن را کمتر از ۵ درصد ذکر کرد، در حالی که سهم مؤلفههای طبیعی مانند خشکسالی را حدود ۷۰ درصد دانستند. جالب اینکه ایشان یافتههای خود را مبتنی بر ارزیابیها و پژوهشی دقیق معرفی کردند که توسط وزارت نیرو انجام شده است. حتی این را هم گفتند که خشک شدن کامل دریاچه ارومیه، پدیده بیسابقهای نبوده و در طول ۴۰۰ سال گذشته تاکنون چندبار رخ داده است.
با این وجود، چندی بعد مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی اعلام کرد که اگر برای تعیین سهمبندی علت خشکیدگی دریاچه ارومیه، دوره آماری قبل از خشکسالی شدید ۱۳۷۷ الی ۱۳۸۰ را در نظر بگیریم، آنگاه بر اساس آمار و ارقام موجود، سهم توسعه منابع آب و در مرحله بعد سدسازی در کاهش حجم آب ورودی به دریاچه ارومیه به طور متوسط هم وزن خشکسالی و حتی بالاتر خواهد بود.
مفهوم تحلیل مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی آن است که نمیتوان و نباید همهٔ کاسه کوزهها را بر سر خشکسالی شکست و بخش مدیریت آب و کشاورزی را در این حوزه از هر نوع اتهامی تبرئه کرد.
این در حالی بود که همچنان بسیاری از فعالان محیط زیست، متهم شماره یک را در پیدایش کویر ارومیه، چیدمان غلط مدیریت آب در منطقه و کشاورزی سنتی معرفی میکردند و نسبت به روند شتابناک افزایش شمار سدهای ساخته شده و در دست مطالعه و نیز حفر چاههای مجاز و غیرمجاز در حوضه هشدار میدادند. کافی است نگاهی به اطلاعات مندرج در پایگاه «شرکت مدیریت منابع آب ایران؛ معاونت طرح و توسعه» در محدوده حوضه آبخیز دریاچه ارومیه انداخته و وضعیت سدهای ساخته شده، در حال احداث و تحت مطالعه را بررسی کنیم و در میابیم که در این منطقه ۳۶ سد در حال بهرهبرداری است، ۱۲ سد در دست ساخت و ۴۰ سد دیگر هم در مرحله برنامهریزی برای ساخت قرار دارند.
بنابراین از منظر نظری و از دید سدسازان، در آینده و در شرایط آرمانی حوضه آبخیز دریاچه ارومیه به ۸۸ سد مجهز خواهد شد (گفتنی آنکه مجموع سدهای ساخته شده، در حال ساخت و در دست مطالعه برای سه استان درگیر در آبخیز دریاچه ارومیه – آذربایجان شرقی، غربی و کردستان – به ۲۰۲ سد میرسد.) ضمن آنکه این اقدامات تنها به ساختن سد محدود نمیشود و در برخی موارد افزایش ارتفاع سدهای موجود و در نتیجه ذخیره بیشتر آب در مخازن سدها نیز در دستور کار قرار دارد.
در چنین شرایط و فضایی بود که مدیر زمینشناسی دریایی سازمان زمینشناسی کشور – دکتر راضیه لک به همراه تیمی از کارشناسان کارآزموده خود نتایج فاز نخست از مطالعات رسوبات هولوسن (HOLOCENE) را منتشر کرد و پرده از یک ناراستی بزرگ و یک ادعای گمراهکننده برداشت تا طبیعتستیزان نابخرد یا آزمندان آبسالار بیش از پیش شرمنده شوند.
دکتر لک و همکارانش که تاکنون جمعاً ۸۵ متر مغزه با حداکثر طول ۹ متر از بستر دریاچه ارومیه تهیه و مطالعه کردهاند، به نگارنده میگوید که نتایج حاکی از آن است که تا ۲۳ الی ۴۰ هزار سال گذشته، خشکسالی عمدهای تالاب ارومیه را تهدید نکرده و رسوبات آن تماماً از نوع دریاچهای است؛ این در حالی است که در محل تهیه مغزه، هم اکنون دریاچه تقریباً خشک شده است. افزون بر راضیه لک و تیم همکارانش، مطالعهای دیگری هم با عنوان: «پیامدهای منفی سدسازی درحوضه آبریز دریاچه ارومیه وتاثیر آن درخشک شدن دریاچه ارومیه» توسط دو تن دیگر از کارشناسان ارشد زمینشناسی و تکتونیک (توحید و اکبر چربگو) به پنجمین همایش ملی زمینشناسی و محیط زیست در سال ۱۳۸۹ ارائه شد که آشکارا بر نقش انکارناپذیر سدسازی بر تشدید روند خشک شدن دریاچه ارومیه تأکید کردهاند.
نگارنده همچنان امیدوار است که آن گروه از مدیرانی که تا امروز پیوسته میکوشیدند روند خشک شدن دریاچه ارومیه را پدیدهای طبیعی معرفی کرده و عملکرد سازمان متبوعشان را در نزدیکشدن رخداد سونامی ۸ میلیارد تنی نمک انکار کنند، آنقدر شهامت و صداقت داشته باشند که به نابخردیها و آزمندیهای مدیریتی خویش در طول ۱۵ سال گذشته در محدوده دریاچه ارومیه اعتراف کنند.
یکی از پنج منطقه ارزشمند اکولوژیک ایران موسوم به رویشگاه جنگلی ارسباران موجودیت خود را مدیون ظرفیت گرمایی ویژه و مطلوبی میداند که به برکت حضور آبگیرهای فراخی چون دریاچه ارومیه معنا و مفهوم یافته است. بنابراین اگر میخواهیم تا از بروز بزرگترین رخداد بیابانزایی قرن، یعنی جایگزینی کویر به جای دریاچه ارومیه در وسعتی نیم میلیون هکتاری جلوگیری کنیم، اگر میخواهیم روند کاهندهٔ کارایی سرزمین و افت کیفیت زندگی در دیار آذربایجان را مهار سازیم و اگر میخواهیم در راستای تحقق شعار امسال روز جهانی مقابله با بیابانزایی حرکت کرده و عملاً نشان دهیم: جنگلها، پاسدار پایداری زندگی در سرزمینهای خشک هستند، باید آنقدر درایت، شجاعت و خردمندی داشته باشیم که با پذیرش اشتباههای مدیریتی خود، بار دیگر چیدمان توسعه در حوضه آبخیز دریاچه ارومیه را بر اساس نیازمندیهای و خواهشهای بومشناختی منطقه از نوع تعریف کرده و به اجرا درآوریم و اجازه ندهیم برای اجابت به هیچ مصلحتی، آموزهها و ملاحظات راستین محیط زیستی به سخره گرفته شده و یا به حاشیه رانده شوند.
برچسب ها:
خشکسالی,
دریاچه ارومیه,
سدسازی,
محمد درویش منتشر شده در دسته مطالب:
آب های زیرزمینی,
آبخوانداری و آبخیزداری,
انتقال آب,
توسعه و محیط زیست,
خشکسالی,
دریاچه های ایران,
سد سازی,
طبیعت ایران,
محیط زیست
یکشنبه, ۱۵ خرداد, ۱۳۹۰
ضمن قدردانی از دکتر مرتضی خداقلی عزیز و همکاران ارجمندشان در پایگاه مدیریت خشکسالی کشاورزی استان اصفهان به پاس تهیه و ارسال گزارشات ارزشمند وضعیت ماهانهی خشکسالی کشور، مشروح گزارش اردیبهشت ماه ۱۳۹۰ این تیم سختکوش که برای تارنمای طبیعت بختیاری ارسال گردیده است؛ انتشار می بابد:
وضعیت خشکسالی ایران از مهر تا پایان اردیبهشت ۱۳۹۰
بر بنیاد آخرین بررسیهای انجام گرفته در «پایگاه مدیریت خشکسالی کشاورزی مرکز تحقیقات کشاورزی و منابع طبیعی استان اصفهان» و تجزیه و تحلیل نقشههای خشکسالی از ابتدای سال آبی ۹۰-۸۹ تا پایان اردیبهشت ماه نشان می دهد که ایران در شرایطی نامطلوب از لحاظ بارندگی قرار دارد و پس از سپری شدن ۸ ماه از سال آبی جاری کماکان شاهد غلبه خشکسالی بر بخش عظیمی از کشور هستیم و شرایطی مانند فروردین ماه بر ایران حاکم گشته است.
همانطور که نمودار شماره (۱) نشان می دهد از ابتدای مهر تا پایان اردیبهشت ماه در مجموع ۴ کلاس خشکسالی شامل بسیار شدید، شدید، متوسط و خفیف و ۳ کلاس ترسالی خفیف، متوسط و شدید به چشم می خورد. خشکسالی متوسط با مساحتی در حدود ۲۸ درصد کشور همچنان جایگاه اول خود را حفظ نموده و به صورت دو نوار که خشکسالی شدید و بسیار شدید را در بر گرفته دیده می شود. یکی از نوارها از سمت غرب به شمال شمال شرقی کشیده شده است و نوار دیگر از جنوبی ترین ناحیه شروع می گردد و با در برگرفتن خشکسالی خفیف و بخش اعظم استان فارس، از جنوب ناحیه استان اصفهان به غرب کشور (نهبندان) می رسد. خشکسالی شدید با مساحتی تقریباً برابر با خشکسالی متوسط (۲۶ درصد) از ناحیه غرب به اطراف منشعب می گردد. این کلاس خشکسالی از دزفول شروع می شود و پس از در برگرفتن مساحت زیادی از اهواز، استان اصفهان و یزد در ناحیه شمال شرقی خاتمه می یابد. شاخه دیگر این کلاس خشکسالی نیز از ناحیه غرب در امتداد کرانه های دریای عمان و خلیج فارس به چابهار ختم می شود. خشکسالی بسیار شدید که کمترین مساحت خشکسالی را در میان ۴ کلاس شامل می شود (۴ درصد) به صورت موضعی در آبادان، خور و بیابانک و رباط پشت بادام دیده می شود. اما خشکسالی خفیف با ۱۹ درصد از شمال خرم آباد به سمت جنوب و غرب دریای خزر امتداد یافته و از طرف دیگر از ناحیه شرق شیراز این خشکسالی به سمت شرق و جنوب شرقی ایران نیز دیده می شود. در مجموع ۳ کلاس خشکسالی خفیف، متوسط و شدید در تمامی نقاط ایران به جز کرانه های دریای خزر به سمت مرکز و کرانه های دریای عمان به سمت شرق دامن گسترانده است. بارش های مناسب و افزایشی در نیمه جنوب و جنوب شرقی کشور به مانند چند ماه گذشته سبب شده است که این نواحی همچنان وضعیت ترسالی خود را حفظ نمایند و تا حدودی بر مساحت خود بیافزایند. به طوری که در مجموع در کل ایران شاهد ۲۳/۱ درصد ترسالی هستیم که ۱۵/۴ درصد به ترسالی خفیف، ۵/۸ درصد ترسالی متوسط و ۱/۹ درصد ترسالی شدید اختصاص یافته است.
ادامه مطلب»
جمعه, ۳۰ اردیبهشت, ۱۳۹۰
محمد درویش:
اردیبهشت سال ۱۳۸۹، پس از بازدیدی که در معیت یک گروه کارشناسی از دریاچه ارومیه داشتم، نوشتم که به دنبال بارندگی های چند روز اخیر، سطح آب دریاچه ارومیه ۲۷ سانتی متر افزایش یافته است، اما وضعیت همچنان نگران کننده است، زیرا نسبت به زمان مشابه سال ۱۳۸۸، تراز دریاچه ۲۰ سانتی متر هم کاهش نشان می دهد.
حالا بعد از گذشت حدود یکسال، باز در منابع خبری گوناگون و از قول برخی از مدیران مسئول می خوانیم که در اردیبهشت ماه سال ۱۳۹۰، سطح آب دریاچه ارومیه بین ۴۰ تا ۷۰ سانتی متر افزایش یافته است. مثلاً معاون اداره کل محیط زیست استان آذربایجان غربی در چهارم اردیبهشت ماه سال جاری خبر از افزایش ۴۰ سانتی متری سطح آب دریاچه ارومیه می دهد. دو روز بعد از او، ارسلان هاشمی، مدیرعامل شرکت آب منطقه ای آذربایجان شرقی این رقم را ۵۰ سانتی متر عنوان کرد و مهم تر آن که افزایش بارندگی را حاصل شلیک ۶۰۰ گلوله یدور نقره طی عملیات بارورسازی ابرها در حوضه آبخیز دریاچه ارومیه دانست. کار به جایی رسید که محمد مهدی جوادیان زاده، مدیر مرکز ملی تحقیقات و بارورسازی ابرها در سیزدهم اردیبهشت ماه صراحتاً از نقش ۲۰ درصدی بارورسازی ابرها در افزایش بارندگی های اخیر حوضه آبخیز دریاچه ارومیه خبر داد. حتی در ۲۱ اردیبهشت ماه، این میزان افزایش تا ۷۰ سانتی متر و توسط رییس مرکز تحقیقات آرتمیای کشور پیشی گرفت و ظاهراً خبرهای مبنی بر افزایش سطح تراز دریاچه ارومیه چنان در حال اوج گرفتن بود که این نگرانی را ممکن بود در نزد یک ناظر بی طرف بوجود آورد که نکند موجودیت شهر ارومیه در خطر زیر آب رفتن قرار بگیرد؟! جالب تر این که نزدیک به یک سال قبل نیز، همین رییس مرکز تحقیقات آرتمیای کشور – آقای دکتر یوسفعلی اسدپور – از افزایش ۷۰ سانتی متری سطح آب دریاچه ارومیه خبر داده بود!
آنچه که در این میان و درهیاهوی این خبرهای بارورسازانه ی ابری! ظاهراً فراموش شده بود، طرح این پرسش ساده بود که آیا میزان ریزش های آسمانی رخ داده در بازه ی زمانی مورد نظر، نسبت به مدت مشابه سال قبل و یا میانگین درازمدت آن افزایشی را نشان می دهد که حالا بخواهیم آن افزایش را به بارورسازی ابرها ربط دهیم یا خیر؟ از آن مهم تر، آیا واقعاً سطح آب دریاچه ارومیه نسبت به مدت مشابه سال قبل آن افزایش یافته است؟
راست آن است که شوربختانه باید اعتراف کنیم که پاسخ هر دو پرسش منفی است. کافی است نگاهی به بررسی های بهروز حسنی مهمویی بیاندازیم تا متوجه شویم که نه تنها سطح دریاچه ارومیه در اردیبهشت ماه سال ۹۰ افزایش واقعی نداشته است، بلکه نسبت به اردیبهشت سال ۱۳۸۹، حدود ۲۵۰ کیلومتر از وسعت دریاچه به دلیل کاهش ارتفاع سطح آب به میزان حدود ۳۱ سانتی متر کمتر هم شده است!
به دیگر سخن، بررسی داده های هواشناسی نشان می دهد که در اغلب سال ها، میزان ریزش های آسمانی در اوایل اردیبهشت ماه افزایش یافته و در اواسط یا اواخر آن به بیشینه خود رسیده و آنگاه دوباره کاهش می یابد.
بنابراین آقایان مسئول بارورسازی ابرها و بقیه مدیرانی که دوست دارند فقط خبرهای خوش با تاریخ مصرف آنی بدهند! بهتر است شلیک گلوله های یدور نقره خود را به فصل تابستان انتقال دهند تا همه باور کنند که این عملیات گران تا چه اندازه به افزایش بارندگی واقعی حوضه کمک کرده است.
تا آن زمان بهتر است از این درس تلخ عبرت گرفته و بیش از این اعتماد مردم را نسبت به ادعاهای آبی خویش کم رنگ و کم رنگ تر نسازیم. زیرا حقیقت عریانی که همچنان چون پتک دارد بر سر زیستمندان حوضه آبخیز دریاچه ارومیه کوبیده می شود، حکایت از جدی شدن خطر سونامی ۸ میلیارد تنی کویر ارومیه دارد! ندارد؟
برچسب ها:
آب ها,
بارورسازی ابرها,
خشکسالی,
دریاچه ارومیه منتشر شده در دسته مطالب:
انتقال آب,
تالاب ها,
توسعه و محیط زیست,
خشکسالی,
دریاچه های ایران,
ریزگردها عربی,
سد سازی,
طبیعت ایران,
محیط زیست,
مهار بیابان زایی
دوشنبه, ۱۹ اردیبهشت, ۱۳۹۰
حیات زنده رود، این شاهرگ حیاتی ایران مرکزی و نگین فیروزهای انتهاییاش – تالاب بینالمللی گاوخونی – به بهای توسعه نامتناسب با توان بوم شناختی در شهرستان های کاشان و آران و بیدگل به شدت در حال تهدیدی جدی است.
طرح بزرگ آبرسانی به کاشان و آران و بیدگل با احداث «تونل انتقال آب گلاب» در سکوتی معنی دار از سال ۱۳۸۸ آغاز شده و قرار است در آذرماه سال ۱۳۹۰ به بهره برداری برسد. تونل گلاب از محل روستای حجت آباد در پائین دست سد زاینده رود با طول ۱۱/۵ کیلومتر و دبی ۲۰ مترمکعب بر ثانیه – بدون نصب حتی یک تابلوی مشخصات پروژه! – در حال احداث می باشد.
در بازیابی دلایل مرگ زاینده رود، همواره نگرشهای بخشی و توسعه نامتوازن و ناهمخوان با توان اکولوژیکی زیست بوم ها؛ دست بالا را داشته است. اینگونه طرحهای انتقال آب عملاً اسباب خشک شدن یکی از پرآبترین رودخانه های طویل و تاریخ ساز کشور و نابودی حیات تالاب بینالمللی و منحصر به فرد گاوخونی که به حق او را «نگین فیروزهای کویر» مینامند را فراهم آورده و ناپایداری سرزمین و تنش های اجتماعی زیادی را در سکونتگاه های اطراف این رودخانه حیات بخش در دیار بختیاری در بالادست و اصفهان در پائین دست به دنبال خواهد داشت.
چیدمان توسعه بایستی براساس توانمندیهای واقعی بومشناختی (اکولوژیکی) شهرها و استان ها تعریف و طراحی گردد. نبایستی اجازه داده شود تا در استانهای مرکزی کشور مثل یزد و اصفهان و کرمان که با مشکل کم آبی مواجه می باشند صنایعی ایجاد گردد که نیاز آبی بالایی داشته و مجبور باشند با طرح های انتقال آب، زمینه ساز توسعه ای نامتوازن و ناپایدار گردند! که در درازمدت پایداری حیات آن ها را به خطر اندازد. در حال حاضر نیمی از آورد طبیعی زاینده رود – یعنی حدود ۳۶۰ میلیون متر مکعب از ۸۰۰ میلیون متر مکعب – صرف کارخانه های ذوب آهن و فولاد و … می شود. در حالیکه اگر به توانمندی های واقعی اکولوژیکی اصفهان و یزد و … توجه می شد این گونه کارخانجات و صنایع لاستیک سازی و … بایستی در استان هایی مثل کردستان، لرستان و چهارمحال و بختیاری احداث می شدند که به صورت طبیعی، این ظرفیت و امکان سرویس دهی را دارا می بودند.
خردمندانه آن است که به جای حرکت به سمت طرح های انتقال آب، توسعه ای را ترویج دهیم که متناسب با توان بوم شناختی باشد. صدور مجوز اجرای پروژه های انتقال آب تنها بایستی محدود به مواردی گردد که هدف تأمین آب شرب و بیم مهاجرت انسانی باشد. حدود ۷ درصد از ۱۳۰ میلیارد آب قابل استحصال کشور (یعنی حدود ۱۰ میلیارد متر مکعب) نیاز شرب جمعیت ایران را برطرف می کند. در صورتیکه مدیریت خردمندانه ای بر منابع آبی کشور حاکم باشد در بحرانی ترین شرایط خشکسالی کشور هم، این میزان آب شرب مورد نیاز قابل تأمین است.
شهرستان کاشان به دنبال استان شدن است، به نظر می رسد از همه مؤلفه ها و پتانسیل های مورد نیاز برای استان شدن هم برخوردار باشند بجز جمعیت، که برای دست یابی به این پتانسیل هم نیاز به ازدیاد جمعیت دارند که خارج از ظرفیت و تحمل اکولوژیکی سرزمین شان می باشد و می خواهند با انتقال آب زاینده رود – به صورت موقت هم که شده – این ظرفیت سازی را انجام دهند و مهم نیست که به ناپایداری زیست بوم های اطراف زاینده رود در استان های چهارمحال و بختیاری و اصفهان و به هم خوردن نظام طبیعی این رودخانه هم به انجامد! البته چنین توسعه ای که منطبق بر خواهش های اکولوژیکی سرزمین نمی باشد در درازمدت به ضرر خود مردم شریف کاشان نیز بوده و در درازمدت این چیدمان توسعه متزلزل خواهد بود.
بار دیگر آن اصل کلیدی در محیط زیست – موسوم به پروانه – را مرور میکنیم تا دریابیم که اجزای طبیعت از چنان حساسیت و شکنندگی و ارتباطی با یکدیگر برخوردار هستند که نمیتوان واقعیت قوانین حاکم برآنها و توانمندیهای بومشناختیشان را نادیده گرفت. همانطور که مردم دیار بختیاری در سرچشمه زاینده رود و کارون بزرگ بایستی به حقوق مردمان پائین دست احترام بگذارند، مردمان دیار زاینده رود و کارون در استان های اصفهان و خوزستان نیز نمی توانند حق آبه طبیعی مردمان بالادست در استان چهارمحال و بختیاری را نادیده گرفته و باعث تنش و بحران در این استان گردند. ما حق نداریم هیچ بخشی از رودخانه را از حیض انتفاع خارج کرده، آن را نابود کنیم و حیات زیستمندان آن را به خطر اندازیم. رودخانه ها به صورت طبیعی دارای حرمت هستند و بایستی همواره جریان داشته باشند. جریان رودخانه ها نشانه شادابی و نشاط یک سرزمین است و کسی حق ندارد به بهانه های اقتصادی، سیاسی و اجتماعی مانع از جریان آن ها شود.
با این اوصاف، چنین طرح کلانی قطعا” بایستی دارای ارزیابی زیست محیطی باشد، حال پرسش این است که چگونه این ارزیابی منجر به صدور مجوز می گردد و چرا این ارزیابی منتشر نمی شود و در اختیار عموم قرار نمی گیرد!؟
برچسب ها:
اصفهان,
اکولوژیکی,
انتقال آب,
توسعه,
خشکسالی,
دیار بختیاری,
زاینده رود,
سد سازی منتشر شده در دسته مطالب:
آب شرب,
انتقال آب,
خشکسالی,
سد سازی,
طبیعت چهار محال و بختیاری,
محیط زیست
شنبه, ۳ اردیبهشت, ۱۳۹۰
بربنیاد تازهترین یافتههای آب و هوایی منتج از نقشههای خشکسالی کشور، ایران در شرایطی نا مطلوب از لحاظ بارندگی قرار داشته و پس از گذشت ۷ ماه از سال آبی جاری کماکان شاهد سیطره خشکسالی بر ۷۶ درصد از مساحت کشور هستیم. هر چند که در بهمن و اسفندماه مقدار بارش از میانگین دراز مدت فزونی یافت، اما در فروردین بازهم بارش دریافتی به مانند مهر تا دی ماه بسیار کمتر از بارش دراز مدت بوده و این وضعیت تمام پیش بینی ها و انتظارات مبنی بر وقوع بارش های چشمگیر و بهاری پرباران را کمرنگ تر نموده است.
شوربختانه در سال جاری میانگین کل بارش در کشور برابر ۱۵۲/۱ میلیمتر بوده که نه تنها نسبت به میانگین بارش درازمدت (۱۸۸/۹ میلیمتر)، بلکه نسبت به سال گذشته نیز کاهش محسوسی پیدا کرده و نشان دهنده افزایش وضعیت خشکسالی در کشور می باشد. البته نباید اثرات مخرب عواملی چون شرایط حاکم بر میزان رطوبت خاک و ذخایر آب های سطحی و زیرزمینی سال قبل، کاهش ریزش های جامد حتی در مناطق مرتفع و کوهستانی، افزایش درجه حرارت و تبخیر در برخی نقاط که عمدتا” متأثر از پیامدهای خشکسالی های سال های اخیر می باشد را در تشدید این وضعیت خشکسالی نادیده گرفت.
ضمن قدردانی از دکتر مرتضی خداقلی عزیز و همکاران ارجمندشان در پایگاه مدیریت خشکسالی کشاورزی استان اصفهان به پاس تهیه و ارسال گزارشات ارزشمند وضعیت ماهانهی خشکسالی کشور، مشروح گزارش فروردین ماه ۱۳۹۰ این تیم سختکوش که برای تارنمای طبیعت بختیاری ارسال گردیده است؛ انتشار می بابد:
وضعیت خشکسالی ایران از ابتدای مهرماه۱۳۸۹ تا پایان فروردین ماه ۱۳۹۰
بررسی نقشه ها و آمار مربوط به پایش آخرین وضعیت خشکسالی در پایگاه مدیریت خشکسالی کشاورزی مرکز تحقیقات کشاورزی و منابع طبیعی استان اصفهان از ابتدای سال آبی ۹۰-۸۹ تا کنون نشان می دهد که ایران در شرایطی نامطلوب از لحاظ بارندگی قرار دارد و پس از سپری شدن ۷ ماه از سال آبی جاری کماکان شاهد غلبه خشکسالی بر بخش عظیمی از کشور هستیم. در پایان فروردین ماه ۱۳۹۰، در حدود ۷۵/۶ درصد از مساحت کشور تحت سیطره خشکسالی قرار دارد که نشان می دهد گستره خشکسالی با مساحت و شدت بیشتر نسبت به ماه قبل حدود ۷ درصد افزایش پیدا کرده است.
ادامه مطلب»
جمعه, ۲ اردیبهشت, ۱۳۹۰
استان چهار محال وبختیاری با برخورداری از یک درصد وسعت سرزمینی کشور، به برکت مهرورزیهای بیمنت آسمانش، به تنهایی تأمین کننده ۱۰ درصد آب شیرین کشور است. اما به رغم برخورداری از چنین مزیت و موهبت کم نظیری، نامدیریتی حاکم بر این منابع آبی ارزشمند سبب پائین رفتن سطح آب های زیرزمینی، کاهش آب چاه های آب آشامیدنی و کشاورزی و نهایتا” ایجاد بحران آب در شهرها و آبادی های منطقه گردیده است. دیار بختباری به عنوان یکی از مهمترین قطب های تولید آب کشور نیازمند مدیریتی خردمندانه بر منابع کم همتای آبی اش می باشد تا هیچ مؤلفه ی طبیعی تهدید کننده ای مانند خشکسالی های دوره ای نتوانند حیات سکونتگاه های روستایی و شهری اش را به مخاطره اندازد. در این مدیریت باید اولویت ها و نیازها، متناسب با توان بوم شناختی منطقه بازتعریف شوند.
در سال های اخیر کم آبی، سبب کاهش چشمگیر میزان تولیدات کشاورزی گردیده و به رغم تحمیل هزینه های هنگفت پرداخت نقدی خسارت و اهداء وام بر دولت، خسارت های زیادی بر کشاورزان زحمتکش منطقه وارد کرده است. در چهارمحال و بختیاری به عنوان مرکز آب ایران، متاسفانه تراز آبی بسیاری از سفره های زیرزمینی منفی شده، حدود ۶۰ درصد سکونتگاه روستائی و شهری آن با مشکل خشک شدن کامل منبع آب شرب و یا کاهش شدید آبدهی مواجه شده و مهمترین دشت های کشاورزی آن ممنوعه بحرانی اعلام شده اند.
در بروز بحران پیش رو، هر چند واقعیت های خشکسالی و فرآیندهای تغییر اقلیم و جهان گرمایی را نمی توان نادیده گرفت، اما نقش نامدیریتی و فشارهای نابخردانه انسانی در تشدید این بحران سهم بسیار زیادی داشته است. صرف نظر از این رخدادهای طبیعی غیر قابل کتمان،مهمترین دلایل اُفت کمّی منابع آبی در این دیار، افزایش مصرف آب در بخش های کشاورزی و شرب و همچنین عدم توجه درخور به فعالیت های آبخیزداری و آبخوان داری برای مهار و نگهداری آب در زیر زمین بوده است.
افزایش مصرف آب در بخش های کشاورزی و شرب متأثر از رشد جمعیت، هدر رفت آب در شبکههای نامطلوب آبرسانی و انتقال آب به شهرها و روستاها، حفر چاه های مجاز و غیر مجاز، برقی شدن چاه ها، افزایش سطح اراضی کشاورزی و استفاده از روشهای نادرست و پرمصرف آبیاری و یا انتخاب نوع کشتهای نامتناسب با محدودیتهای اکولوژیکی حاکم بر منطقه می باشد.
حال مسئله این است که به موازات چنین وضعیت بحرانی، مدیریت بخش کشاورزی بام ایران سیاست های اجرایی خویش را بر مبنای ترویج کشت های پرمصرفی چون برنج بنا نهاده است. مجری طرح حبوبات و برنج جهاد کشاورزی چهار محال و بختیاری در گفتگو با خبرگزاری فارس اعلام کرده است که قرار است در سال جاری ۳۵۰۰ هکتار از اراضی استان را زیر کشت برنج ببرند!
اکنون در چنین وضعیت بحرانی آب و لحاظ تبخیر بالای ۲۰۰۰ میلی متر بام ایران، نیاز آبی بالای محصولی چون برنج و همچنین راندمان پائین تولید این محصول در استان، آیا تهیه چنین بسته های مدیریتی و ترغیب کشاورزان به کشت چنین الگوهایی اصولی و منطبق بر شرایط اکولوژیکی منطقه می باشد؟
آیا بهتر نیست با تقویت منابع انسانی و زیرساخت های نرم افزاری، راندمان تولید کشاورزی مان را افزایش داده و فاصله آن را از استانداردهای جهانی کاهش داده و کلیشه های کشاورزی سنتی را بشکنیم؟
به نظر می رسد در شرایط کنونی، توسعه روشهای آبیاری تحت فشار، ترویج کشت های گلخانهای و انتخاب و کاشت آن گروه از محصولاتی که با کمترین نیاز آبی و بیشترین بازده دارای تناسب اکولوژیکی لازم با محدودیتهای بوم شناختی بام ایران می باشند، مهمترین راهکارهایی است که باید برای برون رفت از وضعیت بحرانی کنونی و پیشرفت بخش کشاورزی استان از آنها بهره برد.
برچسب ها:
آب ها,
آبیاری,
بام ایران,
برنج,
خشکسالی,
کشاورزی منتشر شده در دسته مطالب:
آب شرب,
آب های زیرزمینی,
آبخوانداری و آبخیزداری,
آبخیزداری,
خشکسالی,
طبیعت چهار محال و بختیاری
چهارشنبه, ۱۱ اسفند, ۱۳۸۹
ضمن قدردانی از دکتر مرتضی خداقلی عزیز و همکارانش در پایگاه مدیریت خشکسالی کشاورزی استان اصفهان به پاس تهیه و ارسال گزارشات ارزشمند وضعیت ماهانهی خشکسالی کشور، مشروح تازهترین یافتههای آب و هوایی منتج از نقشههای خشکسالی کشور که در قالب گزارش بهمن ماه ۱۳۸۹ این تیم سختکوش برای تارنمای طبیعت بختیاری ارسال گردیده است؛ انتشار می بابد.
نتایج مطالعات انجام گرفته پس از گذشت ۵ ماه از سال آبی ۹۰-۸۹ در پایگاه مدیریت خشکسالی کشاورزی استان اصفهان، نقاط قوتی در جهت بهبود شرایط خشکسالی کشور در آینده را نوید میدهد. گرچه شاهد سیطره خشکسالی در بخشهای وسیعی از کشور میباشیم – به طوری که ۸۱ درصد از مساحت کشور بارشی کمتر از میانگین درازمدت دریافت نموده – ولی در مقایسه با چند ماه گذشته وضعیت خشکسالی بهبود یافته است. همچنین فعالیت سامانه های باران زا در دو ماه اخیر (دی و بهمن) بر روی کشور توانسته است شرایط خشکسالی را در برخی از نقاط ایران در سطح محدود تغییر دهد و سبب افزایش بارش سال آبی جاری نسبت به دراز مدت آن گردد.
بر اساس نمودار ۱ مشخص میگردد که در کل ایران زمین، با ۵ کلاس خشکسالی مواجه است. خشکسالی متوسط که در حدود ۵۷ درصد از مساحت کشور را در برگرفته، بیشترین مساحت را به خود اختصاص میدهد و در اقصی نقاط کشور شاهد این کلاس خشکسالی میباشیم. خشکسالی شدید از نظر فراوانی در دومین جایگاه قرار دارد و از نظر موقعیت مکانی در بخش شمال غربی کشور و بخشهای وسیعی از استان یزد و اصفهان گسترش یافته است. خشکسالی خفیف که در حدود ۹/۶ درصد از مساحت کشور را شامل میشود در ناحیه جنوبی دریای خزر و به صورت دو نوار باریک که از جنوب به طرف شرق و نوار دیگر از جنوب به سمت ناحیه جنوب شرقی کشیده شده و ناحیه ترسالی را به طور کامل در بر میگیرد و در آخر، خشکسالی بسیار شدید کمترین درصد مساحت خشکسالی را شامل شده به طوری که کمتر از ۱ درصد از مساحت ایران در این طبقه جای گرفته و به صورت لکه های قرمز کوچک در برخی ار نقاط به صورت پراکنده مشاهده میگردد.
وقوع بارشهای نسبتاً مناسب در نیمه جنوب و جنوب شرقی کشور، سبب شده است که در بهمن ماه بر خلاف ماههای گذشته شاهد ترسالی در کشور باشیم. در مجموع نزولات جوی در این بازه زمانی در ۱۹ درصد از مساحت کشور، از آمار دراز مدت آن پیشی گرفته است. این محدوده از ناحیه جنوب شرقی استان فارس آغاز میگردد و پس از دربرگرفتن بخش اعظم استان های کرمان و سیستان و بلوچستان درگوشه جنوب شرقی کشور خاتمه مییابد. هر چند سهم ترسالی متوسط بیشتر بوده است ولی خوشبختانه تا حدودی توان جبران اثرات خشکسالی ماههای گذشته را داشته است.
ادامه مطلب»