بایگانی “خشکسالی”

همایش “زاینده رود زاینده بود”

شنبه, ۱۴ آبان, ۱۳۹۰

آنچه که در پی می آید، گزارش همایشی است که به منظور “بررسی علل خشکی زاینده رود و تأثیرات آن بر استان اصفهان” و به همت دانشگاه آزاد واحد خمینی شهر اصفهان با عنوان “زاینده رود زاینده بود” در تاریخ نهم آبان ماه ۱۳۹۰ در تالار اجتماعات آن دانشگاه برگزار شد. در این گزارش که در پایگاه خبری فضای سبز و محیط زیست ایران (سبزپرس) منتشر گردیده است سخنان محمد درویش عزیز به عنوان سخنران اول همایش و گفتگوی نگارنده در حاشیه همایش را خواهید خواند.

همایش «زاینده رود، زاینده بود» / انگشت اتهام به سوی آسمان بلند نکنید!

سبزپرس – گروه منابع طبیعی؛ معصومه شهباز: همایش «زاینده رود، زاینده بود» با حضور فعالان و کارشناسان محیط زیست و منابع طبیعی وهم چنین سخنگوی شورای شهراصفهان و نماینده آب منطقه ای استان اصفهان در دانشگاه آزاد خمینی شهر اصفهان برگزار شد.

به گزارش سبزپرس، «محمد درویش» کارشناس و محقق منابع طبیعی در این گردهمایی با اشاره به «ویترینی بودن اصل پنجاهم قانون اساسی کشور مبنی بر منع هر فعالیتی که منجر به تخریب و آلودگی محیط زیست شود»، ضمن اشاره به استفاده‌های نادرست از منابع طبیعی در استان اصفهان، این شرایط را به وضعیت فعلی زمین تعمیم داد و گفت: «اتفاقی که در اصفهان روی داده در مقیاس بزرگترمصداق این است که آن چیزی که بشر استفاده می کند در مقابل آن چیزی که کره زمین در اختیارش قرار می دهد، بیشتر است».

وی با بیان این موضوع که از سال ۱۹۸۰میلادی به این سو همواره «مرز اورشوت» پایین تر از ماه دسامبر قرار گرفته و الان این مرز به سپتامبر رسیده یادآور شد: «در سپتامبر همه تولید کره زمین به وسیله همه ۷ میلیارد انسانی که در کره زمین زندگی می‌کنند مصرف می شود و در سه ماه پایانی مجبوریم که از اندوخته استفاده کنیم. دقیقا مثل خانواده ای که مخارجش متناسب با درآمد ماهانه اش نیست و آخر برج کفگیرش به ته دیگ می خورد و مجبور است برای این که آن ده روز پایانی را طی کند از ذخیره هایش استفاده کند و این روند برای همیشه نمی تواند ادامه یابد.»

عضو هیات علمی موسسه تحقیقات جنگل‌ها و مراتع کشور با تاکید بر اتلاف منابع طبیعی در استان اصفهان گفت: «نوع چیدمان و طراحی توسعه در این استان متاسفانه متناسب با توانمندی‌های بوم شناسی یا اکولوژیکی آن نبوده است. اکنون اصفهان با معضلی روبه رو شده که ما اسمش را می گذاریم بدهکاری اکولوژیکی و اصفهان مجبور شده است که از ذخایرش استفاده کند. یعنی حفر چاه های عمیق، استفاده از موتور پمپ‌های قوی تر و برداشت بی رویه تراز منابع آبی محدودش که مهم‌ترینش زاینده رود است.»

درویش با ارائه یک مثال افزود: «آب دادن به درخت کارلازمی است اما شاید اولویت آن درخت در حال حاضر آبیاری نباشد چون آن درخت در حال سوختن در آتش است. در نتیجه نخست باید درخت را از سوختن بیشتر نجات داد و شاید در این لحظه آبیاری آن درخت نابخردانه باشد. این مصداق اتفاقی است که ما در جای جای صحنه محیط زیست کشورمان مشاهده می کنیم.»

وی با بیان اینکه افزایش درآمد سرانه مردم واشتغال زایی  کار ارزشمندی است و همه باید تلاش کنند که ایرانی به رفاهی سزاوار برسد، گفت: «اما رفاه نباید به قیمت از دست رفتن پایداری اکولوژیکی باشد و در مقابل این اقدامات نه تنها رفاه پایداری پدید نمی آید بلکه حتما آیندگان ما را مورد بازخواست قرار می دهند و این وضعیتی است که دقیقا اصفهان در آن واقع شده است.»

عضو هیات علمی سازمان جنگل‌ها و مراتع کشور تاکید کرد: «اگر بیابان زایی در ایران اتفاق بیافتد برگشتن به شرایط مطلوب حتی با حذف عامل مخرب یا بسیار پر هزینه است و یا امکان پذیرنیست. شاید برخی از کشورهای توسعه یافته، هزینه های لازم برای جبران خطاهای استراتژیک خود در محیط زیست را داشته باشند ولی ایران قادر به جبران این هزینه ها نیست.»

وی دلیل وضعیت غمبار محیط زیست ایران را پایین بودن وزن ملاحظات محیط زیستی و فریاد نزدن به موقع مطالبات آن  دانست.

درویش با یادآوری خشک شدن تالاب هورالعظیم درعراق و تبدیل شدن آن به کانون بحران فرسایش بادی و متاثر شدن مردم ایران از خوزستان تا تنکابن خاطر نشان ساخت: «ما باید متوجه شویم که عدم توجه به ملاحظات زیست محیطی می تواند مخاطرات زیادی را نه فقط در سطح منطقه که در سطح ملی ایجاد کند. آیا ما درس گرفتیم؟ آیا ما حق‌آبه طبیعی تالاب های خودمان را رعایت کردیم وقتی این تجربه تلخ در عراق را دیدیم؟»

درویش ادامه داد: « توان باروری تالاب ها از متراکم ترین و بارورترین زمین های کشاورزی که کشتزارهای نیشکر است، دست کم دو برابر بیشتر است و به همین دلیل هم تولید ناخالص تالاب ها ۱۴ درصد است در حالی که کل تولید ناخالص خشکی های کره زمین در محدوده یک و نیم درصد است. پس اگر تالاب ها از بین بروند یعنی تقریباً حدود ۱۰ برابر وسعت خودشان را از زمین کنده ایم و به دور انداخته ایم. ما هم در کشور خودمان حدود یک ونیم میلیون هکتار تالاب ارزشمند داریم و یکی از آن تالاب های ارزشمند، گاوخونی در پایین دست زاینده رود است. متوسط ارزش هر هکتار از این تالاب ۲۲ هزار دلار است.»

وی درباره اهمیت تالاب گاوخونی در کشور یادآور شد: «اهمیت گاوخونی به مراتب بیشتر از تالاب انزلی است به خاطراین که در اقلیمی قرار گرفته که ظرفیت گرمایی ویژه اش پایین و تفاوت دمای شب و روزش زیاد است. در نتیجه تالاب گاوخونی تنها اهرمی است که می تواند تعادل را در منطقه برقرار کند.»

این کارشناس منابع طبیعی با بیان اینکه گاوخونی تنها تکیه گاه استواری است که می تواند از بروز و تشدید توفان‌های گرد و غبار در منطقه جلوگیری کند، گفت: «گاوخونی تنها و یگانه گرانیگاهی است که می تواند زاینده رود را در انتهای مسیرش پالایش کند.»

درویش افزود: «بر اساس ماده ۵۹ و ۶۹ برنامه ۵ ساله پنجم توسعه، دولت موظف بوده که به ارزش‌گذاری اقتصادی این سرمایه بی نظیر اقدام کند و حتی تاکید کرده که طرح های انتقال آب بین حوزه ای فقط و فقط در شرایطی مجوز می گیرد که با آموزه های توسعه پایدار و رعایت منافع ملی و زیست محیطی تناقض نداشته باشد. اما این اتفاق تا کنون صورت نگرفته و ماده ۵۹ برنامه چهارم عینا به برنامه پنجم منتقل شده است.»

درویش در این خصوص به وضعیت اروند کنار اشاره نموده و گفت: «در اروند کنار در پایاب پرآب ترین رود ایران، نخل ها  خشکیده اند و آب شور خلیج فارس روند معکوس پیدا کرده چون دیگر آبی در کارون جاری نمی شود که بخواهد شیرینی خودش را به نخلستان های اروند کنار بدهد.»

وی افزود: «در پاسخ به این که چرا این اتفاق افتاده است باید گفت: چون ما برای حکومت بر طبیعت، به جای اینکه قوانینش را بشناسیم، بدون ملاحظات راهبردی محیط زیستی و آموزه‌های اصلی اکولوژیکی طرح های انتقال آب پی در پی ایجاد کردیم، سدهای متعدد ساختیم و در نتبیجه این سرنوشت غم انگیز را در دشت خاصلخیز ایران یعنی خوزستان ایجاد کردیم.»

وی در ادامه ضمن بازگشت به مبحث زاینده رود و تالاب گاوخونی گفت: «اگر ۱۵ درصد از آورد سالانه زاینده رود به گاوخونی اختصاص پیدا می کرد، وضعیت گاوخونی این گونه نبود.»

درویش ادامه داد: «۸۰۰ میلون متر مکعب آورد سالیانه زاینده رود با دو تونل که ایجاد شده  به دو برابر رسیده ولی باز هم نفس زاینده رود حتی به پل خواجو هم نمی رسد! چرا؟! چون توانمندی های اکولوژیکی در طراحی توسعه رعایت نشده است. پس لطفا انگشت اتهام به سوی آسمان بلند نکنید.»

در این گردهمایی، نماینده آب منطقه ای اصفهان با بیان آمار و ارقام منابع آب و سهم محیط زیست، شرب، کشاورزی و صنعت در استان اصفهان به آورد زاینده رود در دوره های قبل ازعملی شدن طرح های انتقال آب تونل ها و بعد ازعملی شدن آنها اشاره کرد.

بر اساس آماری که وی ارائه داد، طبق آمارهای اعلام شده سهم محیط زیست و تالاب گاوخونی از ۶۴۰ میلیون مترمکعب در سال ۴۹ به صفردرسال ۹۰ رسیده است. همچنین سهم شرب در همین بازه زمانی از۵۰ به ۴۵۰ میلیون متر مکعب رسیده است. در خصوص صنعت این رقم از پنج به ۱۲۰ رسیده که در دوره خشکسالی طولانی ۷۷ـ ۸۹ حتی با اضافه شدن تونل چشمه لنگان، آب زاینده رود نسبت به دهه قبل حدود ۵۰۰ میلیون متر مکعب کاهش داشته است.

بر پایه آمار اعلام شده از سوی آب منطقه ای اصفهان، با وجود انتقال مداوم آب، سهم صنعت و شرب و کشاورزی بیشتر و بیشتر شده ودر مقابل سهم محیط زیست زاینده رود و تالاب گاوخونی به صفر رسیده است. برآوردها و پیش بینی های انتقال آب به اصفهان با وقوع خشکسالی محقق نشده و در نتیجه در پی عملی شدن طرح های انتقال آب، صنایع پر مصرف آب ایجاد شده با مطالبه حجم زیاد آب، ناگزیر به استفاده از حقابه زاینده رود و تالاب گاوخونی شدند. چیزی که خواسته های اکولوژیک و طبیعی اصفهان را قربانی کرده است.

«هومان خاکپور» کارشناس منابع طبیعی استان چهارمحال و بختیاری نیز در حاشیه این گردهمایی گفت: «به جای اینکه مدیران و متولیان مربوط به حوزه آب استان اصفهان انگشت اتهام به سوی آسمان یا به سوی استان بالادستی دراز کنند بهتر است در چیدمان توسعه استان تجدید نظر کنند.»

وی یادآور شد: «حق‌آبه اصفهان از زاینده رود ۸۰۰ میلیون متر مکعب بوده که بعد با تونل های انتقال آب ۱ و ۲ و ۳ ، دو برابر شده و به یک میلیارد و ۶۰۰ میلیون متر مکعب رسیده ولی به خاطر اینکه چیدمان توسعه و پیشرفت در حوزه کشاورزی متناسب با توانمندی های استان نبوده و خواهش های اکولوژیکی استان مد نظر قرار نگرفته، همچنان زاینده رود وضعیتش بدتر شده و تالاب گاوخونی روز به روز رو به سوی خشکی بیشتر پیش رفته است.»

این کارشناس و فعال منابع طبیعی افزود: «با پروژه انتقال آب و تامین آب از مناطق دیگر مشکل زاینده رود و گاوخونی حل نمی شود. چیدمان غلط مصرف کنندگان آب و صنایع پر مصرف آبی در استان اصفهان، به نوعی روند رشد نرخ جمعیت را شتاب چشمگیر بخشیده است، صنایعی که نه تنها تهدید بزرگی براکولوژی آن منطقه بوده بلکه باعث شده تراکم جمعیت در این استان افزایش یابد.»

وی افزود: «پروژه بهشت آباد به وسیله تونلی به طول ۶۵ کیلومتر در عمق ۳۰۰ متری زمین، آب را از بهشت آباد به سمت اصفهان منتقل خواهد کرد. طرحی که بر اساس اسناد مرکز پژوهش مجلس شورای اسلامی، ارزیابی سازمان محیط زیست، و ارزیابی کمیته مطالعات شرکت منابع آب ایران به دلایل خسارتهای زیست محیطی، غیر اقتصادی  بودن  پروژه، مخالفت مردم و غیر فنی بودن مردود اعلام شده اما با نفوذ مدیران استان اصفهان مجدداً مجوز اجرای این پروژه گرفته شده است.»

خاکپور در خصوص پروژه بهشت آباد گفت: «هرگونه توسعه ای باید بر اساس خواهش‌‌های اکولوژیکی منطقه و برای تامین آب شرب باشد ولی متاسفانه در استان اصفهان پروژه‌های انتقال آب که بر زاینده رود بارگذاری شده برای شرب نیست و برای صنعت است و همین باعث شده  این بارگذاری ها غلط قلمداد شود.»

گفتنی است در تمام کشورهای توسعه یافته و کشورهایی که به پایداری سرزمین رسیده اند، اولویت اول مدیریت آب با محیط زیست، رودخانه ها، تالاب‌ها و مناطق اکولوژیکی است و شرب، کشاورزی و صنعت در مرحله دوم قرار دارند. این روش در کشور ما برعکس شده است و اگر در آخر آبی بماند به محیط زیست (مثلا زاینده رود یا تالاب گاوخونی) می رسد، نگاه غلطی که در مدیریت آب باعث شده، زاینده رود زاینده نماند.

رکاب زنی ۴۰۵ کیلومتری با شعار “زنده باد زاینده رود”

سه شنبه, ۳ آبان, ۱۳۹۰

خوشبختانه این روزها، تبعات خشک شدن زاینده رود – بزرگترین رودخانه مرکزی ایران – به عنوان یک چالش ملی و فرامنطقه ای سبب ایجاد حساسیت های ویژه ای در بین بیشتر فعالان حوزه های مختلف علمی، هنری، ورزشی، فرهنگی و اجتماعی جامعه شده و علاوه بر عالی ترین مقامات محلی، حتی تعدادی از مقامات عالی کشوری را نیز وارد میدان کرده است.

در همین راستا و به منظور افزایش سطح این حساسیت ها در بین دست اندرکاران و مسئولان منطقه ای و ملی، “کانون دوستداران محیط زیست دانشگاه تربیت دبیر رجایی” درنظر دارد تیم دوچرخه سواری اش در برنامه ای فرهنگی ورزشی، از ۱۲ تا ۱۶ آبان ماه از سراب زاینده رود(چلگرد) تا پایاب زاینده رود(تالاب گاوخونی) در مسافتی ۴۰۵ کیلومتری با شعار “زنده باد زاینده رود” رکاب زنی کنند.

آنان می خواهند نشان دهند آنچه که در دیار زنده رود رخداده و سبب شده تا زمزمه های مرگ تدریجی گاوخونی پرطنین تر شنیده شود، تنها به دلیل خشکسالی یا بروز تغییر اقلیم نبوده است و وقتی که به بهانه توسعه و اشتغال زایی، پرمصرف ترین صنایع خود (فولاد و آهن) را بدون توجه به خواهش های اکولوژیکی سرزمین در این منطقه احداث می کنیم و وقتی که به جای افزایش راندمان آبیاری و تغییر الگوی کشت در بخش کشاورزی یکی از قطب های علمی کشور، عملاً در همان شیوه های کشاورزی سنتی متوقف مانده ایم و برای کسب افتخار افزایش تولید به هر بهایی! تنها به افزایش سطوح کشاورزی مان اندیشیده ایم، معلوم است که باید انتظار چنین تنش های زیست محیطی، اقتصادی و اجتماعی بزرگی را هم داشته باشیم.

گزارش وضعیت خشکسالی کشور در سال آبی ۱۳۹۰ – ۱۳۸۹

جمعه, ۱۵ مهر, ۱۳۹۰

ضمن تجدید قدردانی از دکتر مرتضی خداقلی عزیز و همکاران ارجمندشان در پایگاه مدیریت خشکسالی کشاورزی اصفهان به پاس تهیه و ارسال گزارشات مستمر و ارزشمند وضعیت ماهانه‌ی خشکسالی کشور، مشروح گزارش نهائی سال آبی ۹۰ – ۸۹  این تیم سختکوش که برای تارنمای طبیعت بختیاری ارسال گردیده است؛ انتشار می بابد:

وضعیت خشکسالی ایران در سال آبی ۱۳۹۰ – ۱۳۸۹ (ابتدای مهر ۱۳۸۹ تا پایان شهریورماه ۱۳۹۰) :

با پایان یافتن شهریورماه پرونده سال آبی ۹۰ – ۸۹ به پایان رسید، سالی که ایران زمین یکی از کم باران ترین و خشک ترین سال ها را تجربه نمود. شروع سال آبی گذشته با پاییزی خشک آغاز گردید به طوری که در پایان پاییز خشکسالی شدید و بسیار شدید بیش از ۹۷ درصد از مساحت کشور را به خود اختصاص داد. در این فصل بارندگی در حدود ۱۸٫۵ میلی متر در مقایسه با بارش دراز مدت که حدود ۶۰ میلی متر است بیش از ۳ برابر کاهش نشان می دهد. پس از پاییز خشک، نگاه ها به آسمان دوخته شد تا شاید زمستان که پربارش ترین فصل سال در کشور است جبران خشکی پاییز را بنماید. اگرچه بارش دریافتی در این فصل ۱٫۲ برابر بارش درازمدت بود اما به دلیل توزیع نامناسب بارش، بیشتر نقاط ایران خصوصاً در نواحی مرکزی بارش های زمستانه نتوانست کمبود بارش های فصل قبل و نیز صدمات وارده را جبران نماید. پس از زمستان تمام امیدها به بهار و رگبارهای آن بسته شد تا شاید جوابگوی نیاز آبی عرصه های طبیعی و دیمزارها و کشتزارها گردد ولی بر خلاف انتظار در این فصل نیز بارش روند نزولی خود را ادامه داد و مقدار بارش دریافتی در این فصل ۴۴٫۵  میلی متر در مقایسه با بارش درازمدت ۶۱٫۴ میلی متر شد و سرانجام در فصل تابستان که خشک ترین فصل سال می باشد مشابه با سال های گذشته بارشی بیش از آنچه انتظار می رفت، دریافت نشد (نمودار شماره ۱)

در آخرین ماه از سال آبی ۹۰ – ۸۹  (شهریورماه) همچنان شاهد خشکسالی بر بخش وسیعی از کشور خصوصاً در نقاط مرکزی ایران بودیم. در مقایسه با سال گذشته (مهرماه ۱۳۸۸ تا پایان شهریورماه ۱۳۸۹) اگر چه وسعت ترسالی در نیمه جنوب شرقی افزایش یافت، اما به طور کلی بر وسعت خشکسالی افزوده شده  است.

نتایج مطالعات انجام گرفته در مرکز تحقیقات کشاورزی و منابع طبیعی پایگاه مدیریت خشکسالی استان اصفهان در طی یک سال آبی و همچنین تجزیه و تحلیل نقشه‌های خشکسالی در این دوره (مهرماه ۱۳۸۹ تا پایان شهریورماه ۱۳۹۰) حاکی از آن می باشد که در ۸۹ درصد از گستره ایران، بارش دریافتی کمتر از میانگین درازمدت می باشد.  خشکسالی متوسط با وسعتی در حدود ۶۱ درصد از بخش غربی کشور آغاز گشته و به صورت دو نوار یکی به بخش های شرق و شمال شرقی و نوار دیگر در امتداد کرانه های دریای عمان و خلیج فارس کشیده شده است. در ۲۲٫۵ درصد از وسعت کشور خشکسالی خفیف دیده می شود که یک ناحیه از آن از شمال پل دختر شروع شده و پس از دربرگرفتن استان های همدان، کردستان و بخش اعظم استان های تهران، زنجان، آذربایجان غربی و شرقی، کردستان و لرستان در امتداد کرانه دریای خزر خاتمه می یابد و ناحیه دیگر از فسا و لار آغاز گشته و مانند نواری ترسالی خفیف را در بخش جنوب شرقی احاطه نموده است. خشکسالی شدید با وسعتی در حدود ۴٫۷ درصد بخش شرقی استان اصفهان و نیز بیشتر وسعت استان یزد را شامل می شود و کمترین مساحت به خشکسالی بسیار شدید اختصاص یافته (۱٫۵ درصد) که همچنان گریبان گیر جاسک و چابهار می باشد. در شهریورماه ۳ کلاس ترسالی شامل ترسالی خفیف با ۹٫۳ درصد، ترسالی متوسط ۰٫۸ درصد و ترسالی شدید ۰٫۴ درصد در شمال غربی ترین نقطه ایران و در بخش جنوب شرقی به مانند ماه های گذشته دیده می شود، اما نسبت به مردادماه کمی بر وسعت آن افزوده شده است و در مجموع نزولات جوی در این بازه زمانی در ۱۱ درصد از مساحت کشور، از آمار دراز مدت آن پیشی گرفته است (نمودار شماره ۲)

مطالعات مقایسه ای وضعیت خشکسالی کشور از مهر تا پایان شهریور ماه سال جاری با دوره مشابه در سال گذشته نشان می دهد که درصد مناطقی که تحت سیطره خشکسالی هستند بیشتر از سال قبل می باشد، اما در سال گذشته پس از خشکسالی خفیف خشکسالی شدید بیشترین وسعت ایران رابه خود اختصاص داده در حالی که در سال جاری خشکسالی متوسط بر بخش اعظم کشور غلبه داشته و خشکسالی شدید بخش کوچکی را احاطه نموده است. همچنین مقدار بارش های دریافتی در سال گذشته در کل کشور بیشتر از سال جاری بوده که افزایش خشکسالی در سال جاری را نسبت به مدت مشابه در سال گذشته نمایان می سازد. بنابراین کاهش شدید بارش در پاییز ۸۹ و همچنین بارش های کم و با توزیع نامتناسب در فصل زمستان و بهار سبب کاهش ذخیره نزولات جوی، کاهش منابع آب و خشک شدن قنوات و آب های زیرزمینی شده که اثرات آن از جمله خشکسالی بر بخش های مختلف بویژه بخش کشاورزی بارز می باشد.

انتظار می رود با توجه به خشکسالی های سال های اخیر و احتمالا” ادامه شرایط نامطلوب کاهش بارش در سال آبی جاری مسئولان امر با نگاهی جامع تمام ابعاد خشکسالی را در نظر گرفته و استراتژی مدیریت ریسک خشکسالی را به جای مدیریت بحران بر گزینند.

خلاصه وضعیت خشکسالی ایران از مهر ۱۳۸۹ تا شهریورماه ۱۳۹۰ :

– مجموع بارندگی ایران در سال آبی ۹۰ – ۸۹ برابر ۱۹۱٫۷ میلی متر

– میانگین سالیانه مجموع بارندگی دراز مدت ایران  ۲۳۰٫۹ میلی متر

– درصد کاهش بارندگی نسبت به دوره آماری بلند مدت: ۱۶٫۹ درصد

– بالاترین درصد خشکسالی: ایستگاه چابهار با ۸۱٫۲ درصد کاهش بارندگی نسبت به میانگین درازمدت و طی این مدت، بارندگی این ایستگاه نسبت به میانگین درازمدت به بیش از یک پنجم کاهش یافته است.

– بالاترین درصد ترسالی: ایستگاه زاهدان (استان سیستان و بلوچستان) با ۵۵٫۴ درصد افزایش بارندگی نسبت به میانگین دراز مدت که در طی آن بارندگی این ایستگاه نسبت به میانگین درازمدت بیش از ۱٫۵ برابر شده است.

– پرباران ترین استان: استان قزوین با حدود ۲۴٫۲ درصد افزایش بارش نسبت به میانگین درازمدت (نمودار شماره ۳)

– کم باران ترین استان: استان یزد با حدود ۴۸٫۱ درصد کاهش بارش نسبت به میانگین درازمدت

مسکنی که درد را دوا نمی کند!

چهارشنبه, ۶ مهر, ۱۳۹۰

تالاب گندمان در بام ایران – بروجن – یکی از ۱۰ تالاب برتر پرنده نگری در ایران است که در دفتر بین المللی تحقیقات پرندگان آبزی «لندن – ۱۹۵۲» به ثبت رسیده است. تالاب گندمان به عنوان زیستگاهی ارزشمند در میان ۱۰۵ زیستگاه مهم پرندگان در کشور شناسایی شده و در شمار زیباترین تالاب های ایران و مهمترین کانون های گردشگری استان چهارمحال بختیاری قرار دارد. این تالاب زیستگاهی منحصربفرد برای درنای خاکستری، مهاجرت اردک‌های غازنما و زمستان گذرانی و تخمگذاری دیگر پرندگان مهاجر و اسکان دائم پرندگان بومی محسوب شده که قریب به ۱۵ گونه پرنده بومی و ۳۰ گونه پرنده مهاجر نواحی سردسیر شمالی با جمعیت های زیاد را به همراه انواع مارها و قورباغه ها و لاک پشت ها و پستانداران و ماهی ها در خود جای داده است.

شوربختانه؛ عدم رعایت حق آبه طبیعی، حفر چاه های مجاز و غیر مجاز کشاورزی و برداشت های غیر اصولی، چرای مفرط دام، آتش سوزی دو سال گذشته، خشکسالی ها و کم شدن بارش های سالانه خشکی و بی آبی کم سابقه ای را بر این تالاب حاکم کرده، میزان گرد و غبار منطقه افزایش یافته و کیفیت تنوع زیستی تالاب و حتی برخی اقلام زراعی و باغی اطراف تالاب را تحت تأثیر قرار داده است.

تالاب ها عامل تنظیم کننده اقلیمی در مناطق به حساب می‌آیند و به نظر می رسد خشکی تالاب گندمان بر روی ظرفیت ویژه گرمایی منطقه تأثیر گذاشته و در این روزهای آغازین فصل پائیز، تعداد بیشتری از مزارع و باغات منطقه را با تنش های اکولوژیکی و پدیده سرمازدگی مواجه کرده و خسارت های زیادی به کشاورزان و باغداران منطقه وارد شده است. کاهش ظرفیت ویژه گرمایی سبب می شود اختلاف دمای شب و روز در منطقه افزایش ‌یافته و با حداکثر دمای گرم در روز و حداقل دمای سرد در شب مواجه گشته و بتدریج شرایط زندگی برای بسیاری از گونه‌های گیاهی، اقلام زراعی و باغی و حتی گونه‌های جانوری سخت شود.

خشکی و کاهش شدید سطوح آبگیری تالاب، سبب کاهش چشمگیر تعداد پرشمار پرندگان مهاجر و حتی بومی منطقه شده و این شرایط بحرانی ممنوعیت شکار و ممانعت شدید از حضور شکارچیان در تالاب را ضروری و اجتناب ناپذیر کرده بود که خوشبختانه در آخرین روزهای تابستان مدیر کل حفاظت محیط زیست استان از قرار گرفتن تالاب گندمان در شمار مناطق شکار ممنوع خبر دادند. قطعا” این تصمیم ضریب حفاظتی تالاب را ارتقاء داده و شرایط بهتری برای مراقبت از پرندگان حمایتی و حفاظتی حاضر در تالاب فراهم خواهد کرد. همچنین ممانعت از حضور شکارچیان در تالاب نرخ وقوع آتش سوزی ها را کاهش داده و به صورت موقت و مسکن بر کیفیت زندگی زیستمندان تالاب تأثیر خواهد گذاشت.

اما فراموش نکنیم زمانی می توانیم به درمان گندمان و بازگشت شادابی و نشاط در این تالاب امیدوار باشیم که: «حق آبه‌طبیعی تالاب رعایت شود، بر میزان برداشت چاه‌های آب نظارت و راندمان آبیاری در اراضی کشاورزی حاشیه تالاب افزایش یابد، ناوگان اطفای حریق محیط زیست تجهیز و برخوردار از نیروهای امدادی و پاسگاه محیط بانی ثابت در تالاب مستقر شود، به فعالیت های ترویجی و جلب مشارکت مردم آبادی های اطراف تالاب توجه شود.

بحران زاگرس ریشه در چیدمان نادرست توسعه در کشور دارد

دوشنبه, ۲۸ شهریور, ۱۳۹۰

منطقه زاگرس در غرب کشور، با وسعتی قریب به شش‌میلیون هکتار رویشگاه های جنگلی، به لحاظ برخورداری از ظرفیت کم همتای تولید آب، یکی از راهبردی ترین زیست بوم های وطن به شمار می‌آید، چراکه تقریبا تمامی رگ های حیاتی (رودخانه‌های مهم و دایمی) ایران زمین همچون کارون، کرخه، دز، زاینده‌رود، سفیدرود، زرینه‌رود و سیمینه‌رود از سرزمین زاگرس سرچشمه می گیرند. به دیگر سخن، ۴۰ درصد از اندوخته آبی ایرانیان از بستری تأمین می شود که نامش زاگرس است.

شوربختانه امروز بسیاری از شناسه‌ها مؤید آن است که جنگل های زاگرس شاداب نیستند و بزرگترین منبع تأمین آب کشور با تهدیدهای جدی انسانی مواجه است. جنگل های زاگرس با بحران های ناشی از اجرای غیر اصولی پروژه های عمرانی و سدسازی ها، حمله آفات و بیماری های جنگلی، وابستگی های معیشتی بیش از توان و سطح تولید، حضور دام، تأمین سوخت هیزمی و زراعت دیم در زیراشکوب توسط جوامع محلی روبرو هستند.

مشکل کلی رویشگاه های جنگلی زاگرس ریشه در توسعه نیافتگی زاگرس و چیدمان نادرست توسعه در کشور از ابتدا تا حال دارد. خشکسالی ها و تغییرات اقلیمی سال های اخیر نیز سبب تشدید این بحران دست ساز شده است. بحرانی که ناشی از بالا بودن سطخ وابستگی معیشتی جوامع محلی نسبت به سطح تولید جنگل ها که روز به روز هم در حال کاهش بوده شده و پائین آمدن حد آستانه تخریب این جنگل ها را به دنبال داشته است. میزان مصرف و بهره برداری بیش از قابلیت تولید و بازسازی سبب پائین آمدن “ظرفیت قابل تحمل” جنگل ها شده و این بوم سازگان به تدریج پسرفت نموده و در ‌‌نهایت ساختار سیستمیک آن ها درهم فرو ریخته و رو به قهقرا می‌روند.

هر چند توانمندسازی جوامع محلی در داخل و یا حاشیه رویشگاه های جنگلی و همچنین ایجاد فرصت های شغلی جایگزین و کاهش وابستگی معیشتی مستقیم بهره برداران به عرصه های طبیعی و اجرای طرح های احیائی و حفاظتی تنها راهکار نجات جنگل های زاگرس است ولی بایستی توجه داشته باشیم که اجرای این امر تنها توسط سازمان جنگل ها ، مراتع و آبخیزداری کشور که یک سازمان تخصصی با ظرفیت های نرم افزاری و سخت افزاری محدود است، در مقابل حجم بسیار گسترده عملیات مورد نیاز این توانمندسازی و کاهش وابستگی مستقیم جوامع محلی به طبیعت، کاری بسیار مشکل و نشدنی است.

برای برون رفت از این بن بست فاجعه بار بایستی در برنامه های توسعه ای کوتاه مدت و میان مدت برای ۱۱ استان زاگرسی، در قالب یک طرح ملی که تمام اجزای دولت مسئولیت آن را عهده دار باشند، بربنیاد ظرفیت ها و توانمندی های بوم شناختی (اکولوژیکی) بازتعریفی در چیدمان توسعه ای این مناطق صورت گرفته و از سهم درخور اشتغال در بخش های صنعت سازگار با طبیعت مناطق، تجارت ، بازرگانی ، اکوتوریسم و … از طریق ایجاد کانون ها و مراکز اشتغال زا در حاشیه جنگل، به صورت ویژه و ضربتی برخوردار گردند تا عقب ماندگی چند دهه گذشته استان های زاگرس در توسعه پایدار که منجر به باراندازی معیشتی بخش عمده ای از اهالی این مناطق بر شانه های کم توان عرصه های جنگلی گردیده جبران شود و یک نوع تعادل در سطح تولید جنگل ها و سطح نیازهای معیشتی اهالی جنگل ایجاد گردد.

اکثر کارشناسان بخش جنگل بر این باورند که حداکثر حدود ۴۰ درصد از بهره برداران فعلی عرصه های جنگلی را می توان از طریق اجرای طرح ها و پروژه های متکی بر توان و ظرفیت های بالقوه این عرصه های جنگلی ساماندهی نمود و مشاغل آنان را به واحدهای اقتصادی قابل قبول تبدیل کرد و حدود ۶۰ درصد از جمعیت وابسته موجود را می بایست از طریق بالا بردن سهم ویژه اشتغال غیر وابسته به طبیعت در زاگرس ساماندهی کرد .

به دیگر سخن، شناسه هایی مثل تأمین حدود ۴۰ درصد آب شیرین کشور، قرار گرفتن ده ها سد بزرگ برق آبی در حوضه های آبخیز زاگرس، اجرای طرح های بزرگ انتقال آب به فلات مرکزی،  تأثیرات آب و هوایی و زیست محیطی و ده ها کارکرد طبیعی دیگر، همگی مؤید این حقیقت غیرقابل کتمان است که چاره جز تغییر نگاه مسئولان و مردم به جنگل های زاگرس از نگاهی معیشتی به نگاه تولید آب و کارکردهای زیست محیطی و تفرجی و طبیعت گردی نمی باشد.

ارمغان سدهای آبی: بی آبی در دیار بختیاری !

جمعه, ۲۵ شهریور, ۱۳۹۰

ارتقای ظرفیت های فرهنگی و افزایش آگاهی های عمومی به منظور جلب مشارکت مردم و جوامع محلی؛ همواره به عنوان یکی از دغدغه ها و آرزوهای دست اندرکاران و فعالان حوزه محیط زیست برای حراست و صیانت از زیست بوم های وطن به شماره می رفته و می رود. در حقیقت همه دلسوزان و فعالان حوزه منابع طبیعی و محیط زیست کشور بر این باورند که بایستی با همکاری مسئولانه تمامی فعالین حوزه های هنری و اجتماعی جامعه، از همه ی توانمندی ها و ظرفیت های فرهنگی و هنری کشور بهره گرفته تا با آموزش و ارتقای سطح آگاهی های عمومی، مردم جوامع محلی را نسبت به رخدادهای محیط زیستی پیرامون شان حساس ساخت.

حال خوشحالم که علاوه بر فعالان حوزه منابع طبیعی و محیط زیست کشور، به تازگی تعداد بیشتری از هنرمندان و مردم عادی به جمع منتقدان سدسازی و تخریب محیط زیست پیوسته و ظرفیت سازی فرهنگی را در شمار مهمترین دغدغه های اجتماعی شان قرار داده اند. نمونه ارزشمند این هنرمندان مان، هموطن کارتونیست “قباد امامی فرد” از دیار بختیاری است که با کارتونی زیبا، پروژه های سدسازی و انتقال آب بین حوضه ای در سرزمین چهارمحال و بختیاری را به چالش کشیده است. پروژه هایی که روند بحران آب در این سرزمین را شتاب بخشیده و تنها ارمغان آن برای مردم منطقه، تشدید وضعیت بی آبی بوده است.


امیدوارم به مانند این هموطن هنرمندمان – قباد امامی فرد-  دیگر هنرمندان، مستندسازان، تهیه کنندگان فیلم ها و سریال های تلویزیونی و … به مبحث آموزش و ظرفیت سازی فرهنگی در حوزه محیط زیست جایگاه و اهمیت سزاوار داده و با خلق آثار هنری در حوزه محیط زیست، سطح آگاهی های عمومی و حساسیت های مردم نسبت موضوعات منابع طبیعی را بالا برده و با ایجاد ارتباط دوستی بیشتر مردم با طبیعت، شاهد مشارکت سزاوار مردمی در حفاظت از اندوخته های طبیعی سرزمین مادری مان باشیم.

در ضمن دوستان و علاقه مندان در این زمینه می توانند برای ارائه ایده های محیط زیستی و همکاری با این هنرمند عزیزمان به وب سایت آژانس خبری بختیاری(ایبنانیوز) مراجعه کنند.

تالاب گندمان؛ وقتی که فقط خدا می تواند کمک کند

یکشنبه, ۲۳ مرداد, ۱۳۹۰

خشکی بی سابقه و صدمات وارده، وضعیت تالاب گندمان را بحرانی و بسیار نگران کننده کرده است. خشکسالی سال های اخیر، درجه حرارت و افزایش تبخیر از جمله تهدیدهای طبیعی بوده که به همراه اقدام نابخردانه احداث سد و قطع حق آبه طبیعی، تالاب گندمان را در برابر تهدید آتش سوزی بسیار حساس و شکننده کرده است. احداث سد در محل خروجی تالاب چغاخور در بالا دست و عدم رعایت حق آبه‌طبیعی تالاب گندمان، حفر چاه‌های مجاز و غیرمجاز و برداشت های مازاد بر پروانه های بهره برداری و دست کاری های انجام شده بر روی مسیرها و بستر چشمه‌های اطراف ‌تالاب، روند خشکی و مواجه تالاب گندمان با خطر آتش سوزی را شتابی نگران کننده بخشیده است.

حیرت آور است که تقریبا” همه مسئولان محلی و مقامات ارشد و تصمیم گیر کشوری نیز از این شرایط نابسامان و بی سابقه ی حاکم بر گندمان با اطلاع هستند و از تجربه تلخ آتش سوزی گسترده و طولانی مدت دو سال پیش در این تالاب باخبرند، اما ظاهرا” به دلیل عدم برخورداری حوزه محیط زیست از جایگاه سزاوار در سبد اولویت های راهبردی برنامه ریزان کشور و عدم تخصیص اعتبار لازم برای تشکیل یگان اطفای حریق و خرید تجهیزات سخت افزاری مناسب جهت مقابله با آتش، فقط بایستی دست به دعا برداریم و از پروردگار بخواهیم که آتش را از جان این تالاب خشک دور نگه دارد!

شوربختانه شاهد نبود تناسب و ناسازه شگفت آوری در بین درک حساسیت و خطر بروز آتش سوزی و میزان توجه و تخصیص اعتبار به منظور استقرار اکیپ های اطفای حریق آموزش دیده، فعالیت های ترویجی و جلب مشارکت مردم آبادی های اطراف تالاب و آموزش آنان و خرید امکانات و تجهیزات اولیه ناوگان اطفای حریق محیط زیست برای پیشگیری و مقابله با حریق های احتمالی در این تالاب ارزشمند هستیم!

البته شواهد قابل تقدیر حکایت از آن دارد که اداره کل حفاظت محیط زیست استان به رغم بضاعت ناچیزش، به لحاظ شرایط بحرانی حاکم بر گندمان اقدام به تهیه برخی تجهیزات اولیه مانند دو دستگاه تانکر چرخدار، یک دستگاه تراکتور، یک دستگاه کانتینر برای استقرار محیط بانان، لوله های برزنتی و آلومینیومی و استقرار یک اکیپ چهار نفره شده است و محیط بان هایش با حداقل امکانات اولیه رفاهی به صورت شبانه روزی برای پیشگیری از حریق تلاش می کنند، اما در حقیقت بی آبی چنان وضعیت بحرانی تالاب گندمان را شتاب بخشیده است که اگر آتش سوزی در این تالاب رخ دهد نباید انتظار معجزه از این نیروهای امدادی دست خالی داشت.

حرف آخر اینکه وقتی اعتبار سالانه سازمان حفاظت محیط زیست کشور فقط ۷۰ میلیارد تومان و اعتبار سالانه صیانت از  ۶ میلیون هکتار رویشگاه های جنگلی زاگرس کمتر از ۱۰ میلیارد تومان و  در مقابل سالانه بالغ بر ۵۰۰ میلیارد تومان صرف احداث سدهای غول پیکر در همین منطقه زاگرس می شود نباید شگفت زده شویم که اداره کل حفاظت محیط زیست چهارمحال و بختیاری برای انجام مطالعات برآورد زیست محیطی آبی، احیاء، اختصاص حق آبه و ارزش گذاری اقتصادی تالاب و همین طور تأمین چند صد میلیون تومان برای تجهیز ناوگان اطفای حریق خود ناتوان و عاجز باشد و تالاب گندمان برای رهایی از آتش به خدا پناه ببرد و از او کمک بخواهد!

یادمان باشد که تالاب گندمان در دیار بختیاری؛ یکی از ۱۰ تالاب برتر پرنده نگری در ایران است که در دفتر بین المللی تحقیقات پرندگان آبزی «لندن – ۱۹۵۲» به ثبت رسیده است. این تالاب که به عنوان زیستگاهی با ارزش در میان ۱۰۵ زیستگاه مهم پرندگان در ایران شناسایی شده است، در شمار زیباترین تالاب های کشور و مهمترین کانون های گردشگری چهارمحال بختیاری قرار داشته و زیستگاهی منحصربفرد برای زمستان گذرانی و تخمگذاری پرندگان مهاجر و اسکان دائم پرندگان بومی محسوب شده که قریب به ۱۵ گونه پرنده بومی و قریب به ۳۰ گونه پرنده مهاجر نواحی سردسیر شمالی با جمعیت های زیاد، انواع مارها و قورباغه ها و لاک پشت ها و پستانداران و ماهی ها را در خود جای داده است.

پول؛ مهمترین تهدیدی که تنوع زیستی در تنگ صیاد را به چالش گرفته است!

سه شنبه, ۱۸ مرداد, ۱۳۹۰

رخدادهای طبیعی و خشکسالی های پی در پی سال های اخیر، روند شرایط بحرانی حاکم بر منابع آبی دیار بختیاری را نیز شتاب بخشیده است. خشک شدن کامل و یا کاهش شدید آبدهی چشمه ها و قنوات و منابع آب شرب در زیستگاه های طبیعی و منفی شدن حیرت آور تراز آبی سفره های زیرزمینی، علاوه بر مردم، زندگی تمامی زیستمندان جانوری و گیاهی این سرزمین را با تهدیدهای جدی مواجه کرده است.

منطقه حفاظت شده تنگ صیاد با وسعتی حدود ۲۷ هزار هکتار به عنوان یکی از ذخیرگاه های زیستی جانوری و گیاهی نادر کشور در چهارمحال و بختیاری، با خشکی کامل و یا کاهش شدید آبدهی همه ۵۰ چشمه و قنات تأمین کننده آب شرب وحوش خصوصا” گله های قوچ و میش وحشی و کل و بز مورد حفاظت روبرو شده است.

به لحاظ شرایط ویژه و منحصر به فرد منطقه حفاظت شده تنگ صیاد که ناشی تعداد و تنوع زیستی جانوری آن می باشد، بحران آبی پیش رو می تواند خطرات و تهدیدهای بیشتری را برای حیات وحش این منطقه نسبت به سایر نقاط چهارمحال و بختیاری به دنبال داشته باشد. بی آبی و خشک شدن چشمه ها و سایر منابع آبی این زیستگاه طبیعی سبب خارج شدن گله های قوچ و میش وحشی و کل و بز از منطقه تحت حفاظت شده و با ورود به باغات و مزارع داخل و حاشیه منطقه حفاظت شده، با تله ها و دام های از پیش گسترده شده نابخردان طبیعت ستیز مواجه شده و جان خود را بر سر جرعه ای آب می گذارند. گستردگی منطقه، تعدد و پراکندگی باغات و مزارع موجود در داخل محدوده و یا حاشیه این منطقه حفاظت شده و بالاخره کمبود محیط بان، جلوگیری از خروج و گدار حیات وحش تشنه و در جستجوی آب و ممانعت از ورود آن ها به چنین محیط های ناامن و خطرناکی را کاری سخت و شاید غیرممکن کرده است.

اما در حال حاضر برای برای برون رفت از این وضعیت بحرانی حاکم بر امنیت جانی حیات وحش و کاهش اثرات بی آبی در این زیستگاه ارزشمند، انجام اقدامات کوتاه مدت تآمین آب دستی اجتناب ناپذیر است. همچنین بکارگیری تعداد بیشتری محیط بان برای جلوگیری از مهاجرت و گدار حیات وحش از مناطق امن و نزدیک شدن به باغات و مزارع داخل منطقه حفاظت شده ضروری است.

امیدوار بودیم حالا که تصمیم گیران و برنامه ریزان از این وضعیت نگران کننده و تهدیدآمیز در چنین زیستگاه های طبیعی کشور آگاهی پیدا کرده اند، شاهد تخصیص منابع مالی درخور در این حوزه خواهیم بود تا در حد ممکن از خسارات و صدمات ناگوار این پدیده در مناطق چهارگانه حفاظتی کم کنند، اما ناباورانه و با کمال حیرت همچنان شاهد همان بی مهری های گذشته و کم وزنی ملاحظات زیست محیطی در روند بودجه ریزی و تخصیص منابع اعتباری به حوزه محیط زیست و منابع طبیعی کشور بودیم تا یادمان نرود که همچنان پول به عنوان مهمترین تهدید تنوع زیستی در مناطق چهارگانه را به چالش گرفته است!

آیا این نشانه ی بی توجه ای و درک نادرست مسئولان از پایداری بوم شناختی و زیگونگی زیستی سرزمین مادری مان نیست که برای تامین آب و ساخت آبشخور حیات وحش در خطر چنین زیستگاه های طبیعی، تنها ۱۰ میلیون تومان سهم هر استان از محل منابع اعتباری خشکسالی گردد!؟

به راستی آیا می توان از چنین دستگاه بی بضاعتی به نام حفاظت محیط زیست انتظار پاسداری از مناطق چهارگانه حفاظتی و زیستمندان تحت مدیریتش را داشت؟

حرف آخر این است که؛ تا زمانیکه ملاحظات زیست محیطی در نظام بودجه ریزی کشور از چنین جایگاه ناشایست و کم ارزشی برخوردار باشد هرگز نباید امید به زنده ماندن گله های قوچ و میش وحشی و کل و بز مناطقی چون تنگ صیاد باشیم.

در همین رابطه:

فرار حیات وحش به باغ های اطراف تنگ صیاد

اختصاص اعتبار ویژه برای نجات حیات وحش تنگ صیاد

خشکی زاینده‌رود از نگاه محمد درویش

دوشنبه, ۱۰ مرداد, ۱۳۹۰

سهم قربانیان خشکی زاینده رود در خشکی زاینده رود!

محمّد درویش

در هفته ه­ایی که گذشت، بار دیگر تبعات خشک شدن بزرگترین رودخانه مرکزی ایران – زاینده رود – ابعادی رسانه­ ای یافت و حتا عالی­ ترین مقام قانون­گذاری کشور – علی لاریجانی – را نیز وارد میدان کرد. رییس مجلس با اعلام حساسیت ویژه مجلس نسبت به سرنوشت زاینده ­رود، از برگزاری جلساتی منظم با استاندار و شهردار اصفهان سخن گفت و در عین حال، به طور ضمنی مسئولیت توقف طرح بحث برانگیز تونل انتقال آب گلاب را هم تا روشن شدن ابعاد پیچیده­ اش پذیرفت . شایان ذکر است که اجرای طرح انتقال آب به کاشان که با عنوان تونل گلاب از آن یاد می شود، ظاهراً یکی از ملزومات غیر رسمی اما راهبردی! برای دادن مجوز برپایی سی و دومین استان کشور با مرکزیت کاشان است.

این تحولات در حالی به وقوع می­پیوندد که در ششمین روز از مردادماه جاری، عباس حاج رسولی­ ها، رییس شورای اسلامی شهر اصفهان برای نخستین بار در چهل و هفتمین جلسه علنی شورای عالی استان­ ها پرده از آماری بس نگران­ کننده برداشت و این پرده­ برداری را در جایی انجام داد که نمایندگان استان­ های منتقد نسبت به سیاست­ های تبعیض­ آمیز آبی هم حضور داشتند، مانند نمایندگان استان­ های چهارمحال و بختیاری، لرستان و خوزستان که خود را قربانی طرح­ های انتقال آب می­ دانند. حاج رسولی­ ها گفت: بیش از ۳۰۰ هزار کشاورز شرق اصفهان به دلیل کم آبی زاینده رود بیکار شده‌اند و به شهر اصفهان هجوم آورده‌اند . او این سخنان را در حالی بیان داشت که چند روز قبل از آن نیز خبر داده بود که آمار ورود گردشگر داخلی و خارجی به قطب گردشگری ایران – اصفهان – به دلیل خشکی زاینده­ رود تا ۵۰ درصد کاهش یافته است. مفهوم سخنان حاج رسولی­ ها این است که اگر به داد اصفهان و زاینده رود نرسیم، نه تنها کیفیت زندگی در یکی از مهم­ترین استان های کشور دچار لکنت می­ شود، بلکه ابعاد نامیمون این بحران می­ تواند در حوزه اقتصادی و اجتماعی دامن کل کشور را هم گرفته و تبعاتی فرامنطقه ­ای برجانهد. دریافتی که به نظر می­ رسد، بسیاری از مدیران ارشد و نمایندگان استان اصفهان در مجلس شورای اسلامی هم در آن اشتراک نظر دارند. به نحوی که محمدکریم شهرزاد، یکی از نمایندگان اصفهان در مجلس شورای اسلامی هم پیش­تر، چالش خشک شدن زاینده ­رود را یک مسأله ملی تعریف کرده و خواستار توجه مدیریت کلان کشور به چاره ­جویی در این رخداد غم­ انگیز شده بود.

این ها را نوشتم تا توجه خوانندگان فهیم را به یک نکته ظریف و در عین حال مهم در بروز بحران پیش آمده و چرایی آن جلب کنم.

آنچه که در دیار زنده رود رخداده و سبب شده تا با مرگ گاوخونی، زمزمه­ های عقب­ نشینی حیات در شرق اصفهان با پوم تاکی از همیشه پرطنین­ تر شنیده شود، فقط به دلیل خشکسالی یا بروز تغییر اقلیم نبوده است. وقتی که ما مجوز تأسیس بزرگ ترین و پرمصرف­ ترین صنایع خود (فولاد و آهن) را در این استان می­ دهیم، صنایعی که به تنهایی حدود ۳۶۰ میلیون مترمکعب از آب زاینده رود (نزدیک به نیمی از کل بده سالانه این رودخانه) را در خود می بلعند؛ وقتی که با افتخار اعلام می­ کنیم که رشد اشتغال در استان اصفهان در طول دو دهه گذشته چندین برابر متوسط رشد و ایجاد اشتغال در کشور بوده است و وقتی که به جای افزایش راندمان آبیاری در بخش کشاورزی و کاهش ضایعات این بخش در یکی از قطب­ های علمی کشور، عملاً در اندیشه افزایش آمار تولید به هر بهایی و با افزایش سطوح کشاورزی متوقف مانده­ ایم، معلوم است که باید انتظار چنین تنش های اقتصادی و اجتماعی بزرگی را هم داشته باشیم. جالب است که دکتر شهرزاد، یکی از نمایندگان اصفهان در مجلس شورای اسلامی هم به طور ضمنی این مسأله را پذیرفته که همه­ ی گناه پیش آمدن وضع موجود و عبور گله­ های گوسفند و بز به جای آب گوارای زاینده رود از دالان­ های سی و سه پل را نباید به گردن خشکسالی انداخت . او با اشاره به وضعیت مدیریت یکپارچه آب در سطح حوضه آبخیز زاینده ­رود، می­گوید: ما در ساماندهی این بخش به‌شدت مشکل داریم، چون این اقدام ربطی به خسکسالی پیدا نمی‌کند.

مشکل اصلی در استان اصفهان این است که سال ها در عناد با توانمندی­ های بوم­ شناختی استان کوشیده­ ایم تا به هر قیمتی شاخص­ های اقتصادی را ارتقاء بخشیم و توجه نکرده­ ایم که هر سرزمینی استعداد آستانه­ ای از توسعه و ظرفیت پذیرش را دارد. شوربختانه بهانه­ مان هم برای چنین حاتم­ بخشی­ هایی در دادن مجوز گسترش بی ضابطه بخش صنعت، خدمات و کشاورزی استان آن بوده که به گفته حاج رسولی­ ها: از مجموع ۲۳۰ هزار شهید کشور، تعداد ۲۳ هزار شهید، ۴۳ هزار جانباز و ۱۳۰ هزار اسیر فقط متعلق به استان اصفهان است . معنی سخن این مقام استانی آن است که ما این خدمات خارج از توان بوم شناختی اصفهان را به این دلیل به این استان تزریق کردیم تا به نحوی از زحمات و دلیرمردی مردمان زنده رود قدردانی کنیم، در حالی که عملاً ضریب ناپایداری بوم شناختی (اکولوژیکی) را در استان افزایش داده و خاور آن را به یکی از مهم ترین کانون های بحرانی فرسایش بادی و چشمه تولید گرد و خاک بدل ساختیم و در حقیقت به مردم شریف این استان دست مریزادی که نگفتیم، هیچ؛ امکان بهره­ مندی از یک زندگی باکیفیت برای فرزندانش­ان را هم با مخاطره ­ای جدی روبرو ساختیم.

و این درست همان اشتباهی بود که با زدن سد پانزده خرداد در قم هم مرتکب شدیم و آنگاه با احداث خط انتقال آب از سرشاخه های دز تکمیلش کردیم و همان اشتباهی است که با اصرار بر احداث تونل گلاب و بهشت آباد در اصفهان انجام می دهیم و هیچ متوجه نیستیم که این مسکن ها، فقط آثار ظاهری درد را تسکین می دهد و نه خود درد را.

حال به عنوان مندرج در پیشانی این یادداشت، دوباره بنگرید و از خود بپرسید: سهم اهالی دیار زنده رود در مرگ زنده رود چقدر است؟!

بخشی از این یادداشت در شماره دهم مرداد ۱۳۹۰ روزنامه شرق انتشار یافته است.

گزارش وضعیت ماهانه‌ی خشکسالی کشور ؛ تیرماه ۱۳۹۰

جمعه, ۷ مرداد, ۱۳۹۰

ضمن تجدید قدردانی از دکتر مرتضی خداقلی عزیز و همکاران ارجمندشان در پایگاه مدیریت خشکسالی کشاورزی استان اصفهان به پاس تهیه و ارسال گزارشات مستمر و ارزشمند وضعیت ماهانه‌ی خشکسالی کشور، مشروح گزارش تیرماه ۱۳۹۰ این تیم سختکوش که برای تارنمای طبیعت بختیاری ارسال گردیده است؛ انتشار می بابد:

وضعیت خشکسالی ایران از ابتدای مهر ۱۳۸۹ تا پایان تیر­ماه ۱۳۹۰

با سپری شدن ده ماه از سال آبی ۹۰-۸۹ بنا بر گزارشات پایگاه مدیریت خشکسالی کشاورزی مرکز تحقیقات کشاورزی و منابع طبیعی استان اصفهان همچنان خشکسالی با روند ماه ­های گذشته و حتی با شدتی بیشتر بر بخش اعظم ایران سیطره یافته و همانطور که انتظار می­ رفت افزایش دمای تابستان به همراه خشکسالی­ هایی که بر اقصی نقاط کشور حاکم شده بر وخامت اوضاع افزوده است.

در تیرماه سال آبی ۹۰-۸۹ تعداد کلاس­ های خشکسالی و ترسالی مشابه با ماه گذشته (خردادماه) می­ باشد و همانطور که نمودار ۱ نشان می­دهد ۴ کلاس خشکسالی بسیار شدید، شدید، متوسط و خفیف غلبه یافته و ۳ کلاس ترسالی خفیف، متوسط و شدید نیز به چشم می خورد. خشکسالی متوسط با مساحتی در حدود ۴۵٫۱ درصد کشور در جایگاه اول قرار گرفته و به صورت کمربندی ناحیه غربی را به ناحیه شمال شرقی و شرق پیوند می­ دهد، همچنین این کلاس خشکسالی به مانند نواری از ناحیه غربی در امتداد کرانه­ های دریای عمان و خلیج فارس به گوشه جنوب شرقی کشور می­ رسد. خشکسالی خفیف در حدود ۲۶٫۷ درصد از مساحت ایران را به خود اختصاص داده که در بخش جنوب شرقی، ترسالی متوسط و شدید را در بر گرفته و بر بخش عظیمی از گوشه شمال غربی کشور حاکم شده است. این خشکسالی در نیمه شمالی استان­­های اصفهان و خراسان رضوی نیز مشاهده می­ گردد. در سومین جایگاه، خشکسالی شدید با ۱۱٫۳ درصد مشاهده می­ گردد که از ناحیه شرقی یزد آغاز گردیده و پس از در برگرفتن انار و رباط پشت بادام به بیرجند می­ رسد، همچنین این خشکسالی بخش جنوبی استان خوزستان شامل شهرهای آبادان، رامهرمز و ماهشهر را درگیر نموده است. اما خشکسالی بسیار شدید با ۴٫۲ درصد کم ترین طبقه یا کلاس  خشکسالی را به خود اختصاص داده که این خشکسالی به صورت نواری کرانه دریای عمان را احاطه نموده و همچنین از بخش شمال شرقی استان اصفهان به ناحیه جنوب شرقی استان یزد کشیده شده است. در شمال غربی­ ترین نقطه کشور و در نیمه جنوب، جنوب شرقی همچنان ترسالی حاکم می­ باشد، اما متاسفانه از وسعت آن کاسته شده به طوری که در مجموع در کل ایران شاهد ۱۲٫۷ درصد ترسالی هستیم که ۱۰٫۱ درصد به ترسالی خفیف، ۲ درصد ترسالی متوسط و ۰٫۶ درصد به ترسالی شدید اختصاص یافته است.

ادامه مطلب»